امام مهدی عج به آیت الله حق شناس چه توصیه هایی نمودند؟؟؟ 2
توسل به حضرت ولی عصر عجلالله برای ادامه تحصیل
میفرمودند: «من برای آینده تحصیل به حضرت ولی عصر عجلالله فرجه الشریف متوسل شدم، در خواب، ایشان را زیارت کردم. آن حضرت در همان عالم رؤیا کمر مرا گرفتند، و در نجف به زمین گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود، عرض کردم سوختم، سوختم. باز کمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمین نهادند. آن جا را موافق یافتم.» بعد ها وقتی به قم رفته بودند، در مدرسه «دارالشفا» که متصل به مدرسه فیضیه است حجره پیدا کرده بودند. متصدی حجره ها مرحوم شهید صدوقی بود، کلید همان حجره ای را به من داد که در عالم خواب به من داده شده بود.
نقل می کردند: «در این مدرسه یکسال همراه کسی در حجره بودم که او از بیداری قبل از اذان صبح امتناع داشت، و به من اجازه نمی داد ساعت را قبل از اذان کوک کنم. چاره ای نداشتم، آزار همحجره جائز نبود. تمام آن یکسال، نماز شبم را در طول روز قضا خواندم. در نتیجه این صبرواستقامت، سال آینده خداوند توفیق عنایت فرمود، با امام رضوانالله علیه همحجره شدم که این یک خوشبختی بود.
آنروز حوزه علمیه قم، در سال های بعد از وفات بنیان گذار خویش آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوانالله علیه به سر می برد. زعمای حوزه عبارت بودند از آیت الله حجت(ره)، آیت الله سید محمد تقی خوانساری(ره) و آیت الله سید صدرالدین صدر(ره)، و چون هیچکدام مرجعیت عام نداشتند، با کمک یکدیگر حوزه را اداره می کردند. آنها مردان بزرگی بودند، بسیار بیهوی و تارک حشمت و جاه، و از نظر دانش بلندمرتبه؛ آیت ا... حقشناس به درس فقه آیت الله حجت(ره) می روند که تمام این دوره درس را نوشتهاند، و این تقریرات؛ جزو نوشته های ایشان باقی است. در درس اصول هم به محضر آیت الله خوانساری (ره) حاضر میشوند، و یک دوره تقریرات این درس هم هنوز باقی مانده است.
اگر می دانستم تو شاگرد آقای شاهآبادی هستی، امتحانت نمی کردم!
من خودم از ایشان شنیدم که به درس خارج مکاسب آیت الله خوانساری نیز حضور یافتهاند. در اوان ورود به قم، به محضر امام خمینی -رضوانالله علیه- می رسند، و از ایشان اجازه ورود به درس فلسفهشان:اسفار را می خواهند. می گفتند: همینطور که حرکت میکردیم، امام یک آجر از روی زمین برداشت، و فرمود: ماهیت این چیست؟ من عرض کردم: ماهیت این آجریت آن است. بعد از چند سئوال دیگر فرمود: پیش چه کسی درس خوانده ای ؟ من عرض کردم: آیت ا... شاهآبادی، فرمود: اگر می دانستم تو شاگرد آقای شاهآبادی هستی، امتحانت نمی کردم.
در آن سال ها هنوز آیت ا... العظمی بروجردی رضوانا... علیه در بروجرد به سر می بردند، و به قم نیامده بودند. البته فضلای قم، ایشان را می شناختند، و قدر و ارزش علمی ایشان را می دانستند. لذا گروهی از این فضلا تابستان ها به بروجرد می رفتند تا از محضر ایشان استفاده کنند. آیت الله حقشناس وآیت الله سلطانی و نیز استاد شهید مطهری از این گروه بودند. در سال 1323 شمسی آیت الله العظمی بروجردی(ره) به درخواست و اصرار مکرر علما بزرگ و فضلای قم، بعد از سفر برای معالجه در تهران، به قم وارد شده و برای زعامت حوزه و عهدهداری مرجعیت، در آن شهرسکونت می کنند.
حاج آقای حقشناس می فرمودند: «من شب خواب دیدم که همه علمای بزرگ در صحن اتابکی حرم حضرت معصومه سلاما... علیها جمع هستند. تمام اطراف این صحن دور تا دور، از علما پر بود. آقای بروجردی از یکی از در های صحن وارد شدند. همه علما به احترام ایشان قیام کردند، و ایشان از ابتدای در ورودی به تعارف و احترام به علمای حاضر پرداختند، و من دیدم ایشان کوله پشتی باربران را بر دوش دارند، و همینطور که در برابر آقایان علما که در آن جا حاضرند، احترام و کرنش می کنند، کوله پشتی بالا و پایین می رود. فردا به محضر ایشان رفتم، و خواب را عرضه داشتم، فرمود: این بار شریعت است که به دوش من نهاده شده است. امیدوارم آن را به سلامت به دست صاحبش برسانم.
