مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۱۵ ق.ظ

رعایت حدود اخلاق تا چه اندازه باشد؟؟؟ 1

طرح مسأله

رعایت اخلاق و اصول اخلاقی از جمله مهمات امور در هر جامعه است. این اصول، اگر بر ملت حاکم شود و از لذت آن بهره ببرند، همه را نسبت به دفاع از سرزمین و مراقبت از کیان حکومت تحریض می کند.

دین اسلام نسبت به سایر ادیان اهمیت بسیاری برای اخلاق و فضائل اخلاقی قائل شده و آن را یکی از اصول اساسی پایداری و دوام حکومت ها و مایه نجات و رستگاری انسان ها دانسته است. این اهمیت به گونه ای است که در قرآن کریم و در سوره مبارکه شمس بعد از ۱۱ قسم بسیار مهم و پیاپی آمده است: «قدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا وَقدْ خابَ مَن دَسَّاهَا»همانا رستگار شد کسی که دل و جان خود را از بدی ها پاک کرد و بدبخت شد آنکه روح و جان خود را در زشتی ها و رذائل اخلاقی رها ساخت. وانگهی در اسلام، غرض از خلقت انسان، رساندن او به کمال و سعادت نهایی است و این کمال و سعادت جز با رسیدن انسان به صفات عالی انسانی و کمالات اخلاقی که همان مکارم اخلاق است، تامین نمی شود.

از دیگر دلایل اهمیت اخلاق در اسلام این که یکی از اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)، تعلیم، تربیت، تزکیه، آموزش حکمت و اخلاق بیان شده است. در قرآن کریم آمده است: «او خدایی است که در میان مردم بی سواد پیامبری از جنس خودشان مبعوث فرمود تا آیات قرآن را بر آنان بخواند، به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان را از بدی های رفتاری و زشتی های اخلاقی پاک کند(بقره، ۱۲۹).[1] نظیر همین آیه به صراحت در مورد پیامبر اسلام آمده است که می فرماید:«خداوند منت گذارد بر مؤمنین که از جنس خودشان پیامبری فرستاد تا آیات خدا را بر آنان بخواند و آنها را از پلیدی ها و زشتی ها پاک سازد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، حال آن که قبلاً در گمراهی آشکار بودند (آل عمران،۱۶۴).[2] از پیامبر (ص) نیز روایت شده که فرمودند: «من برای تعالی و تتمیم مکارم اخلاق مردم مبعوث شده ام».(طبرسی، 1370: ۸).[3] پیامبر(ص) که اسوه کامل اخلاق و مکارم اخلاقی بودند در تمام اوضاع و شرایط به گونه ای عمل می کردند که اصول تربیتی و اخلاقی برای مسلمانان تجسم می یافت. سیره رسول اکرم(ص) نمونه کامل در تمام رویکرد های عملی جهت هدایت بر اساس آموزه های قرآن کریم است و بدین جهت است که خداوند در قرآن درباره حضرت می فرماید: «یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری».[4]

یکی از مواقع مهم بروز مکارم اخلاقی پیامبر(ص)، هنگام غزوات و درگیری ها بود. تعداد غزوه های پیامبر گرامی اسلام(ص)در طول دوران رسالت 28 غزوه گزارش شده است که از سال دوم هجری شروع شده و تا سال نهم هجری ادامه داشته است. اهداف پیامبر اکرم(ص) از غزوات و سرایا مسئله ای است که مورد توجه مستشرقان قرار گرفته و آثار زیادی را درباره آن خلق کرده اند. اکثر مستشرقان اهداف جنگ های پیامبر اکرم(ص) را مادّی، با انگیزه خشونت طلبی، به دست آوردن غنائم، کسب سلطه سیاسی و اقتصادی پیامبر (ص) بر دیگران می دانند. در این نوشتار به بررسی اصول تربیتی و اخلاقی در غزوات پیامبر(ص) پرداخته خواهد شد.

جنگ در سیره پیامبر(ص): انگیزه ها، اهداف، ویژگی ها و اخلاق آن

پیامبر اسلام(ص)، در جنگ ها و غزوات به اخلاقیاتی پای بند بودند که بشریت در طول تاریخ و در جنگ های تلخ خود هرگز آنها را ندیده بود. این اصول اخلاقی و ارزش ها نه تنها نظری یا ساخته ذهن نبود؛ بلکه واقعیت زندگی و کاربرد عملی در تمام غزوات پیامبر(ص) بود که سیره نبوی در طول دوران رسالت بهترین شاهد و دلیل بر این اصول اخلاقی بود.

غزوات پیامبر(ص) با انگیزه های منطقی، اهداف متعالی و رفعت اخلاق همراه بوده است که همه اینها برخلاف ویژگی های جنگ های دوره جاهلی و حتی جنگ های معاصر است. انگیزه های جنگ در دوره جاهلی متفاوت و متعدد بود. وجه مشترک تمام جنگ های جاهلی این بود که اغلب درگیری ها بر سر مسائل ناچیز مانند دستیابی به آب و مرتع به دلیل خشکسالی بیابان و کمبود منابع آب یا تمایل به غارت و حمله یا انتقام و تعصب یا سودای رهبری و ریاست اتفاق می افتاد که در این صورت تا چندین سال به طول می انجامید و شمار بسیاری از افراد برای اهداف ناچیز کشته می شدند. در حالی که، جنگ در سیره پیامبر(ص) منفعلانه بود و از این انگیزه های نفرت انگیز به دور بود. تمام غزوات و جنگ های دوره پیامبر (ص) با یک انگیزه اخلاقی و مذهبی صورت گرفت که انگیزه اصلی و واقعی آن تعالی کلمه حق، هدایت مردم به سوی سعادت اخروی، برپایی عدالت اسلامی و پرستش خداوند بوده است. برخی از مظاهر اخلاقی و اصول تربیتی در غزوات پیامبر(ص) عبارت بود از:

١- احسان با مخالفین

احسان و نیکوکاری یکی از ارکان اساسی فضایل اخلاقی در اسلام است، (بخاری،2006: 1/16حدیث٥٠) که دو معنا و کابرد از آن افاده می شود: 1- نیکی و خیر رساننده به دیگران، 2- انجام دهندة اعمال و رفتارهای صالح و نیک.(اصفهانی،1992:٢٣٦).رسول اکرم(ص) در دوران بعثت و حتی در غزوات احسان را بر هر دو وجه عملی نمودند.

احسان و گذشت پیامبر(ص) با اولین منافق اسلام نمونه عالی از اخلاق نبوی است. عبدالله بن ابی از جمله کسانی بود که برای تضعیف موقعیت پیامبر (ص)، دعوت اسلام و تضعیف روحیه صحابه به خصوص مهاجران تلاش بسیار می نمود. هنگامی که سوره منافقون در مذمت رفتار عبدالله بن ابی و دیگر منافقان اسلام نازل شد، عبدالله بن عبدالله بن ابی که تحت امر پدرش بود، نزد رسول اکرم(ص) رفت و به ایشان گفت: اگر شما بخواهید من حاضرم سر پدرم را برای شما بیاورم. به خدا سوگند همة خزرجی ها می دانند که هیچ کسی نسبت به پدرش احسان گرتر از من نبود، ولی از آن روزی بیم دارم که مبادا غیر از من کس دیگری را به کشتن پدرم امر نمائید و من قاتل پدرم را همیشه پیش چشمانم ببینم، مبادا نفسم بر من غالب آید و تحمل دیدنش را نتوانم، و مسلمانی را در بدل کافری بکشم وسبب داخل شدنم در دوزخ گردد. پیامبر فرمودند: «نه! بلکه تا زمانی که با ماست با وی نرمی و مدارا نموده، به نیکوئی رفتار می نماییم». (ابن هشام، بی تا: 2/293؛ طبری، 1967: 2/ 608؛ ابن سید الناس، 1993: 2/131).

٢- مهربانی با سپاهیان و خانواده های آنها و با مخالفین اسلام

رسول الله(ص) با صحابه و یاران خود و حتی در بعضی زمان ها با دشمنان به مهربانی و عطوفت برخورد می کردند و به همین جهت مصداق این آیه قرآن شدند که:« پس به سبب رحمتی از جانب خدا باآنان مهربان و خوش خوی شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند»(آل عمران، 159).[5] برخی از جوانب مهربانی پیامبر(ص) را با سپاهیان مسلمان و دشمنان اسلام به شرح زیر است:

أ- رحمت پیامبر(ص) با جنازه های مشرکان

پس از پایان یافتن جنگ بدر که شماری از اجساد مشرکان لابلای شهدا پیدا شد پیامبر(ص) دستور دادند تا کشتگان قریش را در یکی از چاه های متروک بدر ریختند. یکی از این کشته شدگان امیه بن خلف بود. وی در آزار مسلمانان از هیچ کوششی فرو گذار نکرد؛ از جمله برای بازگرداندن برده مسلمان شده خود بلال حبشی از اسلام، روزها او را روی ریگ های داغ می خوابانید و می گفت: تا از مسلمانی دست برنداری همین گونه خواهی ماند و او با تکرار «اَحَد اَحَد» بر اعتقاد توحیدی خود پای می فشرد(ابن هشام،بی تا:1/632؛ ابن اثیر، 1989: 1/243). تاریخنگاران و مفسّران او را از مصادیق «مستهزئین» برشمرده اند که همراه با ولید بن مغیره و ابوجهل بن هشام، پیامبر(ص) را مسخره می کردند( ابن اسحاق،1410:211؛ سیوطی، الدرالمنثور،1377: 3/252) و نیز از «مقتسمین» دانسته اند که هر ساله در موسم حجّ با تقسیم ورودی های مکه مردم را از گرایش به پیامبر (ص)باز می داشتند(هاشمی بغدادی، بی تا:160). به گفته ابن اثیر، امیه و برادرش اُبی بن خلف بدترین آزار دهندگان پیامبر(ص)و تکذیب کنندگان ایشان بودند (ابن اثیر، 1371: 2/72). با این حال پیامبر(ص) دستور دادند جنازه او را نیز دفن کنند. درباره دفن امیه گفته شده که هنگام دفن اجساد مشرکان، جنازه وی در داخل زره باد کرده بود و بر اثر جابه جایی متلاشی می شد، ازاین رو بدن او را همان جا با سنگ و خاک پوشاندند (ابن هشام، بی تا: 2/ 638).

ب- رحمت پیامبر(ص) نسبت به اسرای بدر

نمونه دیگر از رحمت و عطوفت پیامبر(ص) در برخورد با اسرای بدر صورت گرفت که در نتیجه مشورت با صحابه مقرر شد اسرا در ازای پرداخت فدیه بخشیده شوند که البته این رفتار با سرشت و اخلاق پیامبر(ص) سازگار بود (احمدی میانجی، 1419: 1/107؛ مسلم، 2006: 2/939). گفته شده پیامبر (ص) از پیروزی در جنگ خوشحال بود و اسرای بدر در زندان های قفل شده محبوس بودند؛ اما شب که حضرت بی خواب شده بود و اصحاب علت را جویا شدند پیامبر (ص) پاسخ دادند: صدای عمویم عباس را از زندان می شنوم. به همین جهت عباس را به جهت ایشان آزاد کردند (بیهقی، 1344: 9/65).

سهیل بن عمرو از خطیبان و سخنوران، یکی دیگر از اسرای بدر بودکه عمر به پیامبر(ص) پشنهاد داد اگر زبان او را از حلقومش بیرون کنید دیگر هیچ خطیبی علیه شما سخنرانی نمی کند(واقدی، 1989: ٣٦٥) پیامبر (ص) فرمودند: من کسی را مثله نمی کنم، زیرا خداوند کننده این کار را مجازات می کند هر چند عامل به این کار پیامبر باشد(ابن هشام، بی تا: 1/ 649؛ واقدی، 1989: 1/ 107 ؛ طبری، 1387: 2/ 465).

هنگامی که ابا عزه عمرو بن جمحی، که با اشعارش پیامبر(ص) را آزار می داد، در جنگ بدر اسیر شد. پیامبر (ص) روز بدر ابوعزه عمرو بن عبدالله بن عمیر جمحی را که شاعر بود امان داد و او را بدون دریافت فدیه آزاد فرمود. ابوعزه به پیامبر (ص) گفت: من پنج دختر بینوا دارم که چیزی ندارند. ای محمد، به پاس آنان بر من مرحمت فرمای؛ و پیامبر (ص) پذیرفت. ابوعزه گفت: من عهد استوار می بندم که دیگر با تو جنگ نکنم و مردم را بر ضد تو جمع نسازم و پیامبر (ص) او را رها فرمود. ولی همین که قریش می خواست برای جنگ احد بیرون آید او نیز با آنان همراه شد. ( بیهقی، ١٣٤٤: 9/65؛ مفید، 1380: 79).

ج- عطوفت پیامبر(ص) با شهدا و خانواده های آنها

از دیگر وجوه رحمت پیامبر اکرم(ص) برخورد حضرت با خانواده های شهدا بود. بر این اساس حضرت عمه اش صفیه را از دیدن جنازه برادرش حمزه که در جنگ احد کشته شده بود منع کردند؛ چرا که زنان قریش جنازه پاک حمزه را مثله کرده و مرتکب اعمال ناروا شده بودند.

این برخود پیامبر(ص) نسبت به شهدای صحابه نیز انجام شد و به همین جهت حضرت به جای ارسال اجساد نزد خانواده ها، دستور دفن آنها را دادند و بعد از خاکسپاری اجازه دادند خانواده های شهدا در جایی که اصحاب به شهادت رسیده اند، حضور یابند. این کار پیامبر (ص) به جهت جلوگیری ازپراکنده شدن بدن های پاک شهدا، حزن و اندوه بسیار خانواده ها از دیدن اجساد عزیزانشان بود. به همین جهت حضرت دستور می دادند شهدا را در همان جای معرکه دفن کنند(أبو زهره، ١٩٧٩: 2/ 722-723).

پیامبر(ص) خود از جمله کسانی بود که در غم از دست دادن یاران و صحابه گریه می کردند. هنگامی که سعد بن معاذ به جهت جراحت های وارده در جنگ خندق رحلت کردند، پیامبر(ص) در فقدان او گریستند (اصفهانی، ١٩٩٨: حدیث 3109).

در غزوه موته هنگامی که زید ابن حارثه به شهادت رسید و دختر زید در معرض دیدگان رسول خدا(ص) قرار گرفت، حضرت بسیارگریستند و شیون و زاری کردند. سعد بن عباده علّت را از حضرت جویا شدند. پیامبر(ص) پاسخ دادند این گریه به خاطر شوق حبیب نسبت به محموبش است(ابن سعد،1990: 3/ 47).

در همان غزوه نیز روایت شده که حضرت از اسماء بنت عمیس احوال بنو جعفر را پرسید. اسماء آنها را جمع کرد و پیامبر (ص) آنها را می بویید و اشک از چشمانشان جاری شد و این بعد از اخباری بود که درباره شهادت جعفر بن ابوطالب به پیامبر دادند( واقدی، ١٩٨9: 2/ 766).

د- مهربانی پیامبر(ص) با نزدیکان و خویشاوندان

ابن عباس نقل می کند هنگامی که پیامبر (ص) عازم فتح مکه بودند در راه با بعضی از افراد قریش مانند ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب و عبدالله بن ابی امیه بن مغیره برخورد کردند. آن دو اجازه ورود خواستند و ابو سلمه را واسطه قرار دادند. پیامبر(ص) با همه مودت و خیری که داشتند در ابتدا مخالفت کردند و به ام سلمه گفتند احتیاجی به آن دو نفر ندارند و اجازه ندادند. هنگامی که خبر مخالفت پیامبر (ص) به ابوسفیان و عبدالله بن ابی امیه رسید، ابوسفیان به علی(ع) که همراه او کودکی بود گفت: به خدا سوگند یا پیامبر(ص) به ما اجازه می دهد و یا به این کودک متوسل می شویم و سپس به راه می افتیم تا در اثر گرسنگی و تشنگی بمیریم. هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید حضرت تلطف نمودند و اجازه دیدار دادند( ابن البیع،بی تا: ٣/ 43 -44، حدیث 4330).

در روز فتح مکه با آن همه ظلم و ستمی که قریش نبست به پیامبر(ص) و مسلمانان روا داشته بودند، عکس العمل حضرت غیر قابل انتظار بود. پیامبر(ص) پس از فتح مکه رو به قریش گفتند:« امروز حرجی بر شما نیست و خداوند شما را خواهد بخشید چرا که او بخشنده مهربان است»(بیهقی، ١٣٤٤:٩/ 118). بر این اساس می توان گفت سرزمین هایی که در آن احساس رحمت معمولا جایگزین احساس انتقام و پیروزی می شود، مأمن رحمت پیامبر خدا (ص)و سرزمین او است(حوی،١٩٧٧: ١٣٩). در همان غزوه بود که سعد بن عباده شعار«الیوم یوم الملحمه» سر داد؛ اما حضرت، علی(ع) را فرستاد تا جلوی سعد را بگیرد و شعار «الیوم یوم المرحمه» را بیان کردند(بخاری، ٢٠٠٦: 2/876؛ حدیث 4280).

ه- مهربانی پیامبر(ص) در برخورد با زنان

پیامبر(ص) ذاتاً انسانی دلسوز و مهربان با مردم بود. هنگامی که بلال بعد از غزوه خیبر از قتلگاه یهود و از کنار زنان بدون هیچ توجهی گذشتند، پیامبر(ص) در حالی که کار او را مذمت می نمود به بلال گفتند: رحمت خداوند از تو دور باد موقعی که پس از گشودن دژهای خیبر، صفیه دختر « حیی بن اخطب» را از کنار اجساد و کشتگان یهود عبور دادی، و آن زن سخت ناراحت گردید، پیامبر با کمال ناراحتی به وی فرمود: مگر رحم از دلت رخت بر بسته، که زن اسیر را از کنار کشتگانش عبور دادی (ابن هشام،١٩٩٩: 3/213).

٣- وفای به عهد

یکی دیگر از فضایل اخلاقی پیامبر (ص) وفای به عهد بود. از پیامبر (ص) روایت شده که فرمودند: « هر کس پیمانی را با قومی بسته است نباید آن را بگسلد»(ترمذی، 1998: 3/237 حدیث 1580). در سوره اسراء نیز بر اهمیت و حفظ پیمان تاکید شده است(اسراء، 34)[6] و پیامبر (ص) خود نمونه ای ممتاز در رعایت وفای به عهد حتی با کفار و اهل کتاب بوده اند.

أ. تشویق سپاهیان به وفای به عهد

پیش از جنگ بدر، ابی طفیل به همراه پدرش عازم مدینه بودند که در میانه راه با کفار قریش برخورد کردند. کفار قریش در ابتدا از آنها خواستند با سپاه همراهی کنند؛ اما آن دو نپذیرفتند. پس کفار قریش از ابی طفیل و پدرش حسیل پیمان گرفتند که اخبار آنها را به پیامبر(ص) نگویند. وقتی ابی طفیل و پدرش با پیامبر(ص) برخورد کردند حضرت را از کفار قریش اطلاع دادند و پیامبر(ص) از این کار ناراحت شدند(صحیح مسلم، 2006: 2/956 حدیث 1787).

واقدی ماجرای دیگری از بد عهدی نقل می کند. عمرو بن امیه کسی بود که از ماجرای بئر معونه نجات یافت. وی هنگامی که به مدینه باز می گشت در میانه راه با دو نفر از بنی عامر که پیش از این با پیامبر(ص) پیمانی بسته بودند، برخوردکرد و چون از قبیله و نسب آنها اطلاع یافت، تصمیم گرفت آن دو نفر را به ازای کشته شدگان مسلمان در واقعه بئر معونه به قتل برساند. وی پس از عملی کردن نقشه خود نزد پیامبر(ص) رسید و ایشان را از کار خود اطلاع داد.

پیامبر(ص) او را به خاطر چنین کاری سرزنش کرد و فرمودند آنها از طرف ما امان و پیمان داشتند. پیامبر(ص) خونبهای آن دو نفر را شخصا پرداخت کرد هر چند بنی عامر با خیانت به پیامبر(ص) و پیمان شکنی، یاران رسول خدا(ص) را به قتل رسانده بودند(واقدی، 1989: 1/363-364). عملکرد پیامبر(ص) در واقعه بئر معونه نمونه ای اعلی از وفای به عهد است که سایر مسلمانان را به رعایت این نکات اخلاقی تحریض می کرد.

یکی دیگر از نمونه های پیمان مداری پیامبر(ص) درباره ابو جندل اتفاق افتاد. وی فرزند سهیل بن عمرو بود و چون اسلام آورد توسط پدرش زندانی شد. در جنگ حدیبیه وقتی ابو جندل از ورود مسلمانان و پیامبر(ص) اطلاع یافت با غل و زنجیر از زندان گریخت و خود را به پیامبر (ص) رساند در حالی که در این زمان قرارداد صلح حدیبیه بین پیامبر(ص) و سهیل بن عمرو به نمایندگی از مشرکان بسته شده بود. پیامبر(ص) طبق معاهده ابو جندل را به پدرش بازگرداند و به ابو جندل گفت: «شکیبا باش و پاداشت را از خداوند بخواه، خدا به زودی برای تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما و اهالی حدیبیه صلح کرده ایم و پیمان بسته ایم. ما باید عهد خود را با آنها نگه داریم و نمی توانیم بدان عمل نکنیم(ابن حنبل، 2001: 9/30، حدیث 18910).

بعد از صلح حدیبیه، پیامبر(ص) به مدینه بازگشت. ابوبصیر که در مکه بود اسلام آورد و زندانی شد؛ اما توانست از زندان آزاد شود و خود را به پیامبر(ص) رساند. مشرکان مکه بی درنگ برای پیامبر(ص) پیغام فرستادند تا ابوبصیر را تحویل دهد و پیامبر(ص) به جهت پیمانی که در حدیبیه با مشرکان بسته بود ابو بصیر را بازگرداند و به ابوبصیر گفتند: در دین ما نیرنگ جایز نیست. ابو بصیر در حالی که بسیار اندوهگین بود به حضرت گفت: آیا من را به مشرکانی باز می گردانی که مرا به خاطر دینم مؤاخذه می کنند. پیامبر (ص) پاسخ دادند: خداوند برای تو و دیگر مستضعفان گشایشی خواهند کرد(بیهقی، السنن الکبری، 1344: 9/227).

ب - وفای به عهد پیامبر(ص) با قبیله خزاعه

فتح مکه در سال هشتم هجری اتفاق افتاد. در علت و چگونگی اقدام پیامبر(ص) برای فتح مکه گفته شده پیامبر(ص) پیش از این با قبیله خزاعه همپیمان شده بود؛ اما قریش بدون در نظر گفتن این همپیمانی به بنی خزاعه تعدی نمود و شماری از آنان را به قتل رساند (واقدی، 1989: 2/783؛ طبری،1967: 3/43). پیامبر(ص) به جهت پیمانی که با قبیله خزاعه داشت سپاه بزرگی را به حمایت از آنها روانه کرد که تا آن زمان عرب مانندش را ندیده بودند و مکه را فتح نمود.

٤- شجاعت فرمانده

موارد بسیاری از شجاعت های پیامبر(ص) در منابع تاریخی نقل شده است. حضرت در دوره رسالت در 27 غزوه شرکت داشتند که تعداد کشته شدگان مسلمان در این جنگ ها به نسبت سپاهیان دشمن بسیار اندک بود که این نتیجه شجاعت و فرماندهی حضرت بوده است. از جمله مواردی که بیانگر شجاعت حضرت در مواقع جنگ بوده می توان موارد زیر را بیان کرد:

أ- پیامبر(ص) پیشتاز نبرد

پیامبر(ص) در تمامی غروات در کنار دیگر مسلمانان و حتی متقدم بر دیگر افراد بودند. در اولین مواجهه بین سپاه کفر و سپاه اسلام،یعنی جنگ بدر در سال دوم هجری، پیامبر(ص) طوری حرکت کردند که زودتر از مشرکان به چاه های بدر رسیدند و دراثنای درگیری، جلوی سپاه و کنار مسلمانان در حال جنگیدن بودند. از علی(ع) روایت شده که فرمودند:«اگر ما را در روز جنگ بدر می دیدی که در سخت ترین لحظات به وجود رسول اکرم(ص) پناه می بردیم در حالی که او نزدیکترین فرد ما به دشمن بود و در جنگ از همه جدی تر و شدیدتر بودند». در روز احد که تعداد مشرکان چندین برابر تعداد مسلمانان بود، پیامبر(ص) سخت مبارزه می کردند در حالی که بسیاری از مسلمانان هنگام فرار از کوه احد بالا رفتند تا نجات جان خود را نجات دهند. واقدی به نقل از کعب بن مالک در کتاب مغازی درباره جنگاوری و شجاعت پیامبر(ص) می نویسد:در روز احد کسی را در جدیّت همانند رسول اکرم(ص) ندیدم»(واقدی، 1989: 1/251).

بعد از این که دو سپاه از هم جدا شدند و ترس از بازگشت سپاه مشرکان وجود داشت، پیامبر(ص) دستور دادند تمام جنگجویان آماده قتال شوند. هنگامی که قریش از تجمع و آماده شدن مجدد مسلمانان خبر یافتند از حمله مجدد منصرف شدند (طبری، 1997: 2/750).

در غزوه احزاب نیز بعد از ترس و وحشتی که مسلمانان در این جنگ تجربه کردند و خداوند آنها را یاری نمود، پیامبر (ص) و مسلمانان به سوی بنی قریظه حرکت کردند تا آنها را به جهت نقض پیمان و همکاری با مشرکان تادیب کنند (طبری، 1997: 2/980).

ب- آمادگی همیشگی پیامبر (ص)

آماددگی همیشگی پیامبر(ص) پیش از درگیری ها از دیگر ویژگی های برجسته نظامی ایشان بود. به هنگام خروج سپاه اسلام برای جنگ با یهود بنی قریظه، پیامبر(ص) نخستین کسی بود که آماده نبرد شدند. واقدی در این بار می نویسد:« پیامبر (ص) زره و مغفر و کلاه بر تن کردند، و نیزه ای به دست گرفت، و سپر برداشت، و بر اسب خود سوار شد. یاران پیامبر (ص) در حالی که لباس جنگ پوشیده و بر اسب های خود سوار شده بودند، گرد پیامبر را گرفتند»(واقدی، 1989: 2/497).

پیامبر(ص) در روز حنین نیز بر استری سفید سوار شدند و این خود دلیل بر شجاعت حضرت بود چرا که این سوار در مقابل اسب های جنگی سرعتی نداشت و در چنین مواقعی فرماندهان نظامی سوار بر بهترین مرکب ها می شدند تا به محض احساس خطر فرار کنند (صحیح مسلم، 2006: 2/947 حدیث 1775).

در همان غزوه و در ابتدای درگیری مسلمانان با رگباری از تیرها مواجه شدند که بر آنها فرود می آمد به همین جهت کسی جز حضرت در میدان جنگ باقی نماند. پیامبر (ص) ضمن توجه به راست و چپ خود خطاب به مسلمانان فراری می فرمود: ای یاران خدا و ای یاران رسول خدا! من بنده و رسول خدایم و پایدار و شکیبا ایستاده ام. سپس آن حضرت با حربه خود پیشاپیش همه حمله کرد و خداوند متعال دشمن را هزیمت داد. این خود دلیلی است بر این که حضرت در جنگ ها حتی بر یارانش پیشتاز و مقدم بوده و نقش ایشان کمتر از صحابه نبوده است و ایشان فرمانده، نبی و سرباز بوده است (مهدوی دامغانی، ترجمه مغازی واقدی، 1361: 686؛ صحیح بخاری، 2006: 2/632، حدیث 3024).

٥- صبر و استقامت در میدان نبرد

صبر یعنی زندانی کردن نفس بر اساس آن چه عقل و شرع اقتضاء می کند. یکی از بهترین تجلی گاه های صبر میدان جنگ بوده است. در جنگ احد مشرکان توانستند خود را به پیامبر(ص) نزدیک کنند و پیشانی پیامبر(ص) شکست و لب ایشان زخمی شد و خون بر صورت حضرت جاری گشت و مسلمانان هزیمت یافتند و گروهی از آنها به سوی شهر فرار کرده و شماری از کوه بالا رفتند تا جان خود را نجات دهند(طبری، 1997: 2/65؛ ترجمه، 3/1027). در این پیکارسهمگین وقتی مسلمانان فرار کردند و جز شماری اندک از یاران با رسول خدا(ص) باقی نمانده بودند. پیامبر(ص) با صبر معرکه را در مقابل هزاران نفر از مشرکان مدیریت کردند و با همراهان خود استقامت کردند به گونه ای که مشرکان می دیدند در صورت ادامه خسارت وارده بیشتر از پیروزی است(حوی، 1977: 92)

در جنگ خندق سرتاسر شهر مدینه حصاری طولانی و غیر قابل عبور تعبیه شد که مسلمانان در طی این جنگ حتی خواب نداشتند. احزاب تلاش می کردند از جاهای کم عرض تر عبور کند و مسلمانان به همین جهت دائما در حال تحرّک و جابجایی بودند. این گونه فعالیت ها طولانی شد و مسلمانان خسته شده بودند. شرح حال مسلمانان در این جنگ در قرآن کریم این گونه بیان شده است:«به یاد آورید وقتی را که آنها از بالا و پایین بر شما حمله ور شدند و چشم ها خیره شد و جان ها به گلوها رسید»(احزاب/10).[7] در چنین اوضاعی خبر تکان دهنده ای رسید که بنی قریظه نقض پیمان کرده و با مشرکان همپیمان شده است و بدین گونه مسلمانان در معرض قتل و کشتار و اسیر شدن خانواده هایشان قرار گرفتند. در چنین موقعیتی فرمانده باید صبر پیشه کند، و بعد از آن که مسلمانان متوجه وضعیت خطرناک شدند، در میان سپاهیان امید آورد و اراده ها را تشدید کند و معنویت ها را در انظار مردم بزرگ کند. از این روی بود که پیامبر(ص) یاران خود به پیروزی و کمک خداوند بشارت دادند(بیهقی،دلائل النبوه، 1985، 3/403).

بر این اساس مواقع خطر و بزنگاه ها نباید کمترین تأثیری بر روحیه فرمانده داشته باشد و صبر بهترین ابزار در این زمان ها است. یک فرمانده بزرگ کسی است که در بزنگاه ها بهترین وجهه صبر را پیشه کند و سختی ها را تا رفع کامل آنها تحمل کند و سرزبازان و سپاهیان را در سخت ترین زمان ها به صبر و استقامت برانگیزد و آنها را به نصرت و یاری خدا بشارت دهد(حوی، 1977: 135)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۰۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی