بهترین جانباز کیست؟؟/وچه ویژگیهایی دارد؟؟؟
یک جرعه آفتاب
امام سجاد(ع): «واِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللهِ عزّوجلَّ مَنْزلَةٌ یَغْبِطُهُ بِها جَمِیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ الْقِیامَة؛ برای عباس در پیشگاه خداوند بزرگ مقامی بس ارجمند است که همه شهیدان در روز قیامت به آن مقام غبطه می خورند».[1]
امام صادق(ع): «کانَ عَمُّنا عباسُ بْن عَلِیٍّ؛ نافِذَ الْبَصِیرَةِ صُلبَ الْاِیمانِ جاهَدَ مَعَ اَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ و أبلی بَلاءً حَسَناً؛ عموی ما عباس پسر علی، بینشی تیز و دقیق و ایمانی محکم و استوار داشت، در رکاب برادرش با دشمنان جهاد کرد و به خوبی از عهده آزمایش الهی برآمد و به مقام شهادت رسید».[2]
ادب و وفا
ابوالفضل(ع) ادب آموخته فرهنگستان ادب قرآن و عترت رسول بود. در زمان پدر چون بنده ای، فرمان بردار اوامر پدر بود و دستورهایش را به گوش جان می شنید و با جان و دل انجام می داد. در زمان امامت امام حسن نیز پیروی و اطاعت و احترام به امام زمانش سرلوحه زندگیش بود. آن زمان که امام حسین زینت آرای شجره طیبه امامت گردید، حضرت در همه جا و همه حال با او بود و هرگز او را تنها نگذاشت. هرگز جلوتر از امام گام بر نمی داشت و بدون اجازه او سخن نمی گفت. هیچ کس ندید که او بی اذن برادر در کنار او بنشیند و .. اذن نشستن می داد همچون عبدی خاضع دو زانو در برابر او می نشست. افق آسمان ادب آن حضرت آنجا بود که در کنار نهر علقمه زمانی که می خواست تا کام تشنه خود را با جرعه آبی سیراب نماید، یادِ تشنگی مولایش حسین و کودکان آن حضرت کرد و آب را بر آب ریخت و لب تشنه به سوی خیمه رهسپار شد. هرگز برادرش را برادر خطاب نکرد؛ همیشه ایشان را سید و مولا و آقا خطاب می نمود به جز آن زمان که در آخرین ساعات عمر خود در آستانه شهادت بود صدا زد برادر جان حسین! مرا دریاب.[18]
گویند: وقتی پرچم قمر بنی هاشم را بعد از جنگ وارد مجلس یزید می کنند یزید نگاهی به آن می کند و می بیند که همه جای پرچم مملو از جای تیر است و فقط یک جاست که آغشته به خون است؛ سؤال می کند این پرچم از آن کیست؟ ناگفته پیداست که صاحب آن بسیار باوفا بوده که تیر به همه بدنش اصابت کرده اما پرچم را رها نکرده پاسخ آمد: پرچم از آن عباس بن علی است.[19]
حضرت عباس باب الحوائج
همه بندگان خدا می توانند در همه حال و همه جا و همه وقت با خالق خود پروردگار هستی ارتباط معنوی برقرار نمایند و برای رفع حاجات خود طلب کمک نمایند. خداوند متعال به بندگان خود فرمود: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛ برای تقرب به خدا وسیله ای فراهم کنید.»[20] که این وسیله قرآن، شخص پیامبر، حضرت فاطمه زهرا(س)، امامان معصوم، خانه کعبه و بسیاری از اشخاص و مکان های پاک و مقدس هستند که حضرت عباس نیز یکی از این وسیله هاست.
باب الحوائج لقبی است که در آسمان وجودِ حضرت عباس به سان اختری تابناک به چشم می خورد. این لقب نشان از یا برآوردن خواسته ها و حاجات علاقه مندان آن حضرت دارد. او حتی قبل از شهادتش نیز باب الحوائجِ ساحتِ امام حسین(ع) بود. هرگاه کسی در ساحت امام حسین(ع) حاجتی داشت به سرعت به حضور حضرت عباس می شتافت؛ چون ایشان سریع به حوائج ایشان رسیدگی می کرد و ازآن رو به ایشان لقب مستعجل[21] داده بودند یعنی سرو قامتی که به برآوردن حاجات دیگران شتاب می کرد.
وظیفه شناسی نسبت به دین
ای ابوالفضل تو حق دینت را ادا کردی آن زمان که به امر برادر به میان سپاه کفر شتافتی تا شبی را برای دعا و استغفار و عبادت حق تعالی مهلت بگیری! آخر تو می دانستی که مولایت حسین(ع) برای نماز قیام کرد، تو می دانستی که سرورت تشنه عبادت و بندگی است، تو می دانستی که او عاشق تلاوت کتاب خداست.[22]
تو حق دینت را ادا کردی ازآن رو که شب را تا به صبح از قبله عشقت حسین و یارانش که مشغول عبادت آفریدگار هستی بودند پاسبانی کردی و خود نیز سر تعظیم و بندگی بر آستان خاک ساییدی.[23]
عشق به شهادت
«از مرگ هراسی ندارم زیرا مرگ مایه کمال است تا آنکه پیکرم همانند پیکر دلیرمردان در خاک نهان شود. جانم فدای جان پاک مصطفی(ص) من عباسم و سقّا لقب دارم و هرگز روز ستیز با دشمن ترس و هراسی ندارم».[24]
منم عباس مرد رزم و پیکار
ندارم بیمی از انبوه کفار
منم سقّا نمی ترسم ز مردن
چه نیکو در ره دین جان سپردن[25]
ای نفس از کافران مَهراس و به رحمت ایزد بزرگ و هم نشینی با پیامبر اکرم بشارتت باد. اینان دست چپم را بریدند؛ پروردگارا ایشان را به آتش شرربار دوزخ درافکن.[26]
آورده اند که ...
معنای وفا
هنگامی که وسایل غارت شده از شهدای کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگی وجود داشت که همه جای آن آسیب دیده بود، جز دستگیره آن. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟ گفتند: عباس پسر علی(ع). یزید از روی حیرت و تجلیل، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جای آن، مگر دستگیره اش سالم نمانده است؛ چرا که پرچم دار، آن را با دست حمل می کرده و این نشان می دهد او تیرها و ضربه ها را که بر دستش وارد می شد تحمل کرده و پرچم را رها نساخته است. سپس ادامه داد: ای عباس! با این جوان مردی، لعن و ناسزا را از خود دور ساختی. این است معنی وفای برادر نسبت به برادرش.[27]
کوتاه و گویا
عباس، یک اسم نیست؛ حقیقتی است که خورشید را به چشمه می برد.
مشکی به دوش دور شد از التهاب شط، اما، تصویر این زلالی بی پایان تا دامن ابد در جویبار زمزمه تاریخ تکرار می شود.
آن مشک آب اگر به لب ها می رسید، تاریخ چه می کرد بی عشق؟
سزاوارترین کسی که باید بر او گریست، جوانی است که در کربلا حسین(ع) را گریان کرد.