زیارت امین الله را می خوانی؟؟؟ 1
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
فکر کردیم چه بگوییم؟ فکر کردیم که یکی از زیارتهای امیرالمؤمنین به نام زیارت «امینالله» را تحلیل کنیم.
ما طبق قرآن معتقد هستیم ائمهی ما زنده هستند، شهید زنده است و به زنده که سلام میکنی قرآن میگوید: «فَحَیُّوا بِأَحْسَن» (نساء/۸۶) او جوابی گرمتر میدهد. پس شما هم از همینجا یک سلامی به امیرالمؤمنین بدهید. «السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا امین الله فی ارضه» میخواهم زیارت امینالله را تحلیل کنم. آن مقداری که من اطلاع دارم.
پس موضوع: زیارت امیرالمؤمنین(ع)، زیارت امینالله.
۱- امیرالمؤمنین، عنوان مخصوص امام علی(علیهالسلام)
یک نکته بگویم. بعضیها مینویسند: امیرالمؤمنین(ع). در حالی که حدیث داریم اگر کسی بنویسد: (علیه السلام) تا مادامی که این کلمه روی کاغذ است برایش ثواب مینویسند. چرا خودمان را محروم میکنیم؟ امیرالمؤمنین هم لقبی است که منحصر به شخص حضرت علی است. زیارت امینالله هم یک صفحه تقریباً بیشتر نیست و در میان همهی زیارتنامهها به قول مجلسی میگوید: «اَصَح» یعنی صحیحترین و به قول شیخ عباس قمی در مفاتیح میگوید: در نهایت اعتبار است. یعنی خیلی زیارت قوی است.
امتیاز زیارت امینالله این است که برای هر امامی هر زمانی میشود خواند. یعنی در هر زمان برای هر امام، بهترین زیارت، در عین حال خیلی کوتاه و یک صفحه. و این زیارت خیلی حرف دارد. اولین جملهاش این است که میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّه»، شما امین خدا هستید. آدم وقتی در مقابل امیرالمؤمنین میایستد، میگوید: یا امیرالمؤمنین من در حد یک بزغاله امین نیستم. اگر یک بزغاله به من بدهند بگویند: تقسیم کن، کبابیاش را برای خودم برمیدارم. یعنی من در تقسیم یک بزغاله امانت ندارم. یک چیزی به من بسپارند، بگویند: این ماشین را بگیر. بتوانیم از این ماشین سوء استفاده کنیم، سوء استفاده میکنیم. یک خانه به ما دادند، بگویند: در آن بخواب تا ما دو سه روزی برگردیم، از این خانهی خالی سوء استفاده میکنیم. یک موتوری گیر ما بیاید، از آن سوء استفاده میکنیم. ولی شما چه؟ امین الله! در وحی امین هستید. در افکار الهی امین هستید. در بیتالمال امین هستید. در مقام امین هستید. سوء استفاده نمیکنید. این قصهی گردنبند را شنیدید. باز هم بشنوید.
۲- امین بودن، ویژگی لازم حاکم اسلامی
دختر علیبن ابی طالب نزد خزینهدار آمد. گفت: عید قربان یا عید فطر است. این گردنبند را به من بده شب عید من گردن کنم. خودم هم ضامن میشوم. تو هم ضامن شو که اگر گم شد من ضامن هستم. حضرت دید گردنبند گردن دخترش است. گفت: از کجا آوردی؟ گفت: عاریه کردم ولی ضامن هستم، هم خودم و هم مثلاً خزینه دار. فرمود: همهی زنهای مدینه یک چنین گردنبندی دارند؟ فرمود: نه! گفت: تو هم برگردان. خزینهدار را خواست. گفت: آقا دختر علی است. ضامن است. من که به او نبخشیدم. برای یک ساعت، دو ساعت. فرمود: دختر علی با بقیه فرق نمیکند.
یکبار قنبر از بیتالمال مقداری طلا و نقره آورد. حضرت فرمود: چرا خانهی من آوردی؟ اینها را ببرید و بفروشید و به فقرا بدهید. الله اکبر!
