آیا حجت خدا ... وجود دارد؟؟؟ 3
محیی الدین ابن عربی، رحمة من الرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن، ج 1، ص 96، مطبعه نصر، دمشق، 1410 ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.
همان گونه که روشن است، این کلام ابن عربی مشتمل بر چند نکته است:
اول این که حضرت آدم علیه السلام خلیفه و جانشین خداوند متعال است و امامت تا قیامت در فرزندانش باقی است؛
دوم این که همهی جهان و مخلوقات به خاطر خلفاء و جانشینان خداوند خلق شده و اگر آنها نباشند، لحظهای جهان باقی نمانده و در هم پیچیده میشود؛
سوم این که جانشین خداوند تمام حقائق و معارف را داراست و تجلی همهی اسماء و صفات الهی است؛
چهارم این که ادارهی همهی جهان، به اذن الهی، در اختیار جانشین و خلیفهی خداوند است؛
پنجم این که از آن جا که خداوند مجرد محض است، مخلوقات نمیتوانند مستقمیا با او در ارتباط باشند و باید واسطهای میان مردم باشد که از طرفی الهی و ملکوتی باشد و از طرف دیگر مخلوق باشد و این واسطه خلیفهی خداوند است که در هر دورهای وجود دارد.
هم چنین روشن است که بر اساس تصریح ابن عربی، خلیفه و جانشین الهی در جهان، نمیتواند یک انسان عادی باشد؛ بلکه آنقدر شخصیت گرانقدر و والایی دارد که خداوند متعال همهی جهان را به خاطر او خلق کرده و اگر نباشد بساط جهان در هم پیچیده خواهد شد.
ابن عربی پس از این بحث مهم و دقیق، وارد این مطلب میشود که خلیفهی خداوند در هر دوره یک نفر است و نمیتواند متعدد باشد:
«الخلیفة واحد: جمع الأنام على إمام واحد عین الدلیل على الإله الواحد
قال اللّه عز و جل: (وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ) و قال تعالى: (لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا) و قال سبحانه: (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) و قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم: إذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما و قال صلّى اللّه علیه و سلم: [الخلفاء من قریش] و التقریش التقبض و الاجتماع، کذلک الإمام إن لم یکن متصفا بأخلاق من استخلفه جامعا لها مما یحتاج من استخلف علیهم و إلا فلا تصح خلافته، فهو الواحد المجموع.»
«خلیفه یکی است :خداوند همهی مردم را بر امام واحد گرد آورده است و او را دلیل و راهنمای بر خداوند واحد قرار داده است.
خداوند عز و جل میفرماید: «خداوند شما خداوند واحد است» و هم چنین میفرماید: «اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خداوند بود، هر آینه فاسد میشدند» و هم چنین میفرماید: «من در زمین، به طور مستمر، جانشینی قرار میدهم» ... اگر امام متصف به همهی اخلاق کسی که او را جانشین قرار داده و آن چه که برای خلافت بر جهانیان نیاز دارد، نباشد، خلافتش درست نیست بنابراین خلیفهی خداوند یکی است که دارای همهی صفات الهی است.»
محیی الدین ابن عربی، رحمة من الرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن، ج 1، ص 107، مطبعه نصر، دمشق، 1410 ق، چاپ اول، تحقیق: محمود محمود غراب.
همان گونه که روشن است، ابن عربی میگوید که امام و خلیفهی الهی، اولا باید تجلی همهی صفات الهی باشد و هر آن چه را که برای ادارهی جهان نیاز است داشته باشد و ثانیا به همین دلیل در هر دوره فقط یک امام وجود دارد و همان گونه که خداوند متعال یکی است امام و کسی که راهنمایی به او نیز می کند واحد است.
این عربی در ادامه در فصلی به این که خلفاء یکی پس از دیگری در کرهی زمین وجود دارند پرداخته و تصریح مینماید که خلفای خداوند در زمین پشت سر هم وجود دارند و در ابتدا پیامبران علیهم السلام بودهاند و پس از آنها، بازهم جانشینان خداوند یکی پس از دیگری در زمین حضور دارند:
«تتابع الخلفاء فی الأرض اعلم أن اللّه تعالى لما شاء أن یجعل فی أرضه خلفاء على من یعمرها من الإنس و الجان و جمیع الحیوانات، و قدمهم و رشحهم للإمامة دون غیرهم من جنسهم جعل بینه و بینهم سفیرا و هو الروح الأمین، و سخر لهم ما فی السموات من ملک و کوکب سابح فی فلک، و ما فی الأرض و ما بینهما من الخلق جمیعا منه، و أباح لهم جمیع ما فی الأرض أن یتصرفوا فیه، و أید هؤلاء الخلفاء بالآیات البینات لیعلم المرسلون إلیهم أن هؤلاء خلفاء اللّه علیهم، و مکنهم من الحکم فی رعیتهم بالأسماء الإلهیة على وجه یسمى التعلق، و شرع لهم فی نفوسهم شرائع، و حد لهم حدودا، و رسم لهم مراسم، ... فی منزلة الرسل خلفاء من عند اللّه، ... فمن هؤلاء النواب من یکشف اللّه عنه الغطاء فیکون من أهل العین و الشهود، فیدعو إلى اللّه على بصیرة، کما دعا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم، و لولا أن الزمان اقتضى أن لا یکون مشرع بعد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم لکان هؤلاء مشرعین، و إن لم یأتوا إلا بشرع رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم، ... و لا یتمکن لهذا الخلیفة المشعور به و غیر المشعور به أن یقوم فی الخلافة إلا بعد أن یحصل معانی حروف أوائل السور سور القرآن المعجمة، مثل «ألف لا م میم» و غیرها الواردة فی أوائل بعض سور القرآن، فإذا أوقفه اللّه على حقائقها و معانیها تعینت له الخلافة، و کان أهلا للنیابة، هذا فی علمه بظاهر هذه الحروف، و أما علمه بباطنها فعلى تلک المدرجة یرجع إلى الحق فیها، فیقف على أسرارها و معانیها من الاسم الباطن إلى أن یصل إلى غایتها ... و لا یکون فی الزمان إلا واحدا ... و هو الذی ینفرد الحق و یخلو به دون خلقه، فإذا فارق هیکله المنور انفرد بشخص آخر لا ینفرد بشخصین فی زمان واحد، و ذلک العبد عین اللّه فی کل زمان، لا ینظر الحق فی زمانه إلا إلیه.»
«یکی پس از دیگری بودن جانشینان خداوند در زمین بدان که خداوند هنگامی که خواست در زمین جانشینانی و خلفایی بر اهل زمین از انسانها و جنیان و همهی حیوانات، قرار دهد و این خلفاء را، برای امامت برگزیده و پیش بیندازد و نه دیگران را، میان خودش و این خلفاء [پیامبران] پیک و رابطی قرار داد و او همان روح الامین [جناب جبرییل علیه السلام] است و خداوند برای خلفایش آن چه را که در آسمانهاست شامل فرشتهگان و ستارههایی که در مدارشان میچرخند، رام و مسخر کرده و همهی آن چه که در زمین است را برایشان قرار داده تا هرگونه که میخواهند در آن تصرف کنند و این خلفاء را با نشانههای آشکار تایید ساخته تا همه بدانند که آنها جانشینان خداوند بر مردم هستند و برای خلفایش حکومت در مردم با قدرت نامهای الهی قرار داده است و برایشان شریعت و حدود الهی قرار داده و مراسم و آیینهای ویژه گذاشته است ... و همانند این پیامبران، جانشینانی هستند که از سوی خداوند انتخاب میشوند ... و خداوند پرده را از جلوی چشم برخی از این جانشینان کنار زده و از اهل دیدن حقیقت و شهود واقعیت شدهاند و به سوی خداوند با بصیرت دعوت میکنند همانگونه که رسول الله صلی الله علیه و آله به سوی خداوند دعوت میکرد و اگر این نبود که شرایط زمانی اقتضاء دارد که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله، شریعتگذاری نباشد، آنها شریعتگذار بودند ... و امکان ندارد این خلیفهی الهی – چه این که برای مردم آشکار و ظاهر باشد و چه این که آشکار نباشد – خلافت کند مگر این که علم حروف مقطعهی ابتدای سورههای قرآن هم چون «الم» را داشته باشد و هنگامی که خداوند بر حقائق و معانی این حروف آگاهش نماید، برای خلافت الهی انتخاب میشود و اهلیت جانشینی را پیدا مینماید. این کیفیت علم خلیفهی خداوند به ظاهر این حروف است و اما علمش به باطن آنها، همان چیزی است که با آن به حق این حروف را تشخیص میدهد و بر اسرار و معانی باطنی این حروف دست مییابد و به غایت و نهایت این اسرار میرسد ... و این خلیفه در هر دوره فقط یک نفر است و او تنهاست که حق میباشد و دیگران حق نیستند و اگر بدن نورانیاش از زمین برود [وفات یابد] شخص دیگری جایش را میگیرد و امکان ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد و این بندهی حقیقی خداوند، چشم خداوند در هر زمانی است که حق دیده نمیشود مگر به واسطهی او.»
ادامه دارد....