مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۵۲ ق.ظ

روش های تفسیری قرآن کریم

روش های تفسیری قرآن کریم
در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مردم مستقیماً از منبع متصل به وحی الهی استفاده می کردند و هر مشکلی را از ایشان سئوال می کردند و تفسیر از این قاعده مستثنی نبود و لذا بسیاری از روایات اسلامی، تفسیر آیات قرآن است که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سئوال شده و ایشان مطلب آیه را توضیح داده اند.

روش تفسیری عبارت است از طریق و شیوه ای که هر مفسر برای تفسیر یک یا چند آیه انتخاب می کند و غالباً بستگی دارد به ابزاری که در تفسیر بکار می برد. تفسیر تقسیمات گوناگونی دارد و از لحاظ روش تفسیر (صرف نظر از صحیح یا خطاء بودن تفسیر) به چند قسم تقسیم می شود:

الف) تفسیر کامل (تفسیر اجتهادی).

ب) تفسیر ناقص که شامل موارد زیر می شود:

1.تفسیر قرآن به قرآن.

2.تفسیر قرآن به عقل.

3.تفسیر قرآن به روایات.

4.تفسیر قرآن به رأی.

5.تفسیر علمی.

6.تفسیر موضوعی.

7.تفسیر رمزی.

هرکدام از این روشها، می تواند معتبر باشد و ما را به مقصود (تبیین مقصود آیات قرآن) برساند و نیز ممکن است خطاء و نامعتبر باشد، که در اینجا شیوه و شکل کار هر روش را مورد بررسی و نقد قرار می دهیم.

علت پیدایش شیوه های مختلف در قرآن:

در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مردم مستقیماً از منبع متصل به وحی الهی استفاده می کردند و هر مشکلی را از ایشان سئوال می کردند و تفسیر از این قاعده مستثنی نبود و لذا بسیاری از روایات اسلامی، تفسیر آیات قرآن است که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سئوال شده و ایشان مطلب آیه را توضیح داده اند.

در زمان ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تا حدودی وضع بر همین منوال بود، خصوصاً برای شیعه که قول آنها را حجت می دانند و در مورد تفسیر آیات هم از ایشان سئوال می شد.

اما در زمانهای بعد در قرون اولیه اسلام کم کم بحث های کلامی زیاد شد و این به علت فتح کشورهای جدید و برخورد مسلمانان با فرقه های مختلف اوج گرفت و در زمان خلفاء فلسفه یونانی به عربی منتقل شد و لذا درعهد عباسیان (اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری قمری) بحثهای عقلی و فلسفی رشد کرد و در همین زمان هم تصوف ظاهر شد و بعضی مردم به ریاضت و مجاهده نفس و... روی آوردند و در این میان گروه سومی از مردم اهل حدیث شدند که بر تعبد محض به ظواهر دینی پایبند بودند. و به خاطر همین اختلاف آراء اختلاف روشهای تفسیری هم بوجود آمد.

محدثین از روش تفسیر با روایات سلف صالح و صحابه و... پیروی می کردند و متکلمین و فلاسفه هم آیات را طبق مذهب مختار خودشان تفسیر می کردند و آیات مخالف را تأویل می کردند و متصوفه به تأویل آیات روی آوردند.[1] و به همین ترتیب شیوه های تفسیری متعدد بوجود آمد.

1.تفسیر قرآن با قرآن:

هر چند تفسیر المیزان علامه طباطبائی(ره) به این روش معروف تفسیر شده و لکن قرآن با قرآن یک شیوه سابقه دار در بین مفسرین شیعه و اهل سنت است و حتی از زمان معصومین ـ علیهم السلام ـ رایج بوده است که به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم کرد.

لکن برای روشن شدن مفهوم تفسیر قرآن با قرآن بهتر است در ابتداء کلام علامه طباطبائی(ره) را نقل کنیم، ایشان می فرماید: تشخیص مقاصد عالیه و فهم حقایق قرآن به دو صورت ممکن است:

الف) این که ما در ابتداء یک بحث های علمی یا فلسفی انجام دهیم تا نتیجه مطلوب و حق، در آن مسئله علمی یا فلسفی روشن شود و سپس آیات قرآن را بر آن مسئله علمی یا فلسفی حمل کنیم لکن این طریق درمورد غیر قرآن خوب است ولی در مورد قرآن صحیح نیست.

ب) این که قرآن را با قرآن تفسیر کنیم ومعنی هر آیه را با تفکر در همان آیه و آیات دیگر بدست آوریم و مصادیق آیه را معلوم کنیم و با استفاده از خصوصیات ذکر شده در آیات آنها را مشخص کنیم. چنان چه خداوند می فرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَیک الْکتَابَ تِبْیانًا لِکلِّ شَیءٍ[2] (به درستی ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا روشنگر هر چیزی باشد) و بعید است که قرآن روشنگر و مبین هر چیزی باشد. ولی مبین خودش نباشد.[3]

شواهد و دلایل تفسیر قرآن با قرآن:

1.در زمان ائمه ـ علیهم السلام ـ تمسک به آیات قرآن برای روشن شدن بعضی دیگر از آیات انجام می شد چنانچه از امام باقر ـ علیه السّلام ـ سئوال شد که چرا قصر نماز مسافر را واجب می فرمائید در حالی که در آیه قرآن آمده است، قال الله تعالی: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأرْضِ فَلَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ[4] (وقتی در زمین مسافرت کردید اشکالی ندارد که نماز را شکسته بجا آورید) وکلمه لاجناح دلالت بر وجوب ندارد بلکه دلالت بر جواز دارد. حضرت فرمودند این مطلب به دلیل آیه دیگر قرآن است که لاجناح را به معنی وجوب استعمال کرده است: قال تعالی: فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِمَا[5] (کسی که حج یا عمره انجام داد اشکالی ندارد که طواف انجام دهد) در حالی که طواف واجب است.[6]

2.شیوه مفسرین بزرگ شیعه و اهل سنت هم تفسیر قرآن با قرآن بوده است. علامه مجلسی(ره) که آیات قرآن را در بحارالانوار در اول هر فصل دسته بندی می کند ظاهراً منظورش تفسیر قرآن با قرآن بوده است، همچنین در تفسیر مجمع البیان و تفاسیر اهل سنت گاهی از آیات برای تفسیر یک آیه استفاده می شده است. پس این یک طریق قدیمی است و حتی ابن تیمیه می گوید[7] اگرکسی سؤال کند بهترین طریق تفسیر چیست؟ (فالجواب: ان اصح الطرق فی ذلک ان یفسر القرآن بالقرآن)ـ جواب این است که صحیح ترین روش تفسیر قرآن با قرآن است.

3.تکرار آیات در قرآن خود شاهد این مطلب است که طبعاً می تواند بعضی آیات مفسر بعضی دیگر باشد.

4.در روایت نبوی مرسل آمده است که: القرآن یفسّر بعضه بعضاً (قرآن بعضی از قسمتهایش بعض دیگر را تفسیر می کند) این جمله مشهور است لکن سند آن برای ما روشن نیست و لذا مرسل نامیده می شود. و از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که: ان کتاب الله لیصدِّق بعضه بعضاً و لایکذب بعضه بعضاً[8] (بدرستی که قرآن بعضی از قسمتهایش بعض دیگر را تصدیق می نماید ولی همدیگر را تکذیب نمی کنند). و باز از امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شد که فرمودند: کتاب الله... ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه و یشهد بعضه علی بعض (قرآن بعضی از قسمتهایش با بعض دیگر سخن می گوید و بر همدیگر شهادت می دهند)[9] تذکر: کسی تفسیر قرآن با قرآن را غیر جایز ندانسته است و لکن روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده که از آن توهم مخالفت می شود: عن ابی عبدالله قال قال ابی: ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الّا کفر(امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند که پدرم فرمود: هیچ کس بعضی از قرآن را به بعض دیگر نزد مگر آنکه کافر شد[10]و در دارالمنثور و تفسیر نعمانی هم مضمون این روایت آورده شده و مذموم شمرده شده است.

معانی ضرب القرآن بعضه ببعض:[11]

1.علامه مجلسی(ره) احتمال می دهند که منظور معنی ظاهری ضرب باشد (کوبیدن قرآن به زمین یا به هم زدن قرآن که نوعی استخفاف به قرآن باشد و آن حرام است) و کفر هم به معنی گناه بزرگ باشد چنان چه در ترک صلوة آمده است.

2.شیخ صدوق(ره) می فرماید: منظور تفسیر کردن آیه ای با تفسیر آیه دیگر است(یعنی آیات را جابجا تفسیر کردن است).[12]

3.فیض کاشانی می فرماید: شاید منظور تأویل بعض متشابهات قرآن به بعض معانی (بر طبق هوای نفس و بدون شنیدن از اهل آن یا هدایت و نوری از طرف خدا) باشد.[13]

4.علامه طباطبایی(ره) می فرماید: آن خلط بین آیات از حیث مقامات معانی آنهاست یعنی اخلال به مقام آنها شود مثلاً محکم را متشابه فرض کنیم یا بالعکس شود.[14]

5.شاید منظور روایت، تناقض گیری از قرآن باشد چون در زمان علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ کسانی بودند که زندیق بودند و آیاتی را که به ظاهر مخالف همدیگر بود را جمع آوری می کردند تا به قرآن اشکال کنند و در این زمینه روایت مفصلی در بحارالانوار وارد شده که شاید روایت ضرب القرآن جواب این افراد باشد.[15]

نتیجه: پس منظور از روایت ضرب القرآن تفسیر قرآن به قرآن نیست بلکه یا تفسیر به رأی یا تناقض گیری و یا خلط عمدی آیات ومعانی آنها می باشد.

2.تفسیر قرآن با عقل:

استفاده و استمداد از قرائن عقلی که مورد قبول همه خردمندان است در راه فهم قرآن، را تفسیر به عقل گویند.[16]

و از افتخارات اسلام این است که بین تفسیر به رأی و تفسیر به عقل فرق می گذارد و یکی را مذموم ودیگری را ممدوح می داند و لذا نفرمودند که (من فسر القرآن بعقله... کذا...) هر کس قرآن را با عقل خود تفسیر کند مجازات دارد. چون عقل یکی از ابزارهای تفسیر قرآن است و تفسیر قرآن نباید مخالف حکم صریح عقل یا قرائن عقلی قطعی باشد بلکه عقل کمک کننده مفسر است برای مثال یک نمونه ذکر می کنیم.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ[17] (دست خدا بالای دست آنهاست) و یا در جای دیگر خداوند را سمیع و بصیر معرفی می کند. و از طرفی عقل انسان درک می کند و اثبات می نماید که خداوند نمی تواند جسم باشد پس منظور ظاهر آیات (دست، چشم، گوش) نیست پس به کمک عقل این آیات را این گونه تفسیر می کنیم:

قدرت خداوند بالاتر از همه قدرت هاست و خداوند علم وسیع به (مبصرات و مسموعات) دیدنی ها و شنیدنی ها دارد.

رابطه عقل و دین:

در این مورد سه احتمال بلکه سه نوع حکم دینی در رابطه با عقل ممکن است تصور شود:

الف) احکام عقل پذیر: یعنی آیات و روایاتی که دستورات (اوامر و نواهی) یا مطالبی دارد که عقل سلیم آن را می پذیرد بلکه عقل هم خود به خود همان حکم را می کند مثل دستورات بهداشتی اسلام و یا محکوم کردن ظلم و پذیرفتن عدالت که مطابق حکم عقل است.

ب) احکام عقل ستیز: یعنی احکامی که در دین وجود داشته باشد و بر خلاف حکم صریح عقل سالم باشد در این مورد متکلمین و دانشمندان ادیان مختلف متفقاً عقیده دارند که چنین احکامی در ادیان الهی وجود ندارد چرا که دین و خصوصاً اسلام مطابق فطرت و عقل است و خداوند خود عاقل و حکیم است پس دستوری خلاف عقل نمی دهد بلکه عقل خود حجت باطنی است همان طور که پیامبران حجت ظاهری انسان ها هستند.

پس اگر در موردی ظاهر یک آیه یا روایت یا حکم دینی با احکام قطعی عقل معارض باشد دو احتمال وجود دارد: اول آن که حکم عقلی مقدماتش کامل نباشد و خطائی در آن صورت گرفته باشد. دوم اگر قطعی بودن آن حکم عقلی ثابت شد معلوم می شود ظاهر آن آیه با روایت منظور شارع نبوده است برای مثال اگر روایتی با حکم محال بودن اجتماع النقیضین متضاد بود باید در ظاهر آن روایت تصرف نمود و با قرینه عقلی حمل بر خلاف ظاهر کرد[18] چون فهم ما از آیه یا روایت خطا بوده است.

ج) احکام عقل گریز: یعنی احکام و مطالبی که در دین یا قرآن و روایات وجود دارد ولی برای عقل قابل فهم و درک نباشد بلکه فراتر از عقل باشد. هر چند در این مورد عقل حکمی بر خلاف و متضاد با آن مطلب دینی ندارد ولی دلیلی برای پذیرش و توجیه آن ندارد. برای مثال: عقل انسان وجود خداوند را می پذیرد و اثبات می کند پس این از احکام عقل پذیر است لکن ذات خداوند و چگونگی آنرا درک نمی کند پس ذات الهی از مطالب عقل گریز است.

و یا بسیاری از احکام تعبدی شرعی وجود دارد که توجیه عقلانی ندارد (در موارد حلال و حرام های فقهی مثال های فراوان دارد. برای مثال چرا نماز ظهر چهار رکعت و نماز مغرب سه رکعت است) ولی دلیل هم بر محال بودن آنها نداریم.

مسیحیان تثلیث را از این نوع سوم می دانند یعنی مطلبی فراتر از عقل است. که خداوند هم واحد باشد هم سه گانه باشد (هر چند در این که تثلیث از احکام عقل ستیز است یا عقل گریز بین دانشمندان و متکلمین اختلاف نظر وجود دارد که جای طرح آن در اینجا نیست.)

نکته: از اینجاست که در اسلام می گویند: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس»[19] یعنی هر چه را عقل سلیم پذیرفت شرع هم می پذیرد و عکس این قاعده هم جاری است چون ما احکام عقل ستیز نداریم. و احکام عقل پذیر را هم عقل انسان درک می کند اما انبیاء احکامی و جزئیاتی را بیان می کنند که عقل بشر از درک آنها عاجز است و یا احتیاج به رشد بیشتری دارد تا آنها را درک کنند و آن احکام عقل گریز است.

تذکار: حکم عقلی وقتی صادر شد حتماً قطعی و جزمی و کلی است لکن منظور ما از احکام عقلی ظنی (با کمی تسامح) همان تصدیقات نظری است که ظن به اثبات آنها می رود و لکن یقین قطعی نداریم یعنی مثل بدیهیات عقلی که احتیاج به دلیل ندارد نیست.

دلایل عدم امکان تعارض حکم قطعی عقل با حکم قطعی شرعی:

الف) عقل حجت باطن است در کنار حجت ظاهر که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است و تعارضی بین دو حجت نیست. چون هر دو کاشف حقیقت، هستند و حقیقت یکی بیشتر نیست پس تعارضی ندارند.

ب) خداوند خود حکیم و عاقل است پس کلامی خلاف عقل از او صادر نمی شود.

ج) اصل دین و نبوت و وجود خدا با عقل ثابت می شود پس اگر دلیل نقلی بخواهد حکم قطعی عقل را بی اعتبار کند پس در حقیقت دلیل نقلی، خود را از اعتبار ساقط کرده است پس دلیل نقلی باطل می شود.[20]

3.تفسیر قرآن به روایات:

شکی نیست که روایات یکی از منابع مهم تفسیر قرآن است و حجیت آن از طریق حدیث متواتر ثقلین به اثبات رسیده است پس همان طور که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اسلام مبین و مفسّر وحی بود ائمه و اهل البیت ـ علیهم السلام ـ هم مفسر قرآن هستند و حال که آنها به ظاهر در جامعه اسلامی حضور فیزیکی ندارند مهمترین وسیله برای دستیابی به نظرات آنها همانا روایات اسلامی است. لکن روایات در تفسیر قرآن چند گونه است:

اقسام روایات:

الف) روایات قطعی مثل روایات متواتر که حتماً می دانیم از معصوم صادر شده است و آنها احادیثی است که از طرق گوناگون و مکرر برای ما نقل شده است و یا روایات آحاد که همراه قرائنی است که شاهد صدق و صدور آنهاست و شکی در اعتبار و حجیت آنها در تفسیر قرآن نیست.

ب) روایات غیرقطعی که دو گونه است: اول روایات ضعیف و واحد که در تفسیر اعتباری ندارد. دوم روایات واحد ولی معتبر که صحت سند آنها ثابت شده است که در این مورد در بخش منابع تفسیر به تفصیل سخن گفتیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این گونه روایات در تفسیر آیات الاحکام حجت است اما درغیر آنها حجیت ندارد.

کاربرد روایات در مورد قرآن:

روایات اسلامی تأثیرات گوناگونی بر آیات قرآن و برداشت ما از آنها دارد که در اینجا به چند مورد مهم اشاره می کنیم.

الف) روایاتی که تفسیر آیه را روشن می کند و هدف خداوند را بیان می کند.

مثال: روایت متواتر غدیر خم در مورد آیه اکمال دین (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ. ..)[21] که منظور آیه را از کمال و تمام دین و روز آن مشخص می کند.

ب) روایاتی که مصداق خاصی از آیه را بیان می کند. که شأن نزول آیات در بسیاری موارد از این قبیل است. برای مثال روایاتی که در تفسیر اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ می فرماید که منظور امیرالمؤمنین است.[22] البته این روایات در بعضی موارد اکمل افراد را بیان می کند. و گاهی هم حصر در مورد خاص می کند (که در بحث شأن نزول نمونه های آن را آوردیم).

د) روایاتی که آیات قرآن را تخصیص می زند یا مقید می کند. که البته تقیید و تخصیص با روایات متواتر و قطعی جایز است ولکن تخصیص با روایت آحاد مورد اختلاف (بین شیعه و اهل سنت) است و طبق مبنا عمل می شود.

اقسام علوم در قرآن و رابطه آن با روایات:

وقتی به روایات مراجعه می کنیم متوجه می شویم که بعضی علم ها در قرآن وجود دارد که مخصوص ائمه اطهار و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است و بعضی مشترک بین همه مسلمانها است و شاید علت آن باشد که راهبران جامعه احتیاج به علم بیشتری دارند تا بتوانند مردم را هدایت کنند.

الف) علوم خاص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ در قرآن:

اول علم به تمام قرآن(اعم از ظاهر و باطن...) مخصوص ائمه ـ علیهم السّلام ـ است و در این مورد روایاتی هم داریم: قال الباقر ـ علیه السّلام ـ: مایستطیع اَحدُ یقول جمع القرآن کله غیر الاوصیاء [23](هیچ کس نمی تواند بگوید تمام قرآن را جمع کرده مگر اوصیای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ) دوم علم به باطن هر آیه قرآن مخصوص ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ است و آنها هستند که معنی عمیق وتمام جوانب سخن حق را می فهمند. و علامه مجلسی(ره) دریک باب حدود صد روایت جمع آوری کرده که می گوید قرآن ظاهر و باطن آن را فقط ائمه ـ علیهم السّلام ـ می دانند.[24] سوم از بعضی روایات استفاده می شوند که هر حرف و کلمه قرآن را به طور کامل و تمام، منظور و مراد آن فقط ائمه ـ علیهم السّلام ـ می فهمند. و آنها هستند که می توانند چنین ادعا کنند و شاهد این مطلب حروف مقطعه قرآن است که احتمال قوی دارد رمزهائی است که ما متوجه نمی شویم. چهارم علم به متشابهات و محکمات قرآن و تاویل آیات، مربوط به ائمه است (وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...)[25] و لذا ما در مورد آنها با احتمال سخن می گوئیم.

ب) علومی که برای همه مردم در قرآن آمده است:

اول: علم به بعض قرآن برای همه مردم است چون اثبات علوم قرآن بتمامه و کلّه برای ائمه ـ علیهم السلام ـ موجب نفی بعض علم از مردم نمی شود. و لذا نفرمودند که هیچ کس معانی قرآن را درک نمی کند و حتی امر به تدبر در قرآن شده است و اگر انسانها قرآن را درک نمی کردند امر به تدبر لغو می بود.

دوم: ظواهر الفاظ و جملات و آیات قرآن را همه مردم می فهمند. و حتی ظاهر قرآن بر ما حجت است (در صورتی که قرینه ای قطعی مثل روایات یا دلیل عقل بر خلاف آن نباشد). تذکر: البته ما برای فهم کامل قرآن احتیاج به روایات ائمه ـ علیهم السلام ـ داریم تا بتوانیم از علوم خاص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ وائمه ـ علیهم السلام ـ استفاده کنیم و گاهی بر علوم خاص ائمه ـ علیهم السلام ـ در قرآن برای مقابله با افکار کسانی بوده است که خود را مستغنی از خاندان وحی می دانسته اند.

4.روش تفسیر علمی یا تطبیق آیات قرآن با علوم جدید:

قرآن کتاب هدایت و معجزه همیشگی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است و شکی نیست که یک از وجوه اعجاز قرآن همانا اعجاز علمی آن است که در هر زمان با کشفیات تازه علمی (اگر به طور قطعی ثابت شود) حقایق تازه ای از آن برای مردم روشن می شود. و همین جنبه اعجاز قرآن موجب شده است تا علم به عنوان وسیله ای در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار گیرد و این نوع تفسیر را دکتر ذهبی به نام تفسیر علمی می خواند[26] همان طور که علامه طباطبائی(ره) آن را تطبیق می داند[27] و برخلاف کسانی که فکر می کنند این نوع تفسیر جدید است و در یک قرن گذشته بوجود آمده است. ما ثابت خواهیم کرد که این نوع تفسیر سابقه ای بس طولانی دارد و بسیاری از مفسران و علماء سلف اقدام به تفسیر علمی کرده اند. لکن در اینجا به طور مختصر به مفاد این نوع تفسیر اشاره می کنیم و تفصیل بحث را بخش دوم و سوم این کتاب واگذار می کنیم.

در این شیوه تفسیر چند گونه عمل شده است. (یا می تواند عمل شود):

الف) استخدام علوم (مثل فلسفه، منطق، علوم تجربی، کامپیوتر) برای روشن کردن مطالب آیات قرآن و اثبات الهی بودن آن که در نهایت منجر به اثبات اعجاز قرآن می گردد. برای مثال اگر آیه ای از قرآن کریم در هزار و چهار صد سال قبل سخن از حرکت کوه ها و زمین و خورشید می گوید. و انسان بعد از قرن ها تجربه و آزمایش و مشاهده به وجود آن حرکت پی می برد و این در حالی است که گوینده قرآن شخصی امی (درس ناخوانده) است و در محیطی رشد کرده که از علم و تمدن به دور بوده است و حتی در تمدن هان همزمان او مثل ایران و روم نظریات هیئت قدیم (بطلمیوسی) حاکم بوده که آن را از یونانیان به ارث برده بودند و بر طبق آن نظرات زمین را ساکن می دانستند.

پس با توجه به این شرایط صادر شدن این آیات از پیامبر اُمی چیزی جز وحی و اعجاز نمی تواند باشد. و بدین ترتیب کشفیات قطعی علوم پرده از صحت مطالب قرآن بر می دارد. ما نمونه های دیگر این نوع تفسیر را با افرادی که به دنبال آن رفته اند در بخش سوم خواهیم آورد.

ب) تطبیق آیات قرآن با علوم و تحمیل علوم بر ظواهر قرآنی:

در این مورد بعضی سعی کرده اند، کشفیات و نتایج و تئوریهای علمی را با آیات قرآن تطبیق دهند. و بدین ترتیب تفسیری علمی نما ارائه کنند و خود را روشنفکر و علم گرا نشان دهند.

که این افراد گاهی از چهارچوب تفسیر معتبر و صحیح خارج می شوند و هر جا یک نظریه و تئوری جدید (اثبات شده یا نشده) علمی پیدا کردند که موافق با ظاهر آیه ای از قرآن بود به طور جزم و قطع آن را به قرآن نسبت می دهند.

و یا اگر یک قانون علمی مورد پسند آنها واقع شد سعی می کنند آیه ای از قرآن بیابند که ظاهر آن با آن قانون علمی مطابقت داشته باشد و اگر چنین آیه ای نیافتند به دنبال توجیه و تأویل یا تفسیر به رأی آیات می روند و یک یا چند آیه را بر آن قانون علمی تطبیق می کنند یا قانون را بر آن آیه تحمیل می کنند.

این روش دارای آثار سوء فراوان است چون ممکن است با پیشرفت علم آن نظریه بی اعتبار شود و حیثیت قرآن به خطر اُفتد. ما درباره نمونه های این شیوه تفسیری و آثار و نتایج آن و تاریخچه آن در بخش سوم کتاب بطور تفصیل سخن خواهیم گفت.

ج) استخراج علوم از ظواهر قرآن: بعضی از مفسرین خصوصاً در گذشته سعی می کردند که تمام علوم را از آیات قرآن بدست آورند و لذا علومی مثل ریاضی، تاریخ ها و ستاره شناسی و طب را به آیات قرآن نسبت می دادند و یا با تکلف از آیات قرآن استخراج می کردند که به تأویل غیرمعتبر منتهی می شد در بخش سوم کتاب نمونه های این نوع از تفسیر را ذکر خواهیم کرد.

تذکار اول: در این قسمت هدف ما این بود که روشن کنیم تفسیر علمی یا تطبیق قرآن با علوم تجربی در شمار روشهای تفسیری است هر چند خود، روش کاملی نیست ولکن اقسامی دارد که بعضی از انواع آن در تفسیر آیات مفید است و می تواند در تفسیر اجتهادی کامل، مؤثر باشد.

تذکار دوم: تطبیق یا تفسیر علمی در دو معنی اعم و اخص بکار می رود که بحث ما در این نوشتار درقسمت اخص آن است.

الف) تطبیق به معنی اعم یعنی انطباق آیات قرآن با فلسفه و کلام و علوم تجربی و منطق و...

ب) تطبیق به معنی اخص یعنی انطباق علوم تجربی (مثل شیمی و فیزیک و ستاره شناسی) با آیات قرآن.

5.روش تفسیر موضوعی قرآن کریم:

در این شیوه مجموعه آیات مربوط به یک موضوع جمع آوری می شود و به جمع بندی و نتیجه گیری می رسد تا نظر قرآن را در کل مشخص کند.

این روش مزیت هایی دارد و بعضی از تفاسیر مثل «منشور جاوید» و «پیام قرآن» که در عصر حاضر اقدام به استفاده از این روش نموده اند موفقیت هایی نیز کسب کرده اند.

این شیوه موجب می شود از پراکنده گوئی و جزئی پردازی پرهیز شود، و در نهایت نظر و هدف کلی قرآن در هر موضوع مشخص شود.

ولی برخی به این تفسیر اشکال می کنند که برای تعلّم مفید نیست و یا اصلاً این روش تفسیر نیست چون بحث موضوعی است وتوجهی به تک تک آیات و تفسیر عمیق و جداگانه هر کدام ندارد.

لکن این اشکال ممکن است قابل جواب باشد، چون تفسیر موضوعی مرتبه بالاتر تفسیر است و کسی که وارد آن می شود از مرحله تفسیر عادی (تفسیر تک تک آیات) گذشته است و شاید برای تعلم هم مناسبت بیشتر از تفسیر عادی داشته باشد چون شنونده را به یک جمع بندی از نظر قرآن می رساند و او را در لابلای اقوال و احتمالات آیات مجزا و پراکنده رها نمی کند.

6.روش تفسیر به رأی:

تفسیر به رأی کلمه است که در روایات اسلامی همیشه همراه مذمت و وعده عذاب آمده است و این یک شیوه در تفسیر قرآن است که هر کسی می تواند به آن دچار شود پس بهتر است معنی آن را روشن کنیم و به طور اختصار به بررسی آن بپردازیم.

معنوی لغوی:

تفسیر به معنی آشکار کردن و پرده برداشتن است (که مقاصد گوینده را روشن می کند) و رأی به معنی عقیده و سلیقه شخصی است یا به معنی گمان و پندار و تخمین است و لذا راغب اصفهانی در مفردات می گوید: رأی به معنی عقیده ای است که از غلبه یا گمان پیدا می شود، ولی رأی در موارد استعمال آن در کتاب و سنت به معنی درک عقلانی به کار نرفته است.[28]

معنی باء در کلمه تفسیر به رأی سه احتمال دارد: الف) باء سببیت باشد (من فسر القرآن بسبب رأیه...) ب ) باء به معنی استعانت باشد (من فسر القرآن بمعونة الرأی) در مقابل استعانت از قرآن یا روایت یا عقل. ج) باء زایده باشد و رأی را به عنوان مصداق تفسیر بگیریم. (من فسر القرآن و قال عوض تفسیره رأیه).

لکن اظهر معنی دوم (استعانت) است چنانچه بعضی از بزرگان می فرمایند.[29]

مذمت تفسیر به رأی در روایات:

الف) روایات شیعه: در اینجا نمونه هائی ذکر می شود: قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ: قال الله جل و جلاله ما آمن بی من فسر برأیه کلامی و ما عرفنی من شبهنی بخلقی[30] (پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند که خداوند می فرماید کسی که کلام مرا تفسیر به رأی کند به من ایمان ندارد و کسی که مرا به مخلوقات تشبیه کند مرا نشناخته است). عن الصادق ـ علیه السّلام ـ: من حکم برأیه بین اثنین فقد کفر و من فسر برأیه آیه من کتاب الله فقد کفر[31] (از امام صادق ـ علیه السّلام ـ منقول است که: هر کس طبق رأی خود بین دو تفسیر حکم براند حتماً کافر گشته است و هر کس آیه ای از کتاب خدا را تفسیر به رأی کند حتماً کافر گشته است.)

ب) روایات اهل سنت: در اینجا یک نمونه ذکر می کنیم.

عن النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ من قال فی القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار[32] (از پیامبر نقل می کنند که فرمودند: هر کس با رأی خود در مورد قرآن سخن بگوید جایگاهی از آتش در دوزخ برای خود آماده کند (جایگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب کند).

جمع بندی و نتیجه گیری از معانی تفسیر به رأی:

با توجه به معانی مذکور درباره تفسیر به رأی، ظاهر می شود که تفسیر صحیح آن است که براساس دلیل (عقلی ـ آیات محکم ـ روایات قطعی) باشد و تفسیر به رأی آن است که بر این اساس نباشد. پس تفسیر به رأی آن است که شخص در پی فهم معنی آیه نباشد بلکه در صدد تحمیل فکر و سلیقه شخصی خود بر آیات باشد و به عبارت دیگر قرآن را تابع فکر خود سازد نه این که فکر مفسر تابع قرآن شود و بیشتر این معانی که از تفسیر به رأی شده است ذکر مصادیق آن است.

چند تذکر در تفسیر به رأی:

الف) تفسیر به رأی از زمان پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ هم وجود داشته و تا زمان ما ادامه دارد و لذا روایات نهی آن از زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شروع می شود.

ب) گاهی نهی از تفسیر به رأی به خاطر کسانی بوده که مقابل ائمه ـ علیهم السلام ـ می ایستادند و قرآن را تفسیر می کردند و به بیان قرآن (ثقل اصغر یعنی اهل البیت) توجهی نمی کردند که این یکی از مصادیق تفسیر به رأی است.

ج) تفسیر به رأی یک روش تفسیر غلط است نه این که نتیجه آن غلط باشد پس نکوهش روش است نه نکوهش نتیجه و لذا در بعضی روایات وارد شده است که «من تکلم فی القرآن «برأیه» فاصاب فقد اخطأ ـ هر کس در مورد قرآن براساس رأی خود سخن بگوید پس سخن او صحیح هم باشد خطاکار است».[33]

پس در تفسیر به رأی و نکوهش آن نظر به نتیجه صحیح یا غلط تفسیر نداریم و این مطلب را علامه طباطبایی این طور بیان می کند: « که تفسیر به رأی که مورد نهی قرار گرفته است به طریق کشف برمی گردد و به مکشوف برنمی گردد».[34]

مثال هایی از تفسیر به رأی: ما نمونه هایی از تفسیر به رأی را در بخش سوم می آوریم، لکن استاد شهید مطهری(ره) در کتاب علل گرایش به مادیگری بعضی تفسیر آیات را این گونه نقل می کند:

«در تفسیر آیه کریم به: الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ[35]درباره ایمان به غیب این چنین می گوید: مفسرین غیب را آنچه که دیدنی نیست اعم از خداوند یا فرشتگان و... از این قبیل دانسته اند حال آنکه اولاً خداوند و فرشتگان و... غیب نیستند، ثانیاً با طرح عنوان متقین مسأله ایمان به خدا مطرح شده و گذشته است منظور از غیب معهود و شناخته شده همان مراحل ابتدائی رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمی است.[36]

و باز نقل می کند که: شما جمله و (یقیمون الصلوة) را این طور تفسیر کرده اید:

آنان برای تحقق ایمان خود آن پیوستگی را که در زبان مذاهب نماز خوانده می شود بر پای می دارند.

و باز می گوید: شما هر جا که نام دنیا آمده آن را با کلمه «زندگی پست تر» ترجمه کرده اید. که اصل ترجمه درست است ولی مقصود از زندگی پست تر را منحصراً زندگی در نظام به اصطلاح سرمایه داری قرار داده اید و آخرت را که به نظام برتر ترجمه کرده اید به معنی نظام عادلانه سوسیالیستی که بعد از این نظام برقرار خواهد شد، دانسته اید».[37]

سپس استاد شهید مطهری(ره) بر این روش تفسیر خرده می گیرند و آن را ماتریالیسم اغفال شده یا ماتریالیسم منافق می خوانند.[38]

7.روش تفسیر رمزی قرآن کریم:

تفسیر رمزی یا بکارگیری زبان رمز و تمثیل در تفسیر متون از دیر باز در بین انسانها رایج بوده است و گاهی مطالب را به صورت اسطوره و سمبلیک معنی می کردند.

الف) در یونان قدیم از «ایلیا و ادویسه همر» برای تعلیم و تربیت جوانان خود استفاده می کردند اما تمام متون آثار هُمر همیشه مناسب تعلیم جوانان نبود بنابراین تفسیر تمثیلی را اختراع کردند و می گفتند حقایقی را بوسیله آن ابراز می دارند، یعنی همان طوری که در متون یک معنی ظاهری می توان یافت و یک معنی باطنی هم وجود دارد.

ب ) برای رومیان نیز همین مسئله جهت تعلیم جوانان پیش آمد و برای تربیت از متون کلاسیک مثل «انیئدویرزیل» استفاده می کردند و برای این تفسیر لفظ allegoria (گفتن چیزی که بوسیله چیز دیگر می خواهند بگویند یا بفهمانند) بکار بردند.

ج) فیلون اسکندرانی این روش را برای تفسیر کتاب مقدس یهود (تورات) بکار برد.

د) پولس و مسیحیان این روش را از فلیون به ارث بردند و تفسیر باطنی از شریعت یهود می کردند و ظواهر آن را رد می کردند و می گفتند: «همه این چیزها برای ایشان اتفاق افتاد تا برای ما عبرتی باشد».[39]

این روش برای مسیحیان باب شد که عهد عتیق را به عنوان رمز و علامتی از آنچه مسیحیان پس از تجسد عیسی خواهند بود تفسیر کنند.

ه) متکلمین مسیحی کاتولیک چهار معنی برای کتاب مقدس می گویند:

1.معنای لفظی یا تاریخی (شرح وقایع)

2.معنای اخلاقی

3.معنای تأویلی که مربوط به وقایع آینده و آخرالزمان و شرط برگزیدگان آیین مسیح پس از پایان جهان است.

4.معنای رمزی و تمثیلی که حقایق ایمان به صورت رمز و تمثیل رمز و تمثیل به وسیله کلمات گفته شده است همین طور تفسیر شخصیت ها و وقایع کتاب عهد عتیق نظیر پیش گوئیهایی در مورد تجسد مسیح و اعمال او رمز گونه مطرح شده است. در قرون وسطی تفسیر رمزی طرفداران زیادی داشت، و همراه با اخلاق و تأویل بیان می شد و اساس تفسیر کتاب مقدس بود.[40]

و) مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این مورد می فرماید: «عده ای از متصوفه چون به سیر باطنی مشغول بودند بیشتر به آیات انفسی توجه کردند و به آیات آفاقی و عالم ظاهر کمتر توجه می کردند و لذا محصور در تأویل آیات شدند و حتی تنزیل آیات را کنار گذشتند، و این موجب جرئت مردم به تأویل شد... و حتی آیات را با حساب جمل (حساب نجومی که در علم ستاره شناسی یونانی است) و کلمات را با حروف نورانیه و ظلمانیه و... برمی گرداندند».[41]

دکتر ذهبی در التفسیر و المفسرون بعد از این که طنطاوی را برای تفسیر قرآن با اعداد و رمزهای مورد نکوهش قرار می دهد می گوید: «این شیوه تفسیری را مسلمان از یهود اخذ کردند».[42]

طنطاوی در تفسیر الجواهر در موارد متعدد از این نوع تفسیر استفاده می کند[43]و در مواردی که این نوع تفسیر به تفسیر عددی منجر می شود (که کتابهای مستقلی در این باب نوشته شده و ما در کتابنامه تعدادی از آنها را ذکر خواهیم کرد) نوعی تفسیر علمی می شود.[44]

8.روش تفسیر اجتهادی (تفسیر کامل):

همان طور که در بحث تفسیر به رأی متذکر شدیم اجتهاد در تفسیر دو معنی دارد:

الف) اجتهاد به معنی نظر و رأی شخصی بدون مراجعه به منابع تفسیر و روایات و آیات.

ب) اجتهاد به معنی استنباط و اعلام برداشت مفسر بعد از رجوع به آیات و روایات و قرائن عقلی و منابع دیگر تفسیر و با توجه به این اینکه مفسر دارای شرایط لازم است بعد از تأمل و دقت صورت می گیرد. و منظور ما از اجتهاد همان نوع دوم است چون اجتهاد به معنی اول مردود است و به تفسیر به رأی منتهی می شود و اجتهاد به معنی دوم لازمه کار یک مفسر است چون در شرایط مفسر بیان کردیم که تقلید کردن مفسر از دیگران در مورد تفسیر حرام است و نمی تواند با صرف سخن دیگری (حتی اگر از بزرگان تفسیر باشد) آیه ای را تبیین و تفسیر کند. یک مفسر مجتهد لازم است مراحلی را بگذراند تا یک تفسیر مطلوب بدست آورد که ما به طور اختصار ذکر می کنیم:

1.بررسی معنی مفردات هر آیه لازم است چون بعضی از لغات قرآن روشن است لکن بعضی لغات با مراجعه به کتابهای لغت مثل «قاموس قرآن» و «صحاح» بدست می آید، و حتی بعضی لغات مشکل است و به اصطلاح غرایب القرآن است که لازم است به منابع خاصی مراجعه شود مثل: کتابهای غریب القرآن سجستانی، غریب القرآن غریبین، غریب القرآن طریحی و تفسیر مجمع البیان (بحث لغة)، مفردات راغب اصفهانی، الدرالنظیم فی لغات القرآن العظیم (شیخ عباس قمی) و مجمع البحرین (طریحی).

2.بررسی قرائت های مختلف یک آیه قرآن برای مفسر لازم است که:

اولاً بررسی گردد که آیه قرائت دیگری دارد یا نه و اگر دارد در معنی آیه مؤثر است یا خیر (و قبل از هر چیز لازم است بررسی شود که قرائت های مختلف حجت است) چنانچه در مورد کلمه یطهرون و یطهّرن در آیه شریفه اختلاف است و حتی در حکم فقهی آن مؤثر است.[45]

برای این منظور می توان به این منابع رجوع کرد: تفسیر مجمع البیان خصوصاً با حاشیه های مرحوم شعرانی در چاپ اسلامیه، کتاب النشر فی قرائات عشر (تألیف جزنی) و کتاب حجة القرائات.

3.بررسی ترکیب هر آیه (بعد از بررسی مفردات آن) لازم است چون ممکن است ترکیب یک آیه معنائی غیر از مفردات داشته باشد و یا یک معنای کنائی و یا مجازی از جمله مراد باشد. و لذا مبتداء و خبر و صفت و موصوف و... باید مشخص شود.

در این مورد می توان به منابع زیر مراجعه کرد: کتاب املاء ما من به الرحمن و کتاب مجازات القرآن (سید رضی«ره»).

4.بررسی آیات قبل و بعد هر آیه لازم است چون ممکن است حتی یک سوره با سوره قبل یا بعد مرتبط باشد و گاهی دو سوره که ظاهراً جدای از هم است لکن یک سوره شمرده می شود (چنانچه در مورد سوره لایلاف و الفیل[46]این طور فرموده اند) و اگر با مطالعه کل یک سوره آیات هر قسمت دسته بندی شود و یک جا بررسی شود مناسب تر است چنانچه روش المیزان این گونه است.

5.بررسی آیات مشابه آیه مورد تفسیر لازم است (که در حقیقت همان تفسیر قرآن با قرآن است) و این از دو طریق صورت می گیرد:

الف) بررسی لفظ یا الفاظ آیه در آیات دیگر قرآن و معانی و مقاصدی که از آنها اراده شده است.

ب) بررسی موضوع آیه مورد تفسیر در آیات دیگر (ولو با لفظ دیگری بیان شده باشد).

برای این منظور می توان از کشف الایات و کشف المطالب یا معجم الفاظ قرآن بهره گرفت.

6.بررسی شأن نزول هر آیه لازم است.

شأن نزول ها گاهی موجب انحصار یک آیه در مورد خاص می شود (مثل آیه تطهیر که منحصر در اصحاب کساء است) و یا احتمال دارد ذکر مصداق آن آیه را می کند و گاهی شأن نزول موجب روشن شدن لغات و معنی آنها در آیه می شود (این مورد را در بحث منابع تفسیر مفصل بررسی کردیم).

البته شأن نزول آیه باید از طریق قطعی (خبر متواتر یا محفوف به قرائن) بدست ما رسیده باشد و در این مورد باید مواظبت کرد تا دچار اخبار جعلی و قصه های ساختگی نشویم.

منابعی که می تواند مورد استفاده قرار گیرد مثل: اسباب النزول (واقدی) که در حاشیه الاتقان سیوطی آمده است و شأن نزول آیات (دکتر محقق) و تفسیر مجمع البیان و نورالثقلین و برهان.

7.بررسی آیات محکم و متشابه مورد توجه مفسر قرار گیرد تا معلوم گردد آیه مورد تفسیر از محکمات است یا متشابهات تا بتواند بهتر به تفسیر آن اقدام کند چون گاهی ظاهر یک ایه از متشابهات است و در پرتو محکمات قرآن در می یابیم که ظهور آیه مورد نظر خداوند نیست (و این که با لفظ مشابه آورده است به خاطر مقصودی دیگر یا قصور لفظ است).

مثال: آیه شریفه یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ[47] (دست خداوند بالای دست آنهاست) از ظاهر این آیه دست داشتن خداوند سبحان استفاده می شود لکن در پرتو آیات محکم مثل: لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ[48] (هیچ چیز مثل و مانند خدا نیست) در می یابیم که خداوند سبحان دست و پا و چشم و گوش و جسم ندارد پس منظور از آیه قدرت الهی است.

در این مورد می توان به کتابهای متشابهات القرآن (ابن شهر آشوب) و التمهید جلد دوم (استاد گرامی آیت الله معرفت) مراجعه نمود.

8.آیات ناسخ و منسوخ بررسی شود تا معلوم گردد آیه مورد تفسیر نسخ شده است یا نه ـ البته بعضی در این مورد راه افراط رفته و تا دویست آیه ناسخ و منسوخ برشمرده اند و بعضی هم منکر نسخ در قرآن شده اند[49]و لکن راه اعتدال آن است که چند مورد معدود نسخ که طبق روایات متواتر و قطعی ثابت شده است شناسائی شود و در تفسیر قرآن مورد توجه قرار گیرد. در این مورد به کتابهای علوم قرآن و البیان مرحوم آیت الله خوئی(ره) مراجعه شود.

9.مراجعه به کتابهای تفسیر گذشتگان از شیعیان و اهل سنت لازم است.

در این مورد بعضی به افراط و تفریط دچار می شوند چون گاهی آن قدر بر اقوال مفسرین سلف اصرار می شود که به حد تقلید از آنها می رسد و بعضی افراد ممکن است از مراجعه به تفسیر سلف هم خودداری کنند.

ولی همان طور که به طور مفصل در بحث منابع تفسیر ذکر کردیم تقلید از مفسرین برای مفسر حرام است ولکن مراجعه به کتب تفسیر قدماء (بعد از این که شخص مفسر دقت و تدبر لازم را در آیه انجام داد) لازم است تا از نظرات و دقت های آنها یا قرائن موجود در کلام آنها استفاده کند.

برای این موضوع به کتابهایی مثل تفسیر طبری از اهل سنت ومجمع البیان از شیعه مراجعه شود.

10.مراجعه به عهد عتیق و جدید (تورات و انجیل)

این کتابها در زمان حیات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وجود داشته است و افراد مسیحی و یهودی در آن زمان اطلاعات خود را از این منابع اخذ می کرده اند و گاهی مسلمان می شدند و کم کم معلومات خود را با معلومات اسلامی مخلوط می کرده اند (عمداً یا سهواً) و گاهی در نقل هم جابجائی صورت می گرفته و لذا اسرائیلیات در مسلمانان پیدا شد.(اسرائیلیات اخبار و روایاتی است که ریشه در عقاید یهود و مسیحیت دارد و در لابلای روایات اسلامی نقل شده است).

پس بهترین منبع برای ارزیابی شأن نزول آیات و داستانها و قصص مذکور در تفاسیر مراجعه به کتاب مقدس (تورات و انجیل) است تا صحت و اصالت مطالب مذکور روشن شود (هر چند به صرف مشابهت یک داستان در تورات و انجیل نمی توان حکم به جعلی بودن آن کرد).

11.مراجعه به روایات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که در مورد هر آیه وارد شده، لازم است و این امر مهم و لازم است خصوصاً در مورد آیات الاحکام که بسیاری از مخصص ها و مقیدهای آیات در روایات وارد شده است. البته در مورد حجیت روایات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل البیت ـ علیهم السلام ـ در تفسیر قرآن در مبحث منابع تفسیر و روش تفسیر با روایات مفصل سخن راندیم.

لکن متذکر می شویم که روایات متواتر و محفوف به قرینه که قطعی هستند در تفسیر قرآن معتبر است لکن روایات ضعیف اعتباری ندارد و در مورد روایات آحاد هم تفصیل قائل شدیم که فقط در مورد آیات الاحکام مفید است.

پس باید قبل از تفسیر آیه به روایات اسلامی مراجعه کرد لکن صحت و قوت روایات باید بررسی شود.

و از طرف دیگر بعضی روایات مفسر قرآن است و بعضی تأویل آیات را بیان می کند و یا مصداق خاصی از آیه را مشخص می کند و گاهی یک روایت تخصیص یا تقیید به عمومات و اطلاقات قرآن است.

برای بررسی روایات وارده در تفسیر قرآن می توان به تفسیر برهان و نورالثقلین از شیعه و در المنثور (از اهل سنت) مراجعه نمود و در مورد آیات الاحکام هم مراجعه به وسائل الشیعه و صحاح شش گانه اهل سنت مفید است.

12.در نظر گرفتن قرائن عقلی و عقلائی و علمی قطعی برای تفسیر یک آیه لازم است.

در بحث منابع تفسیر و تفسیر معتبر متذکر این مطلب شدیم که در قرآن چیزی که مخالف حکم قطعی عقل باشد وجود ندارد چون کلام خداوند حکیم و عاقل است پس در تفسیر آن هم چیز مخالف عقل نداریم بلکه بعضی از آیات قرآن بدون مراجعه به دلایل عقلی به روشن تفسیر نمی شود پس لازم است برای تفسیر آیه قرائن عقلی و عقلائی را در نظر داشته باشیم.

(این مورد را در بحث روش تفسیر قرآن با عقل و تفسیر علمی بیشتر بررسی کردیم).

13.در تفسیر اجتهادی مفسر از هر گونه پیش داوری و تفسیر به رأی خودداری می کند و فقط بعد از ملاحظه منابع تفسیر و دقت در آیات به جمع بندی و استنباط می پردازد.

جمع بندی و نتیجه گیری بحث روش های تفسیر:

هر کدام از روشهای تفسیر قرآن به یک جنبه از تفسیر توجه کرده اند لکن در روش اجتهادی در حد امکان تمام جوانب تفسیر مورد ملاحظه قرار گرفته است و این روشی است که شامل تفسیر قرآن به قرآن و قرآن به روایات و به عقل و... می شود و حقیقت این که در تفسیر قرآن نباید خود را مقید و محدود به یک روش خاص کنیم و خود را از قرائن عقلی یا نقلی در تفسیر محروم سازیم بلکه در مورد هر آیه ممکن است یک یا چند روش به کار آید و هر مورد به قرائن معتبر (عقلی، نقلی، قرآن) تمسک جوئیم. و این روشی است که مورد توجه بزرگان تفسیر در عصر حاضر است.

پی نوشت ها


[1] در این قسمت از تفسیر المیزان جلد 1، ص 4، به بعد استفاده شده است.

[2] سوره نحل، آیه 89.

[3] تفسیر المیزان، جلد اول، ص 11، با تخلیص و تصرف مختصر.

[4] سوره نساء، آیه 101.

[5] سوره بقره، آیه 158.

[6] وسایل الشیعه، جلد 5، ص 538، باب 22، از ابواب صلوة مسافر، حدیت 2.

[7] کتاب مقدمه فی اصول التفسیر، تألیف ابن تیمیه، متوفی 728.

[8] بحار الانوار، ج9، ص 127 نقل از توحید صدوق طبع بیروت.

[9] نهج‌البلاغه، خطبه 133.

[10] کافی، ج 2، ص 632، بحارالانوار، ج 89، ص 39، طبع بیروت.

[11] در این قسمت سخنان آیت الله استادی دامت برکاته استفاده شد.

[12] معانی الاخبار، به نقل از بحارالانوار، ج 89، ص 39.

[13] وافی، ج5، ص 274، به نقل از آقای استادی.

[14] به نقل از آقای استادی.

[15] بحار‌الانوار، ج 90، ص 98-142، طبع بیروت.

[16] این بخش از کتاب ارزنده تفسیر به رأی آیت الله استاد مکارم شیرازی، ص 38 به بعد استفاده شد.

[17] سوره فتح، آیه 10.

[18] در بحث‌های قبل بیان کردیم که یکی از راه‌های تفسیر قرآن با عقل و قرائن قطعیه عقلی است و این مورد از مصادیق همان روش می‌شود.

[19] بعضی از بزرگان علم اصول مثل میرزای نائینی این قاعده را در سلسله علل می‌پذیرند ولی در سلسله معلول‌ها انکار می‌کنند یعنی اگر عقل علت تامه را کشف کرد حکم می‌آید.

[20] تفسیر روح‌المعانی، طبع بولاق، ص 104، ج 9، (به نقل از تفسیر علمی، احمد عمر ابو حجر).

[21] سوره مائده، آیه 3.

[22] المیزان، ج 1، ص 41.

[23] بحارالانوار، ج 89، ص 89.

[24] بحارالانوار، ج 89 از ص 78 تا ص 106 هشتاد و چهار حدیث نقل می‌کند.

[25] سوره آل عمران، آیه 7.

[26] التفسیر و المفسرون، دکتر ذهبی، ص 475، ج 2.

[27] المیزان، ج1، ص 6 به بعد.

[28] کتاب تفسیر به رأی استاد مکارم شیرازی دامت برکاته، ص 22.

[29] در بحث‌ روش‌های تفسیری ما از سخنان استاد گرانقدر آیت الله استادی دامت برکاته استفاده کرده‌ایم که در جلسات درس به طور شفاهی از حضور ایشان بهر‌مند شده‌ایم.

[30] امالی صدوق، ص 6، حدیث 3.

[31] تفسیر البرهان‌.ج 1، ص 19.

[32] سنن ترمذی، ج 5، ص 199؛ تفسیر قرطبی، ج 1، ص 27؛ کنزالعمال، ج دوم، ص 10.

[33] المیزان، ج 3، ص 78.

[34] همان

[35] سوره بقره، آیه 3.

[36] مجموعه آثار شهید مطهری(ره)، ج1، ص 465 (علل گرایش به مادیگری).

[37] همان، ص 466.

[38] همان، ص 460.

[39] کتاب مقدس نامه اول به قرنتیان، باب 15، آیات 6-11.

[40] در این قسمت از جزوه کلام یهودیت و مسیحیت نوشته آقای دکتر ایلخانی از انتشارات تربیت مدرس قم استفاده شد، ص 42.

[41] المیزان، ج 1، ص 4.

[42] التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 509.

[43] تفسیر الجواهر، ج اول، ص 4-14 (جزء دوم) نوشته طنطاوی، چاپ دارالفکر.

[44] در این مورد نام کتابهای تفسیر عددی را در کتابنامه در پایان همین کتاب می‌آوریم و در فصل پایانی این کتاب نیز نمونه‌هایی از این گونه تفسیر را ذکر می‌کنیم.

[45] سوره بقره، آیه 222.

[46] مجمع البیان، ج 8، ص 544 (زیر سوره ایلاف).

[47] سوره فتح، آیه 10.

[48] سوره شوری، آیه 11.

[49] آیت الله خوئی(ره) در البیان، ص 304، نسخ را به سه نوع تقسیم می‌کند (نسخ تلاوة دون حکم ـ نسخ تلاوة و الحکم ـ نسخ الحکم دون التلاوة) و سپس امکان نسخ را می‌پذیرد ولی وقوع آن را در قرآن کریم منکر می‌شوند و در آیات ناسخ و منسوخ خدشه می‌کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۲
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی