چرا حق معلم به خوبی اداء نمی شود؟؟؟؟؟
1. حقّ معلّم و استاد
«و امّا حقّ پرورشدهندهى تو با دانایى، این است که او را بزرگ بدانى و مجلسش را محترم بشمارى و خوب به او گوش سپارى و توجّه نمایى و او را براى آموزش خودت از آن چه تو را از دانش او بىنیازى نیست یارىرسانى، به این ترتیب که درک و فهمت با او و آماده براى او باشد و با ترک لذّتها و کاستن از واسته هاى خویش، دل و دیدهات را پاک و روشن به او بسپارى.و دیگر این که بدانى تو پیامرسان او هستى تا آن چه را که به تو مىآموزد به نادانانى که به تو مىرسند بیاموزى، پس لازم است که آن را به خوبى به آنان برسانى و در گزارش پیام او خیانت نکنى و هر گاه پیامرسانى او را به عهده گرفتى براى آن به پا خیزى و نیرویى نیست مگرآن که به یارى خدا باشد.»
در این بخش امام سجّاد(ع) دست کم پنج حق براى استاد و معلّم مىشمارد به این ترتیب که مىفرماید :
1. احترام او را نگهدارى و حضورش را محترم شمارى؛
2. با تمام توجّه به او گوش سپارى و در محضرش حواس خود را به چیز دیگرى مشغول ندارى. جاى تأکید است که خوب شنفتن و به درستى شنیدن ـ به اصطلاح امام سجّاد(ع): حُسنُ الاستماع ـ خود هنرى است که ارزشش کمتر از خوب سخن گفتن نیست. متأسفانه ما آن قدر که به هنر سخن گفتن مىپردازیم خود را براى درست شنیدن آماده نمىسازیم. بسیار اند کند آنان که به هنر زیبا شنیدن و صحیح گوش سپردن آراستهاند و خود را براى این مهمّ ساخته و پرداختهاند.
3. براى درک درست و فهم صحیح درس و بحث با استاد و آموزگار خود همدل و همگام باشى و در این راه هرگز از همکارى و همراهى با استاد دریغ نورزى.
4. آنچه را که از اساتید خویش آموختهاى به شاگردان خودت بیاموزى و پیام و کلام آموزگارانت را به نسلهاى بعدى برسانى.
5. در این پیام رسانى، دقیق و امین باشى و در این مهمّ، همهى سعى و توان خود را به کارگیرى تا هرگز در گزارش پیامهاى اساتیدت خیانت نکرده باشى.
از امیر مؤمنان على(ع) روایت است که گفت :«إِذا جَلَسْتَ إِلَى الْعالِمِ فَکُنْ عَلى أَنْ تَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْکَ عَلى أَنْ تَقُولَ وَ تَعَلَّمْ حُسْنَ الاِْسْتِماعِ کَما تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَ لاتَقْطَعْ عَلى أَحَدٍ حَدیثَهُ»؛ وقتى پیش دانشورى بنشینى بر شنیدن حریصتر باش تا سخن گفتن؛ و خوب شنیدن را بیاموز همانطورى که خوب سخن گفتن را مىآموزى و هرگز سخن کسى را قطع مکن! و از حضرت امام صادق(ع) روایت است که گفت :«اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقارِ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ»؛ دانش آموزید و آن را با نرمخویى و وقار بیارایید و براى کسى که او را دانش مىآموزید و نیز براى کسى که از او دانش اندوختهاید خاکسارى کنید!
افتادگى آموز اگر طالب فیضى***هرگز نخورد آب زمینى که بلند است
پر پیداست که باید مجلس و محضر استادان و دانشوران را نعمتى بزرگ براى خود دانست و تا مىتوان با ارباب علم و معرفت نشست و برخاست داشت که دورى از مجالس و محافل علما و حکما، انسان را حتّى از چشم خدا نیز مىاندازد.امام زینالعابدین(ع) در جایى از دعاى ابوحمزهى ثمالى به خدا عرض مىکند:
«سَیِّدى!... لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى مِن مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنى أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى فِى الْغافِلینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ ایَسْتَنى»؛ سرورم! شاید مرا در مجالس علماء نیافتى پس به حال خودم وا گذاشتى و خوارم ساختى و یا شاید که در میان بىخبرانم دیدى پس از رحمتِ خود ناامیدم کردى.
2. حقـوق شـاگردان (دانـش آموزان و دانشـجویان)
«و امّا حق زیردستانى که با دانایى رعایت حالشان را دارى این است که بدانى این خداست که تو را با دانشى که از گنجینه حکمت داده برآنها سرپرست ساخته است، حال اگر در آنچه خدا تو را سرپرستى داده به نیکى رفتار کنى و در جایگاهى ایستاده باشى که گنجینهدار مهربان و خیرخواهِ سرورش در امور بندگان و نیزبردباروخدامحورى مىایستد تا آنجا که هرگاه نیازمندى را ببیند ازآن دارایىهایى که دارد به او مىبخشد آنگاه سرپرستى رشدیافته خواهى بود تا بتوانى از پسِ آن سرپرستىِ که دارى آن چنان که امیدمىرود برآیى وگرنه خدا را خیانتکار و خلق خدا را ستمکار خواهى بود تا خدا دانشى را که دارى از تو بستاند و تو را به شکست بکشاند».
در این بخش براى شاگردان چندین حقّ و حقوق گفته شده است که به اجمال توضیح داده مىشود.
1. استاد، خود را گنجینهدار دانش و حکمتى بداند که خدا وى را امین آن دانسته و بر شاگردانش سرپرست ساخته است.
2. با شاگردان به نیکى و با خوشخُلقى رفتار کند.
3. استاد، نسبت به شاگردانش مهربان و خیرخواه و دلسوز باشد.
4. استاد، با دانشآموزان با بردبارى و خویشتندارى رفتار کند.
5. استاد از آموختن آنچه را که یاد گرفته است به شاگردانش دریغ نکند که اگر خوددارى کند به خدا خیانت کرده و به خلق خدا ستمکار بوده است.
چنانکه پیداست در این بخش به خُلق و خوى زیبا و به مهربانى و دلسوزى و بردبارى و خویشتندارى استاد و دورى جستن وى از بدخُلقى بسیار تأکید شده است. زیراکه اگر آموزگار و استاد، پارسا و وارسته و خود ساخته نباشد و دلش به حال شاگردانش نسوزد هرگز نمىتواند استعدادهاى گوناگون شاگردانش را شکوفا سازدو از قوّه به فعلیّت برساند، بلکه با کشتن استعدادشان آنان را از شجاعتِ اندیشیدن وپرسیدن باز مىدارد و دانسته و نادانسته آنها را خوار و زبون بار مىآوردوآنان را رفته رفته از بلندهمّتى محروم ساخته به ترک تحصیل وا مىدارد و این همه همان است که در این بخش از سخنان امام سجّاد(ع) «خیانت به خدا و ستمکارى کردن به خلق خدا» خوانده شده است.
بارى برخورد بزرگوارانه آموزگار؛ و مهربانى و دلسوزى استاد، مىتواند از کودکان کندذهن و کودن نیز دانشمندى بزرگ و تأثیرگذار بسازد و با اخلاق کریمانه خود کلاس درس را براى شاگردانش بهشت موعود نماید.
درس معلّم ار بُوَد زمزمه محبّتى***جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را
به عبارت شهید ثانى آموزگار با شاگردانش باید مانند پزشک با بیمارانش باشد و هر کارى را که امید مىرود براى بهبودى آنان مؤثّر است به کار گیرد چرا که بیمارى نادانى و روانى سختتر از بیمارهاى جسمانى است.
مرحوم شهید ثانى بیست ادب از آداب آموزگارى را که لازم است استاد آنها را در حق شاگردانش لحاظ کند، مىشمارد و هر کدام را به تفصیل توضیح مىدهد و درجایى مىنویسد :«و کُل خبر ورد فى حقوق الإخوان آتٍ هنا مع زیادة»؛ «هر خبر و روایتى که در حقوق برادران دینى وارد شده این جا (در حقوقِ شاگردان) نیز با حقوق فزایندهاى مىآید و تحقّق مىیابد».
حال حقّ و حقوق برادرى چیست و چههاست باید به کتابهایى که از دیر باز دراین باره نوشته شده است ـ مانند کتاب مصادقة الأخوان از شیخ صدوق ـ مراجعه کرد ویا «باب حقّ المومن على أخیه و اداء حقّه» را از بخشِ «کتاب الایمان والکفر»که در اثر وزین کلینى رازى موسوم به الکافى است مطالعه کرد.
بر گرفته از:«شرحی بر رساله حقوق امام سجاد(ع)»، محمدصحتی سردرودی