مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

آیا حجت خدا ... وجود دارد؟؟؟؟ 4

محیی الدین ابن عربی، رحمة من الرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن، ج ‏1، ص 107 - 108، مطبعه نصر، دمشق، 1410 ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.‏

 همان­گونه که روشن است، در این متن نیز، ابن عربی به چند نکته تصریح کرده است:

اول این که خداوند همه­ی مخلوقات و هر آن چه در زمین و آسمان است را به خاطر خلفایش خلق کرده و قدرت و اذن اداره و تصرف در همه را به خلفایش داده است؛

دوم این که در مرتبه اول، این خلفاء پیامبران الهی هستند که جبرییل امین علیه السلام واسطه­ی میان خداوند و آن­هاست؛

سوم این که پس از پیامبران، در هر دوره یک جانشین الهی در زمین قرار دارد که همانند پیامبران است و همه­ی علوم و حقائق معارف الهی به او داده شده است و حتی می­تواند شریعت بیاورد اما به خاطر شرایط زمان و مکان این کار به او واگذار نشده است؛

چهارم این که یکی از علامت­های این خلیفه­ی الهی این است که علم ظاهر و باطن حروف مقطعه­ی قرآن به او داده شده و با این علم بر همه­ی حقائق عالم واقف شده است؛

پنجم این که حق تنها با این خلفا و جانشینان الهی تشخیص داده می­شود.

خلاصه­ی تصریحات ابن عربی

همان­گونه که روشن است، محیی الدین ابن عربی، با استدلال به همین آیه­ی شریفه معتقد است که امامت تا روز قیامت در زمین وجود دارد و در هر دوره فقط یک امام و حجت و خلیفه­ی الهی در زمین وجود دارد که انسان کامل و تجلی همه­ی صفات الهی است.

«حقی برسوی» در تفسیر روح البیان

حقی برسوی، یکی دیگر از مفسرین اهل سنت نیز، در ذیل این آیه­ی شریفه تصریح کرده که خلیفه­ی خداوند، در هر دوره­ای، روی کره­ی زمین وجود دارد و خداوند متعال به وسیله­ی او جهان را حفظ می­نماید:

«اعلم ان اللّه تعالى یحفظ العالم بالخلیفة کما یحفظ الخزائن بالختم و هو القطب الذی لا یکون فی کل عصر الا واحدا فالبدء کان بآدم علیه السلام و الختام یکون بعیسى علیه السلام و الحکمة فی الاستخلاف قصور المستخلف علیه عن قبول فیضه و تلقى امره بغیر واسطة لان المفیض تعالى فی غایة التنزه و التقدس و المستفیض منغمس غالبا فی العلائق الدنیئة کالاکل و الشرب و غیرهما و العوائق الطبیعیة کالاوصاف الذمیمة فالاستفاضة منه انما تحصل بواسطة ذى جهتین اى ذى جهة التجرد وجهة التعلق و هو الخلیفة أیا کان و لذا لم یستنبئ اللّه ملکا فان البشر لا یقدر على الاستفادة منه لکونه خلاف جنسه.»

«بدان که خداوند جهان را با خلیفه و جانشین نگهداری می­نماید همان گونه که گنج­ها با حرز نگهداری می­شود و او همان قطب و محور عالم است که در هر دوره فقط یک نفر است و شروع خلافت با آدم علیه السلام بوده و پایانش با عیسی علیه السلام است [اشاره دارد به برخی روایات اهل سنت که در آن کسی که در آخر الزمان قیام کرده و دنیا را پر از عدل و داد می­نماید، حضرت عیسی علیه السلام معرفی شده است. این روایات مورد اعتراض علمای اهل سنت قرار گرفته و آن­ها تصریح کرده­اند که این روایات متعارض با روایات متواتری است که نشان می­دهد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخر الزمان قیام کرده و دنیا را پر از عدل و داد می­نماید و حضرت عیسی علیه السلام نیز به ایشان اقتدا می­نماید.] اما دلیل این که خداوند، خلیفه قرار می­دهد این است که مخلوقاتی که این خلیفه بر آن­ها گمارده شده است، از پذیرش مستقیم و بدون واسطه­ی فیض الهی و دستورات خداوند عاجز هستند؛ زیرا خداوند در غایت تنزه و تقدس است و کسانی که فیض به آن­ها می­رسد غالبا غرق در وابستگی­های دنیوی همانند خوردن و نوشیدن و غیر این­ها هستند و وابستگی­های دنیوی مانند مانند صفت­های مذموم هستند و رسیدن فیض خداوند نیاز به واسطه­ای دارد که دارای هر دو جهت تجرد و عدم وابستگی و تعلق و وابستگی با هم باشد [یعنی هر دو جهت را داشته باشد تا از طرفی با تجرد الهی سنخیت داشته باشد و بتواند از او فیض را دریافت نماید و از طرف دیگر جسمانی و مادی باشد و بتواند با مخلوقات ارتباط بر قرار کرده و فیض را به آن­ها برساند] و این واسطه فقط همان خلیفه و جانشین خداوند است و به همین دلیل خداوند هیچ فرشته­ای را پیامبر قرار نداده است؛ زیرا بشر امکان استفاده از فرشته را ندارد به این دلیل که جنسش با او فرق دارد ... .»

اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج ‏1، ص 94، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، بی­تا.‏

مفسر بزرگ اهل سنت، قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن

قرطبی که یکی از مشهورترین و مهم­ترین مفسرین اهل سنت به شمار می­آید، در تفسیرش ذیل این آیه­ی شریفه، تصریح می­کند که از دیدگاه همه­ی امت اسلامی و همه­ی فرق آن، جز برخی از معتزله که از فهم شریعت اسلامی ناتوان و کور بوده­اند، وجود امام و مساله­ی امامت امری واجب است و اصل و اساس در این زمینه، همین آیه­ی قرآن است. به بیان دیگر، قرطبی معتقد است که دلالت همین آیه بر استمرار نشان می­دهد که باید همیشه در زمین خلیفه­ی خداوند و امامی برای مردم وجود داشته باشد و همین آیه باعث شده که علمای اهل سنت معتقد به لزوم و وجوب وجود امام شده­اند:

«الرابعة- هذه الآیة أصل فی نصب إمام و خلیفة یسمع له و یطاع، لتجتمع به الکلمة، و تنفذ به أحکام الخلیفة. و لا خلاف فی وجوب ذلک بین الامة و لا بین الأئمةإلا ما روی عن الأصم‏ حیث کان عن الشریعة أصم و کذلک کل من قال بقوله و اتبعه على رأیه و  مذهبه، قال: إنها غیر واجبة فی الدین بل یسوغ ذلک ... و دلیلنا قول الله تعالى: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» [البقرة: 30] و قوله تعالى: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ» [ص: 26] و قال: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ‏» [النور: 55] أی یجعل منهم خلفاء إلى غیر ذلک من الآی.»

«مساله­ی چهارم: این آیه اصل و اساس در نصب امام و خلیفه­ای است که حاکم مردم باشد و در نصب خلیفه­ای است که باید سخنش شنیده شده و اطاعت شود تا بدین وسیله جامعه متحد شده و احکام خلیفه جاری گردد و در میان امت اسلام و امامان دین، هیچ اختلافی در این زمینه وجود ندارد به جز آن چه که از یکی از معتزله به نام ابوبکر الاصم، که از فهم شریعت کور و ناتوان بود، نقل شده که او می­گفته: امامت در دین واجب نیست بلکه این مساله جایز است ... هم­چنین مانند او هستند همه­ی کسانی که از دیدگاه و مبانیش پیروی کرده­اند. دلایل ما اهل سنت در این مساله، این فرمایش خداوند متعال است که می­فرماید: «انی جاعل فی الارض خلیفه» [من در زمین به طور مستمر خلیفه قرار می­دهم] و می­فرماید: «یا داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم» و می­فرماید: «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده­اند و عمل صالح انجام می­دهند، وعده می­دهد که آن­ها را در زمین خلیفه قرار دهد» یعنی این که از میان آن­ها، خلفا و جانشینان قرار می­دهد و دیگر آیات قرآنی به جز این آیات است.»

الجامع لأحکام القرآن، أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264.

 

همان گونه که روشن است، قرطبی با استناد به این سه آیه از آیات قرآن کریم، ثابت می­کند که امامت امری واجب و لازم است و بر اساس قرآن کریم، خداوند است که در زمین جانشین و خلیفه قرار می­دهد. این که قرطبی از این آیه­ی مبارکه، لزوم نصب امام و خلیفه در هر دوره­ای را استفاده می­نماید، تصریح ضمنی به دلالت آیه بر استمرار است. هم چنین قرطبی تصریح می­نماید که کسانی که اعتقاد به لزوم امامت ندارند، کور بوده و شریعت را نفهمیده­اند.

ابن کثیر دمشقی در تفسیر القرآن العظیم

ابن کثیر دمشقی، از علمای مورد اعتماد اهل سنت و هم چنین وهابیت و از مفسرین مهم اهل سنت، در تفسیرش ذیل این آیه­ی شریفه، ابتدا از طبری نقل می­نماید که خلیفه­ی خداوند آدم علیه السلام و هر کسی است که در زمین به عدالت قضاوت نماید، سپس برداشت قرطبی را تقریر کرده و تصریح می­نماید که این آیه، دلیل اصلی و اساسی برای این است که بر خداوند واجب است خلیفه را نصب نماید و این کار انتخابی نیست:

«قال ابن جریر: فکان تأویل الآیة على هذا إنی جاعل فی الأرض خلیفة منی یخلفنی فی الحکم بالعدل بین خلقی و إن ذلک الخلیفة هو آدم و من قام مقامه فی طاعة اللّه و الحکم بالعدل بین خلقه، و أما الإفساد و سفک الدماء بغیر حقها فمن غیر خلفائه‏ ... و قد استدل القرطبی و غیره بهذه الآیة على وجوب نصب الخلیفة لیفصل بین الناس فیما اختلفوا فیه و یقطع تنازعهم و ینتصر لمظلومهم من ظالمهم و یقیم الحدود و یزجر عن تعاطی الفواحش إلى غیر ذلک من الأمور المهمة التی لا تمکن إقامتها إلا بالإمام، و ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب.»

«ابن جریر طبری می­گوید: تاویل این آیه این است که خداوند می­فرماید من در زمین خلیفه­ای قرار می­دهم که در حکم کردن به عدالت در میان مخلوقاتم، جانشینی مرا کند و این جانشین آدم است و هر کسی که جانشین او در اطاعت خداوند و حکم به عدل در میان خلق من است اما فساد کردن و ریختن خون ناحق، کار خلفای من نیست ... . قرطبی و غیر او به این آیه استدلال کرده­اند بر وجوب نصب خلیفه تا میان مردم، در آن چه که اختلاف کرده­اند، حکم نماید و اختلافاتشان را بر طرف کرده و مظلوم را در برابر ظالم یاری کند و حدود را اقامه کرده و از انجام فحشا جلوگیری نماید و هم چنین دیگر کارهای مهمی را که امکان انجامش جز با امام نیست و فراهم کردن مقدماتی که واجب جز با آن کامل نمی­شود، انجام دهد.»

تفسیر القرآن العظیم، إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار الفکر، بیروت، 1401، ج 1، ص 73.

همان گونه که روشن است، ابن کثیر معتقد است که طبری این آیه را این گونه تاویل کرده است:

خداوند فرموده: اولا من در زمین جانشینی قرار می­دهم تا به عدالت در میان خلق حکومت کند و ثانیا این جانشین آدم و خلفای پس از او هستند و منحصر در آدم نیست و ثالثا این خلیفه فساد در زمین نکرده و به ناحق خونی را نمی­ریزد.

در این جا، شایسته است از برادران اهل سنت یپرسیم: آیا بسیاری از خلفای اهل سنت همان گونه بوده­اند که طبری گفته و خون به ناحقی نریخته و فسادی انجام نداده­اند؟ آیا این تاویل طبری، نشان نمی­دهد که جانشینان خداوند در مرتبه و منزلت بالایی از معنویت و مقام روحانیت قرار دارند تا جایی که به جای خداوند در زمین حکومت می کنند بدون این که ذره­ای فساد نمایند؟ آیا یزید بن معاویه که به اعتراف علمای اهل سنت انسان فاسقی بود و نوه­ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سید جوانان اهل بهشت علیه السلام را شهید کرده و در فاجعه­ی حرة جمعی زیادی از صحابه و تابعین را به خاک و خون کشیده و زنانشان را برای سه روز حلال اعلام کرده و خانه­ی خداوند را به منجنیق بسته است، می­تواند مصداق این کلام طبری باشد و خلیفه­ای باشد که خداوند تعیین کرده و ذره­ای فساد و خون­ریزیِ به ناحق نمی­کند؟ و اگر یزید این خلیفه­ و جانشین خداوند نیست، بنابر اعتقاد شما چه کسی در زمان یزید خلیفه و جانشین به حق خداوند بوده است که بر اساس این آیه­ی قرآن خداوند او را انتخاب کرده و قرار داده است؟ هم چنین در زمان دیگر خلفای بنی امیه و خلفای خون­ریز و فاسد بنی عباس چه کسی خلیفه­ی خداوند بوده است که خداوند او را انتخاب کرده؟ و بر اساس دلالت این آیه شریفه، الان چه کسی خلیفه­ی خداوند در روی زمین است که ذره­ای فساد نکرده و خون به ناحقی را نمی­ریزد و جانشین خداوند در روی کره زمین است؟

زحیلی در تفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج

وی نیز در مطلبی که بسیار شبیه به نوشته­ی قرطبی است، تصریح می­کند که از دیدگاه همه­ی علما و بزرگان اهل سنت، جز برخی از معتزله که هم اکنون از میان رفته و وجود ندارند، وجود امام و مساله­ی امامت امری واجب است و اصل و اساس در این زمینه، همین آیه­ی قرآن است. به بیان دیگر، وی نیز معتقد است که دلالت همین آیه بر استمرار نشان می­دهد که باید همیشه در زمین خلیفه­ی خداوند و امامی برای مردم وجود داشته باشد و همین آیه باعث شده که علمای اهل سنت معتقد به لزوم و وجوب وجود امام شده­اند:

«ثم إن هذه الآیة أصل فی نصب إمام حاکم و خلیفة یسمع له و یطاع، لتجتمع به الکلمة، و تنفذ به أحکام الخلیفة. و لا خلاف بین العلماء فی وجوب ذلک، إلا ما روی عن أبی بکر الأصم من المعتزلة أنه قال: الإمامة غیر واجبة فی الدین، بل یسوغ ذلک ... و أدلة الجمهور: قول اللّه تعالى: إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً و قوله تعالى: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ‏ [ص 38/ 26] و قوله عز و جل: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ‏» [النور 24/ 55] أی یجعل منهم خلفاء.»

«این آیه اصل و اساس در نصب امامی است که حاکم مردم باشد و در نصب خلیفه­ای است که باید سخنش شنیده شده و اطاعت شود تا بدین وسیله جامعه متحد شده و احکام خلیفه جاری گردد و در میان علما هیچ اختلافی در این زمینه وجود ندارد، به جز آن چه که از یکی از معتزله به نام ابوبکر الاصم نقل شده که او می­گفته: امامت در دین واجب نیست بلکه این مساله جایز است ... دلیل جمهور اهل سنت در این مساله، این فرمایش خداوند متعال است که می­فرماید: «من در زمین به طور مستمر خلیفه قرار می­دهم» و می­فرماید: «یا داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم» و می­فرماید: «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده­اند و عمل صالح انجام می­دهند، وعده می­دهد که آن­ها را در زمین خلیفه قرار دهد» یعنی این که از میان آن­ها، خلفا و جانشینان قرار می­دهد.»

ادامه دارد.....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۳۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی