چگونه میتوان حقوق نجومی پرداخت در حالی برخی گرسنه و....؟؟؟
قرآن کریم، مسئلهای همانند حقوقهای نجومی نامشروع را در سه محور مورد نقد قرار میدهد که این موارد شامل جنبه عقیدتی، فکری و رفتاری هستند. درباره حقوقهای نجومی که این روزها مورد بحث و گفتوگو عام و خاص قرار گرفته است نیز پنج نوع برخورد و تفکر مشاهده میشود که شامل هجوم به ارزشها، سرقت از بیتالمال، خیانت در امانت، سوء استفاده از فرصتها و طبیعت نظام سرمایهداری است.
با توجه به قضاوتهایی که در افکار عمومی و در جراید کثیرالانتشار و رسانههای داخلی و خارجی مشاهده میکنیم، لازم است وزن حقانیت نظرات از دیدگاه آیات قرآن حکیم در این حادثه مهم به نمایش گذاشته شود.
حق یعنی امتیاز در میان دو موجود که به واسطه امتیاز برتر سلطه و حاکمیت میان آنها تولید میشود و این امتیاز تا زمانی که مستمر است، سلطنت و حاکمیت هم ثبوت دارد، لکن در مورد خداوند متعال چون مقابل برای ایشان نیست پس امتیاز و استمرار از سوی غیر برای او محال بوده و حقوق او یکطرفه است؛ چرا که وجودش به موجودی بدهکار نیست و به همین علت کلمه حق در قرآن در اکثر موارد برای مباحث حقوقی به کار نرفته است. از جمله مواردی که درباره خداوند مشاهده میشود وهم چنین در امور اجتماعی است؛ حقوق زمانی معنی پیدا میکند که امتیاز میان افراد آن به صورت طرفینی برقرار شده و طبقهبندی شود، لکن این امتیازبندی نیاز به منبعی دارد که آن منبع خود محتاج به آن امتیاز نباشد و این عزت غیر از منبع وحی برنمیآید؛ در نتیجه امتیاز موجودی بر موجودی دیگر در اجتماع انسانها و جهان طبیعت به خواسته آنها بر نیاید، والا قاعده «الحق لمن غلب» تشکیل میشود.
در حقیقت حق همان میزان داوری میان دو موجود بوده یا همان ترازوی سنجش امتیازات میان موجودات است و چون ترازوی امتیازکشی در جوامع بشری در مقابل میزان آفرین، عامداً یا غافلاً قرار داده میشود، محصولی غیر از ظلم اقتصادی به همراه ندارد.
انسانها در یک جامعه با دو مقوله حق داشتن و حق بودن اقدام به ارتباط اقتصادی با دیگران میکنند، ولی در بسیاری از موارد باعث ناامنی یکدیگر و بینظمی جامعه میشوند. در قرآن کریم گاهی از کلمه عدل و قسط در همجواری حق استفاده شده و این استعمال میرساند که حق از همان خانواده قسط و عدل بوده که عامل ایجاد نظم و امنیت اجتماعی میشود. در ادبیات محاورهای دولتمردان گاهی کلمه حقوق به همراه مشروع و نامشروع در جراید و سخنرانیها خودنمایی میکند و این نشان از آن دارد که حقوق با داوری شرع مقدس حق افراد میشود و یا از برای آنان ناحق معرفی میشود. برای اثبات مدعی فوق آیات قرآن حکیم را داور قرار میدهیم.
الف- خداوند در قرآن کریم در سوره تکاثر، محتویات قلبی کسانی که حقوق نجومی را برای خود حق میدانند را چنین معرفی میکند که محبت به تفاخر و مباهات بر یکدیگر، شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت. شیطان عقیده قلبی خودش را با تکاثر پیوند زده و در نهایت اقتصاد تکاثری در هر قلبی اجبار میکند که قفل بیتالمال را شکسته و اقدام به دستاندازی بر سر سفره بینوایان کرده و حقوق آنان را به اسارت بکشند. تبعات شکننده تکاثر را که یکی از شاخههای نامبارک آن، حقوقهای نجومی است بر گرده مردم فقیر و خدوم جامعه تحمیل میکنند.
قرآن پیشبینی میکند که هیچ کتاب اقتصادی و اقتصاددانی در جهان، این قدرت آیندهنگری را ندارد و آن عبارت است از اینکه حاصل و نتیجه نهایی حقوق نامشروع نجومی، قبرشماری است که این از کنایهگویی قرآن حکیم است، چراکه در نظر دارد محصولات این عقیده شیطانی که در رفتار اجتماعی پدیدار میشوند را گوشزد کند، مانند آرایش قبرهای مردگان به سنگهای قیمتی و آراستن سبک زندگی به خرج و دخلهای تفاخری و مباهاتی، در کنار اسراف و تبذیر و پناه بردن به کالاهای لوکس و بیگانهپرستی و نمک پاشیدن روی زخم بازماندگان حاجتمند آنها، تا سنگینی فقر آنان را به کفر و شرک پرتاپ کند. کسانیکه در جامعه تحقیر شهروندان و هموطنان خود را میپسندند، برابر آیات قرآن کریم در حقیقت به حقارت و بندگی شیطان مبتلی هستند.
خداوند در قرآن کریم در آیه 268 سوره مبارکه بقره میفرماید: «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَهً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ شیطان شما را از فقر میترساند و به کارهای زشت وا میدارد، در حالیکه خدا شما را به آمرزش خویش و افزونی وعده میدهد و خدا گشایش دهنده و داناست». با توجه به این آیه شریفه، پشتوانه حقوقهای نامشروع نجومی، وعده فقر و فحشای شیطان است.
همچنین خداوند متعال در قرآن کریم، تفکر کسانیکه حقوق نامشروع نجومی را برای خود نوعی زیرکی و زرنگی معرفی میکنند را مذمت کرده و آورده است: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ ( قارون ) گفت: جز این نیست که این اموال از روی دانشی که در نزد من است (دانش به تورات و کیمیاء و تجارت و کشاورزی) به من داده شده، آیا ندانسته است که خداوند پیش از وی از مجتمعات انسانی کسانی را که از او قویتر و ثروتمندتر و پرجمعیتتر بودند هلاک کرده و هرگز گنهکاران (در وقت نزول عذاب) از گناهشان پرسیده نمیشوند و عذاب خداوند ناگهان فرود میآید» (القصص/ 78)
بحث در این آیه شریفه بر آن انسانهایی است که حقوق نجومی را از امتیازات شخصی خود دانسته و امانت الهی را ملک شخصی خود معرفی کرده و میکنند، مانند قارون عتیق و قارونهای جدید که با شعار «زحمت من و علم من» این حقوق نجومی را برای خودشان جائز شمرده و دیگران را بدون حقوق دانسته و بدهکار خودشان مشاهده میکنند.
قرآن کریم به طرفداران حقوق نامشروع نجومی تذکر میدهد که تفکر شما مانند تفکر قارون است، آیا عاقبت و پایان زندگی تلخ و ناگوار او برای شما درس عبرت نمیشود و از این تفکر آتشپسند کناره نمیگیرید. افرادی که حقوقهای نامشروع را در خون خود و حلقوم خانوادههایشان ریختند باید بدانند، قرآن کریم زندگی قارون را برای اقتصاد این دسته افراد مصداق قرار داده تا بدانند با تفکر دشمنان خدا نمیتوانند لذت از حقوقهای نامشروع را در کام خود هضم کنند. مدیران و مسئولان دلسوز لازم است به این قاعده قرآنی توجه داشته باشند که خداوند توفیقات علمی و عملی آنان را امانت خود معرفی میکند و اجازه نمیدهد از آن برای محروم کردن بندگانش استفاده کرده و زیان خودشان را بر سر سفره آنان سوار کنند.
همچنین در قرآن کریم، رفتار اجتماعی اصحاب حقوقهای نامشروع نجومی، بسیار مهلک و غیر قابل جبران به تصویر کشیده شده و آمده است: «مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَ إِنَ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ؛ به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است و رسولان ما، دلایل روشن برای بنیاسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدی و اسراف کردند.» (المائده/ 32)
در این آیه شریفه بحث بر سر نفس محترمه است که قتل انسان بدون جرم قتل همه انسانهاست. این ظرافت قرآنی یادآور میشود که چگونه قتل مظلومان و بیگناهان در یک جامعه امضاء میشود، آیا قتل جسم بدون عقیده و تفکر آدمی صورت خارجی پیدا میکند؟ یا اینکه ابتدا نفس محترمه در عقیده قلبی انسانی مقتول واقع میشود، سپس در تفکر خودش را نشان داده و در مرحله سوم جسم از روح فاصله گرفته و قتل حقیقت میگیرد.
اشخاصی که حقوقهای نامشروع نجومی را دامن زدنند در واقع قتل نفس محترمه را جائز دانستند، چرا که بدون اثبات جرم برای محروم کردن و فقیر بودن شهروندان خود اقدام به تصاحب اموال بیتالمال کردند که در واقع همان قتل اقتصادی همه شهروندان است، حتی خودشان، به علت آنکه نظم اجتماعی و امنیت جامعه را به گونهای بر هم زدنند که فقر جرم مردمان زحمتکش و خدوم جامعه شده و فضای قتل انسان بیگناه را فراهم کردند و با عقیده و تفکر آنان جاده کفر و شرک برای یارگیری شیطان هموار شد. این یکی از مصادیق قتل همگانی است که قرآن کریم از آن پردهبرداری کرده است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ؛ و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک نشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمائید. هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمىکنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید هر چند [درباره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که (خدا) شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید» (الانعام/ 152)
در آیه شریفه پیرامون پیمانه و ترازو که نماد حق به شمار میآید، بحث شده است. این آیه کریمه به دریافتکنندگان حقوق نجومی متذکر میشود که شما بدون ظلم در ترازو کردن امتیازات نمیتوانید به حقوق نجومی دست پیدا کنید و مال یتیم و صغیر را از آن خود سازید. در نتیجه قرآن حقوق نامشروع نجومی را بر هم زدن ترازوی اقتصاد توحیدی و سرقت از مال یتیم و صغیر معرفی میکند.
داستان تاریخی:
امام صادق(ع) به یک نفر پول داده و فرمودند: گوسفندی تهیه کن برای عید قربان تا ذبح کنیم، او هم گوسفندی را خریداری کرد، در حال برگشت، رهگذری نگاهش به گوسفند افتاد و خوشش آمد، گفت: فروشنده هستی؟ جواب داد بله، دو برابر از او خرید، او هم گوسفند دیگری خریداری نمود، آن را با سودی که از فروش گوسفند اول کرده بود برای حضرت آورد، و ایشان را از این داستان با خبر کرد، حضرت فرمود: «بارک اللَّه لک فی صفقة یمینک» خدا به این نوع معامله تو برکت دهد. یعنی این روزی تو بوده که از طرف خداوند برایت قرار داده شده و به همین دلیل مبارک است.
در مورد دیگر حضرت پولی را برای کسب سود بردن، به یک نفر داد، او هم: مقداری کالا خرید، که برای فروش به منطقه آورد، گفتند: این کالا در بازار نیست، به هر قیمتی بگوئید، از شما میخرند، او هم نرخ را چند برابر کرد. ولی حضرت این سود را قبول نکردند. چرا؟ چون گوسفند در بازار عادی و با علاقه و اختیار و انتخاب خریدار، زیادتر خرید و فروش شد، ولی کالا نایاب در بازار سیاه و از روی نیاز و اجبار، خرید و فروش شد.
از این نوع داستانها در زندگی 250 ساله نورانی تاریخ اهل بیت(ع) دلالت بر آن میکند که نباید از نیاز مردم مسلمان برای خود حقوق نجومی تهیه و تدارک کرد، چرا که احجاف به مردم باطل است. به فرمایش امام علی(ع) حق آن است که آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران روا نداری، در بازار کسب و کار اگر اجحاف حاکم باشد برکت نیست چون حکم خداوند در انصاف است.
درمان اقتصاد کشورمان، تنها از راه عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی است، چراکه تا اقتصاد عقیدتی سالار نباشد تفکر اقتصادی کینزی و نوکینزی در امور اقتصادی کشور و نزد اقتصادانان سروری خواهد کرد و رفتار اقتصاد تکاثری در لایههای زندگی شهروندان و دولتمردان ناامنی و بینظمی تولید میکند.