آدم خوبی بود، چه جوری به این جا کشیده شد؟
بعد از سال ها دیدمش ، خیلی تعجب کردم ... نسبت به سال های دبیرستان که با هم بودیم خیلی تغییر کرده بود ... بعد که کمی بیشتر با هم حرف زدیم و به حرف هایش فکر کردم دیدم که این تغییرات نتیجه یک سری بی احتیاطی هایی است گاهاً همه ما به آن بی توجه هستیم...

ظاهرش که اصلاً توصیف نشدنی بود ... نوع حرف زدنش حتی حالت جویدن آدامس در دهانش ... نوع نشستن ، راه رفتن و حتی نگاه کردنش به دیگران ... در همین چند دقیقه ای که با هم حرف زدیم همه کلامش مملو بود از تمسخر، فحش، عیب جویی، غیبت، تهمت و...