کرامات صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
آیت الله شیخ عباس قوچانی وصی آیت الله قاضی می فرمود: از لحاظ توکل احدی را مانند قاضی ندیدیم . آن چنان مانند کوه استوار بود که مسائل مختلف اجتماعی و زندگی ابدا خم بر ابروی ایشان نمی آورد. مرحوم قاضی با آن عائله سنگین در فقری شدید به سر می برد و مدت ها خوراکش نان خشکی بود که در کاسه آب فرو می برد. می فرمود : برزخ من در دنیا فقر است و دیگر در برزخ مشکلی ندارم . و با همه این احوال می گفت : من لنگه کفش انسان های کامل هم نمی شوم . آن فرید عصر و یگانه دوران صاحب مقام تشرف بود. خود می فرمود: من آن عبارتی را که حضرت حجت (عج) هنگام ظهورشان می فرمایند واصحاب پراکنده می شوند می دانم ! و وقتی از تشرف ایشان نزد حضرت ولی عصر (ع) پرسیدند پاسخ داد کور است چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان نیفتد!
استاد سید محمد حسن قاضی نقل می کند: روزی پشت سر ایشان راه می رفتم که شیخی آمد جلو راهشان را گرفت و گفت : از کجا معلوم این حرف های تو راست باشد؟ من می خواهم از خود حضرت ولی عصر بشنوم . آیت الله قاضی در جواب فقط گفت : خب بیا برویم تا بشنوی در همان هنگام دیدم اثری از شهر نیست و ما در بیابانی قدم می زنیم . از دور بلندی معلوم بود که افرادی در حال رفت و آمد از آن بودند . هنگامی که نزدیک آنجا شدیم آن شیخ پشیمان شد و گفت : نه نمی خواهم ! و من دیدم دوباره در همان شهر و همان کوچه هستیم . اواخر عمر شریفش می فرمود: در سینه ام آتش است ! این آتش ساکت نمی شود دائم آب می خورد و این بیت از مثنوی مولوی را با خود تکرار می کرد:
گفت من مستسقی ام آبم کشد گرچه می دانم که هم آبم کشد