مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۷ ب.ظ

آیا حجت خدا ... وجود دارد؟؟؟ 2

مرحوم رضی در متن پیشین، درباره­ی عمل رفعی اسم فاعل و مفعول صحبت کردند، در متن بالا، صحبت از جایی است که این دو بخواهند عمل نصب انجام دهند برای نمونه در جمله­ی «زید ضارب عَمرا» ضارب که اسم فاعل است در عَمرو عمل کرده و آن را نصب داده است. ایشان می­فرماید که در صورتی اسم فاعل و مفعول می­توانند عمل نصبی انجام دهند که به معنای گذشته نباشند بلکه به معنای حال یا آینده باشند یا این که مطلق باشند و قید به حال و آینده نخورده باشند که این اطلاق دلالت بر استمرار دارد.

جالب این جاست محل بحث ما در آیه­ی شریفه نیز، دقیقا از همین نوع است و در این آیه، واژه­ی «جاعل» که اسم فاعل است در کلمه­ی «خلیفة» عمل کرده و آن را نصب داده است. حالا اگر عبارت قید به حال یا آینده خورده بود و مثلا خداوند متعال می­فرمود: «من الان در زمین خلیفه قرار می­دهم» یا «من در آینده در زمین خلیفه قرار می­دهم» در این صورت، اسم فاعل فقط به معنای حال یا آینده بود اما از آن جا که کلام مطلق است و قید به هیچ کدام نخورده، دلالت بر استمرار دارد یعنی «من به صورت مستمر و همواره در زمین خلیفه قرار می­دهم» و همین استمرار باعث شده است که اسم فاعل در کلمه­ی خلیفه عمل نصبی انجام دهد. از طرف دیگر بر اساس متن مرحوم رضی، نمی­شود که اسم فاعل در این جا دلالت بر زمان ننماید؛ زیرا فقط زمانی می­تواند عمل نصبی انجام دهد که شباهت به فعل داشته باشد و این شباهت یا به این است که به معنای حال یا آینده باشد و یا به مطلق بودن است که دلالت بر استمرار می­نماید؛ و در غیر این سه صورت، اسم فاعل عمل، نمی­تواند عمل نصبی انجام دهد بنابراین کسی نمی­تواند ادعا کند که این آیه اصلا دلالت بر زمان ندارد.

از آن چه گذشت روشن شد که اولا: چون در آیه­ی محل بحث، اسم فاعل عمل نصبی انجام داده، حتما باید دلالت بر زمان داشته باشد و ثانیا: چون اسم فاعل قید به حال یا آینده نخورده و مطلق است، دلالت بر استمرار دارد و نشان می­دهد که قرار دادن خلیفه و جانشین در زمین، برای همیشه است و استمرار دارد.

عالم اهل سنت، آقای احمد بن قاسم الصباغ المصری، رساله­ای مستقل به نام رسالة فی إسم الفاعل المراد به الإستمرار فی جمیع الأزمنة – یعنی رساله­ای در اسم فاعلی که مراد از آن استمرار در همه­­ی زمان­هاست - نوشته و با بررسی دلالت اسم فاعل بر استمرار در صورتی که مطلق باشد، همین مطالب بالا را از مرحوم رضی نقل کرده و دلالت اسم فاعل بر استمرار را تبیین کرده است.

           أحمد بن قاسم الصباغ العبادی القاهری المصری، رسالة فی إسم الفاعل المراد به الإستمرار فی جمیع الأزمنة، دار الفرقان للنشر والتوزیع – عمان، الطبعة الأولى، 1983 م، تحقیق: د.محمد حسن عواد.

دیدگاه سکاکی

سکاکی، نحوی و ادیب مهم اهل سنت نیز، در کتاب مفتاح العلوم تصریح می­نماید که اسم فاعل در صورتی عمل می­نماید که به معنای مضارع یا آینده باشد و یا این که دلالت بر استمرار داشته باشد:

«اسم الفاعل‏: کیف کان، مفردا أو مثنى أو مجموعا جمع تکسیر أو تصحیح، نکرة فی جمیع ذلک، أو معرفة ظاهرا أو مقدرا، مقدما أو مؤخرا، یعمل عمل فعله المبنی للفاعل، إذا کان على أحد زمانی ما یجری هو علیه، و هو المضارع دون المضی أو الاستمرار.»

«اسم فاعل هر طور که باشد چه مفرد باشد یا مثنی یا جمع مکسر یا جمع سالم، چه نکرده باشد در تمام صورت­های قبلی و چه معرفه­ی ظاهری باشد یا تقدیری، چه مقدم باشد و چه موخر، عمل فعل معلوم خودش، که مضارع است را انجام می­دهد البته هنگامی که یکی از دو زمان فعل مضارع [حال یا آینده] را داشته باشد یا دلالت بر استمرار نماید.»

   سکاکى، یوسف بن ابى­بکر، مفتاح العلوم، دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان، چاپ: اول، ص 197.

دلالت همیشگی اسم فاعل بر استمرار، در صورتی که تنوین داشته باشد

مهم­تر این که برخی از نحوی­ها تصریح کرده­اند که اگر اسم فاعل با الف و لام نباشد مثل «الضارب» یا اضافه نشده باشد مثل «ضاربُ زیدٍ» بلکه با تنوین باشد مثل «ضاربٌ» همیشه عمل نصبی انجام می­دهد و دلالت بر استمرار دارد. برای نمونه عفیف دمشقیة در این زمینه می­نویسد:

«ان اسم الفاعل «المنوّن» یعمل النصب دائما و أنه فی اساسه غیر محدّد بزمن؛ لأن فیه معنى الاستمرار.»

«اسم فاعلِ تنوین­دار همیشه نصب می­دهد و اساسا محدود به زمان خاصی نیست به خاطر این که در آن معنای استمرار وجود دارد.»

   دمشقیه، عفیف، خطى متعثرة على طریق تجدید النحو العربی (الأخفش - الکوفیون)، دار العلم للملایین - بیروت - لبنان، چاپ دوم، ص 140.

 

همان­گونه که روشن است، در متن بالا بر چند نکته تصریح شده: اول این که اسم فاعل تنوین­دار همیشه عمل نصبی انجام می­دهد؛ دوم این که اصل و اساس در این نوع از اسم فاعل این است که محدود و مقید به زمان خاصی نیست و دلالت بر استمرار می­نماید. این همان مطلبی است که پیش از این نیز گفتیم یعنی این که اگر اسم فاعل مطلق باشد و قیدی نخورده باشد، دلالت بر استمرار دارد و این اصل در اسم فاعل است، مگر این که قید بخورد به زمان خاصی که در این صورت، به خاطر آن قید خاص، فقط دلالت بر زمان خاصی می­نماید. با دقت در آیه­ی مورد بحث «انی جاعلٌ فی الارض خلیفة» کاملا روشن است که اسم فاعل در این آیه نیز دارای تنوین است و قید به زمان خاصی نیز نخورده است و بنابراین، به طور یقینی و بر اساس اصل در اسم فاعل، دلالت بر استمرار در همه­ی زمان­ها دارد. فراموش نشود که بنابر سخن علمای نحو، اصل در اسم فاعل، دلالت بر استمرار است و این دلیل نمی­خواهد، بلکه آن چه که دلیل می­خواهد قید خوردن و دلالتش بر زمان خاصی است.

تصریح گروه زیادی از مفسرین اهل سنت و شیعه بر دلالت این آیه­ی شریفه بر استمرار نصب خلیفه و حجت الهی

تفاسیر اهل سنت

1-    آلوسی در تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم

وی که از مفسرین به نام و مطرح اهل سنت است و تفسیرش نیز از مفصل­ترین و جامع­ترین تفاسیر اهل سنت به شمار می­آید، ذیل این آیه­ی مبارکة می­نویسد:

«لکن لقصور المستخلف علیه لما أنه فی غایة الکدورة و الظلمة الجسمانیة و ذاته تعالى فی غایة التقدس و المناسبة شرط فی قبول الفیض على ما جرت به العادة الإلهیة فلا بد من متوسط ذی جهتی تجرد و تعلق لیستفیض من جهة و یفیض بأخرى ... و عند أهل اللّه تعالى المراد بالخلیفة آدم و هو علیه السلام خلیفة اللّه تعالى و أبو الخلفاء و المجلى له سبحانه و تعالى، و الجامع لصفتی جماله و جلاله، ... و به جمعت الأضداد و کملت النشأة و ظهر الحق، و لم تزل تلک الخلافة فی الإنسان الکامل إلى قیام الساعة و ساعة القیام بل متى فارق هذا الإنسان العالم مات العالم لأنه الروح الذی به قوامه، فهو العماد المعنوی‏ للسماء، و الدار الدنیا جارحة من جوارح جسد العالم الذی الإنسان روحه. و لما کان هذا الاسم الجامع قابل الحضرتین بذاته صحت له الخلافة و تدبیر العالم.»

«لکن به خاطر این که کسانی که خلیفه برای آن­ها قرار داده شده [انسان­ها] در قعر تاریکی و ظلمت جسمانیت هستند و خداوند متعال در اوج تقدس است و بر اساس سنت الهی، وجود مناسبت [میان خداوند و کسی که فیض را دریافت می­نماید] شرط در قبول فیض است بنابراین لازم است که یک واسطه [میان خداوند و خلق] باشد که هر دو جهت تجرد و تعلق دنیوی را داشته باشد تا بتواند از فیض را از یک طرف [خداوند متعال] دریافت کند و به طرف دیگر [مردم] برساند. ... و نزد اهل الله این خلیفه آدم علیه السلام است و ایشان خلیفه­ی خداوند و پدر جانشینان خداوند و تجلی خداوند و جامع صفات جمال و جلال اوست و به وسیله­ی او اضداد جمع شد و خلقت کامل و حق آشکار گردید و برای همیشه و تا روز قیامت و لحظه قیامت این خلافت در انسان کامل وجود دارد؛ بلکه اگر این انسان عالم – خلیفه­ی خداوند – وجود نداشته نباشد همه­ی عالم نیز از میان می­رود؛ زیرا این خلیفه­ی خداوند، روح عالَم است که قوامش به اوست و او ستون معنوی آسمان است و دنیا عضوی از اعضای عالَم است که این انسان کامل روح آن است و چون این اسم جامع خداوند – انسان کامل و خلیفه الهی – قابلیت هر دو عالم دنیا و ملکوت را دارد، می­تواند خلافت و اداره­ی عالم را بر عهده داشته باشد.»

سید محمود الآلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج ‏1، ص  222 - 223، دارالکتب العلمیه، بیروت‏، 1415 ق، چاپ اول، تحقیق: على عبدالبارى عطیة.

همان­گونه که آشکارست، آلوسی علاوه بر این که شخصیت خلیفه­ی الهی را تبیین نموده و او را مظهر و تجلی همه­ی صفات خداوند می­داند، تصریح می­نماید که این خلافت الهی تا روز قیامت در زمین وجود دارد و انسان کامل مصداق خلیفه­ی خداوند است. بنابراین آلوسی بر اساس این آیه­ی مبارکه اعتقاد به وجود حجت و امام و خلیفه­ی الهی در هر دوره­ای دارد، که باید انسان کامل باشد و جالب­تر این جاست که آلوسی دلیل این مطلب را نیز بیان کرده و معتقد است که انسان کامل و خلیفه­ی الهی، روح همه­ی عالم است و ستون معنوی آسمان­هاست و اگر وجود نداشته باشد، همه­ی عالم از میان می­رود و این خلیفه­ی الهی است که قابلیت اداره­ی همه­ی عالم را دارد.

عارف مشهور اهل سنت، محیی الدین ابن عربی

وی نیز ذیل همین آیه­ی شریفه تصریح می­نماید که امامت تا روز قیامت در فرزندان آدم علیه السلام وجود دارد و هدف از خلقت عالم، انسان کامل یا همان خلیفه الهی است و این خلیفه باید در هر دوره­ای وجود داشته باشد و اگر لحظه­ای نباشد، همه­ی عالم از میان رفته و خورشید و ستارگان نابود شده و آسمان به زمین سقوط می­نماید و این انسان کامل است که همه­ی دنیا را حفظ کرده و نگه می­دارد. بنابراین، ابن عربی نیز قائل است که وجود امام زمان و خلیفه­ی الهی در هر دوره­ای لازم است. متن ابن عربی در این زمینه بسیار طولانی و مفصل است که ما در ادامه بخشی از آن را نقل می­نماییم:

«خلق آدم علیه السلام الإنسان الکامل الأول، و الخلیفة الأول، بالیدین و على الصورة الإلهیة: لما أراد اللّه بالإنسان الخلافة و الإمامة بدأ بإیجاد العالم، و هیأه و سواه و عدله و رتبه مملکة قائمة، فلما استعد لقبول أن یکون مأموما أنشأ اللّه جسم الإنسان الطبیعی و نفخ فیه من الروح الإلهی، فخلقه على صورته لأجل الاستخلاف، فظهر بجسمه فکان المسمى آدم فجعله فی الأرض خلیفة، و کان من أمره و حاله مع الملائکة ما ذکر اللّه فی کتابه لنا، و جعل الإمامة فی بنیه إلى یوم القیامة، فالإنسان الکامل هو المقصود الذی به عمرت الدنیا و قامت، و إذا رحل عنها زالت الدنیا، و مارت السماء، و انتثرت النجوم، و کورت الشمس، و سیرت الجبال، و عطلت العشار، و سجرت البحار، و ذهبت الدار الدنیا بآخرها، و انتقلت العمارة إلى الدار الآخرة، بانتقال الإنسان، ... و اعلم أن اللّه جمع لنشأة جسد آدم بین یدیه فقال «لما خلقت بیدی» فإنه لما أراد اللّه کمال هذه النشأة الإنسانیة جمع لها بین یدیه، و أعطاها جمیع حقائق العالم، و تجلى لها فی الأسماء کلها، فحازت الصورة الإلهیة، و الصورة الکونیة، و جعلها روحا للعالم و جعل أصناف العالم له کالأعضاء من الجسم للروح المدبرة له، فلو فارق العالم هذا الإنسان مات العالم، فالدار الدنیا جارحة من جوارح جسد العالم الذی الإنسان روحه، فلما قابل الإنسان الحضرتین بذاته (الحضرة الإلهیة و الحضرة الکونیة) صحت له الخلافة، و تدبیر العالم ... و أنزله خلیفة عنه فی أرضه، و الخلیفة معلوم أنه لا یظهر إلا بصفة من استخلفه، فلا مخلوق أعظم رحمة من الإنسان الکامل الذی هو مجلى حقائق العالم، فهو آخر نوع ظهر، فأولیته حق و آخریته خلق ... .»

«خداوند آدم علیه السلام را به عنوان انسان کاملِ اول و خلیفه­ی اول با دو دست و بر صورت الهی خلق کرد. هنگامی که خداوند خواست که خلافت و امامت را در انسان قرار دهد، شروع به ایجاد عالَم کرد و آن را به عنوان مملکت باقی و استوار تهیه کرده و ساخت و هنگامی که عالَم خلقت، آمادگی پیدا کرده که ماموم – پیرو – قرار گیرد، خداوند جسم انسان طبیعی را خلق کرده و در آن از روح الهی­اش دمید و او را بر صورت خودش برای جانشینی خلق کرد و انسان با بدنش ظهور پیدا کرد و نامش آدم شد و خداوند او را خلیفه­ی در زمین قرار داد و ماجراهایی با فرشتگان پیدا کرد که خداوند برایمان در کتابش بیان کرده است و خداوندامامت را در فرزندان آدم تا روز قیامت قرار داده است؛ بنابراین انسان کامل همان هدف و مقصودی است که دنیا به خاطرش ساخته شده و بر پا شده و اگر در آن نباشد، دنیا از بین می رود و آسمان نابود شده و ستارگان پراکنده گشته و خورشید خاموش شده و کوه ها به حرکت در آمده و اموال با ارزش و قیمتی رها شده و دریاها برافروخته شده و دنیا به پایان خودش می­رسد و آبادانی با انتقال انسان، به عالم آخرت منتقل می­شود ... و بدان که خداوند آدم را با دست خودش خلق کرده است و می­فرماید: «هنگامی که با دست خودم خلق کردم» و هنگامی که خداوند کمال این مخلوق انسانی [آدم] را اراده کرد او را با دست خودش خلق کرد و به او تمام حقائق عالم را بخشیده و برایش همه­ی اسماء را تجلی داد به همین خاطر صورت الهی و صورت خاکی را به دست آورد و او را روح جهان قرار داد و همه­ی انواع مخلوقات را مانند اعضای جسم برای این روح قرار داد که آن­ها را اداره می­کند؛ بنابراین اگر این انسان کامل در جهان نباشد، جهان نابود می­شود بنابراین عالم دنیا یکی از اعضای جسدی است که انسان روح آن است و هنگامی که انسان کامل، هر دو جهت الهی و خاکی را پیدا کرد، شایسته­ی خلافت و اداره­ی جهان گردید ... و خداوند آدم را به عنوان جانشین خودش بر زمین نازل کرد و روشن است که خلیفه باید صفات کسی را داشته باشد که او را به جانشینی انتخاب کرده است بنابراین مخلوقی گران­قدرتر از انسان کامل که تجلی حقائق جهان است وجود ندارد و  او آخرین نوعی است که تجلی پیدا می­کند و اولش حق است و آخرش خلق است ... .»

ادامه دارد.......

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۳۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی