مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۲ ق.ظ

چگونه خدا رو عبادت کنم؟؟؟

نتیجه تصویری برای عکس در حال عبادت رهبررهبر

بعضی خانواده‌ها سلام و صلوات بر آنها، مثل محمد و آل محمد (صلوات حضار) بعضی خانواده‌ها لعنت خدا بر آنها باد.
۱- نقش بنی امیّه در تاریخ صدر اسلام
یک جانوری در تاریخ بود به نام اشعث! یک دختر داشت، یک پسر. دخترش امام حسن را کشت، پسرش کربلا آمد امام حسین را کشت. و ریشه‌ی این را هم امام حسین فرمود: لقمه‌ی حرام بود. لقمه‌ی حرام به بچه‌ها ندهیم. دختر اشعث امام حسن را زهر داد کشت، پسر اشعث.. بدتر از این خانواده، خانواده‌ی بنی امیه، الله اکبر چه خانواده‌ای هستند. جدش ابوسفیان، جنگ احد را راه انداخت، دندان پیغمبر شکسته شد. خانمش هند سینه‌ی حضرت حمزه را شکافت، جگرش را درآورد و گاز گرفت. هند جگر خوار! پسر ابوسفیان با علی بن ابی طالب چه کرد. پسر معاویه در کربلا با امام حسین چه کرد؟ یعنی جد، دندان پیغمبر را می‌شکند، زنش جگر حمزه را می‌شکافد. پسرش غدیر خم را زیر پا می‌گذارد. نوه‌اش کربلا را راه می‌اندازد. چقدر خطرناک است. یک دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا تو را به حق همه‌ی کسانی که نزد تو آبرو دارند، تو را به حق امام حسنی که روز تولدش بیننده‌ها بحث را می‌بینند، نسل ما را از بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. آدم بچه درست کند، در مقابل امام زمان بایستد. چقدر خسارت است.
بعضی بحث‌هایمان سؤال و جواب بود. من چند تا چیز می‌خواهم بگویم، برای بچه‌های شما. هر آقازاده‌ای، دختر خانمی که هست الحمدلله، هرکس هم که نیست، امور تربیتی، استاد دانشگاه، طلبه، معلم، پدر، مادر، این بحث را طوری گوش بدهد که بتواند برای کلاسش یا برای بچه‌اش نقل کند.
اول می‌گویند: چرا عبادت کنیم؟ مگر خدا به نماز ما نیاز دارد؟ عبادت چرا؟ عربی چرا؟ اینگونه چرا؟
۲- فسلفه عبادت خدا
اما عبادت چرا؟ برای عبادت من شش تا دلیل اینجا نوشتم. ۱- چون به ما نعمت داده است. کسی یک دوربین عکاسی به شما بدهد از او تشکر می‌کنی، یک جفت چشم، تشکر ندارد؟ «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» (بلد/۸) ما برای حقوقی که می‌گیریم، هفت هشت ساعت در اداره و بازار و کارخانه کار می‌کنیم. همه‌ی نعمت‌های خدا به اندازه ده دقیقه نباید عبادت کنیم؟ به ما نعمت داده است. مربی ما است.
۲- چرا باید عبادت کنیم؟ نیاز داریم. عبادت نیاز بشر است. آن کسی که نسبت به خدا تشکر نمی‌کند، نسبت به خلق خدا تشکر نمی‌کند.
کره‌ی شمالی رفته بودیم. آن طرف چین! رهبرشان آن زمان که ما رفته بودیم کیم‌ ایل سونگ بود. ما را بردند به بازدید از بعضی مناطق. جوان‌ها ایستادند، هرچه ما برای خدا می‌گفتیم، آنها برای کیم‌ ایل سونگ می‌گفتند. کیم‌ ایل سونگ، کیم‌ ایل سونگ! عزت از توست، قدرت از توست. کیم‌ ایل سونگ، کیم‌ ایل سونگ، تشکر از…. هرچه ما می‌گوییم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/۵) الله اکبر! هرچه ما برای خدا می‌گفتیم آنها برای کیم‌ ایل سونگ می‌گفتند. حالا کیم‌ ایل سونگ چه کسی است؟ از ترس پشه در پشه‌بند می‌روند. کیم‌ ایل سونگ چه کسی است؟ گفتند سوار هواپیما نمی‌شود. می‌ترسد. می‌گوید: آدم عاقل زمین سفت را ول نمی‌کند روی هوای شل راه برود.
اگر در ما عشق خدا نباشد، بله قربانگوی کس دیگری می‌شویم. وقتی گفتی: الله اکبر! تو بزرگی، دیگر آمریکا بزرگ نیست. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» فقط بنده‌ی تو، نه بنده‌ی شرق، نه بنده‌ی غرب! یعنی انسان می‌خواهد به یک کسی بند شود. به خدا بند شویم باید به دیگران بند شویم. نیاز ما است.
۳- هستی در حال بندگی خدا
مسأله‌ی سوم، هستی، چون کل هستی در حال عبادت است. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» (حشر/۱) «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (جمعه/۱) کل اتم‌ها و هستی، کل ذرات هستی، سبحان الله می‌گویند. «ما فِی السَّماواتِ» یعنی آنچه در آسمان‌هاست. «وَ ما فِی الْأَرْض‏‏» یعنی آنچه در زمین است. «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ» (الرحمن/۶) ستاره و گیاه، سجده می‌کند. نگاه ما این است. در بینش ما، جهان‌بینی ما این است که هستی در حال شعور، قنوت است. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/۱۱۶) کل هستی در حال تواضع است. می‌شود… ابر و باد و مه و خورشید و فلک در تسلیم خدا هستند، یک گردن کلفت هست، این هم انسان. از همه محتاج‌تر، از همه پرروتر…هر میمونی زشتتر است، بازی‌اش بیشتر است. ما نسبت به خیلی‌ها ضعیف هستیم. پرنده‌ها خیلی از خلبان‌های ما بهتر می‌پرند. خلبان ما یک خرده، غباری، مِهی باشد می‌گویند: هوا خراب است. او در هر گرد و خاکی می‌پرد. بعضی حیوان‌ها زیر برف را می‌بینند، ما نمی‌بینیم. چطور هستی در حال عبادت باشد، ما گردن کلفتی کنیم؟
توجه به آثار نماز و عبادت، اخیراً من یک تحقیقی کردم، ۲۵۰ نکته در نماز گیر من آمده است. اصلاً ماندم که عجب پس نماز یک چیزی است ما تا حالا نفهمیدیم. با اینکه من ۱۵ سالگی طلبه شدم، حالا ۶۵ سالم است. ۵۰ سال هست که طلبه هستم. نسبتاً هم پرکار بودم. اما در عین حال نفهمیدم نماز اینقدر راز دارد. این نماز چیست؟ تمام کمالات را خدا در نماز جاسازی کرده است. یعنی مثل بچه‌ای که شیر می‌خورد، شیر یک غذای ساده است، اما تمام نیازهایی که نوزاد نیاز دارد، تمام ویتامین‌ها، تمام نیازهایش در این شیر جاسازی شده است. یعنی اگر نوزاد چیزی برای استخوانش می‌خواهد، برای اشکش، برای پی، برای گوشش، برای مو، برای دندانش، هر نیازی این بدن نوزاد دارد تمام نیازهایش در شیر جاسازی شده است. تمام نیازهای ما در نماز جاسازی شده است. عدالت، پیشنماز باید عادل باشد. نظم، صف‌ها باید منظم باشد. حضور در صحنه، «قد قامت الصلاه» همه حاضر هستیم. دور انداختن قومیّت ترک و لر و عرب و عجم و شرقی و غربی در نماز هست. ما در نماز می‌گوییم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» نمی‌گوییم: «السلام علینا و علی ترکها و لرها»… «السلام علینا و علی شرقی و علی غربی و علی زن و علی مرد» تمام جنسیت‌ها، نژادها، لهجه‌ها همه کنار می‌شود. «عباد الله الصالحین» هرکس می‌خواهد باشد. نماز و آب، وضو و غسل، نماز و خاک، سجده و تیمم، نماز و یاد شهدا، مهر کربلا، نماز و حفظ ارزش‌ها، صف جماعت کسانی باشند که علم و تقوایشان بیشتر است. صف اول جماعت، نماز و ورزش، نماز و رنگ، با رنگ سفید نماز خواندن. عرض کردم از اینهایی که چند موردش را گفتم، ۲۵۰ تا است. تازه من نه فقیه هستم، نه فیلسوف هستم. هیچی! یک طلبه هستم مقداری کارکردم ۲۵۰ تا چیز گیر من آمد. انشاءالله در آینده چاپ می‌کنم.
توجه، چرا نماز بخوانیم؟ برکات نماز، اصلاً انسان یک وجود عاطفی است. یعنی ظرف نمی‌تواند خالی باشد. آب نباشد هوا در آن می‌رود. انسان نمی‌تواند در قلبش عشق به کسی نداشته باشد. اگر ما عشق را هدایت کنیم… کسی را که بیشترین لطف را به ما کرده، می‌گوید: دوستی دختر و پسر چطوری است؟ در این قلب قرآن می‌گوید یک دل دو دوستی بر نمی‌دارد. نمی‌شود در یک سینه دو تا قلب باشد. اگر این قلب از عشق الف پر شد، از عشق ب خالی می‌شود. این را همه قبول دارند. می‌توانم اقرار هم بگیرم.
اگر یک مردی به خانمش بگوید: من یک زن دوم می‌گیرم، اما عین قبلی تو را دوست دارم. هیچ زنی قبول می کند؟ بگویید… زن قبول نمی‌کند. نصف جمعیت اینجا شاهد هستند. می‌گوید: نمی‌شود دو تا زن داشته باشی، علاقه‌ات به من مثل اول باشد، بالاخره دومی که آمد بخشی از علاقه‌ات… دختر و پسر هم همینطور است. نمی‌شود دختر و پسر به هم علاقه پیدا کنند، و باز این علاقه‌ای به کمالات هم باشد. اگر علاقه به شهوت شد، علاقه به چیزهای دیگر کم می‌شود. شما اگر رفتید، فوتبالیست شوید، دیگر در والیبال کم می‌‌آورید. رفتی کشتی‌‌گیر شوی، وزنه برداری کم می‌آوری. یک انسان از یک چیزی می‌تواند پر شود. ما هرچه از خدا خالی شویم، دیگران پر می‌کنند. مثل بچه، اگر غذای سالمش ندهید، غذای آلوده می‌خورد. سینه‌ی مادر را نمکد، سرشیشه‌ای می‌مکد. پلاستیک می‌مکد.
۴- نماز، راه وصول به درجه یقین
خوب سؤال؛ یک آیه در قرآن داریم «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ» (حجر/۹۹) عبادت کنید تا به یقین برسی. یعنی کسی که به یقین رسید، دیگر عبادت نمی‌خواهد؟ ببین آقا یک مثال بزنم، اگر گفتند نردبان بگذار، دستت به شاخه می‌رسد. خوب آیا معنایش این است که اگر به شاخه رسیدی نردبان را برداریم؟ معنایش این نیست. بالاترین یقین‌ها را امیرالمؤمنین داشت که فرمود «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» یعنی اگر همه‌ی پرده‌ها کنار برود، من این یقینم از این که هست بالاتر نمی‌رود، یعنی بالاترین درجه‌ی یقین را علی بن ابی طالب داشت و در نماز شهید شد. نمی‌شود بگوییم نه! ایشان نماز نمی‌خواند اما… یاهو… حضرت علی هو هو… (با بیان حرکت). اینکه چیزی جای نماز را می‌گیرد، هیچ چیز جای نماز را نمی‌گیرد. تمبر را باید بچسبانی به پاکت تا پست این پاکت را به مقصد برساند. شما دور این پاکت را هرچه غیر از تمبر بچسبانی، سکه بچسبان، سکه‌هایش را برمی‌د‌ارند پاکت را هم دور می‌اندازد. اگر می‌خواهی این پاکت برسد باید تمبر بخورد. خروجی از دنیا به آخرت، نماز است. هیچ چیزی جای نماز را نمی‌گیرد. پلیس راه می‌گوید: گواهی نامه رانندگی! شما ده تا گواهی‌نامه دیگر به او بدهی، تو را نگه می‌دارد. بگویی: آقا من پزشک هستم، مجتهد هستم. می‌گوید: هرچه می‌خواهی باش. من گواهی‌نامه رانندگی می‌خواهم. گواهی‌نامه رانندگی نباشد، صد تا گواهی‌نامه کار… تمام کارهای خیر را بکنی، جای نماز را نمی‌گیرد.
این هم که می‌گویند: چرا عربی؟ جواب این را هم قبلاً دادم. چرا عربی؟ اسلام خواسته همه‌ی مسلمان‌ها یک زبان مشترکی داشته باشند. مَثَل من هم مَثَل خلبان‌هاست. تمام خلبان‌ها در هرجای کره‌ی زمین با هر فرودگاهی خواستند صحبت کنند، باید به زبان انگلیسی باشد، یک ارزش مشترک. این ارزش را هم الآن دنیا به آن رسیده است.
۵- عبادت بر اساس فرمان الهی
اما چگونه عبادت کنیم؟ عبادت باید ۱- مأمورانه باشد. یعنی طبق امر باشد. گاهی آدم در حرم امام رضا می‌رود یک مفاتیح بردارد بخواند، تا مفاتیح را برمی‌داری، می‌بینی در صفحه‌ی اولش نوشته که کسی در خواب دید که گفت این سطر را بنویس، هفت دفعه بخوان، و تو هم یک جای دیگر بنویس. غلط کرد که خواب دید. غلط کردی که نوشتی. غلط کردی که سفارش می‌کنی دیگران هم بنویسند، تو چه کسی هستی که امر می‌کنی؟ خدا من را ساخته و دستور من را باید خالق بدهد، آن هم از طریق معصوم. مگر دین را می‌شود از خاله‌ها و عمه‌ها و دایی‌ها و عموها گرفت؟ عبادت باید مأمورانه باشد.
یک کسی منزل ما آمد گفت: آقا ماه رمضان مکه بودم، چه مکه‌ای! از ساعت یازده شب، نماز تراویح می‌خواندیم، تا بعد از نصفه شب، پیشنماز مسجدالحرام، اشک می‌ریخت. همه گریه می‌کردیم. گفتم: غلط کردی! نماز تراویح حرام است. گفت: اِ…. گفتم: بله. طبق امر نبوده.
اگر گفتند: سی و چهار متری را بکنی، شما پنجاه متری را بکنی به گنج نمی‌رسی. آمپول را باید در رگ زد. بزنی کنارش که… همانطور که گفتند. «استقم» که مهم نیست. ما توده‌ای داشتیم که به خاطر تفکرش زمان شاه سی سال در زندان بود. استقامت مهم نیست. «استقم» یعنی استقامت کن، «اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» (شوری/۱۵) یعنی همانطور که من گفتم. وگرنه اگر افرادی استقامت کنند، اما روی یک‌دندگی، گفتم: برو خانه، باید خانه بروی. گفتم: می‌زنم، می‌زنم. گفتم چه… خیلی‌ها استقامت دارند، اما استقامتشان طبق مأموریت نیست… لجبازی است. هر استقامتی مهم نیست. استقامت مأمورانه، باید همانطوری که خدا گفته است. یک کلمه زیاد و کم بگویی نماز باطل است. عبادت باید مأمورانه باشد. این یک مورد.
۲- آگاهانه، عبادت باید آگاهانه باشد. آگاهانه، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏» (نساء/۴۳) مست سر نماز نروید، «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون»، «تَعْلَمُوا ما تَقُولُون‏» بدانید چه می‌گویید. عزیزان قاری! شما که سالها در قرائت و تجوید گامی برداشتید، خدا انشاءالله حفظتان کند، بعد از قرائت ببینید خدا چه می‌گوید؟‏ «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون‏» بدانید چه می‌گویید. خیلی از قاری‌های ما یک عمری قرائت می‌کنند، آخرش هم نمی‌دانند چه می‌گویند. بعد از تجوید و قرائت برویم سراغ باطن. پاکت را که دیدی، بعد از آنکه دیدی چه کسی فرستاده و از کجا آمده، بعد ببینیم درونش چه چیزی است؟ «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون‏»
۶- عبادت خالصانه، خاشعانه و عاشقانه
۳- خالصانه، نماز اگر یک ذره‌اش برای غیر خدا باشد نمازت باطل است. مثلاً نماز را برای خدا می‌خواند. اما صف اول می‌آید که تلویزیون او را نشان دهد. نماز باطل است. نماز را برای خدا می‌خواند ولی اول وقت می‌خواند که بگویند: ایشان اول وقت می‌خواند. اول وقتی‌اش برای ریا است. باز باطل است. یعنی مکانش برای غیر خدا باشد، در صف اول باطل! زمانش برای غیر خدا باشد، اول وقت، باطل است. مستحب انجام می‌دهد، مثلاً انگشتر دست می‌کند، که مردم ببینند، عطر می‌زند، انگشتر دست می‌کند، عبا دست می‌گیرد. اگر قیافه‌ی مستحبی به خود می‌گیرد، برای ریا باز هم نمازش باطل است. یکی از کلمات واجب برای غیر خدا باشد نمازش باطل است. یکی از کلمات مستحب برای غیر خدا باشد نمازش باطل است. یعنی نماز مثل توپ است، یک سوزن به جایی‌اش بخورد، بازی لغو است. یکی از این لاستیک‌ها پنچر شود ماشین می‌ایستد.
۴- خاشعانه، «فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/۲) با توجه!
۵- عاشقانه، حدیت داریم «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهَ» (کافی/ج۲/ص۸۳) دوست با او حرف بزند. دوست دارند.
یک کسی عاشق دختر شاه شد، گفتند: آخر شاه که دخترش را به تو نمی‌دهد، گفت: بابا عاشق شدم دیگر چه می‌شود کرد؟ از بس که در عشق غصه می خورد و لاغر شده بود، یک نفر دلش سوخت. گفت: پس یک کار کن. تو در یکی از این کوهها برو، اطراف شهر، در یک غاری مشغول عبادت شو، شاه که گاهی بیرون شهر می‌آید برای تفریح، می‌گویم: یک جوان عابدی است برویم او را ببینیم. شاه را آنجا می‌آورم، بعد می‌گویم ببین، دخترت را به این بده که بگویند شاه مذهبی است. دخترش را به یک آدم عارفی داد، بعد هم خانه و زندگی برایش می‌‌خریم. تو شاه هستی! نصف روز می‌توانیم همه زندگی‌اش را بخریم. این جوان هم عاشق بود گفت: باشد. رفت و در یک غاری مشغول عبادت شد و این آقای دلال هم که در دربار بود، برنامه ریخت، یک روز شاه را برد بیرون شهر و در غار او را برد و دید جوان دارد نماز می‌خواند. مثلاً «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»
دید دلال شاه را آورده است. «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» گفت: اعلی حضرت تشریف آوردند. نگاه به اعلی حضرت نکرد. دوباره گفت: الله اکبر! ایستاد، دو رکعتی بعدی، دو رکعتی سوم، هرچه ایستادند دیدند اصلاً نگاه نمی‌کند، شاه گفت: ولش کن، رفت. دلال ناراحت شد که من با یک زحمتی شاه را در غار آوردم. تو چرا اعتنا نکردی؟ گفت: من تا آمدن شاه در غار، برای این نماز می‌خواندم که شاه در غار بیاید، دخترش را به من بدهد. وقتی فهمیدم نماز قلابی من اینقدر زور دارد که شاه را به غار می‌کشد از آنجا دیگر تصمیم گرفتم نماز جدی بخوانم. تا آمدن شاه نماز من قلابی بود، به عشق دخترش بود. اما بوی اسلام به ما خورد، در ایران شاه سرنگون شد، صدام رفت، بنی صدر رفت، منافقین در به در شدند. در مقابل همه‌ی توطئه‌ها، فقط بویی از اسلام… حالا اگر به مغز اسلام برسیم چه می‌شود؟ یعنی این برکاتی که گیر ما آمده نسیمی از اسلام در ایران وزید. حالا اگر چه بشود، چه می‌شود. نماز قلابی‌اش شاه را به غار کشید، حالا حقیقی‌اش باشد چه می‌شود.
۷- نماز، ناهی از منکرات
یک سؤال این است که یک آیه است ایرانی‌ها حفظ هستند، نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/۴۵) نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد. می‌گوید: آقا ما سراغ داریم، نمازخوان‌هایی را که خلافکار هستند. این هم جوابش چیست؟ «تنهی» نمی‌گوید: «تَمنَع» نمی‌گوید: نماز جلوی فحشا و منکر را می‌گیرد. «تنهی» یعنی هی می‌زند. «تنهی» یعنی هی می‌زند. مثل پلیس، پلیس لب چهارراه هی می‌زند که خلاف نکن اما معنایش این نیست که هرجا پلیس است نشود خلاف کرد. ممکن است پلیس هم باشد باز هم آدم خلاف کند. منتهی پلیس هی می‌زند. یا نمی‌گذارد، یا اگر هم رد شدی، سوت می‌کشد جریمه‌ات می‌کند. قرآن نمی‌گوید: «إِنَّ الصَّلاهَ مانعٌ»، «مانعهٌ»، «إِنَّ الصَّلاهَ تمنع» نمی‌گوید نماز مانع است. مثلاً لباس سفید، کسی که لباس سفید بپوشد، خودش روی زمین سیاه نمی‌نشیند، نه معنایش این است که نمی‌شود نشست، می‌شود آدم لباس سفید بوشد، روی زمین سیاه هم بنشیند.
یک کسی خربزه می‌خورد می‌گفتند: خربزه نخور! سرما خوردی، خربزه نخور. گفت: من هم سرما می‌خورم، هم خربزه می‌خورم. می‌شود انسان بگوید: پلیس هست، باز هم رد می‌شوم.  لباس سفید است روی زمین خاکی می‌نشینم، نماز می‌خوانم، گناه هم می‌کنم. نماز مانع نیست که دست و پای آدم را قفل کند. ولی هی می‌زند می‌گوید: خلاف کردی. یا نکن یا اگر خلاف کردی، زودتر مسجد برو و توبه کن.
خوب دیگر چه؟ ببینید وقتی می‌گویند نماز آدم را از فحشا و منکر باز می‌دارد، نماز خوان باید لباسش، مکانش، آبی که وضو می‌گیرد حلال باشد. وقتی گفتند حلال باشد، پس باید تجاوز به مال مردم نکند. اگر لباسش غصبی باشد، مکانش غصبی باشد، آبی که وضو می‌گیرد غصبی باشد، یعنی خود حلال بودن، یک سری گناهان را از ذهن آدم پاک می‌کند. وقتی می‌گوید: پاک باشد، یعنی انسان را از آلودگی دور می‌کند. وقتی می‌گویند: اخلاص داشته باش. یعنی از ریاکاری و خودنمایی و سمعه کنار برو. وقتی می‌گوید: رو به قبله، یعنی توجه به سوی دیگر نکن. وقتی می‌گوید: پیشانی‌ات را به خاک بمال. یعنی تو را از تکبر دور می‌کند. وقتی می‌گوید: پوشش نماز باید اینچنین باشد یعنی تو را از برهنگی و بی حیایی حفظ می‌کند. وقتی می‌گوید: پیشنماز باید عادل باشد، یعنی افرادی را از فسق و خلاف باز می‌دارد. وقتی می‌گوید: برو مسجد نماز بخوان، یعنی حق نداری یک آدم گوشه‌گیر منزوی باشی. یعنی تمام شرطهایی که در عبادت است، در انسان‌سازی انسان مؤثر است.
آقا نمی‌شود ما خودمان از خدا تشکر کنیم؟ نه! اگر هرکسی به زبان خودش تشکر کند، در خرافات پیش هرکسی بافته‌های خودش را به اسم عبادت می‌گوید. بافته‌های خودش را به اسم عبادت، آنوقت بعد مشکل می‌شود. یک شعری مثنوی دارد، معروف است. البته شعر درست نیست. با قرآن مخالف است. دید موسی آن… هرکس بلد است بگوید.
«دید موسی آن شبانی را به راه» یک چوپانی داشت با خدا مناجات می‌کرد، خدایا کجا هستی؟ سرت را شانه کنم، لباس خوب به تو بپوشانم. قربانت بروم، حضرت موسی گفت این دری وری‌ها را نگو. او هم حالش گرفته شد و گفتگویش با خدا قطع شد، خدا به موسی دعوا کرد. که چرا بنده‌ی ما را از ما جدا کردی؟ برو بگو هرچه می‌خواهی بگویی، بگو.
«ما درون را بنگریم و خال را نی برون را بنگریم و قال را…» این شعر را مثنوی گفته در کتاب‌ها درسی آموزش و پرورش هم آمده است. این شعر ضد قرآن است. چرا؟ چون در قرآن یک آیه داریم، تند ترین آیات قرآن است. خدا به هستی می‌گوید: متلاشی شوید. هستی، آسمان بشکاف. «تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ» (مریم/۹۰) نزدیک است آسمان‌ها بشکافد. چه شده؟ «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ» زمین تو هم بشکاف، «وَ تَخِرُّ الْجِبال» کوهها شما هم بشکافید. چه خبر شده؟ زمین و آسمان و کوه بشکافند چه شد؟ می‌گوید: «أَن دَعَوْاْ لِلرَّحْمَانِ وَلَدًا» (مریم/۹۱) یک کسی گفت: خدا اولاد دارد. یعنی اگر کسی خرافه بگوید، حرف باطل بزند، زمین و آسمان بشکافد، جا دارد.
حالا یک چوپان دری وری گفته، موسی هم طبق مأموریتش باید بگوید آقاجان، دری وری نگو. خدا باید به موسی بگوید، آفرین! عوض اینکه به موسی بگوید: آفرین، به موسی بگوید: برو بگو، دلت تنگت هرچه می‌خواهد بگوید. خوب اگر هرکس هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید، پس خاصیت موسی چیست؟ مثل یک پلیس راه بگوید، بایست هر ماشینی هر سمت خواست برود، برود. بوقم! من بشکه‌ام! به پلیس بگوییم: آقا، اینجا بایست ولی هرکس هر سمتی می‌خواهد برود، برود. یعنی چه؟ یعنی تو لغو هستی.
گاهی وقتها این شعرا اینطوری هستند. گاهی دلش به حال یک چوپان می‌سوزد، بعثت انبیا را زیر سؤال می‌برد. اصلاً می‌دانی این شعر مذهبی با تمام فقه ما مخالف است. فقه ما می‌گوید: رو به قبله نماز بخوان، طبق این شعر مثنوی نماز قبله  نمی‌خواهد. به هر سمت می‌خواهی نماز بخوان. ما درون را بنگریم و حال را، لازم نیست رو به قبله! اصلاً لازم نیست به روی مکه، یک مکعب درست کن و دور آن تاب بخور.
۸- خطر خرافات و تفسیر به رأی
اگر بگوییم: هرکسی هر طور دلش می‌خواهد عبادت کند، راه خرافات باز می‌شود، هرکسی سلیقه‌هایش را می‌چپاند در دین… مثل تفسیر به رأی می‌شود. اینکه می‌گویند: تفسیر به رأی حرام است، خطرناک است، می‌دانید چیست؟ تفسیر به رأی غیر از استفاده از قرآن است. من یک مثل بزنم، تفسیر به رأی از آیه درنمی‌آید. در آیه می‌چپانی. استنباط از قرآن، استنطاق از قرآن. فرق است از چاه آب بکشیم یا چاه خشک را در آن آب بریزیم. آب کشیدن از چاه درست است. آب ریختن در چاه خشک درست نیست. تفسیر به رأی یعنی آیه این را نمی‌گوید، تو یک سلیقه‌ای در آیه می‌چپانی. مثل چه؟ می‌گوید: ماه رمضان «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» بخورید، بیاشامید «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ» (بقره/۱۸۷) تا سفیده‌ی فجر. شب‌های ماه رمضان بخورید تا سفیده، سفیده که زد نخورید.
آنوقت آن عارف آمده می‌گوید؟ یعنی هرچه می‌خواهید خوش باش. خوش باش، خوش باش، خوش باش، تا سفیدی ریش، همینکه ریش سغید شد دیگر حیا کن. بابا این آیه ریش را نمی‌گوید. این آیه می‌گوید: مدت غذا خوردن شبهای ماه رمضان تا طلوع فجر است. تا خط سفید پیدا شد، خط سفید یعنی خط سفید در آسمان. این گفته خط سفید یعنی ریش سفید، یعنی خوش باش و خوش باش، همینکه موی سفید پیدا شد دیگر حیا کن. خوب این کجای آیه می‌گوید، مویت که سفید شد حیا کن.
این را تفسیر به رأی می‌گویند. یعنی آدم یک سلیقه‌ی شخصی را فرو می کند در آیه، تفسیر به رأی حرام است. و لذا مفسر باید حتماً حداقل ۲۰ سال درس خوانده باشد. کسانی که تفسیر می‌گویند و درس نخوانده‌اند، اگر از رو بخوانند طوری نیست. اما اگر خودشان از آیه استفاده می‌کنند، من تعجب می‌کنم، این خطهای مستقیم وسط خیابان کارشناس می‌خواهد. هر پلیسی حق ندارد وسط خیابان خط بکشد. بابا خط صاف کارشناس دارد. این دندان ما یازده رقم پزشک دندان پزشک متخصص دارد. یعنی اسلام به اندازه یک دندان نمی‌ارزد؟ هرکسی تفسیر بگوید. قدیم حدیث هم می‌خواستند نقل کنند، از علما اجازه نقل حدیث می‌گرفتند. کسی حق نداشت هر طوری می‌خواست حدیث بگوید. چگونه عبادت کنیم، دیگر وقت ما تمام شد.
خدایا هرچه بر عمرم می‌گذرد، توجه من به این آیه بیشتر می‌شود. خیلی این آیه مهم است. خیلی مهم است. من در قنوت نمازم این آیه را تکرار می‌کنم، می‌گویم: «ربنا اهدنا الصراط المستقیم» چون هرکسی یک راهی می‌رود و خیال هم می‌کند راهش درست است. با قرآن متر می‌کنیم، می‌گوییم: ما از مثنوی بالاتر نداریم. ولی شعر مثنوی را با قرآن متر می‌کنیم، می‌بینیم پایین افتاد، ما باید حتی حدیث‌های امام صادق، امام صادق فرمود: حدیث‌های ما را هم با قرآن متر کنید. اگر ضد قرآن بود، به دیوار بزنید. محور باید قرآن باشد، و قرآن شناس. روایات، شعر، تاریخ، هرچه شنیدید با قرآن متر کنید. ضد قرآن بود، کنار بزنید. طبق قرآن بود روی چشم!
خدایا ما را به راه مستقیم هدایت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما. بیننده‌ها دارید به شب قدر نزدیک می‌شوید، خدایا ‌هرچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی، به آبروی امام حسنی که روز تولدش بحث پخش می‌شود، به آبروی امام حسن و برادرش و جدش، و پدرش آنچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی، برای همه‌ی ما مقدر بفرما.
‏«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۳
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی