مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۱۸ ق.ظ

ماه رمضان در کلام حضرت امام خامنه ای حفظه الله

ماه رمضان شد، و میخانه برافتاد

عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد

 

افطار به «می» کرد بَرم پیر خرابات

گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد

 

با باده وضو گیر که در مذهب رندان

در حضرت حق این عملت بارور افتاد[1]

 

امام خمینی شخصیت ممتاز و متضلع و درخشان ترین ستاره آسمان علم و عمل و فقاهت و عرفان است. در اندیشه ایشان، ماه مبارک رمضان، بهترین ریاضت شرعی سالکان کوی دوست برای رهایی از حجاب های ظلمانی و نورانی و موتور محرکه سیر صعودی انسان شدن و صراط مستقیم وصول به گنجینه عزت و عظمت الهی است.

امام، ماه شعبان را مقدمه ورود به ضیافت الهی می داند و انس با مناجات شعبانیه را ادب ورود به این ضیافت و رسیدن به معدن عظمت الهی معرفی می کند.[2]

در نگاه معنوی و عرفانی امام رمضان، «ماه نبوت»[3] ماه «صعق» و «وصول پیامبر و تجلی الهی بر پیغمبر اکرم»[4] و «ماه نزول جبرئیل امین توسط پیامبر اکرم در دنیا»[5] است.

بنابراین در این ماه باید به «اصلاح و تهذیب نفس»[6] پرداخت و از امیال و خواسته های «طبیعی، جسمانی، نفسانی، خیالی و عقلانی»[7] چشم پوشید تا لیاقت مراحل و مراتب ضیافت الهی شامل حال انسان شود.

قدر مسلم عمل به آداب ضیافت اللّه و معرفت عمیق امام نسبت به این ضیافت در شکل گیری شخصیت و نفوذ معنوی و موفقیت رهبری پیامبر گونه ایشان بسیار موثر بوده. اکنون گوشه هایی از مشاهدات همراهان و نزدیکان امام از سیره ایشان در ماه مبارک رمضان را به عنوان الگوگیری از رفتار ایشان جهت درک بهتر و بیشتر ضیافت اللّه مرور می کنیم.

1 - دوران طلبگی

در شب های ماه رمضان با دوستان و هم مباحثه های خود جلسات دعا و عبادت داشتند، در این جلسات ابتدا قرآن تلاوت و سپس کلمات و بیانات ائمه معصومین را از متن کتاب «عبقات الانوار» خوانده می شد، این جلسات معنوی تا نزدیک سحر ادامه می یافت.[8]

2 - دوران تدریس

همه ساله امام قبل از تعطیلات دروس حوزه به مناسبت حلول ماه رمضان و هجرت طلّاب به روستا و شهرها برای تبلیغ دین، جلسه درس را به موعظه، نصیحت و توجه به آداب سیر و سلوک در ماه رمضان اختصاص می داد و در یکی از جلسات خود فرمود:

به آداب اولیه روزه عمل نمایید و همان طور که شکم را از خوردن و آشامیدن نگه می دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید، از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت و بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید. اگر توانستید، «انقطاع الی اللّه» حاصل نمایید؛ اعمال خود را خالص و بی ریا انجام دهید، از شیاطین انس و جن متقطع شدید.[9]

یک روز در نجف قبل از تعطیلات ماه رمضان همانند گذشته سخنان اخلاقی درباره تهذیب و تزکیه نفس بیان می کرد، بیانات شور آفرین و شوق آور و انسان ساز امام به گونه ای بود که جمعیت را دگرگون ساخت و صدای گریه فضای مسجد شیخ انصاری را فرا گرفت.[10]

تابستان سال 1321 که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به شهرستان محلات مسافرت کرد و روزها به تحریر مباحث علمی و فقهی می پرداخت از سوی برخی علما امامت جماعت مسجد جامع شهر به ایشان پیشنهاد شد، اما ایشان در یک مسجد دور افتاده و متروک که امام جماعت نداشت به اقامه نماز جماعت پرداخت تا سنت احیای مساجد را یادآور شود. به پیشنهاد و اصرار بزرگان و علمای محلات، هر روز عصر، سه ساعت قبل از افطار در مسجد جامع شهر کنار یک ستون می نشستند و برای مردم درس اخلاق بیان می کردند.[11]

3 - فرزندان

امام به تربیت فرزندان و حتی نوادگان و تقید آن ها نسبت به رعایت آداب شرع و تکالیف دینی توجه خاصی داشتند. امام، آنان را قبل از سن بلوغ، برای تشرف به سن عبادت و نماز و روزه آماده می کردند، اما هیچ گاه سخت گیری نمی کردند تا دچار مشقت نشوند و سعی داشتند که ذائقه فرزندان را در اجرای تکلیف دینی و امور شرعی تلخ نکنند.

شبی زمستانی حاج آقا مصطفی را برای سحری بیدار کردند. ایشان بر اثر استنشاق گاز ذغال کرسی ناگهان وسط اتاق بر زمین افتاد و بی هوش شد! امام خیلی نگران شد و وقتی او را به هوش آوردند، به ایشان فرمود به صلاح شما نیست که فردا روزه بگیرید، پس از ماه رمضان قضای آن را به جای آورید.[12]

ماه رمضان یکی از سال ها که مصادف با تابستان گرم قم بود، یکی از دختران امام به سن تکلیف رسیده بود. امام به او فرمود که امسال را باید روزه بگیرد، به علت گرمی هوا و نبودن امکانات خنک کننده، فرزند امام روزه اول را با سختی و مشقت بسیار به پایان رساند. امام همان شب برنامه مسافرت خانم و فرزندان را فراهم ساخت تا به تهران بیاید و قرار شد فرزندان قصد اقامت نکنند تا در زمستان قضای روزه ها را به جای آورند و بدین گونه حرمت ماه رمضان هم در خانواده امام محفوظ بماند.[13]

4 - انس با قرآن

امام دائما با قرآن مأنوس بودند و مطالعه اصلی شان تلاوت قرآن بود و شبانه روز هفت نوبت قرآن تلاوت می کردند و این سنت حسنه تا آخر حیات طیبه شان استمرار داشت و در ماه مبارک رمضان خصوصا در ایامی که نجف بودند هر روزه ده جزء قرآن تلاوت می کردند و در هر سه روز یک دوره قرآن ختم می کردند و در اواخر عمر شریفشان در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن را ختم می کردند. چند روز قبل از ماه رمضان دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مورد نظرشان است قرائت شود.[14] در ایامی که نجف بودند چشمشان ناراحت بود، پزشک پس از معاینه به ایشان گفت شما چند روز استراحت داشته باشید و قرآن نخوانید، امام با لبخندی خطاب به دکتر فرمودند: من چشمم را برای قرآن خواندن می خواهم. چه فایده ای دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم.[15]

5 - رعایت نوافل و مستحبات

در هوای گرم پنجاه درجه بالای صفر نجف و روزهای بلند تابستان که مردم تقریبا حدود هفده الی هیجده ساعت روزه بودند امام نماز جماعت ظهر و عصر را در مدرسه آیت اللّه بروجردی همراه با نوافل و تعقیبات ظهر و عصر به جای می آوردند که برای جوانان هم سخت بود. نماز مغرب و عشا را هم با نوافل آن انجام می داد. سپس با یک عدد تخم مرغ و دو استکان چای یا بعضی روزها با نیمی از کتلت و مقداری نان افطار می کرد.[16]

در سال های آخر عمر شریفش به دلیل بیماری و کهولت سن و مصرف دارو برنامه روزه ایشان تغییر یافت اما نوافل و مستحبات و تعقیبات را بیشتر ادامه می دادند.

6 - پرهیز از مکروهات

امام به موازات دقت و تأکید بر انجام نوافل و مستحبات از مکروهات هم شدیداً پرهیز داشت به عنوان مثال در شب های جمعه اگر ضمن سخنانش به مناسبتی یک مصرع شعر می خواست بخواند به جهت این که شعر خوانی در شب جمعه مکروه است، از خواندن شعر صرف نظر می کرد. در ماه رمضان شعر نمی خواند، نمی سرود و گوش نمی کرد. خانم حاج احمدآقا با اصرار و خواهش، دفتری را خدمت امام تقدیم می کند تا در آن شعر بنگارد. بعد از مدتی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان امام به ایشان گفت بیا دفتر و بساطت را جمع کن و برو؛ دیگر ماه رمضان است، من نه شعر می گویم و نه شعر می خوانم چون شعر خواندن در ماه رمضان مکروه است.[17]

7 - عبادت، تهجد و مناجات

اولیای الهی همواره از عبادت و انابه به درگاه خداوند لذت می برند، چون در فرهنگ عرفان شیعی و اسلامی، عبادت همانا آشکار شدن عشق واقعی در برابر معشوق حقیقی، و ماه رمضان تجلی عشق الهی و اوج بندگی و انقطاع الی الله است و شوق عارفان از استقبال ماه رمضان و اندوهشان از پایان آن گویای رمز این نکته است.

از همین رو امام هم که رهرو خستگی ناپذیر وادی عشق و فنای فی الله بود، در طول زندگی خصوصاً چند دهه آخر عمر مبارکشان کلیه برنامه های درسی، علمی، تحقیقی و ملاقات های عمومی و خصوصی شان را تعطیل می کردند و در برابر تقاضاهای ادامه برنامه ها و یا در پاسخ به علت تعطیلی آن ها با یادآوری اعمال و عبادات ماه رمضان می فرمود: خود ماه رمضان هم کاری است.[18]

تابستان یکی از سال ها (قبل از سال 1341) که مصادف با ماه مبارک رمضان بود و امام به مشهد مسافرت کرده بودند، بارها مشاهده می شد که شبها امام در مسجد گوهرشاد میان جمعیت عبای خود را روی زمین می انداختند و تا سحر به تلاوت قرآن، نماز، دعا و مناجات می پرداختند.[19]

عبادات و اعمال و تهجد شب های ماه رمضان امام با سایر ایام و لیالی تفاوت بسیار داشت علاوه بر این که بیشتر شب را به تلاوت قرآن، ادعیه های ماه رمضان و خصوصاً به قرائت دعای ابوحمزه ثمالی می پرداختند، انابه و تضرع امام به درگاه الهی بیشتر می شد. حاج احمد آقا نقل می کند که در نجف، ماه رمضان شبی روی پشت بام خوابیده بودم از صدای گریه و مناجات امام بیدار شدم. دیدم امام در تاریکی شب در حال نماز خواندن دست ها را به طرف آسمان بلند کرده و گریه می کند. در ماه رمضان سال های آخر عمر شریفشان نیز پرستاران و مراقبان امام از صدای گریه نیمه شب امام از خواب بیدار می شدند.[20]

یکی از محافظان امام می گوید در یکی از شب های ماه رمضان نیمه شب برای انجام کاری مجبور شدم از کنار اتاق امام عبور کنم. هنگام عبور صدای مناجات و گریه امام را شنیدم که در فضای اتاق پیچیده بود و مرا شدیداً تحت تأثیر قرار داد.[21]

خانم حاج احمد آقا نقل می کند که ماه رمضان قبل از رحلت ملکوتیشان هنگامی که سحرگاهان برای اقتدای نماز صبح خدمتشان می رسیدم، چهره مبارکشان را برافروخته می دیدم، چشمانشان سرخ بود، چنان اشک ریخته بودند که دستمال برایشان کافی نبود، حوله کنار دستشان می گذاشتند.[22]

مقام معظم رهبری معتقدند که سیر و سلوک معنوی و عرفانی و انقطاع الی الله امام در ماه مبارک رمضان هر سال در تکامل شخصیت عرفانی و نفوذ معنوی رهبری ایشان محسوس بود و این اوج ملکوتی و عرفانی امام که دستاورد تهجد و مناجات شبانه ماه رمضان ها بود در موفقیت های گوناگون انقلاب تأثیر داشت:

«شما خیال نکنید که امام سال 68 که به جوار الهی رفت، همان امام سال 57 بود که وارد ایران شد. نخیر، امام خیلی جلو رفته بود، خیلی پیشرفت کرده بود، خیلی بالا رفته بود. درست است که، منازل امثال آن بزرگوار را نمی توانیم بفهمیم. اما از همین پایین که انسان نگاه می کند اوج آن باز بلند پرواز را می بیند. خدا شاهد است که بعد از هر ماه رمضان، گاهی که خدمت امام می رسیدم برایم محسوس بود که در این ماه رمضان، امام نسبت به گذشته بالاتر رفته، پرواز کرده و از [جهان] مادّه دورتر شده است.[23]

«در هر ماه رمضان ایشان معمولاً هیچ ملاقاتی نداشتند و بیشتر به خودشان می پرداخت بعد از ماه رمضان که انسان با ایشان ملاقات می کرد محسوس بود که نورانی تر و معنوی تر شده اند. یقیناً بسیاری از موفقیت های انقلاب و این ملت، ناشی از همان کانون جوشان منور بود.[24]

پی نوشتها

[1] دیوان امام، ص 300.

[2] صحیفه امام، ج 13، ص 31.

[3] همان، ج 20، ص 248.

[4] همان، ج 19، ص 285 و ج 20، ص 249.

[5] همان، ج 20، ص 349.

[6] همان، ج 15، ص 31 و ج 18، ص 476.

[7] همان، ج 20، ص 266 و 267.

[8] پا به پای آفتاب، ج 3، ص 309 خاطرات آیت ا... بهاءالدینی، و ج 5، ص 184 (خاطرات آیت ا... سید محمدصادق لواسانی).

[9] جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 62.

[10] پا به پای آفتاب، ج 3، ص 254 خاطرات آقای رحیمیان.

[11] پا به پای آفتاب، ج 2، ص 84 خاطرات آقای توسلی محلاتی و ج 4، ص 229 (خاطرات آقای سروش محلاتی) و ج 6، ص 7 (خاطرات شهید محلاتی) و سلسله موی دوست، ص 107 (خاطرات آقای رسولی محلاتی ).

[12] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 158 خاطرات فریده مصطفوی.

[13] همان، ج 5، ص 203، برداشت هایی از سیره امام، ج 2، ص 379، فرازهای فروزان، ص 260 به نقل از صبیه حضرت امام.

[14] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 151 خاطرات آقای ناصری و ج 2، ص 103 (خاطرات آقای توسلی) و برداشت هایی از سیره امام، ج 3، ص 10 (خاطرات آقای رحیمیان) و همان، ص 139 (خاطرات آقای میریان).

[15] یک ساغر از هزار، ص 542 خاطرات خانم طباطبایی.

[16] پا به پای آفتاب، ج 5، ص 151 خاطرات آقای قدیری، ج 2، ص 329 (خاطرات آقای حمید روحانی)، ج 3، ص 127 (خاطرات آقای مسعودی خمینی) و ج 1، ص 125 (خاطرات صدیقه مصطفوی).

[17] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 165 خاطرات فریده مصطفوی و ج 2، ص 29 (خاطرات آقای آشتیانی) و یک ساغر از هزار، ص 541 (خاطرات فاطمه طباطبایی).

[18] پا به پای آفتاب، ج 2، ص 104 خاطرات آقای توسلی.

[19] همان، ج 6، ص 103 (خاطرات آقای واعظ زاده خراسانی).

[20] همان، ج 3، ص 151 خاطرات آقای ناصری و ص 139 (خاطرات آقای میریان).

[21] جلوه ای از خورشید، ص 90.

[22] پا به پای آفتاب، ج 1، ص 285 و 261 خاطرات خانم فاطمه طباطبایی.

[23] حدیث ولایت، ج 6، ص 249.

[24] همان، ج 2، ص 237 و 238.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۱۸
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی