البته ممکن است در این حادثه تعصب مذهبی تأثیر داشته باشد اما این قضیه، یک قضیهی سیاسی است، زیرا مجری آن، دولت میانمار است و در رأس آن دولت نیز زنی بیرحم قرار دارد که برندهی جایزهی صلح نوبل بوده و با این اتفاقات، در واقع، مرگِ جایزهی صلح نوبل رقم خورد.(۱۳۹۶/۰۶/۲۱)
به سبب دلالت روشن و صریح آیه مبارکه مباهله، عالمان شیعه همواره برای اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السـلام بـه ایـن آیه استناد و استدلال می کنند؛ چنان که پیـشوای هـشتمِ ایشان حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا ـ این آیه شریفه را از جهت دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام بـهترین و روشـن تـرین آیه در قرآن دانسته اند و با استناد به این آیه و عـمل رسول خدا ص پس از نزول آن، ثابت می کنند که امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسول خدا ص بافضیلت ترین خـلقِ خـداوند سـبحان است.
سالی هارون الرشید به جهت حجّ به مکه آمد. تصادفاً عبداللَّه عبدالعزیز العمروی که یکی از بزرگان علمای زمان خود بود، نیز در مکه بود. هارون از مروه پایین آمده و قصد صفا داشت. عبداللَّه العمروی فریاد زد: ای هارون! همین که هارون نگاه کرد، عبداللَّه را دید، گفت: بلی.
عمروی گفت: ای هارون: نگاه کن به طرف کعبه، جماعتی به عبادت مشغولند تعدادشان چه قدر است؟ هارون جواب داد: خدا می داند که عددایشان چیست؟ عمروی گفت: ای مرد! خداوند از هر یک از اینها، فقط از نفس خودش سؤال می کند، ولی از تو از همه اینها سؤال خواهد کرد، آماده جواب باش.
هارون نشست و زار زار گریست. گفت: ای هارون! آیا باز حرفی به تو بگویم؟ هارون گفت: بگو. عبداللَّه گفت: مگر نه این است که اگر کسی مال خود را بیهوده خرج کند، باید او را جلوگیری کنند؟ هارون گفت: بلی همین طور است. عبداللَّه گفت: پس اگر کسی مال دیگران را تلف کند با او چه باید کرد؟
گریه هارون بیشتر شد و عمروی از او دور گردید.[1]
غفلت بیماری مرموز و بی سرو صدایی است که سرانجام قلب انسان را به تباهی می کشد. غفلت یعنی از یاد خدا غافل شدن. همین کافی است تا فرصت در اختیار شیطان قرار گیرد تا در درون جان ما لانه کند و آرام آرام تخم همه رذائل را بپاشد و سرانجام قلب ما را به تسخیر خود در آورد و آثار نفوذ و سلطه شیطان در قلب آن است که تفقه در دین ندارد. گوشش به حق شنوا نیست و چشمش بروی واقعیت های زندگی بسته است و به تعبیر قرآن کریم اینان که به مرز حیوانیت و پایین تر از آن سقوط می کنند افراد غافل هستند و اکثریت دوزخ را هم غفلت زده ها پر می کنند:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ.»[1]
در بردباری و گذشت، علی از همه مردمان گوی سبقت را ربوده بود.برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم.او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمن ترین مخالفان علی (ع) بود، اما علی از وی درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکی از سرسخت ترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا می گفت،
چون به شجاعت و دلاوری آن حضرت که زبانزد همگان است بنگریم، درمی یابیم که او از سن بیست سالگی یا اندکی بیشتر در جنگها مباشرت داشته، و حال آنکه با جنگاوریی که علی (ع) از خود به نمایش گزارد، نام شجاعان پیش از خود را به بوته فراموشی سپرد و نیز نام دلاوران پس از خود را از صفحه گیتی پاک کرد.خواهیم دید که علی (ع) در شجاعت بر تمام مردم برتری دارد، این امر آن چنان بدیهی و روشن است که سخن گفتن و ایراد شواهد برای اثبات آن بر انسان زشت و قبیح جلوه می کند. آنچه علی در جنگ کرد، تا روز قیامت به عنوان ضرب المثل به جای خواهد ماند.