چرا درباره ی قرآن شبهه افکنی می کنند؟؟؟؟
این سؤال از اساس درست نیست، چرا که اگر کسی قرآن کریم را قبول ندارد که موضوعش فرق میکند و سعی او برای آن که قرآن را تابع خودش نماید، بیمعنا، باطل و ابتر میباشد؛ اما اگر کسی قبول دارد، میداند که معنا ندارد قرآن کریم تابع او دیگران باشد؟! چرا که قرآن کریم، برای هدایت انسان و جامعهی بشری آمده است « ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ - این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است / البقره، 2» - آیا انسان باید تسلیم خدا و اوامرش باشد، یا خدا و کلام خدا باید تسلیم انسان شوند؟! پس بشریت باید زیر سایهی آن باشد، نه آن تابع بشر. آیا بشر هدایت کننده و رحمتی برای قرآن کریم است، یا قرآن کریم، حکمت و هدایت و رحمت برای بشریت است؟ « تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ * هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ - این است آیات کتاب حکمتآموز [که] براى نیکوکاران رهنمود و رحمتى است / لقمان، 2 و 3» - اما چون در هر حال سؤالی است که در ذهن ایجاد شده، لازم است ابتدا محورهای آن را تفکیک و سپس تعریف کنید، تا پاسخ روشن شود:
بشریت:
بشریت چیست که حالا فکر کنیم: آیا آن تابع قرآن باشد یا قرآن تابع آن؟ آیا فقط یک لفظ و شعار است؟ آیا علم و حکمت میتواند تابع الفاظ و شعارها باشد؟!
*- بشریت یعنی چه و تعریفش کدام است؟
*- (تعریف هر چه که باشد)، این تعریف را چه کسی داده است؟
*- بشریت، چگونه شکل میگیرد؟ آیا همین که گروهی از موجودات به نام "بشر"، یک جا جمع شوند و (مثل فیلها یا ...) یک کلنی تشکیل دهند، نامش "بشریت" میشود؟!
*- اگر " بشریت "، یعنی اتحاد آحاد بشری، این اتحاد حول چه محوری میباشد؟
*- اگر این اتحاد، همسویی و تعاون اجتماعی، برای "رشد" و بالتبع "رفاه" میباشد، تعریف بشریت، اتحاد، رشد و فلاح چیست؟
*- اگر بشریت در برخورداری، شناخت و رعایت "حقوق" عالمانه، حکیمانه و عادلانه شکل میگیرد، این حقوق (حقها) کدام است و چه کسی آنها را تشخیص داده و وضع کرده و میکند؟!
*- دامنه و گستره حقوق به چه وسعتی است که انسان بتواند تشخیص دهد؟ حقوق من، نسبت به خودم - نسبت به اعضای بدنم - نسبت به روح، جسم و خواستههای روحانی و نفسانیام – نسب به شما و دیگران با تمامی ویژگیها و نیازهای افراد گوناگون - نسبت به گیاهان و حیوانات و ... - نسبت به مشاغل و جایگاهها، نسبت به عقل، علم و قلب – در مقابل کنشها، واکنشها، موافقتها، مخالفتها، عقلانیت، شیطنت، دوستی، دشمنی، جنگ، صلح و ...، چیست؟ و چه کسی تشخیص داده یا میتواند تشخیص دهد؟
*- آیا "حقوق"، بر مبنای [هر که زورش بیش]، یا بر مبنای آرای اکثریت، یا برمبنای اعتبارات موقتی، یا بر مبنای ذوق و سلیقه، یا بر مبنای نظریه و فرضیه و ...؛ حق و حقوق حقیقی میشود؟!
*- آیا انسان "علم" را خلق میکند و یا آن که کشف میکند؟ آیا حق و حقوق موجودات، در خلقت و جایگاه و هدف آنها، مطابق با نظام خلقت و فطرت، وضع شده، یا انسان میتواند حقوقی را تعریف و تحمیل کند و در اساس نظام تغییر و تحول دیگری به وجود آورد؟!
*- آیا عالم هستی با تعریف انسان شکل میگیرد و اندازهها و بالتبع حقهایش معین میشود؟
*- آیا ...؟
قرآن کریم:
قرآن کریم چیست که حالا فکر کنیم آن در سایه بشریت قرار گیرد یا بشریت در سایه آن؟!
*- قرآن کریم، چگونه کتابی است؟! آیا وحی است؟ آیا نظریهپردازی است؟ آیا تبیین جهانبینی و حقوق منطبق با آن است و یا ...؟!
*- قرآن کریم به چه حقایقی دعوت میکند؟ از چه اباطیلی پرهیز و دوری میدهد؟ چه چیزی را اثبات و نفی میکند و دلایلش برای هر کدام چیست؟
*- آیا جامعهی بشری (آن هم با توجه به علم بسیار محدود بشر)، میتواند تبیین کند که اول و آخر این عالم هستی و انسان چیست؟
*- آیا اگر جامعه بشری تصمیم بگیرد که بگوید: این عالم خدا و معادی دارد، بر اساس تصمیم او خدا و معاد پدید میآیند؟
*- آیا اگر جامعه بشری تصمیم بگیرد که بگوید: خدا و معادی وجود ندارد، بر اساس تصمیم او حقایق عالم هستی متغیر میگردد و اگر وجود داشته باشند (که دارند)، به عدم میروند؟!
*- آیا جامعه بشری به قرآن کریم دیکته میکند که چه بگوید و چه نگوید؟ یا قرآن به بشر و جامعه بشری دیکته میکند که چگونه ببیند؟ چگونه بیاندیشد؟ چگونه باور یا تکذیب کند؟ چه کند یا چه نکند و به چه دلیل و حکمت؟
*- آیا قرآن کریم برای هدایت بشر آمده است، یا بشر برای [العیاذ بالله] هدایت خدا و کلام خدا آمده است؟!
*- آیا بشر باید تابع قرآن باشد تا انسان شود، یا کتاب خدا باید تابع بشر باشد تا گیج و گیج کننده و در نهایت نابود شود؟
*- آیا قرآن کریم، محوری است که بشر و جوامع بشری باید به حول آن جمع شوند، یا کتاب الهی باید مطابق میل، ذوق، سلیقه و امیال بشر (با این همه تفاوت و حتی تناقض در آراء و امیال) تبیین و تدوین گردد؟
نتیجه:
پاسخ منطقی، عالمانه، حکیمانه و عادلانه به همین چند سؤال، به خوبی و روشنی نشان میدهد که بشر و جوامع بشری باید در سایه رحمت و هدایت الهی و در سایه پیامبر و کتاب الهی (قرآن کریم) قرار گیرند تا "رشد" کرده، از مراحل حیوانی گذر کرده، آدم و انسان شوند و به فلاح برسند.
چند آیه:
●- خداوند علیم، انسان را در قرآن کریم تعریف کرده است و بر اساس آن، حقوقش را تبیین نموده است و برای فهم و باور آن، دعوت به "تعقل" نموده است:
« لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمىاندیشید؟
●- خداوند سبحان، در کتابش به انسان میآموزد که نگاهش به عالم خلقت، ناقص و نیمه نباشد، مانند مطالعهی کتابی که اول و آخرش افتاده است نباشد، بلکه با علم، تفکر، تعقل، بصیرت و حکمت باشد تا از شناخت و انتخاب صحیح و کامل برخوردار گردد.
« فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » (الرّوم، 50)
ترجمه: پس به آثار رحمتخدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده مىگرداند در حقیقت هم اوست که قطعا زندهکننده مردگان است و اوست که بر هر چیزى تواناست.
●- خداوند منّان، با طرح سؤالات عقلی، انسان را وادار به تعقل مینماید، تا از مطالعه خلقت، فقط سلول شناس، جانور شناس، ستاره شناس، یا ... نشود، بلکه با این نشانیها، خالق شناس بشود:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا یُوقِنُونَ » (الطور، 35 و 36)
ترجمه: آیا از هیچ خلق شدهاند یا آنکه خودشان خالق [خود] هستند * آیا آسمانها و زمین را [آنان] خلق کردهاند [نه] بلکه یقین ندارند.
●- خداوند حکیم، در قرآنش، انسان را دعوت و هدایت میفرماید تا بداند که عالم پوچ و بازی خلق نشده است، بلکه به "حق" آفریده شده است، پس حتماً سرانجامی بر "حق" دارد:
« خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ » (النّحل، 3)
ترجمه: آسمانها و زمین را به حق آفریده است او فراتر است از آنچه [با وى] شریک مىگردانند.
●- انسان با امید حرکت میکند و این امید همیشه به تحقق وعدهها میباشد. اما چه کسی وعدهی حق میدهد؟ چه کسی وعدهی خود را محقق میکند؟ چه کسی میتواند تضمین دهد که وعدهاش حتماً محقق میشود و بر چه اساسی؟ علم، قدرت، اختیار و توان انسان چقدر است؟
پس خدا دعوت به حق میکند، وعدهی حق میدهد، در وعدهاش تخلف نمیکند، و تنها اوست که وعدهها و وعیدهایش، ضمانت اجرایی دارد، پس اوست که به انسان هدف را نشان میدهد و به حرکتش سمت و سو و جهت حق میدهد:
« لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاء لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ » (الرّعد، 11)
ترجمه: دعوت حق براى اوست و کسانى که [مشرکان] جز او مىخوانند هیچ جوابى به آنان نمىدهند مگر مانند کسى که دو دستش را به سوى آب بگشاید تا [آب] به دهانش برسد در حالى که [آب] به [دهان] او نخواهد رسید و دعاى کافران جز بر هدر نباشد.
●- قرآن کریم، کتاب معرفت (شناخت)، جهانبینی و حقوق است، تا انسان بتواند در میان تمامی قوای درونی خود و نیز تمامی شئون زندگی اجتماعی و ...، "قسط" و "عدالت" را حاکم و رعایت نماید، تا در درون و برون، ظلم نباشد و رشد کند:
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... » (الحدید، 25)
ترجمه: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛
پس:
●●●- « فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ » (الشوری، 15)
ترجمه: بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مامورى ایستادگى کن و هوسهاى آنان را پیروى مکن و بگو به هر کتابى که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مامور شدم که میان شما عدالت کنم، خدا پروردگار ما و پروردگار شماست، اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست میان ما و شما خصومتى نیست، خدا میان ما را جمع مىکند و فرجام به سوى اوست.