حکمت بیماری از دیدگاه امام صادق (ع)
تردیدى وجود ندارد که در نظام هستى ، هیچ پدیده اى بى حکمت نیست ، هر چند این حکمت بر ما پوشیده مانده باشد. امام صادق (ع) درباره حکمت بیمارى فرموده است :
بیمارى بر چند گونه است : بیمارى آزمون ، بیمارى کیفر و بیمارى اى که علت مرگ قرار داده شده است .
امام صادق (ع) در این سخن ، سه حکمت براى بیمارى ذکر کرده و این هر سه بر دانش طب ، ناشناخته است .
تربیت
حکایت جالبى از امام صادق (ع) نقل شده است که امیر مؤ منان به بیمارى اى گرفتار شد. جمعى ایشان را عیادت کردند و از حال وى پرسیدند و گفتند: اى امیر مؤ منان ، به چه حالتى شب را به روز آوردى ؟
امام (ع) بر خلاف عادت متعارف فرمود:
اءصبَحتُ بِشَرّ: با بدى شب را به صبح آورده ام .
آنان از این سخن ، شگفت زده شدند و گفتند: سبحان الله ! آیا این ، سخن چون تویى است ؟
امام در پاسخ آنان فرمود: خداوند متعال مى فرماید: ((و نَبلُوکُم بِالشَّرّ وَالخَیرِ و اِلَینَا تُرجَعونَ)) فالخَیرُ: الصِّحَّة وَالغِنى ، وَالشَّر: المَرَضُ وَالفَقرُ، ابتِلاء و اختِبارا یعنى در این سخن خداوند، خیر، همان تندرستى و بى نیازى و شر همان بیمارى و فقر است که آزمون و امتحان هستند.
تعریف بیمارى
از بزرگترین گرفتارى ها
امام صادق علیه السلام : چهار چیز است که اندکش هم بسیار است : آتش ، دشمنى ، تهى دستى و بیمارى .
شمارى از حکمت هاى نهفته در بیمارى ها
امام صادق (ع)- در پاسخ به مردى زندیق که پرسیده بود: کودک خردسالى که نه گناهى کرده و نه جرمى از او سر زده : به چه سبب ، مستحق دردها و بیمارى هایى شده است که به وى مى رسد -: بیمارى بر چند گونه است : بیمارى آزمون ، بیمارى کیفر و بیمارى اى که علت مرگ قرار داده شده است . امّا تو مدعى هستى که آن از خوراک نامناسب ، نوشیدنى آلوده و بیمارى اى است که در مادر وى وجود داشته است و گمان مى کنى که هر کس ، بدن خویش را درست تدبیر کند و در احوال خود، نیک بنگرد و در آنچه مى خورد، سودمند و زیان آور را از همدیگر بازشناسد، بیمار نمى شود. تو در این دعوى به (عقیده ) کسانى مى گرایى که مى پندارند بیمارى و مرگ ، جز از خوردنى ها و نوشیدنى ها نیست . ارسطو، استاد طبیبان بود. افلاطون ، سرآمد حکیمان بود و جالینوس ، پیر و پرتجربه بود؛ امّا نتوانست مرگ را آن گاه که در آستانه ى وى فرود آمد، از خویش برانَد. همه مُردند، در حالى که در حفظ خویش و در اندیشیدن به آنچه با بدن سازگار است از هیچ کوششى فروگذار نکردند. چه بسیار بیمارى که درمان کننده ى او را بیمارى افزوده است و چه بسیار طبیب داناى آشنا به دارو و درمان ، که خود مرده و (در برابر) فردى ناآگاه به طب مدتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدّت (زندگى ) و فرارسیدن اجلش ، آگاهى به طب ، سودى نبخشیده ، و نه این را پیش از سرآمدن مدت (زندگى ) و به گاه دورتر بودن اجل ، ناآگاهى از طب ، زیانى رسانده است .