مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۲۴ ق.ظ

شناخت هستی 1

ارتباط مسائل وجود و ماهیت

در ضمن درسهای گذشته بارها اشاره شد که واقعیت عینی هنگامی که در ذهن ظرف علم حصولی انعکاس مییابد به صورت قضیه هلیه بسیطه منعکس میشود که دست کم از دو مفهوم اسمی و مستقل تشکیل مییابد و یکی از آنها که معمولا در طرف موضوع قرار میگیرد مفهومی ماهوی است که میتوان آن را به عنوان قالبی مفهومی برای حدود موجود عینی در نظر گرفت و دیگری که در طرف محمول واقع میشود مفهوم موجود است که از معقولات ثانیه فلسفی به شمار میرود و دلالت بر تحقق مصداق آن ماهیت دارد و بدین ترتیب دو مفهوم مختلف از یک حقیقت بسیط گرفته میشود که هر کدام دارای احکام و ویژگیهایی است .

درباره مفهوم موجود و وجود فلاسفه به همین اندازه اکتفاء کردهاند که از مفاهیم عقلی بدیهی است و دیگر متعرض کیفیت دستیابی ذهن به این مفهوم نشدهاند و تنها در عصر اخیر مرحوم استاد علامه طباطبائی رضوان الله علیه در صدد بیان کیفیت انتزاع آن برآمدهاند .

و اما درباره پیدایش مفاهیم ماهوی نظرهای گوناگونی داده شده که در مبحثشناختشناسی با آنها آشنا شدیم و نظریه مورد قبول این بود که نیروی ذهنی خاصی به نام عقل این مفاهیم را به طور خودکار از مدرکات خاص میگیرد و ویژگی این انعکاسات عقلی همان کلیت و قابلیت انطباق آنها بر مصادیق بیشمار است .

ولی بسیاری از فلاسفه مخصوصا مشائین کیفیت به دست آوردن مفاهیم ماهوی را به گونهای بیان کردهاند که منشا بحثها و کشمکشهای زیادی در طول تاریخ فلسفه شده و در اغلب مباحث فلسفی آثار خاصی را به جای نهاده است .

حاصل بیان ایشان این است هنگامی که ما چند فرد انسان را مثلا با هم مقایسه میکنیم میبینیم که این افراد علی رغم اختلافاتی که در طول و عرض و رنگ پوست و دیگر اوصاف خاص دارند همگی در یک حقیقت مشترکند که منشا آثار مشترکی در ایشان میشود و صفات خاص هر فرد در واقع مشخصات خاص آن فرد است که او را از دیگر افراد متمایز میسازد پس ذهن به وسیله حذف مشخصات فردی به ادراک مفهوم کلی انسان دست مییابد که ماهیت افراد انسانی نامیده میشود .

از این روی برای دستیابی مستقیم به هر ماهیتی ادراک چند فرد از آن را لازم میدانند تا ذهن با توجه به خصوصیات عرضی فردی و حذف آنها بتواند جهت ذاتی مشترک را از عوارض مشخصه تجرید کرده ماهیت کلی را انتزاع نماید مگر اینکه ماهیتی از راه تجزیه و ترکیب ماهیات دیگری شناخته شود که در این صورت نیازی به شناخت قبلی افراد خودش نخواهد داشت .

بنابراین ماهیت هر چیزی همواره در خارج مخلوط با ویژگیهایی است که موجب تشخص آن میشود و تنها عقل است که میتواند ماهیت را از جمیع عوارض مشخصه تجرید کند و ماهیت صرف و خالص و تجرید شده از خصوصیات را بیابد پس آنچه را بعد از تجرید مییابد همان امری است که در خارج همراه با خصوصیات فردی و عوارض مشخصه موجود است و با کثرت عوارض تعدد و تکثر مییابد ولی هنگامی که عقل آن را تجرید کرد دیگر قابل تعدد نیست و از این روی گفتهاند که ماهیت صرف قابل تکرار نیست صرف الشیء لا یتثنی و لا یتکرر .

و چون ماهیت با همان وصف وحدت ماهوی قابل انطباق بر افراد بیشمار است آنرا کلی طبیعی نامیدهاند که البته وصف کلیت تنها در ذهن عارض آن میشود و گرنه همانگونه که گفته شد در خارج همیشه مخلوط با عوارض مشخصه میباشد و به صورت افراد و جزئیات تحقق مییابد .

به دنبال آن مسئله دیگری مطرح شده که آیا خود کلی طبیعی هم در خارج وجود دارد یا آنچه در خارج هست همان افرادند و کلی طبیعی تنها در ذهن تحقق مییابد و بر سر آن بحثها و مناقشات فراوانی انجام یافته و بالاخره نظر محققین بر این قرار گرفته که کلی طبیعی خود بخود در خارج موجود نمیشود بلکه وجود آن به وجود افرادش میباشد و افراد نقش واسطه را در تحقق کلی طبیعی ایفاء میکنند .

ولی در اینجا سؤال دقیق دیگری مطرح میشود که آیا وساطت افراد برای تحقق کلی طبیعی به عنوان وساطت در ثبوت استیا وساطت در عروض به دیگر سخن آیا وساطت افراد موجب این میشود که کلی طبیعی حقیقه با وجود دیگری غیر از وجود افراد تحقق یابد و صفت موجودیت را به عنوان صفتحقیقی برای خودش واجد شود یا اینکه وساطت افراد موجب اتصاف عرضی و مجازی آن به موجودیت میگردد .

از سوی دیگر اشکالی از طرف فلاسفه اسلامی بر نظریه تشخص کلی به وسیله عوارض مشخصه شده مبنی بر اینکه هر یک از عوارض هم در واقع دارای ماهیتی هستند که در ذهن متصف به کلیت میشود و از این روی در نیاز به تشخص با ماهیت معروض شریکند و این سؤال درباره خود آنها تکرار میشود که تشخص بخش آنها چیست و چگونه انضمام ماهیات کلیهای موجب تشخص ماهیت کلیه معروض میگردد .

سرانجام فارابی این راه حل را ارائه داد که تشخص لازمه ذاتی وجود عینی است و هر ماهیتی در واقع با وجود تشخص مییابد و اما عوارض مشخصه را که تشخص هر یک از آنها در گرو وجود خودش میباشد تنها به عنوان نشانههایی از تشخص ماهیت معروض میتوان به حساب آورد نه اینکه حقیقه موجب تشخص آن بشوند .

به نظر میرسد که این سخن فارابی نخستین جوانه قول به اصالت وجود است که تدریجا رشد یافت تا اینکه در زمان صدر المتالهین به صورت یک مسئله مستقل و بنیادی در حکمت متعالیه در آمد .

با این توضیح مختصری که دادیم و ضمنا به مسائل متعددی اشاره کردیم روشن شد که مسئله اصالت وجود مسئلهای نیست که به طور ابتداء به ساکن طرح و مورد پژوهش قرار گرفته باشد و از اینجا میتوان حدس زد که چرا طرح کردن آن به عنوان نخستین مسئله فلسفی موجب ابهام و سردرگمی دانشجویان میشود به طوری که بعد از صرف وقت زیاد در بحث پیرامون آن باز هم به درستی درنمییابند که انگیزه طرح این مسئله چه بوده و چه مشکل فلسفی را میتواند حل کند .

پس برای اینکه مسئله اصالت وجود جای شایسته خود را بیابد و بتوان آن را به صورت روشنی تبیین کرد باید قبلا به مسائل دیگری که زمینه طرح و همچنین زمینه تبیین آن را فراهم میکنند اشاره کنیم و درباره هر یک موضع صحیح و مشخصی را اتخاذ نماییم سپس به توضیح اصطلاحات و مفاهیم مورد نیاز در این مبحث بپردازیم و آنگاه اصل مسئله را مورد بحث قرار دهیم و در آن صورت است که هم به شکل روشنی حل میشود و هم تاثیر شایان آن در حل دیگر مسائل مهم فلسفی آشکار میگردد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۲۱
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی