حقوق بشر در اندیشه امام خمینی ...؟؟؟ 2
حقوق بشر در اندیشه امام خمینی عامشمول است و بر همگان اطلاق می شود امام از یکسو اسلام را مبین و موید حقوق بشر می داند و از سوی دیگر، غرب را مدعی دروغین و پایمال کننده آن می خواند. آنچه در ذیل می آید گزیده اندیشه های بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره حقوق بشر است که عینا از صحیفه امام نقل می شود:
پایمال کنندگان حقوق بشر
ما همه بدبختیهایى که داشتیم و داریم- و بعد هم داریم- از این سران کشورهایى است که این اعلامیه حقوق بشر را امضا کردهاند. اعلامیه حقوق بشر را اینهایى امضا کردهاند که سلب آزادى بشر را در همه دوره هایى که کفیل بودند و دستشان به یک چیزى رسیده است کردهاند. سر لوحه اعلامیه آزادى حقوق بشر- سرلوحهاش- آزادى افراد است. هر فردى از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد. همه باید در مقابل قانون على السواء باشند. همه باید آزاد باشند در محلشان؛ در سکنى آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشى شان باید آزاد باشند. این اعلامیه حقوق بشر است که سرلوحهاش این مطلب است. از اولْ مسلمین بلکه همه بشر، از اول گرفتار اینهایى بودهاند که امضا کردند و تصویب کردند این اعلامیه حقوق بشر را. امریکا یکى از آنهاست که تصویب کردند این را و امضا کردند این مطلب را که حقوق بشر باید محفوظ بماند. و یکى از حقوق بشر آزادى است. همین امریکایى که اعلامیه حقوق بشر را- به اصطلاح- امضا کرده است، شما ببینید چه جنایاتى بر این بشر واقع کرده است. در همین چند سالى که ماها یادمان است، و یک قدر زیادترش را من و یک قدر کمترش را به حَسَب جوانىاى که دارید شما مشاهده کردید، چه گرفتاریهایى از براى بشر هست به دست امریکا که یکى از اشخاصى است که، یکى از دولتهایى است که قضیه حقوق بشر را امضا کردهاند. در هر مرکزى از مراکز مسلمین و غیرمسلمینْ یک مأمورى نصب کردهاند که سلب آزادى از همه آن اشخاصى که در آن محیط هستند کردهاند. اینها مىگویند آزادند بشر! براى تخدیر تودهها، که حالا دیگر نمىشود تخدیرش کرد. قضیه این چیزهایى که مىگذرانند، که یکىاش هم همین اعلامیه حقوق بشر است، این براى اغفال است نه اینکه یک واقعیتى دارد. یک چیز خیلى خوش نماى با زَرْق و برقى را مىنویسند، سى ماده مىنویسند که همهاش موادى است که خوب به نفع بشر است، و یکىاش را عمل نمىکنند! در مقام عمل، یکىاش عمل نمىشود. این اغفال است؛ افیون است این براى تودهها، براى مردم. (صحیفه امام، ج3، ص: 332)
ادعاى حقوق بشر، وسیله غارت ملل ضعیف
با این وضعى که ایران دارد، با این اغتشاشى که الآن در ایران هست؛ و این دوَل بزرگ هم که بشر دوست! حقوق بشر! همهاش شعر. همه این حرفهایى که این دولتهاى بزرگ مى زنند و جامعه هایى درست کردهاند براى حقوق بشر، براى امنیت، براى چه، نه امنیتشان به امنیت آدم مىبرد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم مىبرد همهاش براى این است که این ملل ضعیف را ببلعند. این همه مساعى که ملاحظه مىکنید در هر یک این ابرقدرتها، یک صدایى است، یک نظامى هست، نظام این است که این بلاد شرق را، بلاد ضعیف را، اینها ببلعند.
در شرق چون مخازن زیاد است، مخازن نفتْ زیاد در شرق هست مثل کویت، مثل حجاز، مثل ایران، در اینجا اینطور مخازن هست، آن خارجیها تمام چشمشان دوخته شده است به این مخازن ما و دارند مجانى مىبرند، همین طورى. شما خیال مىکنید که امریکا پول به ایران مىدهد؟ امریکا براى خودش در ایران پایگاه درست مىکند. این اسلحه هایى که مىگویند فروختند به ایران، به جاى نفت دادند. این اسلحهها همانهایى است که اینها مىخواهند در ایران باشد، و پایگاه باشد که مبادا یکوقتى شوروى حمله بکند. نه این است که اینها به ما چیزى دادهاند، اینها بازى است سر ما درمى آورند. ( صحیفه امام، ج3، ص،518 و 519 )
تعدى به بشر توسط مدعیان حقوق بشر
اینهایى که فرض کنید [از] حقوق بشر دم مىزنند، بیشتر به بشر دارند تعدى مىکنند. تمام آلات قتالهاى که اینها درست کردهاند و این جنگها را پیش مىآورند در اقطار عالم، همینها هستند که قضیه حقوق بشر را، اعلامیه حقوق بشر را امضا کردهاند؛ و اینها، همین فرانسه که قضیه اعلامیه حقوق بشر را [امضا] کرده، لکن با الجزایر چه کرد. الآن هم وقتى دستشان برسد، همین کارها را مىکنند. امریکا هم مشغول است، شوروى هم مشغول است. مشغول اینند که بچاپند مردم را، ببلعند مردم را. منتها با اسماء مختلفه؛ که این اسماء مختلفه اسباب گول زدن مردم مىشود. مردم باورشان مىآید که مثلًا دولت شوروى، دیگر یک دولتى است که براى مردم کار مىکند، کمونیست است، براى تودهها کار مىکند. وقتى که درست ملاحظه کنید؛ مىبینید نه، اینها قلدرى شان بیشتر از جاهاى دیگر است، بیشتر از جاهاى دیگر تحقیر مردم مىکنند. یکى از رؤسایشان گفته بود که باید بیایند چرتکه بیندازند ببینند که این افراد این مملکت چقدر کار مىکنند، چقدر مىخورند؛ اگر چنانچه کارکردش کمتر از خوردنش هست، باید بیندازیمش توى دریا. بریزمشان توى دریا؛ اینها، این بشر دوستها همچو اظهارى دارند. (صحیفه امام، ج4، ص: 39)
حفظ حقوق بشر
حکومتى مىتواند ادعا بکند که حقوق بشر را حفظ مىکند که دولتش مبتنى بر یک عقاید الهى دینى باشد؛ و خودش را مسئولْ پیش یک قدرت بزرگ بداند. آن اشخاصى که خودشان را مسئول نمىدانند پیش یک قدرتى، قائل نیستند. به یک قدرت بزرگى توجه ندارند، به یک قدرت عظیمى، به یک مسئولیت واقعى. اینها هر چه ادعا بکنند که ما بشردوست هستیم و ما مىخواهیم حقوق بشر حفظ بشود و ما مىخواهیم، ادعاست؛ هیچ واقعیت ندارد. تا آن نقطه اصلى که نقطه اتکاست، خدا نباشد و خوف از او نباشد و خوف از مسئولیت روز جزا نباشد، این بشر هرج و مرج مىکند، به تباهى مىکشد. طبع انسان این است که از همین کارهاى خلاف بکند؛ طبعى است. اگر سر خود باشد متعدى است؛ آنى که انسان را به راه مىآورد و کنترل مىکند و راهش را معین مىکند، آن دیانت است که مىتواند کنترل کند. آن اعتقاد به یک مبدأ و یک معاد است که مىتواند انسان را باز دارد از اینکه در خلوت هم که هیچ کس نباشد خلاف نکند. اینهمه حرفها که شرافت یک شخصى اقتضاى کذا مىکند، انساندوستى یک شخصى اقتضاى کذا مىکند، اینها حرفهایى است که ما باورمان نمىآید که این انساندوستها و این شرافتمندها یک همچو مردمى باشند. همین انساندوستها هستند که مىآید در ایران با آن کشته جمعه سیاه. این انساندوستى که یک میلیارد جمعیت زیردستش است و مىگوید من انساندوستم و کمونیستم و کذا، مىآید ایران ازروى این کشتههاى ما با هلیکوپتر رد مىشود ودست شاه را فشار مىدهد و به او تبریک مىگوید!* این انساندوستها اینهایند! این کسى که اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده و از کسانى است که بنیانگذار اینطور مسائل است، این انگلستان است و این امریکا و این شوروى- این ابرقدرتها اینها نمىدانند که در ایران حالا چه مىگذرد؟ این بشردوستها نمىدانند که این سى میلیون بشر الآن در ایران چه حالى دارند؟ نمىفهمند؟ نه؟ اطلاع ندارند از واقع؟ واقع مسئله این است که شاه مىخواهد اعطاى آزادى بکند و مردم تخلف مىکنند؟! این مسئله اینطورى است؟ شماها اینطور فهمیدید؟ یا کارتر یک مسئلهاى را فهمیده است ماوراى این عالَم! این مسأله آمده پیش کارتر! نه، شیطان به او تعلیم کرده است که باید اینطور بگویى، این تعلیم ابلیس است. اینها مظاهر ابلیسند، طاغوتند اینها. (صحیفه امام، ج4، ص،402 و 403)
*اشاره به سفر هواکو فنگ رئیس جمهور وقت چین بعد از کشتار به ایران است
حقوق بشر و اصلاح بشر تنها با دین باورى
تا یک نقطه اتکاى معنوى نباشد، بشر اصلاح شدنى نیست. اصلاح بشر، حفظ حقوق بشر ،نمىشود الّا اینکه نقطه اتکایش یک مبدأ معنوى باشد. و باز مىبینیم که حکومتهایى که سر کار مىآیند، آن حکومتى که سر کار آمده و نقطه اتکایش خداست چه جور رفتار کرده با بشر، و آن حکومتى که نقطه اتکایش خدا نیست و کارى به این حرفها ندارد چه جور معامله کرده با بشر. آن را مىبینیم که در عین حالى که حکومت بر این همه ممالک دارد، شبها درِ خانهها خودش پا مىشود مىرود مىگردد و ضُعَفا را بررسى و رسیدگى مىکند و مىگوید در یک قولش- سلام اللَّه علیه- در قولش مىفرماید که اینکه من مىترسم که در آن طرف مملکت، در نمىدانم یمامه، کجا، یک کسى گرسنه باشد. از این جهت خودش را گرسنه مىدارد که مبادا خودش سیرتر باشد از این گرسنهها. این اتکاى به مبدأ غیبى است که این کار را مىکند و الّا آن هم یک بشرى است مثل همه. اتکاى به یک مبدأ غیبى است که وادار مىکند یک بشرى را بر اینکه بگوید و اینطور باشد که اگر که لشکرهاى کذا آمدند، معاویه یا کى آمده است، و یک خلخالى را از پاى یک ذِمیّه، از پاى یک زن یهودى یا زن نصرانى ربوده، مىفرماید اگر کسى بمیرد براى این قضیه، در تأسف این قضیه، حق دارد این. آن رعیت را مىخواهد. این آدمى است بشردوست براى اینکه نقطه اتکا دارد. اتکایش به یک عالَمى است ماوراى این عالَم. همهاش خورد و خوراک نیست، همهاش زندگى حیوانى نیست، یک مطلب دیگرى در کار است. آنهایى که این مبدأ را، این مبادىِ معنوى را به آن اتکا دارند، به آنها مىشود اتکا کرد. مىشود انسانْ مقدراتش را بدهد به آنها که آنها عمل کنند. وکیل کند آنها را. وزیر کند آنها را.- عرض مىکنم که- رئیس جمهور کند آنها را. فریاد ما این است که ما یک همچو کارى مىخواهیم بکنیم. (صحیفه امام، ج4، ص:403 و 404)
تناقض گویى کارتر در ادعاى حقوق بشر
در هر صورت ما در یک محیطهایى واقع شدیم، در یک عصرى واقع شدیم که عجایب و غرایب ما مىبینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادى بشر مىزند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف مىگوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکى از فرمایشاتشان آقاى کارتر اینطور مىگویند که در مثل ایرانى که ما یک منافعى داریم و قضیه سوق الجیشى است، اینجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهاى دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را مىزند که یک مشت اراذِل- عرض مىکنم- پَست، اینها هستند! آیا آن کسى که سلب آسایش مردم را مىخواهد بکند اراذل است یا آن کسى که مىگوید مىخواهم آزاد باشم؟ آن کسى که منافع مردم را مىخواهد بچاپد از اراذل و اوباش است یا آن کسى که مىگوید منافعمان را براى خودمان مىخواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه مىخواهند؛ ببینیم خواست مردمْ اراذلى است و پستى است یا آنکه جلو این خواست را مىخواهد بگیرد اراذل و پست است؟.
صحیفه امام،ج 5،ص 109
رژیم سلطنتى مخالف با حقوق بشر
اصل رژیم سلطنتى مخالف با حقوق بشر است. براى اینکه ما فرض هم بکنیم که همه ملت جمع بشوند و رژیم سلطنتى را رأى بدهند، البته ملت حق دارد که رژیمى را اختیار کند لکن ملت حق ندارد که رژیمى را براى آیندهها اختیار کند. یعنى امروز همه مقدرات مملکت به دست خود مردم باید اداره بشود. مردم حق دارند که یک نفرى را به عنوان سلطان، به عنوان رئیس جمهور، به هر عنوانى انتخاب کنند. این صحیح است. خود مردم به اختیار خودشان این کار را کردند. لکن آیا مردم حق دارند که الآن براى طبقات بعد، براى فرزندان، فرزندانِ فرزندان، الآن تکلیف معین کنند؟ هیچ همچو حقى براى هیچ کس نیست. شما خودتان به حَسَب حقوق بشر، خود شما باید بر مقدرات خودتان حکومت کنید، بر مقدرات خودتان دست داشته باشید؛ اما شما بر مقدرات یک کشور دیگر نمىتوانید، بر مقدرات یک ملت دیگر نمىتوانید، بر مقدرات آنهایى که نیامدند هم نمىتوانید شما دخالت کنید. حقى نیست برایتان. بنابراین سلطنت به این معنا که ارثى باشد و پشت در پشتْ سلطان باشد یک کسى، قانونى نیست و مخالف حقوق بشر است. (صحیفه امام، ج6، ص:197 و 198)
مدعیان حقوق بشر و دفاع از جنایتکاران
اسلام احکامش [باید] در خارج بیاید تا مردم عالَم بفهمند که اسلامى چى است؛ نگذاشتند اسلام را بفهمند؛ جوانهاى ما را اغفال کردند نگذاشتند بفهمند که اسلام چیست؛ چه احکامى دارد؛ خداوند چه احکامى براى ما آورده است؛ براى چه آورده است؛ نگذاشتند این را [بفهمند]؛ اگر مهلت بدهند، بگذارند که این احکام یکى یکى پیاده بشود، مسائل سیاسىاش، مسائل اقتصادىاش، سایر مسائلش پیاده بشود، آن وقت مىفهمند که نه دمکراسیهاى پوچ آنها در مقابل دمکراسى حقیقى اسلام چیزى است و نه آن حقوق بشردانها، آن بشردوستى آنها با آنکه در اسلام است، طرف مقایسه است.
ملاحظه مىکنید این کسانى که از حقوق بشر دم مىزنند در خارج، این گروههایى که آن بزرگها درست کردند براى اغفال، در طول این مدت که این ملت ما اینطور کشته داد، اینطور چه شد، یک کلمه نگفتند. حالا یک چند نفر از اشخاصى که به تصدیق همه، اینها خائن بودند؛ حالا که یک چند نفر از اینها را به واسطه خیانتى که کردند و همه ملت، همه اقشار قبول دارند که اینها خائن هستند، اینها را دارند به جزاى خودشان مىرسانند، این حقوق بشریها دادشان بلند شده است؛ تلگرافات مىآید به اینکه «نه، نکنید دیگر!» خوب، مگر اینهایى که کشته شدند بشر نبودند؟ مگر اینها حق نداشتند؟ حقوق بشر اقتضا مىکند که اگر یک نفر یک کسى را کشت در ازایش [او را] بکشند؛ یک کسى که ده سال- بیست سال، هم کشته است، هم وادار کرده به کشتن؛ این را حالا اگر بکشند، حقوق بشریها صدایشان درآمده؛. (صحیفه امام، ج6، ص: 320)
تخطئه مدعیان دروغین حقوق بشر
ما مىبینیم که مدعیان دمکراتیک- دمکراسى- صحبت مىکنند، ادعا مىکنند لکن مکتبهاى آنها در شرق یک نحو است و در غرب یک نحو؛ در شرق با دیکتاتورى عظیمْ مردم آنجا مصادف هستند و در غرب هم همین طور. ما مىبینیم که بعضى از اشخاص که ادعا مىکنند که ما حقوق بشر را ملاحظه مىکنیم و جمعیتهاى حقوق بشر در طول این پنجاه سال که دولت غاصب پهلوى و پسر پهلوى بر این ملت غلبه کرد و بر این ملت- با غصب- تمام چیزهاى این ملت را برد، در طول این پنجاه سال جوانان ما در حبسها به سر بردند و چه بسا جوانانى ما داشتیم که در حبس پاى آنها را اره کردند؛ آنها راروى تاوهها بو دادند و تا این زمان آخر هم اینها در حبس بودند، در شکنجه بودند؛ دژخیمان شاهِ سابق آنها را از هستى ساقط کرد، و این مدعیان همراهى با حقوق بشر در این طول مدت ندیدیم که یک صحبتى بکنند، یک استنکارى بکنند. ما دیدیم که، رئیس امریکا- رئیس جمهور امریکا- با این شاه بدبخت، با این شاه سابق ظالم بدبخت همراهى مىکرد و پشتیبانى مىکرد؛ پشتیبانى از دژخیمى که تمام هستى ما را به باد داد. و ندیدیم مدعیان جامعه حقوق بشر استنکار کنند بر رئیس جمهور امریکا. لکن حالا که این دژخیمان به دام ملت افتادهاند و ملت مىخواهد از آنها انتقام بکشد، فریاد «وا بشرا» ى اینها بلند شده است! نمىتوانم من جز این بدانم که اینها دست نشانده دژخیمان هستند. اینها دست نشانده ابرقدرتها هستند؛ نه اینکه اینها براى حقوق بشر [فعالیت] مىکنند. من توقع این را داشتم که جامعه حقوق بشر اگر راست مىگوید و طرفدار حقوق بشر است به ما اعتراض کند که اینها را چرا نگاه داشتید؛ این دژخیمان را باید همان روز اول کشته باشید! نه اینکه آنها را ما نگاه داشتیم و در حبسها الآن هستند- و حبسهاى ما هم مثل حبسهاى سابق نیست؛ حبسهایى است که در آنها اشخاص به هیچ وجه مورد اهانت، حتى نیستند- اینها به ما اعتراض کنند که چرا اینها را محاکمه کردید! اصلًا معنا ندارد محاکمه مجرم؛ محاکمه مجرم یک امرى است که مخالف با حقوق بشر است؟!.(صحیفه امام، ج6، ص: 458 و 459)
مدعیان دفاع از حقوق بشر
خارجیها مىگویند حقوق بشر. کدام بشر؟ اینها [اعدام شدگان] بشر را کشتند، اینها مجرمند، متهم نیستند؛ اینها آدم کشتند. ما از دوستان فرانسوى خود تشکر مىکنیم که از ما در مدت اقامت در آن کشور دوستانه پذیرایى کردند و به من فرصت دادند که از پاریس پیامهاى خود را به ملت عزیز ایران برسانم، ولى از دوستان فرانسوى انتظار نداشتم که به خاطر چند نفر جنایتکار و دزد و مجرم، حقوق بشر را به رخ ما بکشند و در انقلاب اصیل ایران- که به خواست خدا ملتى ستمدیده به نداى حق پاسخ مثبت دادهاند- به بهانه حقوق بشر ما را مورد عتاب و خطاب قرار دهند. خوب بود حقوق بشر را هنگامى که رژیم فاسد پهلوى زیر پا مىگذاشت و هزارها جوانان این کشور را شکنجه مى کرد و به خاک و خون مىکشید، به کمک ملت مستضعف ایران برمى خاستند و از حقوق بشر دفاع مىکردند، نه اینکه به خاطر چند جنایتکار و مجرم، که تاریخ بشریت کمتر نظیر آن را به یاد دارد، اینچنین به ما حمله کنند. ما چند نفر ضد بشر را کشتیم، حقوق بشر مگر چیست؟.
(صحیفه امام، ج7، ص:89 و 90)
مدعیان حقوق بشر در خدمت ابرقدرتها
اینهایى که مدعى حقوق بشر هستند و حالا براى امثال هویدا سینه زنى مىکنند و اظهار تأسف و تأثر مىکنند، اینها آیا طرفدار حقوق بشرند یا طرفدار مملکتها و حکومتهاى ابرقدرتند؟.
اگر اینها طرفدار حقوق بشرند چه شد که در مدت پنجاه سال ،این بشر در اینجا زیر شکنجه بود، [در معرض] اعدام بود، این بشرى را که در اینجا با تاوه سرخ مىکردند و بشرى را که پاى او را مىبریدند با اره، اینها نفس نکشیدند؟ امروز نفس مىکشند و امروز تبلیغات مىکنند؟! مگر اینها که کشته شدند بشر نبودند؟ مگر اینها حقوق نداشتند؟ مگر حق بشر این نیست که اگر کسى کسى را کشت قصاص بکند؟ این حق بشر است، حق اشخاصى است که از اولاد او یا از بقایاى اوست که قصاص کند از اینها. لکن عمده این است که این جامعههاى حقوق بشر در خدمت ابرقدرتها هستند با اسم «حقوق بشر»؛ این جامعه هایى که براى حقوق بشر فریاد مىزنند مىخواهند حقوق بشر پایمال بشود، این روزنامه نویسها و مطبوعاتى که به اسم بشردوستى انتشار این اکاذیب را مىکنند، اینها در خدمت ابرقدرتها هستند، اینها حقوق بشر را پایمال مىکنند.
صحیفه امام،ج 7،ص 111
«حقوق بشر» حربهاى در دست دشمن
البته آنهایى که منافع خودشان را در خطر مىبینند یا منافع اربابهاى خودشان را، از این نهضت به هر صورتى که باشد شکایت دارند و با هر توطئهاى مىخواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهى به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایى که در ایران شده است انتقاد مى کنند، و این را یک امر خشونت آمیز مىدانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد، و در پنجاه سال و بیشتر بر ایران چه گذشت و بر جوانهاى ما اخیراً چه گذشت؛ لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بىاطلاع باشند. اینها مطلع هستند که شاه سابق و شاهِ جلوتر با ایران چه کردند، و جنایات این دو تا مرد یا نامرد به ایران چه بود. خیانات اینها را اینها اطلاع دارند. این جمعیتى که ادعا مىکنند جمعیت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سینه مىزنند که «این عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد؟ این یک خشونتى است!» اینها خشونتهایى که در عصر این پدر و پسر بود نادیده گرفتند. آن قتلهایى که به دست عمال اینها واقع شد، و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد، آنها را اصلًا نظرى به آن ندارند. نه آن وقت که ملت ایران آن جور ابتلا داشت و آنطور اینها غارت و قتل مىکردند یک کلمه گفتند و از «حقوق بشر» اسم بردند؛ و نه در آخر، که تمام جنایاتى که در ایران واقع مىشد در ظرف- تقریباً- دو سال آخر که همه ملتها اطلاع بر آن پیدا کردند و ملت ایران آنطور گرفتار شد که جوانهاى ما را در خیابانها دسته جمعى کشتند. (صحیفه امام، ج7، ص: 307)
سکوت در قبال جنایات شاه.
پانزده خرداد را اینها اصلًا ذکرى از آن نمىکنند. 15 خرداد به طورى که گفتهاند- من در حبس بودم، لکن آنطورى که براى من بعد از بیرون آمدن گفتند- قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قرارى که باز گفتند، خود محمدرضا با هلیکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اینها، این طرفدارهاى «حقوق بشر»، این پانزده هزار جمعیتى که در یک روز کشته شد اینها را مثل اینکه بشر نمىدانند! یا بشر مىدانند و براى آنها حقوق قائل نیستند. اگر اینها بشر هستند و حقوق دارند و این شصت هزار نفر یا بیشترى که در این چند صباح، در این چند ماه، از ایران کشته شد- از بهترین جوانهاى ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانیین، طبقه دانشگاهى، طبقه تجار، ادارى، همه جور جمعیتى، دهقان، کارگر، کشته شد- اینها اصلًا به روى خودشان نمىآوردند که این کارها شده است! ما ندیدیم که هیچ فریادى از اینها درآید که «خیر، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمىکنید. چرا اینقدر آدم مىکشید». حالا که ما این جنایتکارها را [مجازات مىکنیم]- که هر کدامشان، بعضى از اینها، چندین نفر آدم را کشتهاند، یا آنطور اینها را شکنجه دادهاند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهاى آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آنطور عمل کردند؛ [سر و صدا راه مىاندازند] یک شب من در آن حبس که بودم صداى ضجّه و ناله اشخاصى که [شکنجه] مىکردند خودم مىشنیدم؛ بعد که آمدند این حبسیها، یعنى صاحبان حبس، پیش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندانها باید جاى تربیت باشد نه جاى اینطور وحشیگریها. گفتند «نه، این چیزى نبوده. این یک سربازى بود که فرار کرده بود یک سیلى به او زدند!» در صورتى که شاید بیشتر از یک ساعت شاید شکنجه مىکردند و من فریاد مىشنیدم. (صحیفه امام، ج7، ص: 307)
نیرنگ بازى مدعیان «حقوق بشر»
این طرفدارهاى حقوق بشر، این حقّه بازها- که مىخواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهایشان- آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود. حالا که ما اینها را پیدا کردیم و چندتایشان را کشتیم، محاکمه کردهاند و اقرار کردهاند به اینکه چه کردند و چه کردند، پرونده هایشان معلوم است که چه کردند، حالا صدایشان درآمده. در عین حال که مسئله اینطور است و آنهایى که تاکنون کشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسیارىشان قاتل و قتّال و مفسد فى الارض بودند، مع ذلک ما اخیراً یک قدرى تضییق کردیم دایره این [مجازات] را، یک قدرى تخفیف دادیم. [تنها] کسانى که ثابت شده قاتل هستند، یا کسانى که شکنجه کردند و به قتل منتهى شده است، یا کسانى که امر کردهاند دسته جمعى مردم را بکشند، اینها را گفتیم حالا از این به بعد اینها مورد اعدام باشند. دیگرانى که شکنجه کردند و اینها، البته آنها اعدام نمىشوند؛ لکن به جزاى خودشان مىرسند: به حبس و تعزیر و اینطور چیزها. یک کسى که پاى کسى را ارّه کرده، لکن آنکه پایش ارّه [شده] نمرده این را نمىشود ما بگوییم که «تو بسم اللَّه! تشریف ببرید، اهلًا و سهلًا»! خوب، این باید به مجازات برسد. اگر آن آدمى که پایش را ارّه کردند پیدا بشود، پاى او را به حسب حکم شرع باید ارّه بکند؛ قصاص. اگر آن آدمى را که آن جور شکنجه کردند الآن ما پیدا کنیم و ببینیم که مىخواهد این هم تقاص کند، ما به او اجازه مىدهیم که برود تقاص کند. (صحیفه امام، ج7، ص: 308)
پایمال کردن حقوق بشر
این براى حقوق بشر است. خوب، این بشر حق دارد، آن بشر هم حق دارد. این بشر سلامت این را سلب کرده است، حقِّ این است که سلامت او را سلب کند. این بشر یکى را کشته است، حق ورثه او این است که او را بکشند. ما ورثه را پیدا نکنیم، حق حاکم است که او را بکشد. تا حالا این عده- را که کم هم بودند؛ چیز زیادى نبودند- ... دادگاههاى انقلابى کشتهاند. اینها براى احقاق حقوق بشر اینها را کشتهاند. اینهایى که ادعاى حقوق بشر مىکنند و براى «القانیان» (1) هیاهو مىکنند و یا براى «هویدا» هیاهو مىکنند، اینهاهستند که حقوق بشر را پایمال دارند مىکنند.
این هویدا پانزده سال، یا سیزده سال تقریباً نخست وزیر بود و تمام جنایات گردن نخست وزیر است. ما هر نخست وزیرى که در آن عصر [منصوب] شده، اگر پیدا کنیم مثل شریف امامى ، مثل بختیار - محکوم به قتلند اینها. بختیار خودش اقرار کرد که به امر من قتل واقع شد. اینها عامل قتلند به اینطور که وادار کردند به قتل عام. جمعیت اینها مفسدند؛ اینها فاسدند. ما براى حقوق بشر این کار را داریم انجام مىدهیم. و این جمعیتى که صدا بلند مىکنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اینها عمال استعمارند. اصلِ این جمعیتهایى که در امریکا، یا در جاهاى دیگر، درست شده است به عنوان جمعیت «حقوق بشر»، جمعیت کذا و کذا، اینها را- همه- آنها درست کردهاند براى اینکه حقوق بشر را ضایع کنند. این همه خیانت این مرد نانجیب به ایران کرده است و این همه قتل و غارت کرده است، حالا که مىگویند این باید به قتل برسد. حالا هم که حکمى صادر نشده براى قتل محمدرضا، لکن صادر مىشود. اگر ما پیدایش بکنیم، باید کشته بشود. اینهایى که مىگویند حقوق بشر حالا صدایشان درآمده و اظهار تأسف مىکنند!( صحیفه امام، ج7، ص: 309 )
_________________________________________________
(1)- حبیب القانیان، صهیونیست و سرمایه دار معروف که به حکم دادگاه انقلاب اسلامى به جرم جاسوسى براى اسرائیل و کمک به رژیم اشغالگر فلسطین اعدام شد..
توطئه زیر پوشش «حقوق بشر»
بیایند ببینند. همان جا در خارج نشستهاند و مزد مىگیرند و قلم را برداشتند و همین طور دارند چیز مىنویسند، به عنوان «حقوق بشر»! اینها اشخاصى هستند که مى خواهند حقوق بشر پایمال بشود؛ نه اینکه مىخواهند حقوق بشر را استفاده کنند و بگویند حقوق بشر. اینها، [براى] جوانهاى ما [که] این همه کشته شدند، این همه زجر دیدند، برایشان هیچ حق قائل نیستند؛ اینها را انسان مىگویند نیستند! اینها ما را بشر- مثل اینکه- نمىدانند! آن وقت چهار نفر را ما اعدام کردیم؛ براى اینکه پانزده سال، ده سال، زجر دادهاند، کشتهاند، قتل عام کردند، ریختند توى خیابانها به قتل عام، [...] خوب شما همه دیدید این را؛ و همه دیدند این را. آنها مطلعند از این معنا؛ نه اینکه آنجا ایستاده و بیخبر هستند. همین طورى که جزئیات حالا را مطلعند، جزئیات سابق را هم مطلع بودهاند. مطلعند، لکن خیانتکارند، بى انصافند، بشر نیستند اینها. اینها یک مزدورانى هستند که مىخواهند حقوق بشر را پایمال کنند. تا حالا اینطور شده است.
(صحیفه امام، ج7، ص:311 و 312)