کسی که توانست تشنگی های معنوی ایشان را سیراب کند
ایشان به تمام آرزوی خودش رسیده بودند ، و در وجود آیت الله بروجردی(ره) استادی را یافته بودند، که جامع همهچیز بود، و هم میتوانست تشنگی های معنوی ایشان را سیراب کند، و هم نیاز های علمی او را برآورد. حضور آیت الله بروجردی در قم حوزه ای نوین بنیاد نهاد. علم و دانش نضج تازه یافت، و تحقیق در رجال و حدیث و فقه واصول ،علاوه بر این ها درس تفسیرحتی معقول، همراه با عشق و شور به درس خواندن در این حوزه تازه پا به راه افتاد. آیت الله حق شناس درتمام درس های فقه و اصول استاد خویش آیت الله بروجردی شرکت کرد، وهمه را نوشت، و امروز این تقریرات در شمار میراث علمی ایشان باقی است.
آنقدر درس خواندند، و مطالعه کردند که دچار خونریزی بینی شدند!
آیتالله حقشناس آنقدر درس می خواندند، و مطالعه می کردند که طبق فرموده خودشان بارها گرفتار خونریزی بینی شده بودند، و در نهایت در امتحانات دروس آیت ا... بروجردی(ره)به شاگرد اولی می رسند. ثمره زحمات ایشان اجتهاد مطلق در علوم دینی بود که مرتبتی بسیار بلند است، ایشان از پنج تن از بزرگان اساتید حوزه اجازه اجتهاد دریافت کردند که از آن جمله می توان به اجازه آیت اللهالعظمی حاج شیخ عبدالنبی عراقی(ره) و آیت الله حاج سید احمد زنجانی(ره) اشاره کرد. ایشان دردهه چهل، سفری چند ماهه به عتبات عالیات داشتند. دراین سفر مرحوم آیت الله خویی به دیدن ایشان می آیند. محل ملاقات، منزل اخوان مرعشی(رهما)بود که از دوستان ایشان و فضلای نامدار نجف بودند؛ از قبل قرار بحثی نهاده شده بود. دوشب، هرشب، حدود سه ربع ساعت بحث بر سر طهارت یا نجاست اهل کتاب به میان آمد.
آیت الله خویی خطاب به آقای حقشناس : «در اجتهاد ایشان تردیدی نیست.»
یکی از دوستان ایشان که در این سفر همراه بود، نقل می کرد، همین که آیت الله خویی بر زمین نشستند، به تعارفات مرسوم پرداختند؛ اما هنوز تعارفات ایشان تمام نشده بود که آقای حقشناس همانطور که طبق معمول چشم بر زمین انداخته بود، بحث را شروع کرد، و چنان به جد بحث می کرد که آیت الله العظمی خویی سراپا گوش شده بود. بحث که تمام شد، تازه، مجلس، دوستانه شد، و تعارفات به راه افتاد، و بعد آقای خویی فرموده بودند: «در اجتهاد ایشان تردیدی نیست.»
شریک بحثی در قم داشتند به نام میرزا حسین نظرلوئی تبریزی(ره) که از افاضل تلامذه مرحوم آیت الله حجت(ره) و داماد مرحوم آیت الله قزوینی(ره) بوده و به فضل و تقوا موصوف بود، ایشان علاقه تام و ارادت کاملی به وی داشت. همبحث دیگر ایشان در درس ها آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی(ره)، استاد فقه و اصول و کلام و معلم اخلاق حوزه علمیه بود.
شب بیست یکم محرم سال 1373 قمری مطابق با سال 1331 شمسی شیخمحمدحسین زاهد به لقاء الهی رفت. ایشان وصیت کرده بود که برای اداره و امامت نماز مسجدشان، آیت ا... حقشناس را دعوت کنند، و فرموده بود که: «ایشان علما و عملا از من جلوتر است.» بزرگان محل و سرشناسان اهل مسجد به قم می روند، و به محضر آیت ا... بروجردی (ره) میرسند، و از ایشان درخواست می کنند که حاج آقای حقشناس را برای امامت مسجد امینالدوله که در کوچه چهل تن بازار تهران واقع بود، مأمور کنند. آیت الله بروجردی طبق نقل کسانی که در این جمع به محضرشان رفته بودند، فرمودند : «شما فکر نکنید، یک طلبه است که به تهران می آید، شما مرا به همراه خود به تهران می برید.»
آیت ا... حقشناس می فرمودند: «بازگشت به تهران برای من بسیار گران بود. قم برای من، محل پیشرفت و ترقی علمی و عملی بود و به هیچ وجه میل به آمدن به تهران را نداشتم.» روزهای سختی بر ایشان گذشته بود. به مشورت با امام رضوانا... علیه می روند، ایشان می فرمایند: «وظیفه است، باید بروید.» عرض می کنند: «شما چرا نمی روید؟» ایشان می فرمایند: «به جدم قسم اگر گفته بودند: روح الله بیاید، من می رفتم. »
ایشان به هر نحو بود، به تهران می آیند. تأیید جدی مرحوم آیت الله بروجردی(ره) برای ایشان، شأن و شخصیت مقبولی ایجاد می کند. مردم و شاگردان مرحوم آقای زاهد(ره) به ایشان روی می آورند. طلاب تهران برای دروس حوزوی به نزد ایشان می آیند.
آنوقت که بنده به محضر ایشان مشرف شدم، از روز ایشان چیزی مطلع نشدم؛ اما عصرها یک درس خارج فقه برای طلاب داشتند، و شب های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه برای مردم صحبت می کردند، در این دروس عمومی، احکام شرعی و تفسیر و اخلاق گفته می شد. برای ما که جوان بودیم، آن چه ایشان می فرمود، حکم آب حیات داشت، و اگر یک شب به دلیلی مواعظ ایشان تعطیل می شد، مثل ماهی از آب بیرون افتاده، شده بودیم. در اوایل جوانی دستور یافته بودند که به عنوان بخشی ازراه و رسم سلوک، سه کار را به هیچ وجه رها نکنند: «نماز جماعت واول وقت ، نماز شب و درس و بحث. »
ما در ضمن درس های ایشان اشاره ای به این جریان یافتهایم، که برای شما می آوریم. البته ایشان درنقل واقعه کوشیده اند که معلوم نباشد از چه کسی سخن به میان می آید. بیان خود ایشان این است: «یک وقتی بنده مشرف شدم حضرت عبدالعظیم - علیهالسلام - در آن اوایل آمدنم به مسجد بود. از اول بنایم این بود که نمازم در اول وقت و به جماعت باشد. همه جماعت ها خوانده شده بود. فقط جماعتی که باقی مانده بود، نماز آیت ا... شیخ محمد تقی بافقی(ره) بود - که آن خبیث لامذهب(رضاخان) آنقدر بهصورت ایشان زده بود که صورت خرد شده بود - ما که نشسته بودیم، فرمود: «برای چه نشستهاید؟» گفتم: «ما نشستهایم که نماز را با شما بخوانیم.» گفت: «نماز من جبیره ای است سه ربع طول می کشد!» ما گفتیم: «یک ساعت هم طول بکشد ما نشستهایم.» در این بین، جوانی بود.
ایشان از او پرسید: «شما اهل کجا هستی؟» گفت: «اهل همین دوروبرها.» گفت: «بابا جان نهارت را خوردهای» گفت: «نه آقا ما اول نماز می خوانیم، بعد نهار می خوریم.» گفت: «تو برای چه آمده ای؟» گفت: «ما برای نماز اول وقت آمدهایم، و این از خصوصیات(اوامر) امام زمان صلواتا... و سلامه علیه است.» آیت ا... بافقی از عشاق امام زمان بود. گفت: «بارکا... بگو ببینم مولای من چه فرموده است؟» گفت: «آقا من مجاز نیستم همه را عرض کنم.» گفت: «هر چه فرموده است بگو.» گفت: «مولای شما و من فرمودند که: نمازت را باید اول وقت بخوانی و جماعت را ترک نکنی.» آیت ا... بافقی گریه کرد، چون عرض کردم عاشق امام زمان بود. گفت: «مولای من دیگر چه فرمود؟» گفت: «دومی را می گویم و از گفتن بقیه معذورم؛» فرمودند: «نوافلی را که می خوانی در صدد نباش که مثلا این یازده رکعت - نماز شفع و وتر با آن 8 رکعت - تمام بشود؛ اینها را خوب بخوان، با توجه بخوان، در کیفیت نماز سعی بکن نه در کمیت.» حالا من دیدم که همه نماز جماعت را خوانده اند، و آمدیم خدمت شما.»