مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

۲۴۴ مطلب با موضوع «شهداء» ثبت شده است

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

استعفا از شهرداری برای رفتن به جبهه

قاری قرآن و بود و در ادامه راه مادر گام به این عرصه گذاشته بود، کارمند شهرداری بود و برای رفتن به جبهه از کارش استعفا داد، چند روز مانده به شهادت حالاتش تغییر کرده بود. می‌گفت: دیگر دلم برای هیچ‌کس تنگ نمی‌شود و قرار است اتفاق خوبی برایم رخ دهد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۵
khademoreza kusar
سه شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۱ ق.ظ

شهید «زین‌الدین» و شوق دیدار شهید ندیری

قبل از عملیات «والفجر مقدماتی» ما به اتفاق «شهید ندیری» و «شهید زین الدین» و تنی چند از برادران به محل عملیات رفتیم؛ منطقه آنچنان پوشیده از رمل بود که راه رفتن عادی انسان را با مشکل مواجه می ساخت و به خاطر وجود همین رملها در آنجا تا آن وقت، هیچ عملیاتی صورت نگرفته بود، دشمن نیز احتمال هیچ گونه پیشروی از سوی نیروهای ما را نمی داد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۸:۳۱
khademoreza kusar
پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ق.ظ

جوان ترین فرمانده قرارگاه جهادی

جوان ترین فرمانده قرارگاه جهادی، کارآفرین، طراح و مجری ایده های اقتصادی با هدف رفع مشکلات معیشتی مردم، تلاش برای کوتاه کردن دست دلالان از چرخه اقتصاد خُرد، اشتغال زایی برای جوانان و زنان سرپرست خانوار از مهم ترین اقدامات جهادی وی است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۹:۴۲
khademoreza kusar
پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۸ ق.ظ

شهید زین الدین به روایت همسر

لبنان که می خواست برود نگران بودم. حاج احمد متوسلیان هم که آن جا اسیر شده بود. گفتم " اون جایی که می روی جنگه؟ اگر هست بگو. من که تا اهوازش را با تو آمده ام. " گفت " نه، بابا، خبری نیست. من اینجا شهید نمی شوم . قراره تو وطن خودمان شهید شویم. " اولین بار در سوریه بود که حرف از شهادت زد. برگشتنی از سوریه دیگر خودمانی تر شده بودیم. دیگر صدایش نمی کردم آقا مهدی. راحت می گفتم مهدی. دلیلش شاید بچه ای بود که به زودی قرار بود به دنیا بیاید. دیگر شرم و حیای تازه عروس و دامادها را نداشتیم. حرف هایمان را راحت تر به هم می گفتیم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۹:۲۸
khademoreza kusar
پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۳ ق.ظ

فرمانده جوان و پر تلاش

فرمانده جوان و پر تلاش
گاه هفته ها شبی دو سه ساعت بیشتر نمی خوابید. مثل پهلوان ها جلو می رفت. یک بار دستم را گرفت و گفت برویم به نیروهایم سر بزنیم. وارد خط شدیم ما را محاصره کردند من ترسیدم گفتم چه شده؟ گفت این کار برنامه هر روز ما است، آمده ایم خط شکن باشیم. خالص و بی ادعا بود هیچ ادعایی نداشت. برای کسی کارهایش را بازگو نمی کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۸:۵۳
khademoreza kusar
يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۳۳ ب.ظ

شهید زین الدین، فرمانده رتبه 4 کنکوری

مهدی در رشته پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهه‌ های حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را اقدم به تحصیل قرار داد. سبک زندگی شهدا نیاز به کنکاش و مطالعه و بازخوانی دارد. باید در سیره شهدا جستجو، مطالعه و تبلیغ شود تا نسل جوان بداند که شهدای ما برای احیائ اسلام و امنین این میهن و آین مرز و بوم ساکت ننشسته و جان خود را فدا کردند. و چه الگوهای خوبی بودند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۴:۳۳
khademoreza kusar
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۱۴ ب.ظ

سبک زندگی شهید صالحی و اخلاص

نتیجه تصویری برای عکس شهدا

ایشان از صدا و چهره ی خوبی برخوردار بودند و واقعا از این نعمت های خدادادی به بهترین شکل استفاده می کردند. لبخند از لبان ایشان هیچ وقت محو نمی شد. بین جمع جوان ها و روحانیون معروف بود که اگر حاج آقا صالحی در جمعی باشند محال است افراد نخندند. ایشان چون مهربان ومردمی و با اخلاص بودند قدرت جذب عجیبی داشتند. ایشان خیلی پر انرژی بودند و به ورزش هم خیلی اهمیت می دادند و شناگر قابلی بودند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۲:۱۴
khademoreza kusar
پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۳۴ ق.ظ

انتظار طولانی به سر رسید!

به ابوالفضل قول داده بودم تا روزی که پا دارم و تا روزی که نفس دارم راهش را ادامه می‌دهم. من خودم در ستاد پشتیبانی جبهه حضور داشتم و در کار‌های مربوط به جنگ مشارکت می‌کردم، به قول معروف رزمنده پشت جبهه بودم. در مراکز مختلف هم بودم؛ در خیابان شهید عراقی، در نارمک، در ایستگاه هاشمی سیدخندان هر روز می‌رفتم کمک می‌کردم حتی پتو‌هایی که از جبهه می‌آوردند را می‌شستم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۴
khademoreza kusar
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ق.ظ

تنها زن شهیده در کربلا

امّ وهب از خیمه بیرون رفت و در کنار پیکر همسر شهیدش نشست. خاک و غبار از سر و صورت عبداللّه پاک می ‌کرد و می ‌گفت: بهشت گوارایت باد. در این هنگام شمر بن‌ذی‌الجوشن به جوانی از سربازانش گفت: برو با عمود بر فرقش بکوب!. و او چنین کرد و سر آن زن درهم شکست و در دم جان سپرد و به فیض شهادت نائل آمد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۰۷:۰۹
khademoreza kusar
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۰۶ ق.ظ

شهید محمد مهدی رحیمیان

محمد مهدی رحیمیان(شهید دفاع مقدس)

خرداد ۱۳۳۶ش در خانه‌‎ای واقع در خیابان شهید عباس مفرد، کودکی متولد شد که نامش را محمدمهدی گذاشتند: شهید محمدمهدی رحیمیان. محمدمهدی در خانواده‌‎ای مذهبی رشد کرد و روز به روز بزرگ‌تر شد. پدرش کارمند بیمارستان امام سجاد (ع) بود و در هیأت‌های مذهبی و مجالس و مراسم دینی حضوری فعال و مستمر داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۰۷:۰۶
khademoreza kusar