درباره امام زمان چی دوست داری داری بخونی؟؟؟
شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنی
ما را ز دام سخت جدایی رها کنی
چیزی نمی شود که میان قنوت خود
یک ذره هم برای ظهورت دعا کنی
چشم های حیدری شما باده پرور است
یک ذره می شود که به ما می عطا کنی
ای فارس الحجاز غریب خدا بیا
تا مرقدی برای عزیزت بنا کنی
ای یوسف قبیله ی زهرا نمی شود
ما را به عطر پیروهنت آشنا کنی
آیا نمی شود که بیایی و بعد از آن
ما را ز بام مسجد کوفه صدا کنی
برخیز و ذوالفقار خودت را تکان بده
وقتش شده است کرب وبلایی به پا کنی
آقا تو را قسم به غریبی عمه ات
جمعه بیا که حاجت ما را روا کنی
مولای ِ روضه های معطر بیا بیا
خورشید ِ نسل های مطهر بیا بیا
ما دل به جذب ِ های نگاه تو بسته ایم
تکرار عشق های مکرر بیا بیا
به خاطر این ناله ها بیا
چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب
چقدر دیده ی ما تر بیا بیا
آقا فدای چشم پر از غربت شما
هر چه شکست بال کبوتر بیا بیا
آقا فدای قلب ِ
چه قلبی،این شب ها قلب امام زمان(عج)در چه حالیه؟
آقای فدای قلب ِ پر از سوز و ناله ات
آقا می خوام یه قسمی بدم،نمی تونم همین جوری بگم،
آقای فدای قلب پر از سوز و ناله ات
آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا
دست بسته این ناله رو هم داره،کی باورش می شد یه روز دست علی رو ببندن،این که از اول شعر میگم بیا بیا،واسه ی خودم نیست،اصلاً من کیم،همه حرفم برا یکی دیگه است، ناله ام برا یکی دیگه است،چرا میگم بیا؟
تا که بیاوری کمی از اشک های خود
مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا
حالا فهمیدی برا چی میگم بیا،بیا با چشم پر اشک بیا،معولاً به چشم پر اشک چی میگن،میگن چشم بارونی،چرا بارون بیاره آقا؟
باران بیار،آب بیاور،
چرا؟ همه یه در ِ، در حال سوختن رو تصور کنن.
باران بیار،آب بیاور،خودت بریز
بر شعله های سرکش این در بیا بیا
بیا خودت آب بریز رو در خونه ی مادرت،کی فکر میکرد این در تو آتیش بسوزه،ای وای وای،آخ مدینه یه مرد نداشت این در و خاموش کنه،مدینه یه مرد نبود بگه،نامردا،اینی که پشت این در ِ،یه مادر هجده ساله است.یا زهرا........