نامه حضرت علی (ع) به مردم کوفه
رسائل أمیر المؤمنین علیهالسلام باب المختار من کتب مولانا أمیر المؤمنین علی علیهالسلام و رسائله إلى أعدائه و أمراء بلاده و یدخل فی ذلک ما اختیر من عهوده إلى عماله و وصایاه لأهله و أصحابه
و من کتاب له علیهالسلام إلى أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلى البصرة مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَهْلِ اَلْکُوفَةِ جَبْهَةِ اَلْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ اَلْعَرَبِ
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ اَلنَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اِسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ اَلْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا اَلْعَنِیفُ
وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی اَلنَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لاَ مُجْبَرِینَ بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ دَارَ اَلْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَیْشَ اَلْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ اَلْفِتْنَةُ عَلَى اَلْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِیرِکُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
یجعلنی جملا ناصحا(مرا چون شتر آبکش قرار داد)ضرب المثل است و پیامش همان است که در ترجمه آمد.دلو بزرگ چاه آب را با طنابى بر شتر مىبستند،وقتى از چاه دور مىشد دلو بالا کشیده شده زمین آبیارى مىشد و چون به عقب بر مىگشت و به چاه نزدیک مىشد دلو آب به ته چاه مىرسید. اشاره به علم:هیپنولوژى Hypnology (خواب شناسى نهج البلاغه نامهها نامههاى امام به دشمنان نامههاى امام به استانداران و کارگزاران کشور عهد و پیمانهاى امام با فرمانداران سفارشات امام به خانواده و یاران
عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت،عدّهاى به تنگ آمده او را کشتند،آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار،با من بیعت کردند
ترجمۀ نامه 1 (نامه به مردم کوفه به هنگام حرکت از مدینه به طرف بصره،در سال 36 هجرى این نامه را امام حسن علیه السّلام و عمّار یاسر به کوفه بردند) افشاى سران ناکثین از بندۀ خدا،على امیر مؤمنان،به مردم کوفه،که در میان انصار پایهاى ارزشمند،و در عرب مقامى والا دارند
پس از ستایش پروردگار!همانا شما را از کار عثمان چنان آگاهى دهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد،مردم بر عثمان عیب گرفتند،و من تنها کسى از مهاجران بودم که او را به جلب رضایت مردم واداشته،و کمتر به سرزنش او زبان گشودم.امّا طلحه و زبیر،آسانترین کارشان آن بود که بر او یورش برند،و او را برنجانند،و ناتوانش سازند
عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت،عدّهاى به تنگ آمده او را کشتند،آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار،با من بیعت کردند
آگاه باشید!مدینه مردم را یک پارچه بیرون راند و مردم نیز براى سرکوبى آشوب از او فاصله گرفتند.دیگر حوادث آشوب به جوش آمد و فتنهها بر پایههاى خود ایستاد.پس به سوى فرمانده خود بشتابید،و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشى گیرید،به خواست خداى عزیز و بزرگ