اجابت دعای مادر
یک روز شهید حاج حسین بصیر، جانشین لشکر پر افتخار 25 کربلای مازندران از مادرش خواست که به وی اجازه دهد تا بر سجاده او دو رکعت نماز حاجت بخواند و پس از پایان نماز، بر دعاهای فرزندش آمین بگوید.
مادر حاجی به خیال این که فرزندش چون همیشه، پیروزی رزمندگان اسلام را از خدا طلب می کند، با کمال توجه برای دعاهای زمزمه وار فرزندش آمین می گفت. نماز و دعا که به آخر رسید، حاجی رو به مادرش کرد و گفت: مادر! آیا می دانی این دعایی که تو آمینش را گفتی برای چه بود؟ مادر گفت: حتماً پیروزی و نصرت رزمندگان اسلام را از خدا خواستی. حاجی گفت: بله، آن به جای خودش، ولی من از خدا طلب شهادت کردم، چون می دانم که تو با دعاهایت مانع شهادتم می شدی، امروز می خواستم آمینت را هم بر شهادتم بشنوم. مادر گفت: پسرم! به خدا من از شهادت شما باکی ندارم؛ چنان که برادرت شهید شد و هادی هم در جبهه است، اما من دوست دارم شما بمانید و از امام و انقلاب و اسلام و قرآن دفاع کنید.
و چه زود تیر دعای فرزند، شعله ور از چاشنی آمین مادر به هدف اجابت نشست و حاجی را از قله های «ماووت» در ناپیدای غیب به شهادت رساند.