مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۶ ق.ظ

رمز دستیابی لقمان به حکمت

رمز دستیابی لقمان به حکمت
لقمان، به دلیل حَسَب و دارایی و خانواده و تنومندی و زیبایی، از حکمتْ برخوردار نشد؛ بلکه مردی توانمند در کار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود. لقمان، پیامبر نبود؛ بلکه بنده ای اندیشمند بود، یقینی نیکو داشت، خدا را دوست می داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطای حکمت به او، بر وی منّت گذاشت.

مهم ترین و آموزنده ترین نکته در زندگی نامه لقمان، رمز دستیابی وی به حکمت است. به سخن دیگر، باید به این پرسش پاسخ گفت که: لقمان، چه کرد که خداوند متعال، او را از نعمتِ حکمت، برخوردار نمود؟ اگر این رازْ گشوده شود، دیگران نیز می توانند به فراخور استعداد و تلاش خود، به نور حکمت، دست یابند.

پاسخ اجمالی پرسش مذکور، این است که نور حکمت، بر پایه سنّت الهی، مقدّمات خاصّ خود را دارد.[1] که مهم ترین آنها، عبارت است از: ایمان، اخلاص، عمل صالح، زهد و غذای حلال. جامع ترین سخن در مقدّمات حکمت، سخنی است منسوب به امام حکیمان، علی علیه السلام، که می فرماید:

مَن أخلَصَ للّهِ أربَعینَ صَباحا، یأکلُ الحَلالَ، صائِما نَهارَهُ، قائِما لَیلَهُ، أجرَی اللّهُ سُبحانَهُ ینابیعَ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ.[2]

هر کس چهل روز اخلاص داشته باشد، حلال بخورد، روز را روزه بگیرد و شب زنده داری کند، خداوند پاک، چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش روان می سازد.

و امّا پاسخ تفصیلی این پرسش: در مورد لقمان، در روایات مختلف، به نکات متعدّدی از مقدّمات حکمت اشاره شده است، چنان که در حدیث نبوی آمده است:

حَقّا أقولُ: لَم یکن لُقمانُ نَبِیا و لکن کانَ عَبدا کثیرَ التَّفَکرِ، حَسَنَ الیقینِ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ و مَنَّ عَلَیهِ بِالحِکمَةِ.[3]

حقیقتا می گویم: لقمان، پیامبر نبود؛ بلکه بنده ای اندیشمند بود، یقینی نیکو داشت، خدا را دوست می داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطای حکمت به او، بر وی منّت گذاشت.

در گزارش دیگری آمده است:

مردی در برابر لقمان حکیم ایستاد و به وی گفت: تو لقمانی؟ تو برده بنی نحاسی؟

لقمان جواب داد: آری! او گفت: پس تو همان چوپان سیاهی؟

لقمان گفت: سیاهی ام که واضح است! چه چیزی باعث شگفتی تو درباره من شده است؟

آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول کردن گفته های تو.

لقمان گفت: برادرزاده! اگر کارهایی که به تو می گویم، انجام بدهی، تو هم همین گونه می شوی.

گفت: چه کاری؟

لقمان گفت: فروبستن چشمم، نگهداری زبانم، پاکی خوراکم، پاک دامنی ام، وفا کردنم به وعده و پایبندی ام به پیمان، و مهمان نوازی ام، پاسداشت همسایه ام و رها کردن کارهای نامربوط. این، آن چیزی است که مرا چنین کرد که تو می بینی.[4]

و در گزارشی دیگر می خوانیم:

به لقمان گفته شد: آیا تو برده فلان قبیله نیستی؟

گفت: چرا!

گفته شد: چه چیزْ تو را به این مقام که ما می بینیم رساند؟

گفت: راستگویی، امانتداری، رها کردن کارهای نامربوط به من، فرو بستن چشمم، نگهداری زبانم و پاکی خوراکم. پس هر که کمتر از اینها داشت، کمتر از من است و هر که بیشتر داشت، برتر از من است و هر که همین ها را انجام داد، همانند من است.[5] و در گزارشی دیگر آمده:

مردی از کنار لقمان گذشت، در حالی که مردم، پیش او ایستاده بودند. به او گفت: آیا تو برده بنی فلان نیستی؟

گفت: چرا!

گفت: همانی که در فلان و فلان کوه، چوپانی می کردی؟

گفت: آری!

گفت: چه چیزی تو را به این جا رساند که من می بینم؟

جواب داد: راستگویی و خاموشی در برابر چیزهایی که به من ربطی نداشتند.[6]

و قطب الدین راوندی در کتاب لبّ اللباب می گوید:

إنَّ لُقمانَ رَأی رُقعَةً فیها «باسمِ اللّهِ»، فَرَفَعَها و أکلَها، فَأَکرَمَهُ بِالحِکمَةِ.[7]

لقمان، قطعه یادداشتی را دید که در آن، «بسم اللّه» نوشته شده بود. آن را برداشت و خورد و خداوند، وی را به پاس آن، با حکمت، پاس داشت.

جامع ترین سخن درباره رمز دستیابی لقمان به حکمت، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که می فرماید:

هلا! به خدا سوگند که لقمان، به دلیل حَسَب و دارایی و خانواده و تنومندی و زیبایی، از حکمتْ برخوردار نشد؛ بلکه مردی توانمند در کار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود. آرام و خاموش، ژرف اندیش، متفکر، باریک بین و عبرت آموز. هرگز روزی را به خواب نرفت و به جهت پوشش شدیدش هیچ گاه کسی او را در حالت قضای حاجت و

شستشو ندید. وی، دارای ژرفایی نگاه و احتیاط در کار بود. از ترس گناه، هیچ گاه برای چیزی نخندید و هرگز خشم نگرفت و با کسی شوخی نکرد و اگر چیزی از امور دنیا به او رسید، خوش حالی نکرد و برای از دست دادنش غمگین نشد. با زنانی ازدواج کرد و فرزندان زیادی نصیبش شد و پیش از وی داغ آنان بر دلش نشست و بر مرگ هیچ کدام نگریست. هرگاه با دو نفر متخاصم و یا جنگنده برخورد کرد، میان آنها سازش و دوستی ایجاد کرد و هر وقت سخن کسی را که از آن، خوشش می آمد شنید، از تفسیر آن پرسید و این که آن را از چه کسی یاد گرفته است. با فقیهان و حکیمان، فراوان هم نشینی می کرد و به قاضیان و فرمانروایان و پادشاهان، سر می کشید و به قاضی ها دلسوزی و با فرمانروایان و پادشاهان، به جهت بی توجهی شان به خدا و بی خیالی شان در این باره، از سر مهر برخورد می کرد. عبرت آموخت و آنچه را که با آن می توان بر نفسْ فائق آمد، آموخت و به وسیله آن، با هوسش مبارزه کرد و به کمک آن، از شیطان، دوری نمود. با اندیشه، قلبش را و با عبرت ها، جانش را درمان کرد و به سوی جایی کوچ نمی کرد، مگر آن که سودی داشته باشد. به این جهت بود که حکمت داده شد و عصمت بخشیده شد.[8]

گفتنی است که این روایات با هم اختلافی ندارند؛ زیرا هر یک به بخشی از مقدّمات حکمت حقیقی ای که نصیب لقمان شد، اشاره می کنند و به سخن دیگر، همه این اقدامات، در پیدایش نور حکمت که خداوند متعال به لقمانْ عنایت نمود نقش دارند.

پی نوشت ها

[1] ر. ک: دانش‏نامه عقاید اسلامى: ج 2/ معرفت‏شناسى/ بخش ششم/ فصل چهارم: خاستگاه الهام.

[2] مسند زید بن على: ص 384.

[3] مجمع البیان: ج 8 ص 494، بحار الأنوار: ج 13 ص 424.

[4] البدایة و النهایة: ج 2 ص 124، تفسیر ابن کثیر: ج 6 ص 337.

[5] تنبیه الخواطر: ج 2 ص 230، بحار الأنوار: ج 13 ص 426 ح 21.

[6] الصمت، ابن ابى الدنیا: ص 296 ح 675، الدرّ المنثور: ج 6 ص 512.

[7] مستدرک الوسائل: ج 4 ص 389 ح 4995.

[8] تفسیر القمّى: ج 2 ص 162، بحار الأنوار: ج 13 ص 409 ح 2.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی