آیا در خصوص امامت امام کاظم (علیه السلام) روایت صحیح وجود دارد؟
آیا در خصوص امامت امام کاظم (علیه السلام) روایت صحیح وجود دارد؟
توضیح سؤال:
بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) در قضیه امامت، برخی فرزندش «عبد الله افطح» و عده بسیار دیگر نیز امام کاظم (علیه السلام) را امام می دانستند.
سؤال این است که از دیدگاه شیعه، امامت امر الهی است و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اسامی آنها را بیان کرده است . و از طرفی خود ائمه طاهرین (علیهم السلام) نیز اسامی امام بعد از خودشان را بیان کرده اند، میخواستم بدانم آیا در باره امام کاظم (علیه السلام) نیز اینگونه نص و روایتی وجود دارد یانه؟ اگر وجود دارد، چند روایت صحیح را معرفی نمایید. با تشکر.
پاسخ اجمالی
همانگونه که در سؤال ذکر فرموده اید، از نظر شیعه امامت، مقام الهی است که امام منصوب در این مقام از جانب خداوند متعال برگزیده شده و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیز در روایات متعدد برای امت معرفی کرده اند.
علاوه بر معرفی از سوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، ائمه طاهرین (علیهم السلام) نیز هر یک امام بعد از خودشان را برای شیعیان معرفی کرده اند تا در این مورد شک و شبههای برای دیگران باقی نماند.
در باره امام کاظم (علیه السلام) نیز روایات متعدد وارد شده است که ایشان از سوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) و پدر بزرگوارشان امام صادق (علیه السلام) به عنوان امام و صاحب امر معرفی شده اند.
لذا اگر بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) عدهای دنبال افراد دیگری رفته اند و آنها را امام خود پنداشته اند، یا سخنان پیشوایان معصوم (علیهم السلام) را نشنیده اند و یا از نظر اعتقادی مشکل داشته اند که سخن آن ها را باورکنند.
پاسخ تفصیلی:
اقسام نصوص امامت
در موضوع اثبات «امامت ائمه طاهرین علیهم السلام» دو نوع روایت و نص در منابع وجود دارد :
الف: نصوص عمومی:
نصوص عمومی روایاتی هستند که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و یا ائمه طاهرین (علیهم السلام) به صورت کلی در موضوع امامت وارد شده و یا تک تک اسامی ائمه (علیهم السلام) در آنها نام برده شده است . این گونه روایات در منابع شیعه فراوان و در حد تواتر است.
دو مقاله جدا گانه در این زمینه توسط محققان سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قبلا ارائه شده، لطفا به این آدرسها مراجعه فرمایید:
الف: آیا روایت «امامان دوازدگانه» به صورت متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده است؟:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5049
ب: چهل روایت صحیح در اثبات امامت از کتاب های شیعه و سنی:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5043
ب: نصوص اختصاصی و ویژه هر امام :
نصوص اختصاصی روایاتی هستند که امام قبل در آن، به امامت امام بعد خودش تصریح کرده است. در باره هر یکی از ائمه طاهرین (علیهم السلام) این نوع روایات وجود دارد. در این نوشتار روایات و نصوص امامت امام کاظم علیه السلام را از زبان پدر بزرگوار شان با اسناد معتبر ذکر مینماییم:
روایت اول: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام (سند صحیح)
مرحوم خزاز قمی از بزرگان شیعه در کتاب «کفایه الأثر» روایتی را با سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت اصول عقاید شیعه و از جمله امامت را به تفصیل در آن توضیح داده و به امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام)بعد از خودش تصریح نموده است:
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام: إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَعْیَنَ...
ثُمَّ قَالَ علیه السلام ... أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ....
الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای 400هـ) کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص260 ـ 264، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ.
هشام می گوید: نزد امام صادق (علیه السّلام) بودم که معاویة بن وهب و عبد الملک بن اعین بر آن حضرت وارد شدند...
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: ... امام پس از رسول خدا علی بن ابی طالب علیه السّلام است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و پس از او منم، و پس از من موسی فرزندم و پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او علی فرزندش سپس فرزندش حسن و حجت از فرزندان حسن است. ...
بررسی سند روایت
برای اثبات صحت روایت یکایک راویان را بررسی مینماییم:
1. الحسین بن علی :
مرحوم نجاشی ایشان را اینگونه معرفی کرده و توثیق مینماید:
الحسین بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی أبو عبد الله ثقة،
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ص 68، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
حسین بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی، کنیه اش ابو عبد الله، مورد اعتماد و اطمینان است.
شیخ طوسی نیز ایشان را فرد موثق معرفی میکند:
الحسین بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه ، کثیر الروایة ، .. ثقة
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص 423، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
حسین بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی، دارای روایات فراوان است ... و ثقه است.
2. هارون بن موسی:
نجاشی در باره ایشان مینویسد:
هارون بن موسى بن أحمد بن سعید بن سعید ، أبو محمد ، التلعکبری من بنی شیبان . کان وجها فی أصحابنا ، ثقة ، معتمدا لا یطعن علیه.
النجاشی، رجال النجاشی، ص 439
هارون بن موسی بن احمد بن سعید بن سعید، کنیه اش ابو محمد، لقبش «تلعکبری» از قبیله بنی شیبان است. وی از علمای سرشناس شیعه، موثق و مورد اعتماد بود که هیچ طعنی بر وی وارد نیست.
شیخ طوسی نیز مینویسد:
هارون بن موسى التلعکبری ، یکنى أبا محمد ، جلیل القدر ، عظیم المنزلة ، واسع الروایة ، عدیم النظیر ، ثقة.
الشیخ الطوسی ، رجال الطوسی ، ص 449
هارون بن موسی بن احمد ... فرد جلیل القدر، بلند مرتبه، دارای روایات فراوان، بی نظیر و ثقه است.
3. محمد بن الحسن :
نجاشی وی را دو باره توثیق کرده است:
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید أبو جعفر شیخ القمیین ، وفقیههم ، ومتقدمهم ، ووجههم . ... ثقة ثقة ، عین ، مسکون إلیه .
النجاشی، رجال النجاشی، ص 383
محمد بن الحسن بن احمد بن الولید، کنیه اش ابو جعفر، استاد علمای بزرگ قم، و فقیه پیشگام و سرشناس علمای قم بود. وی بسیار موثق و راستگو و قابل اعتماد است.
شیخ طوسی نیز مینویسد:
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید القمی ، جلیل القدر بصیر بالفقه ، ثقة،
الشیخ الطوسی ، رجال الطوسی ص 439
محمد بن الحسن بن احمد بن الولید قمی، فرد جلیل القدر، آگاه به فقه و ثقه است.
4. محمد بن الحسن الصفار:
نجاشی، ایشان را نیز «ثقه» دانسته و جایگاه او را این گونه بیان کرده است:
محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسی بن عیسی بن طلحة بن عبید اللّه بن السائب مالک بن عامر الأشعری أبو جعفر الأعرج. کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، ...
النجاشی الأسدی الکوفی، رجال النجاشی، ص354، شماره 948
محمد بن حسن ... سرشناس شیعیان قم، موثق و مورد اعتماد، دارای جایگاه بلند، بود..
5. یعقوب بن یزید:
این راوی نیز از نظر علمای رجال شناس شیعه ، فرد مورد وثوق است. نجاشی مینویسد:
یعقوب بن یزید بن حماد الأنباری السلمی ، أبو یوسف .. وکان ثقة صدوقا .
النجاشی، رجال النجاشی، ص 450
یعقوب بن یزید بن حماد انباری... موثق و راستگو بود.
شیخ طوسی مینویسد:
یعقوب بن یزید الکاتب الأنباری ، کثیر الروایة ، ثقة.
الشیخ الطوسی، الفهرست ، ص 264
یعقوب بن یزید نویسنده و اهل الانبار بود، دارای روایات فراوان و ثقه است.
شیخ طوسی در جای دیگر مینویسد:
یعقوب بن یزید الکاتب ، ویزید أبوه ثقتان .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 369
یعقوب بن یزید و یزید پدرش هردو انسانهای مورد وثوقی هستند.
6. محمد بن أبی عمیر:
محمد بن أبی عمیر زیاد بن عیسى أبو أحمد الأزدی ... جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین .
النجاشی، رجال النجاشی، ص 326
محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی کنیه اش ابو احمد ازدی است. وی در نزد امامیه و نزد اهل سنت شخصیتی والا مقام بود.
شیخ طوسی میگوید:
محمد بن أبی عمیر ... وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة ، وأنسکهم نسکا ، وأورعهم وأعبدهم ...
الشیخ الطوسی ، الفهرست ، ص 218
محمد بن ابی عمیر.... او در نزد شیعه و اهل سنت موثق ترین، زاهد ترین، پرهیزگارترین و عابد ترین مردم بود.
شیخ در کتاب رجالش مینویسد:
محمد بن أبی عمیر ، یکنى أبا أحمد ، واسم أبی عمیر زیاد ، مولی الأزد ، ثقة .
الشیخ الطوسی ، رجال الطوسی ص 365
7. هشام بن سالم:
نجاشی ایشان را دو مرتبه به «ثقه بودن» توصیف کرده است:
هشام بن سالم الجوالیقی ... ثقة ثقة .
النجاشی، رجال النجاشی، ص 434
هشام بن سالم جوالیقی ... فردی بسیار موثق است.
آقای نمازی شاهرودی در شرح حال هشام بن سالم، اتفاق علمای شیعه را بر ثقه بودن وی نقل کرده است:
عدّوه من أصحاب الصادق والکاظم صلوات الله علیهما . ثقة جلیل بالاتفاق.
النمازی الشاهرودی، الشیخ علی ، مستدرکات علم رجال الحدیث ، ج 8 ص 154
وی را از اصحاب امام صاق و امام کاظم (علیهما السلام) شمرده اند و او به اتفاق همه علمای شیعه فردی مورد اطمینان است.
روایت دوم : منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام (سند صحیح)
مرحوم کلینی در اصول کافی، در «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام» شانزده روایت را نقل کرده که در اینجا چند روایت آن را متذکر میشویم.
طبق یکی از روایت صحیحی که ایشان آورده، امام صادق (علیه السلام) به منصور بن حازم، فرزندش امام کاظم (علیه السلام) را نشان داد و فرمود: او امام شما است:
[6] عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لَهُ مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ الْأَنْفُسَ یُغْدَى عَلَیْهَا وَ یُرَاحُ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَمَنْ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَهُوَ صَاحِبُکُمْ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى مَنْکِبِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام الْأَیْمَنِ فِی مَا أَعْلَمُ وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ خُمَاسِیٌّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ جَالِسٌ مَعَنَا.
الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 1 ص 309، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
منصور بن حازم میگوید محضر امام صادق علیه السلام عرضه داشتم پدر و مادرم به فدایت، مردم صبح و شام را میگذرانند (از دنیا می روند و شما نیز از دنیا می روید)، هرگاه همین امر ناگوار براى شما پیشآمد، چه کسى حجت پس از شماست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی این حادثه پیش آید، او صاحب و پیشوای شما است، و دست مبارکش را به شانه راست حضرت ابو الحسن (موسی بن جعفر) علیه السلام گذاشت. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در آن زمان پنج ساله بودند. عبداللَّه بن جعفر (عبد الله افطح) نیز همراه ما نشسته بود.
تصحیح روایت از سوی علمای شیعه:
از آنجایی که روایات بعدی، از سوی علمای شیعه تصحیح شده، از بررسی سند صرف نظر کرده و تصحیح علماء را متذکر میشویم. علامه مجلسی در کتاب «مرآة العقول» سند این روایت را «حسن» دانسته است:
الحدیث السادس: حسن.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ؛ ج3 ؛ ص333
حضرت آیت الله العظمی تبریزی نیز در دو کتابش تصریح نموده که سند روایت صحیح است:
ومما ورد فی النص على إمامة الإمام موسى بن جعفر علیه السلا م ، الصحیحة التی رواها فی الکافی عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن أبن أبی نجران عن صفوان الجمال عن أبی عبد الله ، قال له منصور بن حازم : بأبى أنت وأمی إن الأنفس یغدا علیها ویراح فإذا کان ذلک فمن ؟ فقال أبو عبد الله : إذا کان ذلک فهو صاحبکم ...
المیرزا جواد التبریزی، رسالة فی إمامة الأئمة الإثنی عشر ، ص8 ، طبق مکتبه اهل البیت
المیرزا جواد التبریزی، النصوص الصحیحة، ص 22، ناشر : دار الصدیقة الشهیدة، چاپخانه : سلمان الفارسی ، چاپ : الأول، سال چاپ : 1419 طبق مکتبة اهل البیت
از روایاتی که بر امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام تصریح دارد، صحیحه ای است که در کتاب کافی از علی بن ابراهیم نقل شده است. ....
نقل این روایت در منابع اهل سنت:
این روایت را ابن صباغ مالکی نیز در کتاب «الفصول المهمة» نقل کرده است:
وعن ابن أبی نجران عن منصور بن حازم قال : قلت لأبی عبد الله جعفر الصادق (علیه السلام) : بأبی أنت وأمی إن الأنفس یغدى علیها ویراح فإذا کان ذلک فمن؟ فقال جعفر : إذا کان ذلک فهو صاحبکم ، وضرب بیده على منکب [أبی الحسن الأیمن وهو فیما أعلم یومئذ خماسی وعبد الله بن جعفر جالس معنا] موسى الکاظم .
المالکی، علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی المعروف بابن الصباغ (متوفای885هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 934 ، تحقیق: سامی الغریری، ناشر: دار الحدیث للطباعة والنشر مرکز الطباعة والنشر فی دار الحدیث – قم، الطبعة الأولى: 1422
روایت سوم: معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام (سند حسن)
در روایت دیگر نقل شده است که معاذ بن کثیر از امام صادق (علیه السلام) در مورد جانشین شان پرسید، امام علیه السلام فرزندش امام کاظم (علیه السلام) را نشان داد و فرمود او امام شما است:
2 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ثُبَیْتٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی رَزَقَ أَبَاکَ مِنْکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ یَرْزُقَکَ مِنْ عَقِبِکَ قَبْلَ الْمَمَاتِ مِثْلَهَا فَقَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ. قَالَ قُلْتُ مَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ فَأَشَارَ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ فَقَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ هُوَ غُلَامٌ.
الشیخ الکلینی، الکافی ، ج 1 ص 308
معاذ بن کثیر میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : از خداوندی که مقام امامت را از ناحیه پدرت روزی شما نمود، خواستم قبل از این که از دنیا بروید، این منزلت را روزی فرزند شما گرداند. حضرت فرمودند: خداوند این لطف را کرده است. عرض کردم : او (امام بعد از شما) کیست فدایت شوم؟ امام صادق علیه السلام به عبد صالح (لقب امام کاظم علیه السلام است) که در خواب بود، اشاره کرد و فرمود: همان که خواب است، در حالی که ایشان خردسال بود.
تصحیح روایت:
علامه مجلسی سند این روایت را «حسن» دانسته است:
الحدیث الثانی: حسن،
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج3 ؛ ص330، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق
روایت دوم حسن است.
روایت چهارم : از سلیمان بن خالد (سند صحیح)
طبق روایت سلیمان بن خالد، امام صادق (علیه السلام) در میان جمعی از شیعیان خاص با اشاره به امام کاظم (علیه السلام) تصریح نمود که ایشان امام و صاحب امر بعد از خودشان است:
12 أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: دَعَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَوْماً وَ نَحْنُ عِنْدَهُ فَقَالَ لَنَا عَلَیْکُمْ بِهَذَا فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ بَعْدِی.
الشیخ الکلینی، الکافی ، ج 1 ص 310
سلیمان بن خالد میگوید: روزی ما پیش امام صادق علیه السلام نشسته بودیم ، آن حضرت ابو الحسن (امام کاظم) علیه السلام را فرا خواند و فرمود: بر شما واجب است که ولایت او را داشته باشید. به خدا سوگند او ولی امر شما بعد از من است.
تصحیح روایت:
علامه مجلسی سند این روایت را صحیح میداند:
الحدیث الثانی عشر: صحیح.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول، ج3 ؛ ص337، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
روایت پنجم: فیض بن مختار (سند موثق)
در روایت دیگر نیز امام صادق (علیه السلام) فرزندشان را به فیض بن مختار نشان داده و فرمودند: او امام شماست و این مطلب را به خانواده و رفقایت برسان:
9 مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْن الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ فَیْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فِی أَمْرِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام حَتَّى قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هُوَ صَاحِبُکَ الَّذِی سَأَلْتَ عَنْهُ فَقُمْ إِلَیْهِ فَأَقِرَّ لَهُ بِحَقِّهِ فَقُمْتُ حَتَّى قَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ یَدَهُ وَ دَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنَّهُ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی أَوَّلَ مِنْکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأُخْبِرُ بِهِ أَحَداً؟ فَقَالَ نَعَمْ أَهْلَکَ وَ وُلْدَکَ وَ کَانَ مَعِی أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ رُفَقَائِی وَ کَانَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ مِنْ رُفَقَائِی فَلَمَّا أَخْبَرْتُهُمْ حَمِدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ یُونُسُ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى أَسْمَعَ ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَانَتْ بِهِ عَجَلَةٌ فَخَرَجَ فَاتَّبَعْتُهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ لَهُ وَ قَدْ سَبَقَنِی إِلَیْهِ یَا یُونُسُ الْأَمْرُ کَمَا قَالَ لَکَ فَیْضٌ قَالَ فَقَالَ سَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خُذْهُ إِلَیْکَ یَا فَیْض.
الشیخ الکلینی، الکافی ، ج 1، ص 309
فیض بن مختار در ضمن روایت طولانى در باره امامت ابو الحسن (امام کاظم علیه السلام) میگوید: تا آنجای روایت که امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: او است سرور و امام تو که از او سؤال کردی، خدمت ایشان برو و به حق او اعتراف کن. من برخاستم سر و دست ایشان را بوسیدم و به پیشگاه خداوند برایشان دعا کردم، امام صادق (علیه السلام) فرمود: ولى بدان که خدا به ما اجازه نداد پیش از تو به دیگران خبر دهیم، عرض کردم: فدایت شوم ، اجازه مىفرمائید به دیگران هم خبر دهم؟ فرمود: آرى به خانواده و فرزندانت خبر بده. به همراه من، اهل و اولاد و دوستانم بودند ( ولی داخل منزل امام علیه السلام نیامده بودند)، یونس بن ظبیان یکی از دوستان من بود، وقتی به آنها خبر دادم خداوند را سپاس گفتند، یونس گفت: نه به خدا باید من از زبان خود امام بشنوم وی بسیار عجله داشت، از منزل بیرون آمد و من هم دنبالش بودم و چون به در خانه رسیدم، او زودتر از من رسیده بود شنیدم که امام صادق (علیه السلام) به او مىفرماید: اى یونس، مطلب همان است که فیض براى تو گفته است. یونس عرض کرد : شنیدم و اطاعت کردم، امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: اى فیض او را با خود ببر.
تصحیح روایت:
علامه مجلسی این روایت را موثق میداند:
الحدیث التاسع: موثق.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ؛ ج3 ؛ ص334
نتیجه
طبق این روایات صحیح فوق، امام صادق علیه السلام به امامت فرزندش حضرت امام کاظم علیه السلام تصریح نموده و ایشان جانشین بر حق آن بزرگوار است.
نکته پایانی: اعقتاد امام کاظم (علیه السلام) به امامت ائمه وخودش
بسیاری از کسانی که اعتقاد به امر امامت ندارند، و یا دشمنان اهل بیت گاه می پرسند که آیا ائمه طاهرین علیهم السلام به امامت خود اعتقاد داشتند، یا اینکه شیعیان امامت را ساخته اند. در پاسخ این افراد چند نکته حائز اهمیت است:
اولا: طبق روایات شیعه و اهل سنت «انتخاب امام» به دست پیامبر و یا خود ائمه و به دست مردم نیست، بلکه خداوند «امام» را بر میگزیند و به این مقام انتخاب مینماید.
ثانیا: روایات پیرامون امامت تصریح دارند که ائمه (علیهم السلام) نیز به امامت شان اعتقاد داشته اند. نمونه از آن روایات، حدیث زیر است که با سند صحیح نقل شده است.
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی را نقل می کند که بر طبق آن امام کاظم علیه السلام به شیعیان توصیه کرده است در سجده شکر خود ذکری را بخوانند که در آن از ائمه دوازده گانه علیهم السلام و از جمله اسم خود آن حضرت، یاد شده است:
17- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْمَاضِیَ ع عَمَّا أَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ فَقَدِ اخْتَلَفَ أَصْحَابُنَا فِیهِ:
فَقَالَ: قُلْ وأَنْتَ سَاجِدٌ: اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وأُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وأَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ أَنَّکَ اللَّهُ رَبِّی والْإِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً وفُلَاناً وفُلَاناً إِلَی آخِرِهِمْ أَئِمَّتِی بِهِمْ أَتَوَلَّی ومِنْ عَدُوِّهِمْ أَتَبَرَّأُ. ...
الکافی، ج 3، ص325، باب السجود و التسبیح و الدعاء فیه فی الفرائض و النوافل و ما یقال بین السجدتین.
عبد الله بن جندب میگوید: از امام کاظم علیه السلام در باره سجده شکر سؤال کردم و این که اصحاب ما (شیعیان) در باره آن دیدگاه های مختلف دارند؛ آن حضرت فرمود: در حال سجده بگو:
«بار الها من تو را گواه میگیرم، و فرشتگانت و پیامبران و فرستادگانت را و تمامی مخلوقات و بندگانت را گواه میگیرم به اینکه تو خود یکتا معبود، پروردگار منی، و اسلام دین من است، و محمّد صلی اللَّه علیه و آله پیامبر من و علی فلانی و فلانی (تک تک نام ائمه را بیاورد) امامان و پیشوایان دین منند که با آنها دوستی دارم و از دشمنانشان بیزارم، ...
در روایت فوق، بعد از اسم مبارک امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عبارت «فلانا و فلانا» آمده که مقصود اسامی مبارک بقیه ائمه طاهرین (علیهم السلام) است. اما شیخ صدوق با همان سند این روایت را نقل کرده که در آن نام تک تک ائمه علیهم السلام را نیز آورده شده است:
967 رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جُنْدَبٍ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ تَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وأُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وأَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّی والْإِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً والْحَسَنَ والْحُسَیْنَ- وعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ومُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وعَلِیَّ بْنَ مُوسَی ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ- وعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ والْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ والْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ أَئِمَّتِی بِهِمْ أَتَوَلَّی ومِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ. ...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص329، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
تصحیح روایت:
مجلسی اول در شرح «من لا یحضره الفقیه» سند روایت را حسن دانسته است:
«روى عبد الله بن جندب» فی الحسن کالصحیح «عن موسى بن جعفر علیهما السلام» و رواه الکلینی و الشیخ أیضا عنه علیه السلام بهذا السند.
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج2 ؛ ص382، (ط - القدیمة) قم، چاپ: دوم، 1406 ق.
عبد الله بن جندب در روایت حسن که اعتبارش همانند روایت صحیح است، از موسی بن جعفر علیهما السلام روایت کرده است. این حدیث را کلینی و شیخ نیز از آن حضرت با همین سند نقل کرده اند.
محمد باقر مجلسی نیز این روایت که در کافی آمده، حسن میداند:
الحدیث السابع عشر: حسن.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ؛ ج15 ؛ ص135
همانگونه که در این روایت مشاهده میشود، امام کاظم علیه السلام دستور میدهد که در سجده شکر بعد از شهادت به توحید و نبوت، به امامت شهادت داده شود و از جمله اسم خودش را میاورد. از این جا دو نکته به دست میاید:
اولا: خود آن حضرت به امامت خود و ائمه طاهرین اعتقاد داشته اند؛
ثانیا: هر شیعهای نیز باید همین اعتقاد را داشته باشند.
موفق باشید