مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۲۴ ق.ظ

حقوق بشر در اندیشه امام خمینی ...؟؟؟ 2

حقوق بشر در اندیشه امام خمینی عام‌شمول است و بر همگان اطلاق می شود امام از یکسو اسلام را مبین و موید حقوق بشر می داند و از سوی دیگر، غرب را مدعی دروغین و پایمال کننده آن می خواند. آنچه در ذیل می آید گزیده اندیشه های بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره حقوق بشر است که عینا از صحیفه امام نقل می شود:

پایمال کنندگان حقوق بشر

ما همه بدبختیهایى که داشتیم و داریم- و بعد هم داریم- از این سران کشورهایى است که این اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده‏اند. اعلامیه حقوق بشر را اینهایى امضا کرده‏اند که سلب آزادى بشر را در همه دوره هایى که کفیل بودند و دستشان به یک چیزى رسیده است کرده‏اند. سر لوحه اعلامیه آزادى حقوق بشر- سرلوحه‏اش- آزادى افراد است. هر فردى از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد. همه باید در مقابل قانون على السواء باشند. همه باید آزاد باشند در محلشان؛ در سکنى‏ آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشى شان باید آزاد باشند. این اعلامیه حقوق بشر است که سرلوحه‏اش این مطلب است. از اولْ مسلمین بلکه همه بشر، از اول گرفتار اینهایى بوده‏اند که امضا کردند و تصویب کردند این اعلامیه حقوق بشر را. امریکا یکى از آنهاست که تصویب کردند این را و امضا کردند این مطلب را که حقوق بشر باید محفوظ بماند. و یکى از حقوق بشر آزادى است. همین امریکایى که اعلامیه حقوق بشر را- به اصطلاح- امضا کرده است، شما ببینید چه جنایاتى بر این بشر واقع کرده است. در همین چند سالى که ماها یادمان است، و یک قدر زیادترش را من و یک قدر کمترش را به حَسَب جوانى‏اى که دارید شما مشاهده کردید، چه گرفتاریهایى از براى بشر هست به دست امریکا که یکى از اشخاصى است که، یکى از دولتهایى است که قضیه حقوق بشر را امضا کرده‏اند. در هر مرکزى از مراکز مسلمین و غیرمسلمینْ یک مأمورى نصب کرده‏اند که سلب آزادى از همه آن اشخاصى که در آن محیط هستند کرده‏اند. اینها مى‏گویند آزادند بشر! براى تخدیر توده‏ها، که حالا دیگر نمى‏شود تخدیرش کرد. قضیه این چیزهایى که مى‏گذرانند، که یکى‏اش هم همین اعلامیه حقوق بشر است، این براى اغفال است نه اینکه یک واقعیتى دارد. یک چیز خیلى خوش نماى با زَرْق و برقى را مى‏نویسند، سى ماده مى‏نویسند که همه‏اش موادى است که خوب به نفع بشر است، و یکى‏اش را عمل نمى‏کنند! در مقام عمل، یکى‏اش عمل نمى‏شود. این اغفال است؛ افیون است این براى توده‏ها، براى مردم. (صحیفه امام، ج‏3، ص: 332)

ادعاى حقوق بشر، وسیله غارت ملل ضعیف

با این وضعى که ایران دارد، با این اغتشاشى که الآن در ایران هست؛ و این دوَل بزرگ هم که بشر دوست! حقوق بشر! همه‏اش شعر. همه این حرفهایى که این دولتهاى بزرگ مى زنند و جامعه هایى درست کرده‏اند براى حقوق بشر، براى امنیت، براى چه، نه امنیتشان به امنیت آدم مى‏برد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم مى‏برد همه‏اش براى این است که این ملل ضعیف را ببلعند. این همه مساعى که ملاحظه مى‏کنید در هر یک این ابرقدرتها، یک صدایى است، یک نظامى هست، نظام این است که این بلاد شرق را، بلاد ضعیف را، اینها ببلعند.

در شرق چون مخازن زیاد است، مخازن نفتْ زیاد در شرق هست مثل کویت، مثل حجاز، مثل ایران، در اینجا اینطور مخازن هست، آن خارجیها تمام چشمشان دوخته شده است به این مخازن ما و دارند مجانى مى‏برند، همین طورى. شما خیال مى‏کنید که امریکا پول به ایران مى‏دهد؟ امریکا براى خودش در ایران پایگاه درست مى‏کند. این اسلحه هایى که مى‏گویند فروختند به ایران، به جاى نفت دادند. این اسلحه‏ها همانهایى است که اینها مى‏خواهند در ایران باشد، و پایگاه باشد که مبادا یکوقتى شوروى حمله بکند. نه این است که اینها به ما چیزى داده‏اند، اینها بازى است سر ما درمى آورند. ( صحیفه امام، ج‏3، ص،518 و 519 )

تعدى به بشر توسط مدعیان حقوق بشر

اینهایى که فرض کنید [از] حقوق بشر دم مى‏زنند، بیشتر به بشر دارند تعدى مى‏کنند. تمام آلات قتاله‏اى که اینها درست کرده‏اند و این جنگها را پیش مى‏آورند در اقطار عالم، همینها هستند که قضیه حقوق بشر را، اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده‏اند؛ و اینها، همین فرانسه که قضیه اعلامیه حقوق بشر را [امضا] کرده، لکن با الجزایر چه کرد. الآن هم وقتى دستشان برسد، همین کارها را مى‏کنند. امریکا هم مشغول است، شوروى هم مشغول است. مشغول اینند که بچاپند مردم را، ببلعند مردم را. منتها با اسماء مختلفه؛ که این اسماء مختلفه اسباب گول زدن مردم مى‏شود. مردم باورشان مى‏آید که مثلًا دولت شوروى، دیگر یک دولتى است که براى مردم کار مى‏کند، کمونیست است، براى توده‏ها کار مى‏کند. وقتى که درست ملاحظه کنید؛ مى‏بینید نه، اینها قلدرى شان بیشتر از جاهاى دیگر است، بیشتر از جاهاى دیگر تحقیر مردم مى‏کنند. یکى از رؤسایشان گفته بود که باید بیایند چرتکه بیندازند ببینند که این افراد این مملکت چقدر کار مى‏کنند، چقدر مى‏خورند؛ اگر چنانچه کارکردش کمتر از خوردنش هست، باید بیندازیمش توى دریا. بریزمشان توى دریا؛ اینها، این بشر دوستها همچو اظهارى دارند. (صحیفه امام، ج‏4، ص: 39)

حفظ حقوق بشر

حکومتى مى‏تواند ادعا بکند که حقوق بشر را حفظ مى‏کند که دولتش مبتنى بر یک عقاید الهى دینى باشد؛ و خودش را مسئولْ پیش یک قدرت بزرگ بداند. آن اشخاصى که خودشان را مسئول نمى‏دانند پیش یک قدرتى، قائل نیستند. به یک قدرت بزرگى توجه ندارند، به یک قدرت عظیمى، به یک مسئولیت واقعى. اینها هر چه ادعا بکنند که ما بشردوست هستیم و ما مى‏خواهیم حقوق بشر حفظ بشود و ما مى‏خواهیم، ادعاست؛ هیچ واقعیت ندارد. تا آن نقطه اصلى که نقطه اتکاست، خدا نباشد و خوف از او نباشد و خوف از مسئولیت روز جزا نباشد، این بشر هرج و مرج مى‏کند، به تباهى مى‏کشد. طبع انسان این است که از همین کارهاى خلاف بکند؛ طبعى است. اگر سر خود باشد متعدى است؛ آنى که انسان را به راه مى‏آورد و کنترل مى‏کند و راهش را معین مى‏کند، آن دیانت است که مى‏تواند کنترل کند. آن اعتقاد به یک مبدأ و یک معاد است که مى‏تواند انسان را باز دارد از اینکه در خلوت هم که هیچ کس نباشد خلاف نکند. اینهمه حرفها که شرافت یک شخصى اقتضاى کذا مى‏کند، انساندوستى یک شخصى اقتضاى کذا مى‏کند، اینها حرفهایى است که ما باورمان نمى‏آید که این انساندوستها و این شرافتمندها یک همچو مردمى باشند. همین انساندوستها هستند که مى‏آید در ایران با آن کشته جمعه سیاه. این انساندوستى که یک میلیارد جمعیت زیردستش است و مى‏گوید من انساندوستم و کمونیستم و کذا، مى‏آید ایران ازروى این کشته‏هاى ما با هلیکوپتر رد مى‏شود ودست شاه را فشار مى‏دهد و به او تبریک مى‏گوید!* این انساندوستها اینهایند! این کسى که اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده و از کسانى است که بنیانگذار اینطور مسائل است، این انگلستان است و این امریکا و این شوروى- این ابرقدرتها اینها نمى‏دانند که در ایران حالا چه مى‏گذرد؟ این بشردوستها نمى‏دانند که این سى میلیون بشر الآن در ایران چه حالى دارند؟ نمى‏فهمند؟ نه؟ اطلاع ندارند از واقع؟ واقع مسئله این است که شاه مى‏خواهد اعطاى آزادى بکند و مردم تخلف مى‏کنند؟! این مسئله اینطورى است؟ شماها اینطور فهمیدید؟ یا کارتر یک مسئله‏اى را فهمیده است ماوراى این عالَم! این مسأله آمده پیش کارتر! نه، شیطان به او تعلیم کرده است که باید اینطور بگویى، این تعلیم ابلیس است. اینها مظاهر ابلیسند، طاغوتند اینها. (صحیفه امام، ج‏4، ص،402 و 403)

*اشاره به سفر هواکو فنگ رئیس جمهور وقت چین بعد از کشتار به ایران است

حقوق بشر و اصلاح بشر تنها با دین باورى

تا یک نقطه اتکاى معنوى نباشد، بشر اصلاح شدنى نیست. اصلاح بشر، حفظ حقوق بشر ،نمى‏شود الّا اینکه نقطه اتکایش یک مبدأ معنوى باشد. و باز مى‏بینیم که حکومتهایى که سر کار مى‏آیند، آن حکومتى که سر کار آمده و نقطه اتکایش خداست چه جور رفتار کرده با بشر، و آن حکومتى که نقطه اتکایش خدا نیست و کارى به این حرفها ندارد چه جور معامله کرده با بشر. آن را مى‏بینیم که در عین حالى که حکومت بر این همه ممالک دارد، شبها درِ خانه‏ها خودش پا مى‏شود مى‏رود مى‏گردد و ضُعَفا را بررسى و رسیدگى مى‏کند و مى‏گوید در یک قولش- سلام اللَّه علیه- در قولش مى‏فرماید که اینکه من مى‏ترسم که در آن طرف مملکت، در نمى‏دانم یمامه، کجا، یک کسى گرسنه باشد. از این جهت خودش را گرسنه مى‏دارد که مبادا خودش سیرتر باشد از این گرسنه‏ها. این اتکاى به مبدأ غیبى است که این کار را مى‏کند و الّا آن هم یک بشرى است مثل همه. اتکاى به یک مبدأ غیبى است که وادار مى‏کند یک بشرى را بر اینکه بگوید و اینطور باشد که اگر که لشکرهاى کذا آمدند، معاویه یا کى آمده است، و یک خلخالى را از پاى یک ذِمیّه، از پاى یک زن یهودى یا زن نصرانى ربوده، مى‏فرماید اگر کسى بمیرد براى این قضیه، در تأسف این قضیه، حق دارد این. آن رعیت را مى‏خواهد. این آدمى است بشردوست براى اینکه نقطه اتکا دارد. اتکایش به یک عالَمى است ماوراى این عالَم. همه‏اش خورد و خوراک نیست، همه‏اش زندگى حیوانى نیست، یک مطلب دیگرى در کار است. آنهایى که این مبدأ را، این مبادىِ معنوى را به آن اتکا دارند، به آنها مى‏شود اتکا کرد. مى‏شود انسانْ مقدراتش را بدهد به آنها که آنها عمل کنند. وکیل کند آنها را. وزیر کند آنها را.- عرض مى‏کنم که- رئیس جمهور کند آنها را. فریاد ما این است که ما یک همچو کارى مى‏خواهیم بکنیم. (صحیفه امام، ج‏4، ص:403 و 404)

تناقض گویى کارتر در ادعاى حقوق بشر

در هر صورت ما در یک محیطهایى واقع شدیم، در یک عصرى واقع شدیم که عجایب و غرایب ما مى‏بینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادى بشر مى‏زند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف مى‏گوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکى از فرمایشاتشان آقاى کارتر اینطور مى‏گویند که در مثل ایرانى که ما یک منافعى داریم و قضیه سوق الجیشى است، اینجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهاى دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را مى‏زند که یک مشت اراذِل- عرض مى‏کنم- پَست، اینها هستند! آیا آن کسى که سلب آسایش مردم را مى‏خواهد بکند اراذل است یا آن کسى که مى‏گوید مى‏خواهم آزاد باشم؟ آن کسى که منافع مردم را مى‏خواهد بچاپد از اراذل و اوباش است یا آن کسى که مى‏گوید منافعمان را براى خودمان مى‏خواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه مى‏خواهند؛ ببینیم خواست مردمْ اراذلى است و پستى است یا آنکه جلو این خواست را مى‏خواهد بگیرد اراذل و پست است؟.

صحیفه امام،ج 5،ص 109

رژیم سلطنتى مخالف با حقوق بشر

اصل رژیم سلطنتى مخالف با حقوق بشر است. براى اینکه ما فرض هم بکنیم که همه ملت جمع بشوند و رژیم سلطنتى را رأى بدهند، البته ملت حق دارد که رژیمى را اختیار کند لکن ملت حق ندارد که رژیمى را براى آینده‏ها اختیار کند. یعنى امروز همه مقدرات مملکت به دست خود مردم باید اداره بشود. مردم حق دارند که یک نفرى را به عنوان سلطان، به عنوان رئیس جمهور، به هر عنوانى انتخاب کنند. این صحیح است. خود مردم به اختیار خودشان این کار را کردند. لکن آیا مردم حق دارند که الآن براى طبقات بعد، براى فرزندان، فرزندانِ فرزندان، الآن تکلیف معین کنند؟ هیچ همچو حقى براى هیچ کس نیست. شما خودتان به حَسَب حقوق بشر، خود شما باید بر مقدرات خودتان حکومت کنید، بر مقدرات خودتان دست داشته باشید؛ اما شما بر مقدرات یک کشور دیگر نمى‏توانید، بر مقدرات یک ملت دیگر نمى‏توانید، بر مقدرات آنهایى که نیامدند هم نمى‏توانید شما دخالت کنید. حقى نیست برایتان. بنابراین سلطنت به این معنا که ارثى باشد و پشت در پشتْ سلطان باشد یک کسى، قانونى نیست و مخالف حقوق بشر است. (صحیفه امام، ج‏6، ص:197 و 198)

مدعیان حقوق بشر و دفاع از جنایتکاران

اسلام احکامش [باید] در خارج بیاید تا مردم عالَم بفهمند که اسلامى چى است؛ نگذاشتند اسلام را بفهمند؛ جوانهاى ما را اغفال کردند نگذاشتند بفهمند که اسلام چیست؛ چه احکامى دارد؛ خداوند چه احکامى براى ما آورده است؛ براى چه آورده است؛ نگذاشتند این را [بفهمند]؛ اگر مهلت بدهند، بگذارند که این احکام یکى یکى پیاده بشود، مسائل سیاسى‏اش، مسائل اقتصادى‏اش، سایر مسائلش پیاده بشود، آن وقت مى‏فهمند که نه دمکراسیهاى پوچ آنها در مقابل دمکراسى حقیقى اسلام چیزى است و نه آن حقوق بشردانها، آن بشردوستى آنها با آنکه در اسلام است، طرف مقایسه است.

ملاحظه مى‏کنید این کسانى که از حقوق بشر دم مى‏زنند در خارج، این گروههایى که آن بزرگها درست کردند براى اغفال، در طول این مدت که این ملت ما اینطور کشته داد، اینطور چه شد، یک کلمه نگفتند. حالا یک چند نفر از اشخاصى که به تصدیق همه، اینها خائن بودند؛ حالا که یک چند نفر از اینها را به واسطه خیانتى که کردند و همه ملت، همه اقشار قبول دارند که اینها خائن هستند، اینها را دارند به جزاى خودشان مى‏رسانند، این حقوق بشریها دادشان بلند شده است؛ تلگرافات مى‏آید به اینکه «نه، نکنید دیگر!» خوب، مگر اینهایى که کشته شدند بشر نبودند؟ مگر اینها حق نداشتند؟ حقوق بشر اقتضا مى‏کند که اگر یک نفر یک کسى را کشت در ازایش [او را] بکشند؛ یک کسى که ده سال- بیست سال، هم کشته است، هم وادار کرده به کشتن؛ این را حالا اگر بکشند، حقوق بشریها صدایشان درآمده؛. (صحیفه امام، ج‏6، ص: 320)

تخطئه مدعیان دروغین حقوق بشر

ما مى‏بینیم که مدعیان دمکراتیک- دمکراسى- صحبت مى‏کنند، ادعا مى‏کنند لکن مکتبهاى آنها در شرق یک نحو است و در غرب یک نحو؛ در شرق با دیکتاتورى عظیمْ مردم آنجا مصادف هستند و در غرب هم همین طور. ما مى‏بینیم که بعضى از اشخاص که ادعا مى‏کنند که ما حقوق بشر را ملاحظه مى‏کنیم و جمعیتهاى حقوق بشر در طول این پنجاه سال که دولت غاصب پهلوى و پسر پهلوى بر این ملت غلبه کرد و بر این ملت- با غصب- تمام چیزهاى این ملت را برد، در طول این پنجاه سال جوانان ما در حبسها به سر بردند و چه بسا جوانانى ما داشتیم که در حبس پاى آنها را اره کردند؛ آنها راروى تاوه‏ها بو دادند و تا این زمان آخر هم اینها در حبس بودند، در شکنجه بودند؛ دژخیمان شاهِ سابق آنها را از هستى ساقط کرد، و این مدعیان همراهى با حقوق بشر در این طول مدت ندیدیم که یک صحبتى بکنند، یک استنکارى بکنند. ما دیدیم که، رئیس امریکا- رئیس جمهور امریکا- با این شاه بدبخت، با این شاه سابق ظالم بدبخت همراهى مى‏کرد و پشتیبانى مى‏کرد؛ پشتیبانى از دژخیمى که تمام هستى ما را به باد داد. و ندیدیم مدعیان جامعه حقوق بشر استنکار کنند بر رئیس جمهور امریکا. لکن حالا که این دژخیمان به دام ملت افتاده‏اند و ملت مى‏خواهد از آنها انتقام بکشد، فریاد «وا بشرا» ى اینها بلند شده‏ است! نمى‏توانم من جز این بدانم که اینها دست نشانده دژخیمان هستند. اینها دست نشانده ابرقدرتها هستند؛ نه اینکه اینها براى حقوق بشر [فعالیت‏] مى‏کنند. من توقع این را داشتم که جامعه حقوق بشر اگر راست مى‏گوید و طرفدار حقوق بشر است به ما اعتراض کند که اینها را چرا نگاه داشتید؛ این دژخیمان را باید همان روز اول کشته باشید! نه اینکه آنها را ما نگاه داشتیم و در حبسها الآن هستند- و حبسهاى ما هم مثل حبسهاى سابق نیست؛ حبسهایى است که در آنها اشخاص به هیچ وجه مورد اهانت، حتى نیستند- اینها به ما اعتراض کنند که چرا اینها را محاکمه کردید! اصلًا معنا ندارد محاکمه مجرم؛ محاکمه مجرم یک امرى است که مخالف با حقوق بشر است؟!.(صحیفه امام، ج‏6، ص: 458 و 459)

مدعیان دفاع از حقوق بشر

خارجیها مى‏گویند حقوق بشر. کدام بشر؟ اینها [اعدام شدگان‏] بشر را کشتند، اینها مجرمند، متهم نیستند؛ اینها آدم کشتند. ما از دوستان فرانسوى خود تشکر مى‏کنیم که از ما در مدت اقامت در آن کشور دوستانه پذیرایى کردند و به من فرصت دادند که از پاریس پیامهاى خود را به ملت عزیز ایران برسانم، ولى از دوستان فرانسوى انتظار نداشتم که به خاطر چند نفر جنایتکار و دزد و مجرم، حقوق بشر را به رخ ما بکشند و در انقلاب اصیل ایران- که به خواست خدا ملتى ستمدیده به نداى حق پاسخ مثبت داده‏اند- به بهانه حقوق بشر ما را مورد عتاب و خطاب قرار دهند. خوب بود حقوق بشر را هنگامى که رژیم فاسد پهلوى زیر پا مى‏گذاشت و هزارها جوانان این کشور را شکنجه مى کرد و به خاک و خون مى‏کشید، به کمک ملت مستضعف ایران برمى خاستند و از حقوق بشر دفاع مى‏کردند، نه اینکه به خاطر چند جنایتکار و مجرم، که تاریخ بشریت کمتر نظیر آن را به یاد دارد، اینچنین به ما حمله کنند. ما چند نفر ضد بشر را کشتیم، حقوق بشر مگر چیست؟.

(صحیفه امام، ج‏7، ص:89 و 90)

مدعیان حقوق بشر در خدمت ابرقدرتها

اینهایى که مدعى حقوق بشر هستند و حالا براى امثال هویدا سینه زنى مى‏کنند و اظهار تأسف و تأثر مى‏کنند، اینها آیا طرفدار حقوق بشرند یا طرفدار مملکتها و حکومتهاى ابرقدرتند؟.

اگر اینها طرفدار حقوق بشرند چه شد که در مدت پنجاه سال ،این بشر در اینجا زیر شکنجه بود، [در معرض‏] اعدام بود، این بشرى را که در اینجا با تاوه سرخ مى‏کردند و بشرى را که پاى او را مى‏بریدند با اره، اینها نفس نکشیدند؟ امروز نفس مى‏کشند و امروز تبلیغات مى‏کنند؟! مگر اینها که کشته شدند بشر نبودند؟ مگر اینها حقوق نداشتند؟ مگر حق بشر این نیست که اگر کسى کسى را کشت قصاص بکند؟ این حق بشر است، حق اشخاصى است که از اولاد او یا از بقایاى اوست که قصاص کند از اینها. لکن عمده این است که این جامعه‏هاى حقوق بشر در خدمت ابرقدرتها هستند با اسم «حقوق بشر»؛ این جامعه هایى که براى حقوق بشر فریاد مى‏زنند مى‏خواهند حقوق بشر پایمال بشود، این روزنامه نویسها و مطبوعاتى که به اسم بشردوستى انتشار این اکاذیب را مى‏کنند، اینها در خدمت ابرقدرتها هستند، اینها حقوق بشر را پایمال مى‏کنند.

صحیفه امام،ج 7،ص 111

«حقوق بشر» حربه‏اى در دست دشمن

البته آنهایى که منافع خودشان را در خطر مى‏بینند یا منافع اربابهاى خودشان را، از این نهضت به هر صورتى که باشد شکایت دارند و با هر توطئه‏اى مى‏خواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهى به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایى که در ایران شده است انتقاد مى کنند، و این را یک امر خشونت آمیز مى‏دانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد، و در پنجاه سال و بیشتر بر ایران چه گذشت و بر جوانهاى ما اخیراً چه گذشت؛ لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بى‏اطلاع باشند. اینها مطلع هستند که شاه سابق و شاهِ جلوتر با ایران چه کردند، و جنایات این دو تا مرد یا نامرد به ایران چه بود. خیانات اینها را اینها اطلاع دارند. این جمعیتى که ادعا مى‏کنند جمعیت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سینه مى‏زنند که «این عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد؟ این یک خشونتى است!» اینها خشونتهایى که در عصر این پدر و پسر بود نادیده گرفتند. آن قتلهایى که به دست عمال اینها واقع شد، و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد، آنها را اصلًا نظرى به آن ندارند. نه آن وقت که ملت ایران آن جور ابتلا داشت و آنطور اینها غارت و قتل مى‏کردند یک کلمه گفتند و از «حقوق بشر» اسم بردند؛ و نه در آخر، که تمام جنایاتى که در ایران واقع مى‏شد در ظرف- تقریباً- دو سال آخر که همه ملتها اطلاع بر آن پیدا کردند و ملت ایران آنطور گرفتار شد که جوانهاى ما را در خیابانها دسته جمعى کشتند. (صحیفه امام، ج‏7، ص: 307)

سکوت در قبال جنایات شاه.

پانزده خرداد را اینها اصلًا ذکرى از آن نمى‏کنند. 15 خرداد به طورى که گفته‏اند- من در حبس بودم، لکن آنطورى که براى من بعد از بیرون آمدن گفتند- قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قرارى که باز گفتند، خود محمدرضا با هلیکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اینها، این طرفدارهاى «حقوق بشر»، این پانزده هزار جمعیتى که در یک روز کشته شد اینها را مثل اینکه بشر نمى‏دانند! یا بشر مى‏دانند و براى آنها حقوق قائل نیستند. اگر اینها بشر هستند و حقوق دارند و این شصت هزار نفر یا بیشترى که در این چند صباح، در این چند ماه، از ایران کشته شد- از بهترین جوانهاى ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانیین، طبقه دانشگاهى، طبقه تجار، ادارى، همه جور جمعیتى، دهقان، کارگر، کشته شد- اینها اصلًا به روى خودشان نمى‏آوردند که این کارها شده است! ما ندیدیم که هیچ فریادى از اینها درآید که «خیر، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمى‏کنید. چرا اینقدر آدم مى‏کشید». حالا که ما این جنایتکارها را [مجازات مى‏کنیم‏]- که هر کدامشان، بعضى از اینها، چندین نفر آدم را کشته‏اند، یا آنطور اینها را شکنجه داده‏اند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهاى آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آنطور عمل کردند؛ [سر و صدا راه مى‏اندازند] یک شب من در آن حبس که بودم صداى ضجّه و ناله اشخاصى که [شکنجه‏] مى‏کردند خودم مى‏شنیدم؛ بعد که آمدند این حبسیها، یعنى صاحبان حبس، پیش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندانها باید جاى تربیت باشد نه جاى اینطور وحشیگریها. گفتند «نه، این چیزى نبوده. این یک سربازى بود که فرار کرده بود یک سیلى به او زدند!» در صورتى که شاید بیشتر از یک ساعت شاید شکنجه مى‏کردند و من فریاد مى‏شنیدم. (صحیفه امام، ج‏7، ص: 307)

نیرنگ بازى مدعیان «حقوق بشر»

این طرفدارهاى حقوق بشر، این حقّه بازها- که مى‏خواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهایشان- آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود. حالا که ما اینها را پیدا کردیم و چندتایشان را کشتیم، محاکمه کرده‏اند و اقرار کرده‏اند به اینکه چه کردند و چه کردند، پرونده هایشان معلوم است که چه کردند، حالا صدایشان درآمده. در عین حال که مسئله اینطور است و آنهایى که تاکنون کشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسیارى‏شان قاتل و قتّال و مفسد فى الارض بودند، مع ذلک ما اخیراً یک قدرى تضییق کردیم دایره این [مجازات‏] را، یک قدرى تخفیف دادیم. [تنها] کسانى که ثابت شده قاتل هستند، یا کسانى که شکنجه کردند و به قتل منتهى شده است، یا کسانى که امر کرده‏اند دسته جمعى مردم را بکشند، اینها را گفتیم حالا از این به بعد اینها مورد اعدام باشند. دیگرانى که شکنجه کردند و اینها، البته آنها اعدام نمى‏شوند؛ لکن به جزاى خودشان مى‏رسند: به حبس و تعزیر و اینطور چیزها. یک کسى که پاى کسى را ارّه کرده، لکن آنکه پایش ارّه [شده‏] نمرده این را نمى‏شود ما بگوییم که «تو بسم اللَّه! تشریف ببرید، اهلًا و سهلًا»! خوب، این باید به مجازات برسد. اگر آن آدمى که پایش را ارّه کردند پیدا بشود، پاى او را به حسب حکم شرع باید ارّه بکند؛ قصاص. اگر آن آدمى را که آن جور شکنجه کردند الآن ما پیدا کنیم و ببینیم که مى‏خواهد این هم تقاص کند، ما به او اجازه مى‏دهیم که برود تقاص کند. (صحیفه امام، ج‏7، ص: 308)

پایمال کردن حقوق بشر

این براى حقوق بشر است. خوب، این بشر حق دارد، آن بشر هم حق دارد. این بشر سلامت این را سلب کرده است، حقِّ این است که سلامت او را سلب کند. این بشر یکى را کشته است، حق ورثه او این است که او را بکشند. ما ورثه را پیدا نکنیم، حق حاکم است که او را بکشد. تا حالا این عده- را که کم هم بودند؛ چیز زیادى نبودند- ... دادگاههاى انقلابى کشته‏اند. اینها براى احقاق حقوق بشر اینها را کشته‏اند. اینهایى که ادعاى حقوق بشر مى‏کنند و براى «القانیان» (1) هیاهو مى‏کنند و یا براى «هویدا» هیاهو مى‏کنند، اینهاهستند که حقوق بشر را پایمال دارند مى‏کنند.

این هویدا پانزده سال، یا سیزده سال تقریباً نخست وزیر بود و تمام جنایات گردن نخست وزیر است. ما هر نخست وزیرى که در آن عصر [منصوب‏] شده، اگر پیدا کنیم مثل شریف امامى ، مثل بختیار - محکوم به قتلند اینها. بختیار خودش اقرار کرد که به امر من قتل واقع شد. اینها عامل قتلند به اینطور که وادار کردند به قتل عام. جمعیت اینها مفسدند؛ اینها فاسدند. ما براى حقوق بشر این کار را داریم انجام مى‏دهیم. و این جمعیتى که صدا بلند مى‏کنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اینها عمال استعمارند. اصلِ این جمعیتهایى که در امریکا، یا در جاهاى دیگر، درست شده است به عنوان جمعیت «حقوق بشر»، جمعیت کذا و کذا، اینها را- همه- آنها درست کرده‏اند براى اینکه حقوق بشر را ضایع کنند. این همه خیانت این مرد نانجیب به ایران کرده است و این همه قتل و غارت کرده است، حالا که مى‏گویند این باید به قتل برسد. حالا هم که حکمى صادر نشده براى قتل محمدرضا، لکن صادر مى‏شود. اگر ما پیدایش بکنیم، باید کشته بشود. اینهایى که مى‏گویند حقوق بشر حالا صدایشان درآمده و اظهار تأسف مى‏کنند!( صحیفه امام، ج‏7، ص: 309 )

_________________________________________________

(1)- حبیب القانیان، صهیونیست و سرمایه دار معروف که به حکم دادگاه انقلاب اسلامى به جرم جاسوسى براى اسرائیل و کمک به رژیم اشغالگر فلسطین اعدام شد..

توطئه زیر پوشش «حقوق بشر»

بیایند ببینند. همان جا در خارج نشسته‏اند و مزد مى‏گیرند و قلم را برداشتند و همین طور دارند چیز مى‏نویسند، به عنوان «حقوق بشر»! اینها اشخاصى هستند که مى خواهند حقوق بشر پایمال بشود؛ نه اینکه مى‏خواهند حقوق بشر را استفاده کنند و بگویند حقوق بشر. اینها، [براى‏] جوانهاى ما [که‏] این همه کشته شدند، این همه زجر دیدند، برایشان هیچ حق قائل نیستند؛ اینها را انسان مى‏گویند نیستند! اینها ما را بشر- مثل اینکه- نمى‏دانند! آن وقت چهار نفر را ما اعدام کردیم؛ براى اینکه پانزده سال، ده سال، زجر داده‏اند، کشته‏اند، قتل عام کردند، ریختند توى خیابانها به قتل عام، [...] خوب شما همه دیدید این را؛ و همه دیدند این را. آنها مطلعند از این معنا؛ نه اینکه آنجا ایستاده و بیخبر هستند. همین طورى که جزئیات حالا را مطلعند، جزئیات سابق را هم مطلع بوده‏اند. مطلعند، لکن خیانتکارند، بى انصافند، بشر نیستند اینها. اینها یک مزدورانى هستند که مى‏خواهند حقوق بشر را پایمال کنند. تا حالا اینطور شده است.

(صحیفه امام، ج‏7، ص:311 و 312)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۱۹
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی