19 اردیبهشت چه روزی است؟
19اردیبهشت، در تقویم جهانی روز تشکیل جمعیت های امدادی داوطلب برای تسکین آلام آسیب دیدگان از جنگ است که امروز در تمام وقایع قد علم می کنند تا به مدد آسیب دیدگان برسند و برای خود نماد «صلیب سرخ» را برگزیدند که در جوامع اسلامی با نشان هلالی سرخ گون موسوم به «هلال احمر» نشان داده می شود.

هلال احمر و جنگ تحمیلی
جا دارد که در این روز یادی کنیم از امدادگران هلال احمر در دوران دفاع مقدس که همچون پروانه های عاشق در اطراف رزمندگان زخمی دفاع مقدس می گشتند تا مرهمی بر جراحت و مجروحیت این خاک نشینان افلاکی باشند.
دکتر «سید نیما توکلی»، مشاور سابق رییس جمعیت هلال احمر در امور ایثارگران فرزند امیر سرتیپ خلبان شهید «سید جلال توکلی» است که در اولین روز رسمی جنگ یعنی سی و یکم شهریور 59 به شهادت رسید.حضور وی در جمعیت «هلال احمر» سبب شد تا در این روز پای گفتگو با او بنشینیم.
تللو روح کرامت
مشاورسابق رییس جمعیت هلال احمر در امور ایثارگران دلیل حضورش در این جمعیت را اینگونه عنوان می کند: تللو روح کرامت و ایثار انسانی در جمعیت تنها دلیلی آمدن من به هلال احمر بود. هرچند داوطلبانه نیامدم و به من پیشنهاد شد، اما وقتی این مسئولیت را پذیرفتم که جمعیت را شناختم، دیدم که اهدافش در راستای روحیه ام است، زمینه کاری برایم گسترده بود. به عنوان یک پزشک هم در فضای کار خصوصی و هم در مجموعه های درمانی و دانشگاهی وزارت بهداشت موقعیت های مناسبی برایم وجود داشت. به میل خودم هلال احمر را انتخاب کردم چون احساس کردم اینجا همان جایی است که از روی دل کار می شود و باقیات الصالحات زیادی میشود جمع کرد و دعای خیر همیشه پشت سرم است و خواهد بود.
حدود ده سال پیش به عنوان نیروی رسمی جمعیت هلال احمر به این ارگان پا نهادم و کار خودم را به عنوان معاون اداره کل امور بین الملل در جمعیت هلال احمر آغاز کردم. پس ازآن در ماهیت مشاور نماینده ولی فقیه و مدیرکل حوزه نمایندگی ولی فقیه خدمت کردم و سپس با عنوان مدیرکل دفتر نوسازی و تحول اداری لباس خدمت در این جمعیت به تن کردم. چند سالی هم مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان البرز بودم و از سال 88 با حفظ سمت جایگاهی که داشتم مشاور رئیس جمعیت در امور ایثارگران شدم تا خدمت خودم را در محضر ایثارگران ادامه دهم.

انس با شهادت
توکلی می گوید: هرچند زمان شهادت پدرم سنی نداشته ام که از آن روز چیزی به خاطر بیاورم اما مادر آن قدر من و خواهرم را با یاد پدر و روز شهادتش مأنوس کرده که وقایع را به خوبی میدانم.
ساعت ۸ صبح ۳۱ شهریور ۵۹، هواپیماهای جنگی عراق غرش کنان روزی را رقم زد که یادآور دردهای زیادی است.
سیستم رادار فرودگاه بوشهر با مشکل مواجه می شود و دو تعمیرکار حرفهای یعنی پدرم که آن زمان سرهمافر سوم محسوب میشد به همراه دوست صمیمی اش سرهمافر سوم امیر ربیع النجاه داوطلبانه از شیراز خود را به بوشهر میرسانند.
ساعت دو بعدازظهر بود که رادارها تعمیر شده و آن دو سوار بر خودرو در حال خروج از فرودگاه بودند؛ اما رژیم بعث که کمر به بمباران فرودگاههای ایران بسته بود موشکی را در باند این فرودگاه رها میکند. موشک خودرو حامل آنها را هدف قرار میدهد. پدرم به درجه رفیع شهادت و ربیع النجاة دوست قدیمش به جانبازی ۷۰ درصد نائل میشود.
تشیع روی تانک
آن روزها در فرودگاه بوشهر پروازممنوع اعلام شده بودی از طرفی هم مجبور بودند تا پیکر پدر را از بوشهر به مشهد منتقل کنند برای همین هم با توجه به اینکه احتمال آن میرفت که با برخاستن هواپیما موردحمله جنگنده های عراقی شود، هواپیمای حامل پیکر شهید با اسکورت دو فروند f14 به سمت مشهد حرکت کردند.
پس از انتقال به مشهد، یک هفته بعد یعنی روز ششم مهرماه سال 1359 از بیمارستان ارتش تا حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام) پیکر شهید بر روی «تاک» تشیع میشود و با حضور نماینده ای که از طرف حضرت امام آمده و بقیه مسئولان ازجمله استاندار و تمامی فرماندهان نیروی زمینی و نیروی هوایی پس از نماز جمعه که به امامت شهید حجت الاسلام هاشمی نژاد برگزار شد، توسط مرحوم حضرت آیت الله واعظ طبسی، تولیت آستان قدس، نماز خوانده میشود و همجوار مولایش در صحن آزادی آرام میگیرد.

دفتر رسیدگی به امور ایثارگران هلال احمر
وی در انتها به وظایف کاری و مسئولیت پیشین خود اشاره می کند و می گوید: به طورکلی این دفتر به غیراز ترویج ایثار و شهادت، مسئولیت هماهنگی و پیگیری کلیه امورات مرتبط با ایثارگران و جامعه ایثارگری را بر عهده دارد.
دفتر ایثارگران در هلال احمر سال 85 تشکیل شد و وظایف آن به چند دسته تقسیم میشود. یک دسته تکریم ایثارگران و خانواده های شهدا، ایثارگران شاغل و خانواده شهدای امدادگر و دسته دیگر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است. زمانی ایثار و شهادت وظیفه عده ای بوده و حالا تداوم آن وظیفه ماست. باید به گونهای آن را پرورش دهیم که پنجاه سال بعد هم در شهر کوچه ای به نام شهید باشد و بدانند که شهید کی بود و شهادت چه بود. آنها هم آدمهایی مثل ما بودند که احساس وظیفه کردند و رفتند. از جان و مال، زن و فرزند خود گذشتند تا امثال من در رفاه زندگی کنیم.