اموالی بود. غذا و گندمی، چیزی بود در ظرف هایی بود، حضرت برای اینکه تقسیم کار بکند، کوفه را به هفت منطقه تقسیم کرده بود. برای هر منطقه یک سرگروه. سرگروهها آمدند. انبار را بر هفت تقسیم کرد. به سرگروهها داد گفت: بروید تقسیم کنید. وقتی میخواست برود، دید در یکی از این ظرفها یک قطعه نان است، اضافه. دوباره هفت نفر را خواست. این نان را تقسیم بر هفت کرد. بعد هم دو رکعت نماز خواند. شما نگاه کنید الآن با بیتالمال چه میشود؟ چه میشود؟! ما همینطور میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّه»، سلام بر تو ای کسی که امین هستی. بله، خوب این را میگوییم: رد شویم. امین هستی یعنی چه؟ یک حرفی را میزنند، میگویند: نگو. صد جا میگویی. یک عکسی را از کسی دارد. آبرویش را میریزد. چرا منتشر میکنی؟ مگر تو امین نیستی؟ مگر تو امین نیستی؟ اینها مسائل مهمی است که ما باید در امانت یک مقداری دقت کنیم.
صاحب مفاتیح حاج شیخ عباس قمی، کتابی را قرض کرده بود. این وسط که مطالعه میکرد از دنیا رفت. شب به خواب پسرش آمد، که من این کتاب را از فلانی گرفتم. یادم رفت یعنی نتوانستم به او بدهم. برو کتابخانه علامت این کتاب این است. مثلاً جلدش چنین و چنان است. با این نشانیها بردار و به صاحبش بده. پسرش گفت: من رفتم کتاب را پیدا کردم. طبق خوابی که از پدرم دیده بودم، داشتم میرفتم به او بدهم. لب در خانه پایم پیچ خورد، افتادم و کتاب زخمی شد. یک خرده فوتش کردم و تمیزش کردم و رفتم به صاحبش دادم. دوباره پدرم به خوابم آمد. گفت: کتاب لب در افتاد زخمی شد. برو یا پولش را بده. یا عذرخواهی کن. امین الله! شما امین هستید بر اسرار، بر اموال، بر منصب، جالب این است که آن گردنبند را فرمود: همین امروز! فردا نه! همین امروز برگردان.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرالمؤمنین»، که گفتیم امیرالمؤمنین خاص حضرت علی است. «أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه» من یک بحثی دارم. یک صلواتی بفرستید.
۳- گذشت از همه چیز در راه خدا
حدود سی رقم گذشت داریم. گذشت از جان، گذشت از مال، گذشت از عنوان، گذشت از فرزند، گذشت از همسر، گذشت از آبرو، گذشت از خواب، از رفاه، از شهوت، گذشت از وطن، از ثروت، گذشت از حمد و ثنا، گذشت از فامیل، گذشت از انتقام، گذشت از شکم، گذشت از سرزنش، گذشت از شکنجه و اذیت، گذشت از دوست، گذشت از دشمن، گذشت از تهمت، گذشت از هیجانها، گذشت از افتخار، گذشت از فتنهها و تفرقهها، اینها را همه نوشتم. گذشت از نفس، گذشت از بلند پروازی و … تمام اینها هم آیه و حدیث دارد. امیرالمؤمنین از همه چیز گذشت. خودتان میدانید. من فقط اشاره میکنم.
وقتی به خانهی پیغمبر ریختند، پیغمبر را بکشند، حضرت علی جای او خوابید. یعنی گذشت از جان. حضرت زهرا شهید شد، یعنی گذشت از همسر. بچههایش شهید شدند، گذشت از فرزند. از شکم گذشت، سیر نخورد. از وطن گذشت، هجرت کرد. از دشمن گذشت، آب دهان به او پرت کردند رفت قدم زد که هیجانی نشود. در عمرمان از چه چیزی گذشتیم؟ یک کاغذ بردارید بنویسید، تا به حال از چه گذشتهاید؟ یکبار شده عصبانی شوید، فحش ندهید؟ آقا غیبت تو را کردند. حلال است. غلط کرده! بابا! او را ببخش. غیبت کرده که کرده دیگر. حالا همین که آمده به شما میگوید: غیبت کردم دیگر او را ببخش. گذشت از خواب. ما نماز صبحمان در مساجد خلوت است. از خواب دل نمیکنیم. پدر آمد بچهاش را صدا زد گفت: بلند شو، آفتاب درآمد. گفت: من خوابم میآید. بلکه خورشید دلش بخواهد سحر دربیاید. من میخواهم بخوابم. گذشت از خواب. یک شکل را در خیابان میبینیم حاضر نیستیم دل بکنیم. همینطور نگاهش میکنیم تا در جوی بیافتیم. (خنده حضار) یعنی از یک نگاه نمیگذریم. از شکم نمیگذریم. غذا خوشمزه باشد میخوریم، «حَتَّى إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُوم» در عمرمان از چه چیزی گذشتیم؟ «أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه»
۴- دقت در تقسیم بیت المال
حضرت امیر(ع) بیتالمال را تقسیم میکرد. شخصی به نام عاصم یک پیرمردی بود. از کار افتاده بود. عیالوار بود. آمد گفت: آقا خرج من سنگین است. بیتالمال هم که شما دستتان است. یک چیزی به ما بده. حضرت فرمود: به خدا قسم، این اموال را نه من جان کندهام پیدا کردم و نه به من ارث رسیده است. اینها امانت است و من نگهدار آن هستم. نمیتوانم یک ریال از این پول را به تو بدهم. بعد فرمود: مردم! پیرمرد است، عیالوار است، از کار افتاده است. کمکش کنید. شما کمکش بکنید.
الآن مقام معظم رهبری، افرادی میآیند مثلاً خمس به او بدهند. میگویند: آقا این خمس سهم امام است. ولی فلانی هم خیلی فقیر است. چنین و چنان است. فرض کنید مثلاً دو میلیون سهم امام برده، آنوقت ناله میکند، فلانی فقیر است، فقیر است. چنین و چنان است. میگوید: این پول موردش این نیست که تو میگویی. اگر فقیر است، مثلاً به کمیتهی امداد معرفیاش میکند. به یکجایی و میگوید: از آنجا به او بدهید. این پول را نمیتوانم به شما بدهم.
امیرالمؤمنین فرمود: مردم! این پیرمرد است و از کار افتاده است. فقیر است. کمکش بکنید اما من نمیتوانم از این کمک کنم. اگر گفتند: شکر وقف عاشورا است. شما تاسوعا حق نداری شربت بدهی. احتیاطش این است. اگر پول دادیم به یک جایی که مثلاً فیزیک بخوانیم. استاد شیمی نمیتواند این را بگیرد. پول دادیم برای اینکه لیسانس شویم. میشود با این پول مثلاً کار دیگری کرد؟ من پول دادم برای این کار. مُهر این مسجد را در مسجد دیگری نماز بخوانی باطل است. خودکار بانک ملی را بانک صادرات ببری، تخلف اداری حساب میشود. هرچیزی همان که گفتم. حالا یا حق، یا باطل.
یک کسی در مشهد وقف کرده که روز تولد امام حسین، انواع میوههایی که پیدا میشود بخرید، به پولدارترین آدمهای مشهد بدهید بخورند. حالا گاهی هم تابستان، مشهد… ۲۰ رقم میوه! میگوید: باید بیست رقم را بخرید، بعد هم نگاه کنید در مشهد پولدارترین آدمها چه کسانی هستند؟ نوشتند به حضرت امام که بابا یک چنین وقفی است. فرمود: هرطور وقف کرده، همانطور عمل کنید. این لابد یک چیزی در ذهنش بوده میخواسته پولدارها هم به اسم امام حسین یک شکمی از عزا دربیاورند. نیتش این بوده. نمیشود گفت: بابا حالا اینجا دارد، به کس دیگری بدهیم.
«أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه» جهاد کردی. در جنگ احد قهرمان، در جنگ بدر قهرمان. در جنگ احزاب قهرمان. در جنگ خیبر قهرمان. در جنگ حنین قهرمان. در جنگ ذات الثلاثه، در جنگ با یهودیان بنی نظیر، بنی مصطلق، در جنگ جمل، صفین، نهروان، اینها را بخواهیم یکی یکی بگوییم شاید حوصلهی شما نرسد. در همهی جبههها نفر اول. «أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه».
۵- صبر و پایداری امام علی(علیهالسلام) در مشکلات
«وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» به قرآن عمل کردی. اگر بحث ایمان بود، اول کسی هستی که ایمان آوردی. اگر بحث هجرت بود، هجرت کردی. اگر اذیت بود. صبر کردی. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/۱۵۵) حضرت علی(ع) امیرالمؤمنین فرمود: ۲۵ سال صبر کردم، مثل کسی که تیغ در چشمش و استخوان در گلویش است. مظلومترین فرد هستی حضرت علی است. «أَوَّلُ مَظْلُوم» ببین مردم دو تا شاهد داشته باشند، در دادگستری حقشان را میگیرند. حضرت امیر تقریباً صد هزار تا شاهد در غدیر خم داشت و نتوانست حقش را بگیرد. کسی با دو شاهد حقش را میگیرد. با صد هزار شاهد نتوانست حقش را بگیرد. آخر یک قهرمان، قهرمان عرب و عجم، در خانه نشسته مثلاً زنش کتک میخورد. آنوقت باید همینطور نگاه کند. آن هم چه زنی! زن حامله! دختر پیغمبر! روبروی علی و روبروی بچهها! خیلی سخت است. خیلی سخت است.در همهی چیزها، در ایثار، اخلاص، قضاوت، نماز، کمک به فقرا، امری در قرآن نیست مگر اینکه امیرالمؤمنین به آن عمل کرد. حتی یک آیههایی هست، روی کرهی زمین فقط خود علی به آن عمل کرده است. نه قبل از حضرت امیر کسی به آن عمل کرد، نه بعد از حضرت امیر.
میآمدند تنگ گوش پیامبر، تنگ گوشی نجوا میکردند. پچ پچ میکردند. این میرفت، او میرفت، این میآمد. پیغمبر خسته شد. «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/۴) آیه نازل شد هرکس میخواهد با پیغمبر خصوصی ملاقات کند، یک درهم صدقه بدهد. تا دیدند پولی شد و بلیطی شد، فرار کردند. گفتند: غرض عرض سلام بود. بعضیها هستند آخوند مفت میبینند میگویند: استخاره کن. (خنده حضار) خوب پیغمبر مفت است، تنگ گوشی! تا آیه نازل شد هرکس میخواهد در گوشی با پیغمبر صحبت کند، صدقه بدهد. تا دیدند پولی شد فرار کردند. حضرت امیر هر وقت سؤال داشت میرفت یک درهم میداد، یک سؤال میکرد. دومرتبه یک سؤال دیگر پیش میآمد باز میرفت یک درهم میداد. چند بار مرتب درهم داد، آیه نازل شد، که آن حکم فسخ شد. من میخواستم امتحان کنم. ببینم شما عاشق علم هستید؟ یا عاشق علم نیستید. فقط یکنفر بود که پول داد و درس خواند. البته حالا دانشگاه آزاد هم هست. دانشگاه پیام… آن هم پول میگیرد؟ دیگر غیر انتفاعی… الآن که دیگر خیلی جاها پولی شده است. تنها آیهای که، آیه نازل شده «أَ أَشْفَقْتُمْ» ترسیدید! «أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقات» (مجادله/۱۳) ترسیدید که وقتی میخواهید با پیغمبر نجوا کنید شکم یک فقیری را هم سیر کنید.
۶- رسیدگی به محرومان به صورت ناشناس
«وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» یا علی، به همهی دستورات قرآن عمل کردی. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهار» (بقره/۲۷۴) جالب هم این است که حضرت علی صورتش را میپوشاند و فقط چشمهایش بیرون بود. که مردم شکمشان سیر شود و بله قربانگو هم بار نیایند. آخر گاهی وقتها آدم یک کمکی میکند و بعد هم اسمش را مینویسد. که اینجانب محسن قرائتی این سطل زباله را وقف این خیابان کرد. بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت! (خنده حضار) هم اسمش را مینویسد، هم به همه مردم فحش میدهد. چه خبر است؟ یک سطل زباله وقف این خیابان کرده است. خوبیاش این است که اگر وقف میکنیم ننویسیم. اگر ننویسیم میماند. بنویسیم پاک میشود. بنویسیم پاک میشود.
یک مسابقهی قرآنی بود. یک تاجری جوایزش را داد. گفتند: اجازه میدهید در روزنامه بنویسیم؟ گفت: شما بنویسید خدا پاک خواهد کرد.
ما یک وقتی دیدیم جمکران دانشجوها و دبیرستانیها، نسل نو جمکران می آیند و هوای قم داغ و آب قم شور و … از جمکران خاطرهی خوشی در ذهن بچهها نمیماند. فکر کردیم یک سالن بسازیم، کنار مسجد جمکران که اینهایی که از راه دور میآیند در این سالن یک آبی به صورتشان بریزند. یک چای، شربتی بخورند. یک خرده مثل سر حمام آماده شوند و بعد در حمام بروند. یک سالن بسازیم. شخصی آمد، شش، هفت میلیارد تومان خرج کرد. یک جایی ساخت که حدود هشتصد تا دانشجو جا دارد. الآن بهترین ساختمان، یا از بهترین ساختمانهای استان قم آنجاست. در این چند ماه بالای صد هزار دانشجو آمده و رفته است. و بانی هم خودش را به ما معرفی نکرد. با اینکه مؤسس این حرکت من بودم. با اینکه من مؤسس بودم، به آن رابط گفته بود من راضی نیستم قرائتی بداند من چه کسی هستم. هفت میلیون تومان برای امام زمان(ع) خرج کرد. نه خمس، نه سهم امام، نه پول دولت. هفت میلیون… میلیارد… گفتم میلیون؟ هفت میلیارد. هفت میلیارد خرج کرد و اسمش را به من نگفت. و آدمهایی هستند که اگر اسمشان را نگویی ناراحت میشوند. من دو تا آدم سراغ دارم. یک آدم سراغ دارم که بیست سال است به من کمک میکند. هروقت وقت داشت. گاهی هم نمیتواند کمک کند. اگر وقت داشته باشد، مثلاً به او میگویم یک چنین بحثی دارم کمک میکند. یکبار من اسمش را در تلویزیون بردم، شب تا صبح از غصه خوابش نبرد. گفتم: فلانی به من کمک کرده است. آدم هم هست یک حدیث در مکه به من گفت؛ من در تلویزیون گفتم، گفتم: یکی از آقایان در مکه گفت. گفت: چرا نگفتی آن آقا که بود؟ باید بگویی من بودم. یعنی آدم هست که اگر یک حدیث بگوید، توقع دارد تمام ایران اسمش را بشنوند. آدم هم هست بیست سال کار میکند، و میگوید: نمیخواهم.
حالا حضرت عباسی اگر به ما مدرک ندهند، درس میخوانیم؟ بگویند: استاد استاد است. شما هم شاگرد هستی. درستان را بخوانید. اما مدرک نیست. ما گاهی هم که سراغ قرآن میآییم برای پایان نامه است. من خیلی ناراحت میشوم از بعضی از دوستان. میآیند میگویند: حاج آقا! ما میخواهیم یک پایان نامه برای فوق لیسانس و دکترا بنویسیم. یک موضوع قرآنی بگو تحقیق کنیم. نگاهش میکنم میگویم: در عمرت سراغ قرآن نیامدی. حالا هم که آمدی برای خودت آمدی. برای پایان نامهات آمدی. کار نداری که خالق چه گفته است. وظیفهات چیست؟ نمیخواهی با نور قرآن منوّر شوی؟ نمیخواهی با قرآن هدایت شوی. «ذلِکَ الْکِتابُ… هُدى لِلْمُتَّقین» (بقره/۲) گفته: «هُدی» شما «ذلک الکتاب» پایان نامهات! دیگر «هُدی» نیست. برای هدایت، برای نور نیامدی. ما خط را گم کردیم. و روز به روز هم بر گمشدهها اضافه میشود. بدون پول کار نمیکنیم. مثل بعضی از مردهشورهای قدیم. که اگر مرده چاق است، کیلویی میشویند. اگر بلند است متری میشویند. بچه را عددی میشویند. اگر پایان نامه و مدرک بود درس میخوانیم. نبود، درس نمیخوانیم.
حضرت امیر تمام عمرش خالص بوده است. شما اگر میخواهی حضرت علی را بشناسید، حالا به مناسبت عید غدیر بد نیست، برای علی شناسی امیرالمؤمنین را بشناسیم. شبها هزار رکعت نماز با توجه میخواند. در عمرمان یک رکعت نماز با توجه میتوانیم بخوانیم؟ یعنی او هفتاد سال، شما یک رکعت نماز با توجه بخوان. هر شبی هزار رکعت. این فقط نمازش. حالا شجاعت و اخلاص و ایثار و همهی کمالاتش را کنار بگذار. فقط نماز علی، نماز ما. ما یک میلیاردم او فقط در نماز هستیم؟! «وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّهِ»
۷- پیروی از امام علی(علیهالسلام) و ولایت آن حضرت
چون آدم وقتی کسی را دوست داشته باشد دنبالش میرود. ولایت علی هم در خانقاه نیست. در ذکر و ورد نیست. آخر بعضیها میگویند: شیعه علی هستیم اما در خانقاه و مسجد و ذکر و ورد و علی جویم، علی پویم، علی مولای درویشان، ببین حضرت علی در جبهه بود. بلند شو برو جبهه! حضرت علی در مسجد بود. در باغ کشاورزی میکرد. باز ما اگر هم به کسی بگوییم: علی،آن علی که علی بود، برای ما ترسیم نمیکند. خیلی چیزها عوض شده است. خادم مسجد میدانی چه کسانی بودند؟ در قرآن میگوید: خادم مسجد چهار نفر بودند. ابراهیم و اسماعیل و زکریا و مریم. الآن شما به نقاشها بگو: عکس یک خادم را بکش. چه چیزی برایت میکشد؟ یک پیرمردی که از کار افتاده است. پیر است، سیگاری است، مریض است، وارفته است. شکل یک آدم ضعیف. شما به هر نقاشی بگو عکس یک خادم را بکش، خیلی از اینهایی که بلند میشوند یک پالتو مشکی میپوشند خادم افتخاری امام رضا(ع) میشوند. ماهی یکبار هم شیفت می روند. خوب کار خوبی است. من نمیگویم کار بدی است. اما این آقایی که افتخاری خادم امام رضا میشود، امام رضا به شما نیاز ندارد. مثل لولهکشی کنار اقیانوس اطلس است. آنجا پر از آب است. لولهکشی نمیخواهد. شما اگر همین لباسی که پوشیدی بپوشی، یک جاروبرقی دست بگیری، بگویند: آقای وزیر، معاون وزیر، فلان تاجر، دارد با جاروبرقی مسجد محله را جارو میکند. اگر شما این کار را کنی مسجد محله پر از آدم میشود. این پولی که برای هواپیما میدهی بروی مشهد برای شیفت، به فقرای محل بدهی…
یک کسی مرده بود روی قبرش پر از موز بود. گفتند: این موزها را به خود مرده میدادند، نمیمرد. (خنده حضار) حالا که مرده روی قبرش گذاشتند، ما گاهی هم که میخواهیم عبادت کنیم یا در مسجد ورد میگوییم، به جای جبهه، و گاهی هم ممکن است ضد انقلاب هم حرف بزنیم. گاهی ورد میگوییم. گاهی خانقاه میرویم. گاهی نمیدانم درویش میشویم.
علی چه کسی بود؟ به تمام آیات قرآن عمل کرد. ما به چند آیه عمل کردیم؟ کسی دستش را بالا کند بگوید: من به این آیه خوب عمل کردم. البته به یک آیه خوب عمل کردیم. من یکوقت به قرآن نگاه کردم، کدام آیه را خوب عمل کردیم؟ دیدم این آیه «کُلُوا» بخورید.(خنده حضار) این تنها آیهای است که ما به آن خوب عمل میکنیم. اما قرآن بعد از «کُلُوا» میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مؤمنون/۵۱) خوردی، از انرژیاش یک عمل صالح. میگوییم: نه! دیگر دومیاش نه.
یک کسی بچه سیدهای خوشگل را میبوسید. گفتند: گناه است. حرام است. گفت: آخر اولاد پیغمبر است. یک سید زشت و کچل آوردند. گفتند: این هم اولاد پیغمبر است. گفت: حالا همهی ثوابها را من بکنم. (خنده حضار) این یکی برای شما.
۸- عمل به قرآن و پیروی از سنت پیامبر گرامی اسلام
ما گاهی هم که سراغ امیرالمؤمنین میرویم امیرالمؤمنینی که در زیارت امینالله است ببینیم چیست؟ «وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» به تمام کتاب عمل کردی. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» به تمام دستورات پیغمبر عمل کردی. «سنّی» میدانید یعنی چه؟ «سُنّی» یعنی کسی که به سنت عمل کند. اول سُنّی امیرالمؤمنین است. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» یعنی به سنت پیغمبر عمل کرده است. اگر ما خواسته باشیم ببینیم سنت پیغمبر چیست باید ببینیم پیغمبر در غدیر خم چه کرده است؟ باید ببینیم پیغمبر برخوردش با امیرالمؤمنین چه بود؟ نسبت به فاطمه چه بود؟ پیغمبر چه گفت؟ بنابراین ما شیعهها سُنّی واقعی هستیم. یعنی چه؟ یعنی به سنّت پیغمبر عمل میکنیم. سُنّی یعنی کسی که به… «وَ اتَّبَعْتَ» در زیارت امینالله میگوییم: یا علی! تو سنّی هستی. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» سنّی واقعی کسی است که هرچه پیغمبر گفت عمل کند.
پیغمبر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه» (کافی/ج۱/ص۲۸۶) «فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه»، آنوقت سوار شتر شویم در جنگ جمل برویم. شمشیر بکشیم در صورت امیرالمؤمنین بعد هم بگوییم: سُنّی، سنت پیغمبر این است؟ سنت پیغمبر شمشیر کشیدن در صورت علی بود؟ یا«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ» بود؟ هرکس شیعهی واقعی است، سُنّی واقعی است. و هرکس سنّی واقعی است شیعهی واقعی است. مثل اینکه میگوییم: هرچه عقل گفت همان را قرآن گفته است و هرچه قرآن گفت همان را… «ما حکم به العقل حکم به الشرع» نمیشود یک چیزی را عقل قبول کند، شرع رد کند. و نمی شود یک چیزی را قرآن بگوید، عقل ضد آن را بگوید.
به مناسبت غدیر ۸۹ داریم یک نگاهی به زیارت امینالله میکنیم. البته فلسفه زیارت را هم به شما بگویم. زیارت یعنی بیعت، زیارت یعنی در برابر آینه ایستادن. برویم مقابل آینه بایستیم ببینیم او چیست و ما چه هستیم؟ تو چه کسی هستی و ما چه کسی هستیم؟ زیارت یعنی مزد رسالت دادن. چون پیغمبر فرمود: من شما را هدایت کردم، مزد من «موّدت فی القربی» است. ما که زیارت اهل بیت میرویم، یعنی یا رسول خدا آمدم مزد رسالت را بدهم. «مودت فی القربی» است! زیارت یعنی نگاه در آینه، زیارت یعنی بیعت، زیارت یعنی دادن مزد رسول خدا، زیارت خیلی معنا دارد. و زیارت امام یعنی زیارت امام. زیارت پیغمبر یعنی زیارت پیغمبر، مسجد یعنی زیارت خدا. مسجد یعنی زیارت خدا. ما اگر از کنار یک امامزاده رد شویم یک سلام میکنیم. زشت است کسی خانهاش نزدیک مسجد باشد پایش را در مسجد نگذارد. میگویند: وقت تمام شد.
«وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّه» یا علی! دشمنان تو فهمیدند تو چه کسی هستی؟ گاهی وقتها کسی نمیداند روی این فرش آیهی قرآن است پایش را میگذارد. گاهی میفهمد آیهی قرآن است، مخصوصاً پایش را میگذارد. «وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّه» یعنی حجت بر مردم تمام شد. فهمیدند تو چه کسی هستی.
«انَّما» یعنی فقط. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (مائده/۵۵) «اِنَّما» یعنی فقط ولی شما خدا و رسول است و آن کسی که در رکوع انگشتر را داد. گاهی میگویند: چرا اسم علی در قرآن نیست؟ خوب اسم علی نیست، اسم کس دیگر هم نیست. گاهی میگویند: خوب فلانی را انتخاب کردیم. خوب انتخاب کنید. آیا همهی کمالات قرآن را در نظر گرفتید؟ بیایید هرچه کمال در قرآن هست، هرچه کمال در قرآن هست را بیاورید. صبر، ایمان، اخلاص، شهامت، شجاعت، نماز، ایثار،… تمام کمالاتی که در قرآن است بیایید بنویسید، بعد ببینیم بین اصحاب پیغمبر چه کسی این کمالات را از امیرالمؤمنین بیشتر دارد؟ اسم علی نیست، اسم کس دیگری هم نیست. تازه اگر اسم علی بود خوب نبود. اگر مثلاً رهبر انقلاب بگوید به فلان شخص رأی بدهید. اینکه خوب نیست. باید بگوید: به کسی رأی بدهید، که دارای اینچنین، اینچنین، اینچنین… یعنی کمالاتی را بگوید که خود مردم بروند او را پیدا کنند. من اگر بگویم: من فلانی را دوست دارم. میگویند: خیلی خوب حالا این به هر دلیلی شامش داده، پول بستنیاش را داده، لابد حالا… به هر دلیل دوستش دارد. اما اگر بگویم کسی را دوست دارم که ۱- نمازش را اول وقت میخواند. درسش بهترین است. ادبش نسبت به استاد، نسبت به پدر و مادر، تواضع، اخلاق، بهداشت، کمالات را بگویم خودتان بروید پیدا کنید. ولیّ شما کسی است که در رکوع انگشتر داد. بروید ببینید چه کسی انگشتر داد؟
«وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّه مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَه»، «مَعَ مَا لَکَ» یک کلمهی «لک» اینجا داریم. سه تا «لک» داریم. لطیف است. «لک» یعنی فقط برای تو است. یکجا داریم «نافِلَهً لَک» (اسراء/۷۹) یعنی نماز شب فقط بر پیغمبر، بر تو واجب است. بر مردم نماز شب مستحب است. اما این «نافِلَهً لَک» یعنی برای تو واجب است. یکجا داریم اگر یک خانمی آمد به پیغمبر گفت: من میخواهم خودم را به تو هبه کنم. این هم میگویند جایز است. «خالِصَهً لَک» (احزاب/۵۰) یکجا هم در زیارت امین الله داریم که «مَعَ مَا لَکَ»، «مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَه»، منتها نماز شبی که مخصوص پیغمبر است، هرشب پیغمبر نماز شب میخواند. اما آیهای که نازل شد اگر خانمی خودش را به پیغمبر بخشید، این خانم برای پیغمبر حلال است. پیغمبر از این آیه استفاده نکرد. بعضی از مفسرین و تاریخدانها گفتند: اصلاً عمل نکرد. یکجا گفتند: یکدفعه پیغمبر عمل کرد. گاهی وقتها عایشه به پیغمبر میگفت: خدا دم تو را دارد. هر خانمی خودش را به تو بخشید، برای تو. خوشا به حالت! سلمان رشدی ملعون هم همین را گفته است. گفته: پیغمبر نعوذ بالله دنبال هوس خودش بود. ما میگوییم: در تاریخ پیدا کنید. نماز شب را ۳۶۵ روز میخواند. اما این را به قول اکثر یکبار هم عمل نکرد. به قول یک نفر یک مورد عمل کرد. آخر گاهی وقتها میگویند: چرا مردم دست مرجع را میبوسند پولش میدهند. مردم دست کسی را می بوسند پولش میدهند که بفهمند کاخ نمیسازد. عیاشی نمیکند. «مخالفا لهوی» عادل است. مردم به هر آخوندی پول نمیدهند. اگر بینند بنده چه ماشینی دارم. چه انگشتری، چه لوستری، عیاشی میکنم، مردم پول نمیدهند. میروند یک آقایی را پیدا میکنند که اطمینان داشته باشند قطعاً عادل است. قطعاً هوی و هوس ندارد. هشتاد سال از عمرش گذشته و سابقهاش خوب بوده، به او پول میدهند. «مَعَ مَا لَکَ» امیرالمؤمنین تو یک چیزهایی داری که هیچکس ندارد. یعنی تو مبهم نبودی. زندگی تو، تاریخ تو، جبهه تو، اخلاص تو شفاف بود. آنهایی که حق تو را خوردند، با علم خوردند. با عنابت تو را زمینگیر کردند.
عید غدیر را به همه تبریک میگوییم.
خدایا روز به روز بر معرفت ما نسبت به خودت، پیغمبرانت، اوصیائش، پیغمبر اسلام، اهلبیتش، قرآن، دین، روز به روز شناخت ما، معرفت ما، مودّت ما، اطاعت ما را بیشتر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»