2ـ دارایی، مخارج و سطح زندگی طلبه
ـ دارایی، مخارج و سطح زندگی طلبه
دارایی ظاهری طلبه و مخارج آشکار او باید تابع مقررات کلی پیشگفته باشد؛ مثلاً طلبه با دارایی و هزینههای خود نباید متهم به بدی و دنیاطلبی یا مبتلا به بیانصافی شود، و یا آه حسرت دیگران را برآورد. طلبه حتی اگر توان مالی فوقالعاده دارد، در نوع مخارج زندگی نباید از سطح متوسط مردم بالاتر باشد، بلکه شایسته است که اندکی پایینتر از این سطح قرار گیرد. تظاهر به هر عملی که با این فرمول همآهنگ نباشد، با شأن حوزوی او سازگار نیست:
باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند؛ لذا زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید، بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید؛ برای اینکه مردم میگویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی میکردند، امروز که دارند و دستشان میرسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم. [1]
طلبه باید در میزان هزینهها و دارایی مشهود خود مراعات متوسط مردم را بکند و فاصله فاحشی از توده جامعه نداشته باشد. سطح زندگی طلبه نه از سطح متوسط مردم به اندازهای بالاتر رود که در چشم آنان از ثروتمندان و اشراف تلقی شود و نه در صورت امکان چنان پایینتر باشد که نگاه ترحمآمیز دیگران را برانگیزد.
قاعدهای که ذکر شد (قرار گرفتن در سطح متوسط مردم و پرهیز از بالا رفتن یا پایین آمدن فاحش از این سطح) حداکثر و حداقل مناسبات رفتاری طلبه را مشخص میکند. فضای میان این حداقل و آن حداکثر، طیف گستردهای است که طلبه اجازه دارد در هر نقطه آن قرار گیرد. به بیان دیگر، این قاعده، مصادیق فراوان دارد و با الگوهای رفتاری متنوّعی میتوان این قاعده را رعایت کرد. گرچه پیشنهاد میشود به جهت ملاحظه بیشتر، طلبه کمی پایینتر از متوسط مردم قرار گیرد.
اسباب زندگی مردم سه گونه است: گونه اول، اسبابی که نوع مردم به صورت متعارف از آنها استفاده میکنند، مثل یخچال، فرش، کمد و ظروف معمولی. استفاده از این وسایل قطعاً برای طلبه مجاز است.
نوع دوم، اسبابی که یقیناً به طبقه ثروتمند و مرفّه جامعه اختصاص دارد، مثل ماشین سواری اشرافی یا گوشی موبایل بسیار گرانقیمت، لوازم لوکس و تجملی مانند مبل استیل و چلچراغ بلورین، آکواریوم، تزئینات مخصوص مانند پردههای ویژه، کالاهای ویترینی، تابلوهای تجملی و مصالح گرانقیمت ساختمانی. استفاده از اینها نیز قطعاً برای طلبه ناروا است.
دسته سوم، مصادیق مشکوکی است که به روشنی معلوم نیست جزو گروه اول یا دوم هستند. تعیین تکلیف نهایی این مصادیق نیاز به روابط اجتماعی گسترده و کشف نوع نگاه مردم دارد و خالی از دشواری نیست؛ ولی استفاده از آنها جز در شرایط خاص و نیاز ضروری توصیه نمیشود. در هر حال ترکیب نهایی حاصل از داراییهای متنوع طلبه و نوع زندگی او نباید از محدوده آن دو حدّ تجاوز کند.
منزل مسکونی طلبه، اتومبیل سواری او، لباس، خوراک، هزینه مسافرت و پذیراییاش از میهمان، همه باید با معیار توده جامعه تنظیم شود و بهره گرفتن از اسباب رفاهی ویژه ثروتمندان و مترفان برای روحانی مجاز نیست. تهیه یکباره مواد غذایی و مصرفی حتی در شرایط خاص ـ مثلاً خرید مقدار زیادی گوشت هر چند در طول زمان مصرف شود یا برای برگزاری یک مجلس میهمانی یا رفع نیاز چند خانواده باشد ـ بازتاب اجتماعی پسندیدهای ندارد؛ زیرا مقدور توده متوسط نیست و درد و حسرت آنان را برمیانگیزد. در شرایطی که توده مردم گرفتار تأمین نیازهای اولیه خویشاند، مشاهده شادخواری و رفاهزدگی طلبه برای آنان بسیار دشوار و آزارنده است.
از سوی دیگر، اگر موقعیت مالی طلبه اجازه دهد نباید در خرج کردن از این سطح بسیار پایینتر باشد؛ زیرا متهم به خشکدستی یا ریاضت ناروا میشود. امام صادق علیهالسلام فرمود:
بَینا أنا فِی الطّوافِ اذا رَجلٌ یجذِبُ ثَوبی فَالتَفَتُّ فَاذا عُبّاد البَصری قالَ یا جَعفَرَ بن مُحمدٍ! تَلبَسُ مِثلَ هذا الثّوبِ وَ أنتَ فی المَوضِعِ الّذی أنتَ فیه مِن عَلی؟! قالَ قُلتُ وَیلکَ هذا ثَوبٌ قوهی اشتَرَیتُهُ بِدینارٍ و کسرٍ، وَ کانَ عَلی علیهالسلام فی زمانٍ یستَقیمُ لَهُ ما لَبِس، وَلَو لَبستُ مِثلَ ذلکَ اللباسَّ فی زمانِنا هذا لَقالَ النّاسُ: هذا مُراءٍ مثلُ عبّاد؛ [2]
در حال طواف بودم که ناگاه کسی لباسم را گرفت. به او نظر کردم دیدم عبّاد بصری است که میگوید: ای جعفر بن محمد! آیا چنین لباسی میپوشی، در حالی که در موضعی قرار گرفتهای که جدّت علی علیهالسلام در آن بود؟ حضرت فرمود: به او گفتم چه میگویی؟! این یک لباس سفید قوهی (ناحیهای اطراف کرمان) است که به یک دینار و اندی آن را خریدهام؛ اما حضرت علی علیهالسلام در زمانی بود که برای او سزاوار نبود جز آن بپوشد و اگر من مثل آن لباس را در این زمان بپوشم، مردم میگویند: مانند عبّاد ریاکار است.
طلبه، به ویژه در مناسبتی که با همسر و فرزندان خود برقرار میکند، باید شأن آنها را در نظر گیرد و رضامندی نسبی آنها را تأمین کند. اگر در یک دوره زمانی طولانی، زندگی طلبه از زندگی نوع کسانی که با آنها در رفت و آمد است، بسیار ضعیفتر باشد، خانوادهاش پیوسته از معاشرت با دوستان و خویشاوندان، احساس سرشکستگی و حقارت میکنند، این نارضایتی مستمر یا به قطع ارتباط و انزوای اجتماعی آنها میانجامد و یا تحمل آنها را به یکباره فرو میشکند و عصیان میآفریند.
البته، نیک روشن است که کامیابی کامل در این جهان امکانپذیر نیست. ظرف وجود انسان بسیار گستردهتر از آن است که با قطرهچکان بهرههای دنیا پر گردد. طبیعت بینهایت طلب انسان به هیچ حدّی رضا نمیدهد و هر چه متنعّم باشد احساس ناکامی میکند، در هر نقطهای از درجات بهرهمندی که قرار گیرد به بالاتر از آن چشم دارد و به نیمه خالی لیوان نظر میافکند. عطش خواستههای انسان در این دنیا فرو نخواهد نشست، مگر آنکه به بینهایت برسد و با سرچشمه کمال پیوند یابد. تنها در این صورت است که «رضایت کامل» برای انسان تأمین میشود و احساس آرامش تام میکند:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَـلـءِنُّ الْقُلُوبُ»؛ [3] تنها با یاد خدا دل آرام گیرد.
اما رضایت نسبی برای انسان امکانپذیر است. رضایت نسبی، یعنی هرگاه خود را نسبت به نوع مردم میسنجد از وضعیت خود سخت دلگیر و ناراضی نمیشود و اجمالاً خود را همردیف مردم عادی مییابد. طبیعی است که رسیدن به این حدّ از رضایت در شرایط زمانی و مکانی گوناگون متفاوت است و تشخیص مصداق آن ـ خصوصاً در شرایط کنونی به جهت پیچیدگی روابط و تنوع زندگی ـ نیاز به ارتباط اجتماعی فراوان و دیده تیزبین دارد.
طلبهای که در یک روستای محروم زندگی میکند، با طلبهای که در نقطه شمالی یکی از شهرهای بزرگ به سر میبرد از نظر سطح زندگی نباید در یک ردیف باشند. توده جمعیتی که بیشترین ارتباط را با طلبه دارد، اثر بزرگی بر هزینههای زندگی طلبه میگذارد و این، البته به معنای تنظیم زندگی براساس نگاه مردم نیست. پیش از این گفتیم که به هیچ حیلتی نمیتوان همه مردم را از خود راضی کرد. سطح زندگی ما در هر نقطهای که تنظیم شود از ناحیه گروهی، متهم به ولخرجی و دنیاگرایی و در همان زمان از سوی گروهی دیگر متهم به سختگیری هستیم. و البته، گروه سومی هم ما را همسطح خود یافته و اظهار خرسندی میکنند. اگر طلبه با یک نگاه جامعهشناختی بتواند حد متعارف مردم را تشخیص دهد و در حوالی همان حد ـ بلکه اندکی پایینتر ـ به سر برد، فراوانی گروه سوم به حداکثر خواهد رسید و اعتراض گروه اول و دوم ـ که اینک به دو اقلیت بدل گشتهاند ـ برای او ارزشی نخواهد داشت و به این ترتیب، در پیشگاه خدا هم روسفید خواهد بود.
وقتی توده مردم زیر بار سنگین هزینهها کمر خم کردهاند، استفاده از مواهب مادی و اسباب رفاهی ویژه و برانگیختن نگاه حسرتآمیز دیگران به بهانه «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِی وَ الطَّیبَـتِ مِنَ الرِّزْقِ» [4] و «لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ» [5] اشتباه است. و آنگاه که نوع مردم از اسباب رفاهی عام برخوردارند، پرهیز از استفاده به بهانه دنیاگریزی و زهدنمایی موجب جلب نگاه ترحمآمیز دیگران خواهد بود و به شدت مذموم، تنفرآور و تحملشکن و هر دو طرف این طیف مصداق لباس شهرت:
المَشهورةُ فی حُسنِها و المَشهورَةُ فی قُبحِها[6].
در روایت امام صادق علیهالسلام آمده است:
یأکُلُوا قَصداً وَ یلبَسوا قَصداً وَ ینکِحوا قَصداً وَ یرکَبوا قَصداً؛ [7]
خوراک و پوشاک و زندگی و ماشین سواری از حد اعتدال خارج نشود.
به این لحاظ، وظیفه ما در انتخاب اسباب زندگی محکوم شرایط اجتماعی است و تقید ما به این وظیفه، مراعات تقوا.
اعتبار رضامندی نسبی در فقه اسلامی تحت عنوان مراعات شأن و عادت امثال[8]، مورد بحث قرار گرفته است؛ گرچه اخلاق دینی در پایین آوردن آستانه عمومی این رضامندی تلاش میکند و با توجه دادن به نعمتها و داراییها و اصل قرار دادن ابعاد معنوی، نگاه حریص و ناسپاس انسان را محدود مینماید. [9] خداوند متعال میفرماید:
«وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَـلـکَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»؛ [10]
در نعماتی که خدا به تو داده است خانه آخرت را جستوجو کن؛ اما بهره خود از دنیا را نیز فراموش نکن.
همچنین میفرماید:
«اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکُمْ» [11] و «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» [12].