آیا کسی از مسلمانان، منکر عقیده مهدویت شده است؟ 4
در این جا مناسب است سخنی را از سبکی شافعی در تحلیل و توضیح چگونگی قبول جرح در مورد راویان احادیث ذکر کنیم که چگونه او این خطر را احساس می کرده است:
فإنک إذا سمعت أن الجرح مقدم علی التعدیل ورأیت الجرح والتعدیل وکنت غرا بالأمور أو فدما مقتصرا علی منقول الأصول حسبت أن العمل علی جرحه فإیاک ثم إیاک والحذر کل الحذر من هذا الحسبان بل الصواب عندنا أن من ثبتت إمامته وعدالته وکثر مادحوه ومزکوه وندر جارحه وکانت هناک قرینة دالة علی سبب جرحه من تعصب مذهبی أو غیره فإنا لا نلتفت إلی الجرح فیه ونعمل فیه بالعدالة وإلا فلو فتحنا هذا الباب أو أخذنا تقدیم الجرح علی إطلاقه لما سلم لنا أحد من الأئمة إذ ما من إمام إلا وقد طعن فیه طاعنون وهلک فیه هالکون
هرگاه شنیدی که جرح مقدم است بر تعدیل و جرح و تعدیل را دیدی و فریب قاعده را خوردی و اکتفا کردی بر اصول ( قواعد) و گمان کردی که بر حسب جرح باید عمل کنی، برحذر باش که بر طبق ای گمان خود عمل کنی، بلکه حق در نزد ما این است که هر کسی که عدالتش ثابت شود و مدح کنندگان او زیاد و جرح کنندگان او کم باشند و قرینه ای هم وجود داشته باشد که سبب جرحش به سبب تعصّب مذهبی یا غیر آن بوده، به جرح درباره او توجّه نکرده، بنا را بر عدالت او می گذاریم. اگر این باب گشوده شود و به طور مطلق جرح را بر تعدیل مقدّم بداریم، هیچ یک از راویان بزرگ، در امان نخواهند ماند؛ زیرا به هر حال درباره هر یک از آنان از طرف برخی افراد ایرادها و طعن هایی وارد شده است.
وی از ابن عبدالبر نقل می کند که در این باره گفته است:
ثم قال أبو عمر... أن من ثبتت عدالته وصحت فی العلم إمامته وبالعلم عنایته لم یلتفت فیه إلی قول أحد إلا أن یأتی فی جرحته ببینة عادلة تصح بها جرحته علی طریق الشهادات
ابن عبد البر گفته است...کسی که عدالت او اثبات شده و پیشوایی او در علم، مورد قبول باشد... به سخن هیچ کس درباره اش توجّهی نمی شود، مگر جرح او با بینه ای عادل که جرح یا سخن او صحیح باشد، به صورت شهادت اثبات شود.
السبکی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفای 771هـ)، طبقات الشافعیة الکبری، ج2، ص9 ـ 10، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.
اشکالات رجالی ابن خلدون ، اشکالات اجتهادی و غیر معتبر است
با توجّه به آن چه ذکر شد، روشن می شود که «الجرح مقدم علی العدیل» قاعده کلّی نیست که بتوانیم در همه جا از آن استفاده کنیم. از این رو این استناد ابن خلدون به صورت عام غیر قابل قبول است؛ به ویژه در مورد احادیث امام مهدی که تضعیف وی از برخی از راویان آن، بیش تر جنبه تعصّبی و فرقه ای داشته که همان گونه که پیش تر ذکر کردیم، چنین جرحی نزد اهل نظر اعتبار ندارد.
متأسفانه ابن خلدون حداقل در مورد 5 نفر از این راویان بر اساس شیعی بودن داوری کرده که عبارتند از:
1. قطن بن خلیفه که درباره او گفته است:
وقطن بن خلیفة وإن وثقه أحمد ویحیی ابن القطان وابن معین والنسائی وغیرهم إلا أن العجلی قال حسن الحدیث وفیه تشیع قلیل وقال ابن معین مرة ثقة شیعی.
قطن بن خلیفه را اگر چه احمدبن حنبل و یحیی ابن قطان وابن معین ونسائی وغیر اینها توثیق کرده اند، ولی «عجلی» گفته است که وی حسن الحدیث است و در او کمی شیعه بودن است و ابن معین یک مرتبه اورا ثقه شیعه دانسته است.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص313، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
2. عمار الدُهْنی که اسم وی را عمار الذهبی آورده و گفته است:
مع ما ینضم إلی ذلک من تشیع عمار الذهبی وهو وإن وثقه أحمد وابن معین وأبو حاتم النسائی وغیرهم فقد قال علی بن المدنی عن سفیان أن بشر بن مروان قطع عرقوبیه قلت فی أی شیء قال فی التشیع.
بخاری ازوی حدیثی نقل نکرده است با اینکه درباره عمار الذهبی تشیع او نیز منضم می شود(ضعف وی را شدید می کند) و اگر چه احمد وابن معین و ابو حاتم نسائی وغیراینها او را ثقه دانسته اند، ولی علی بن مدنی عن سفیان نقل کرده است که بشر بن مروان دو استخوان پای او را قطع کرد، گفتم برای چه چیزی؟ گفت: به جهت تشیع او.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص319، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
3. هارون که دربارة وی نیز آورده است:
سکت أبو داود علیه وقال فی موضع آخر فی هارون هو من ولد الشعیة.
ابوداوود در باره وی سکوت کرده است و در جای دیگر از کتابش گفته است که او از فرزندان شیعه است.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص314، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
4. عبدالرزاق بن همام: و کان مشهوراً بالتشیع.
فیه عبد الرزاق بن همام وکان مشهورا بالتشیع.
در این حدیث عبد الرزاق بن همام است و او مشهور به تشیع است.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص320، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
5. یزید بن ابی زیاد که وی را از بزرگان شیعه دانسته است:
ویزید بن أبی زیاد... وقال محمد بن الفضیل من کبار أئمة الشیعة.
یزید بن أبی زیاد... که محمد بن فضیل در باره وی گفته که او از بزرگان پیشوایان حدیثی شیعه بوده است.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص317، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
بنابراین نمی توان به استناد این که یک راوی را با انگیزه های فرقه ای و تعصّبی تضعیف کرده اند، اصل حدیث را زیر سؤال ببریم و از حجیت بیندازیم بدون توجّه به این که دیگران این شخص را توثیق کرده اند.
راستی اگر چنین روشی معمول شود، آیا می توان یک نفر از راویان احادیث اهل سنّت را از این قاعده مستثنا دانست؟ کم تر راوی از راویان اهل سنت را می توان یافت که یک یا چند نفر او را تضعیف نکرده باشند. و اگر بخواهیم قاعده «الجرح مقدم علی التعدیل» به صورت کلی و در باره تمام راویان سنی مذهب اعمال کنیم، روایتی برای استنباط احکام شرعی باقی نمی ماند.
ابن خلدون و تضعیف راویان صحیحین به خاطر از کار انداختن احادیث مهدویت
در پایان این قسمت، ذکر این نکته خالی از فایده نیست و آن این که ابن خلدون که در همین مقدّمه، صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب های صحاح و سنن را می ستاید و آن ها را مهمترین کتابهای حدیثی معرفی می کند، شروط پذیرش راوی را به ویژه در صحیحین مقبول و معتبر نزد همه عالمان اهل سنّت می شمارد:
لأن الشروط التی اعتمدها البخاری ومسلم فی کتابیهما مجمع علیها بین الأمة کما قالوه وشروط الطحطاوی غیر متفق علیها... فلهذا قدم الصحیحان بل وکتب السنن المعروفة علیه لتأخر شرطه عن شروطهم ومن أجل هذا قیل فی الصحیحین بالإجماع علی قبولهما من جهة الإجماع علی صحة ما فیهما من الشروط المتفق علیها.
زیرا شروط پذیرش راوی که بر آن، بخاری و مسلم درکتابشان اعتماد کرده اند، مقبول و معتبر و مجمع علیه در نزد همه عالمان اهل سنّت می باشد، همچنانکه گفته اند، ولی شروط طحطاوی متفق علیه نمی باشد...و برای همین صحیحین و کتابهای سنن دیگر بر کتاب طحطاوی مقدم است، برای اینکه شرط طحطاوی در پذیرش روایت از شروط بخاری و مسلم و صاحبان سنن دیگر متأخر است و برای همین است که در مورد صحیحین گفته شده است که اجماع در مقبول بودن آنها وجود دارد به جهت اجماع در قبول شروط صحیحین که متفق علیه است.
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص445، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
در اینجا باید به ابن خلدون گفت که گویا خبر نداری که تعدادی از این راویان احادیث مهدی علیه السلام که در این بخش از کتاب شما جرح و تضعیف شده اند، از رجال یکی از صحیحین یا هر دو صحیح هستند؛ مانند:
1. عکرمة بن عمار العجلی:
ابن حجر در کتابش « تهذیب التهذیب» وی را از رجال صحیح بخاری و مسلم می شمارد:
خت م 4 البخاری فی التعالیق ومسلم والأربعة عکرمة بن عمار العجلی أبو عمار الیمامی بصری الأصل.
بخاری تعلیقا و مسلم وچهار صحاح دیگر از عکرمة بن عمار العجلی أبو عمار یمامی که اصلیتش از بصره است، روایت کرده اند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج7، ص232، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.
و همچنین کتاب «رجال صحیح بخاری» نیز وی را از رجال بخاری شمرده است:
1276 عکرمة بن عمار العجلی الیمامی کنیته أبو عمار.
عکرمة بن عمار العجلی از یمامه است و کنیه اش ابو عمار است.
الأصبهانی، رجال صحیح مسلم، أحمد بن علی بن منجویه أبو بکر( متوفای: 428 ق)، رجال مسلم ج2، ص110، تحقیق عبد الله اللیثی، ناشر: دار المعرفة - بیروت - الطبعةالأولی، 1407 ق.
2. یزید بن ابن زیاد الهاشمی:
ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب وی را از رجال بخاری و مسلم می داند:
7717 یزید بن أبی زیاد الهاشمی... خت م.
یزید بن أبی زیاد الهاشمی... بخاری تعلیقا و مسلم از او روایت کرده اند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص601، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.علی بن عابس.
3. عمرو بن ابی قیس:
ابن حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است:
5101 عمرو بن أبی قیس الرازی الأزرق کوفی نزل الری... خت
عمرو بن أبی قیس الرازی الأزرق؛ از اهل کوفه است و در ری ساکن شد... بخاری تعلیقاّ از او روایت کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص5099، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.علی بن عابس.
و همچنین «مزی» در «تهذیب الکمال» وی را جزء رجال صحیح بخاری می داند:
خت 4: عَمْرو بن أَبی قیس الرازی الازرق... إستشهد به البخاری وروی له الاربعة.
بخاری تعلیقا از عَمْرو بن أَبی قیس الرازی الازرق روایت کرده است... و بخاری به او استشهاد کرده است و صحاح اربعه از او روایت کرده اند.
المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن ابوالحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الکمال، ج22، ص203، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.
4. أسد بن موسی
ابن حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است:
399. أسد بن موسی بن إبراهیم بن الولید بن عبد الملک بن مروان الأموی أسد السنة صدوق... خت د س.
اسد بن موسی موسی بن إبراهیم بن الولید بن عبد الملک بن مروان أموی، اسد السنه، صدوق و راستگو است... (بخاری تعلیقا - أبو داود - النسائی از او روایت کرده اند.)
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص396،تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.علی بن عابس.
نکته مهمی که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که: تعدادی از روایات مهدویت که ابن خلدون آن ها را ضعیف دانسته است، به سبب وجود یکی از این چند نفر در سند آن احادیث بوده؛ در حالی که همین چند نفر در سند روایاتی از هردو صحیح بخاری و مسلم و یا یکی از صحیحین و نیز دیگر کتب معتبر اهل سنّت حضور دارند.
البتّه ابن خلدون با زیرکی و هوشمندی به منظور گریز، بلکه پیشگیری از این اشکال، عباراتی بدین معنا می نگارد:
ولا تقولن مثل ذلک ربما یتطرق إلی رجال الصحیحین فإن الإجماع قد اتصل فی الأمة علی تلقیهما بالقبول والعمل بما فیهما وفی الإجماع أعظم حمایة وأحسن دفعا.
مگو که مانند این (عیوب) چه بسا در راویان دو صحیح (بخاری و مسلم) نیز راه یافته است؛ زیرا در میان امت، به اجماع، اخبار این دو کتاب مقبول است و به آن ها عمل می کنند، و اجماع، خود، نیکوترین دفاع و بزرگ ترین حمایت از حقیقت به شمار می آید
إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
اما باید به این قاضی شهیر گفته شود که عالمان فریقین، در موضوع مهدویت نیز «اجماع» کرده اند؛ چنان که متن عبارات آنان پیش تر نقل شد که احادیث موضوع مهدویت را متواتر میدانستند. چگونه است که شما درباره «صحیحین»، اجماع را نیکوترین و بزرگ ترین مدافع میدانید؛ امّا در اعتقاد به ظهور منجی، همین اجماع، بی اثر و بدون ثمر می شود؟! با این که درباره کتب بخاری و مسلم، فقط علمای اهل سنت اجماع کرده اند، نه شیعیان، برخلاف اعتقاد به مهدی که همه فرقه های اسلامی بر آن اجماع کرده اند. آیا این گونه داوری قابل توجیه است؟
کلمات منکرین بعد از ابن خلدون:
شبهات رشید رضا:
یکی دیگر از منکران باور مهدویت، نویسنده معاصر سنی مذهب، محمد بن رشید، مشهور به رشید رضا است که تلاش کرده است با شبهه پراکنی گوناگون، این اعتقاد مسلمانان را خدشه دار نشان دهد.
شبهه اول: تعارض روایات مهدویت:
وی در تفسیرش آورده است:
وأما التعارض فی أحادیث المهدی فهو أقوی وأظهر والجمع بین الروایات فیه أعسر والمنکرون لها أکثر والشبهة فیها أظهر.
و اما تعارض در احادیث مهدی قوی تر و آشکارتر و جمع بین روایات در آن مشکل تر و انکار کنندگان آن آن بیشتر و شبهه آن آشکارتر است.
محمد رشید بن علی رضا بن محمد (متوفای 1354هـ)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج9، ص416، ناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
ودر جای دیگر آورده اند:
أَنَّ أَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْءٌ یُحْتَجُّ بِهِ، وَأَنَّهَا مَعَ ذَلِکَ مُتَعَارِضَةٌ مُتَدَافِعَةٌ.
هیچ یک از روایات مهدی، روایات صحیحی نیست که بتوان به آن احتجاج کرد؛ با این حال با یکدیگر متعارض و غیر قابل جمع هستند.
محمد رشید بن علی رضا بن محمد (متوفای 1354هـ)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج10، ص342، ناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
پاسخ ناصر الدین البانی: تعارض فرع اعتبار روایات است، ولی روایات مخالف مهدویت اصلا معتبر نیست!
قبل از اینکه به این شبهه و سایر شبهات رشید رضا پاسخ دهیم خوب است متذکر شویم که پاسخ محمد ناصر الدین ألبانی ـ که از وی به « بخاری دوران» تعبیر می کنند ـ ما را از سایر پاسخها به شبهه رشید رضا بی نیاز می کند، مخصوصا که وی تصریح به خطای گفتار رشید رضا در این زمینه نموده است. وی در پاسخ به کسی که از او خواسته بوده که برای مرتبه دوم کتابهای رشید رضا و محمد عبد الله السمان، را مطالعه نماید، نوشته است:
نعم لقد کنت علی علم بما کتبه الشیخ رشید -رحمه الله- وکذا بما کتبه الأستاذ السمان فی کتابه الذی أسماه " الإسلام المصفی " ! وأنا أجزم بخطأ ما کتباه فی هذه المسألة.
بله من آگاهم به آنچه که شیخ رشید رضا و استاد سمان در کتابش« الاسلام المصفی» نوشته است و من یقین دارم به خطای آنچه که آن دو نفر در این مسأله نوشته اند.
ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی)، شماره 22، مقاله «حول المهدی (علیه السلام، چاپ دمشق، سال 1371هـ ق.
ناصر الدین البانی سپس در پاسخ به شبهه تعارض روایات مهدویت می نویسد:
وقد أعلها السید بعلة أخری وهی التعارض ! وهذه علة مدفوعة لأن التعارض شرطه التساوی فی قوة الثبوت، وأما نصب التعارض بین قوی وضعیف فمما لا یسوغه عاقل منصف، والتعارض المزعوم من هذا القبیل.
وسید محمد رشید رضا احادیث مهدویت را به علت تعارض تضعیف کرده است، این تضعیف مردود است؛ زیرا شرط تعارض، مساوی بودن در قوّت و ثابت بودن است؛ اما تعارض بین قوی و ضعیف را هیچ عاقل با انصافی جایز نمی شمارد و تعارضی که در اینجا مورد گمان وی است از این قبیل است.
ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی)، شماره 22، ص643، مقاله «حول المهدی (علیه السلام، چاپ دمشق، سال 1371هـ ق.
شبهه دوم : در جزئیات مساله مهدویت تعارض وجود دارد!
سپس رشید رضا تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی می باشد را به عنوان نمونه ای از تعارض در احادیث مهدویت می آورد:
ولاجل ذلک کثر الاختلاف فی اسم المهدی ونسبه وصفاته وأعماله وکان لکعب الأحبار جولة واسعة فی تلفیق تلک الأخبار. مِنْهَا: أَنَّ أَشْهَرَ الرِّوَایَاتِ فِی اسْمِهِ وَاسْمِ أَبِیهِ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ أَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَفِی رِوَایَةٍ: أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَالشِّیعَةُ الْإِمَامِیَّةُ مُتَّفِقُونَ عَلَی أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ وَهُمَا الْحَادِی عَشَرَ وَالثَّانِی عَشَرَ مِنْ أَئِمَّتِهِمُ الْمَعْصُومِینَ، وَیُلَقِّبُونَهُ بِالْحُجَّةِ وَالْقَائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ.
وبرای همین تعارض در اخبار مهدی می باشد که در اسم مهدی و نسب او و صفات او و اعمال او اختلاف زیاد شده است و برای کعب الاحبار فرصت وسیعی پیش آمده است برای تلفیق آن احادیث. از آن اختلاف احادیث این است که از مشهورترین روایات درباره اسم مهدی و اسم پدرش در نزد اهل سنت این است که او محمد بن عبد الله است و در یک روایتی: احمد بن عبد الله است و شیعه امامیه متفق القول هستند بر اینکه فرزند امام عسگری علیه السلام است که این دو یازدهم و دوازدهم از امامان معصومشان است و ایشان( مهدی) را لقب داده اند به « الحجة» و«القائم» وَ«المنتظَر».
محمد رشید بن علی رضا بن محمد (متوفای 1354هـ)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج9، ص418، ناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
پاسخ: وقتی اصل ثابت شده است ، تعارض در جزئیات اصل را زیر سوال نمیبرد !
در اینجا پاسخی که ما می دهیم این است که: بر فرض که ما همه احادیث در باب مهدویت را از نظر قوت و ضعف مساوی بدانیم و متعارض بودن آنها را را بپذیریم؛ این تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی می باشد و در اصل و اساس اعتقاد به مهدویت هیچگونه تعارضی در بین اخبار و روایات نمی باشد و حال اینکه ما روایاتی که مهدی را غیر از فرزند امام عسگری علیه السلام می داند را قبول نداریم.
شبهه سوم: احادیث مهدویت، تنها از طریق شیعه نقل شده است!
رشید رضا مینویسد:
أَنَّ أَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْءٌ یُحْتَجُّ بِهِ... وَأَنَّ مَصْدَرَهَا نَزْعَةٌ سِیَاسِیَّةٌ شِیعِیَّةٌ مَعْرُوفَةٌ،وَلِلشِّیعَةِ فِیهَا خُرَافَاتٌ مُخَالِفَةٌ لِأُصُولِ الدِّینِ لَا نَسْتَحْسِنُ نَشْرَهَا فِی هَذَا التَّفْسِیر.
احتجاج کردن به هیچ کدام از احادیث مهدویت صحیح نیست،... و جایگاه صدور آنها انگیزش سیاسی معروف شیعه است و برای شیعه در آنها خرافاتی است که مخالف اصول دین است که انتشار آن در این تفسیر خوب نیست.
محمد رشید بن علی رضا بن محمد (متوفای 1354هـ)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج10، ص342، ناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
پاسخ ناصر الدین البانی به این شبهه: بسیاری از اسانید مهدویت ربطی به شیعیان ندارد !
البانی در پاسخ مینویسد:
هذا ثم إن السید رشید أو غیره لم یتتبعوا ما ورد فی المهدی من الأحادیث حدیثاً حدیثاً، ولا توسعوا فی طلب ما لکل حدیث منها من الأسانید، ولو فعلوا لوجدوا فیها ما تقوم به الحجة حتی فی الأمور الغیبیة التی یزعم البعض أنها لا تثبت إلا بحدیث متواتر! مما یدلک علی ذلک أن السید رشید -رحمه الله- ادعی أن أسانیدها لا تخلو عن شیعی ! مع أن الأمر لیس کذلک علی إطلاقه، فالأحادیث الأربعة التی أوردتها لیس فیها رجل معروف بالتشیع، علی أنه لو صحت هذه الدعوی لم یقدح ذلک فی صحة الأحادیث لأن العبرة فی الصحة إنما هو الصدق والضبط، وأما الخلاف المذهبی فلا یشترط فی ذلککما هو مقرر فی مصطلح علم الحدیث ولهذا روی الشیخان فی صحیحیهما لکثیر من الشیعة وغیرهم من الفرق المخالفة واحتجا بأحادیث هذا النوع.
رشید رضا و غیر او احادیث مهدویت را یکی یکی جستجو نکردند و تلاش برای اسانید هریک از احادیث نکردند و اگر تلاش می کردند؛ هر آیینه می یافتند آنچه را که با آن حجت اقامه می شود حتی در امور غیبی که به گمان بعضی ها، درآن امور غیبی فقط حدیث متواتر ثابت و حجت است، و دلیل این مطلب برای شما این است که: رشید رضا ادعا کرده است که: «سندهای احادیث مهدویت خالی از اشخاص شیعه نمی باشد» و حال اینکه می بینیم که به طو ر مطلق اینطور نیست، زیرا احادیث چهارگانه ای که (پیش از این)آوردم در آنها فردی که معروف به تشیع باشد نبود (چهار حدیث در باره حضرت مهدی را در قبل از این آورده بود) و بر فرض که اگر این ادعای رشید رضا در شیعی بودن اسانید این احادیث صحیح هم بود، ضرری به صحیح بودن احادیث مهدویت نمی زد، زیرا معیار در صحیح بودن احادیث؛ راست بودن آن و ضابط بودن راوی آنها می باشد، واما مخالف مذهب بودن راوی حدیث؛ هرگز در مورد قبول بودن آن شرط نیست همچنانکه این مطلب در علم الحدیث( علم رجال و درایه) ثابت شده است، برای همین نیز بخاری و مسلم در کتابشان احادیث زیادی از مخالفین مذهب را آورده اند وبه این نوع از احادیث احتجاج کرده اند.
ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی)، شماره 22، ص643، مقاله «حول المهدی (علیه السلام، چاپ دمشق، سال 1371هـ ق.
شبهه چهارم: (نقل نشدن احادیث مهدویت درصحیح بخاری و مسلم):
رشید رضا گفته است:
ولذلک لم یعتد الشیخان بشئ من روایاتها فی صحیحیهما.
و برای همین بخاری و مسلم در صحیحشان به چیزی از روایات آن(مهدویت) اعتنا نکرده اند.
محمد رشید بن علی رضا بن محمد (متوفای 1354هـ)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج9، ص416، ناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
در پاسخ به این کلام رشید رضا چند مطلب لازم به یادآوری است:
پاسخ اول: یافت نشدن حدیثی در صحیحین دلیلی بر ضعف آن نمی باشد:
روشن است که اگر حدیثی در صحیح بخاری و مسلم یافت نشد، هرگز دلیلی بر ضعف آن حدیث در نزد آن دو (بخاری و مسلم) نیست؛ زیرا هرگز از بخاری و مسلم چنین نقل نشده است که گفته باشند همه احادیث صحیح را جمع آوری کرده اند و چیزی از احادیث صحیح باقی نمانده است، بلکه آنان در صدد جمع آوری همه احادیث صحیح نبوده اند و از خود آنها نیز نقل شده است که: «ما همه احادیث صحیح را نیاورده ایم.» ابن حجر عسقلانی در «مقدمه فتح الباری» به این مطلب تصریح کرده است:
وروی الإسماعیلی عنه قال لم أخرج فی هذا الکتاب الا صحیحا وما ترکت من الصحیح أکثر... وقال أبو أحمد بن عدی سمعت الحسن بن الحسین البزار یقول سمعت إبراهیم بن معقل النسفی یقول سمعت البخاری یقول ما أدخلت فی کتابی الجامع الا ما صح وترکت من الصحیح حتی لا یطول.
اسماعیلی از بخاری روایت کرده است که بخاری گفت: در این کتاب نیاورده ام مگر حدیث صحیح را و مقداری از احادیث صحیح را که (در اینجا) نیاورده ام بیشتر است (از آنچه آورده ام)... و ابراهیم بن معقل نسفی گفته است: از محمد بن اسماعیل(بخاری) شنیدم که می گفت: در این کتاب جامع (صحیح بخاری) چیزی را وارد نکردم مگر آنچه که صحیح بوده است و از احادیث صحیح نیز مقداری نیاوردم تا کتاب طولانی نشود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص7، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة بیروت، 1379هـ.
و ابن حجر عسقلانی در کتاب «تغلیق التعلیق» نیز از قول «ابراهیم بن معقل» عین همین مطلب را آورده است:
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تغلیق التعلیق، ج5، ص420، تحقیق: سعید عبد الرحمن موسی القزقی، ناشر: المکتب الإسلامی، دار عمار - بیروت، عمان - الأردن، الطبعة: الأولی، 1405هـ ق.
ذهبی نیز به این مطالب اذعان دارد:
أخبرنا ابن الخلال أخبرنا الهمدانی أخبرنا السلفی أخبرنا أبو عبد الله الرازی حدثنا عبدالله بن الولید أخبرنا أحمد بن الحسن بن بندار أخبرنا أبو أحمد بن عدی سمعت الحسن بن الحسین البزاز سمعت إبراهیم بن معقل سمعت البخاری یقول ما أدخلت فی هذا الکتاب إلا ما صح وترکت من الصحاح کی لا یطول الکتاب.
ابراهیم بن معقل گفت: شنیدم از محمد بن اسماعیل(بخاری) شنیدم که می گفت: در این کتاب جامع( صحیح بخاری) چیزی را وارد نکردم مگر آنچه که صحیح بوده است و از احادیث صحیح نیز مقداری را نیاوردم تا کتاب طولانی نشود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج10، ص96 ـ 95؛ ج12، ص402، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
نووی نیز در مقدمه شر ح خود بر صحیح مسلم بر همین مطلب تاکید کرده است:
فانهما لم یلتزما استیعاب الصحیح بل صح عنهما تصریحهما بأنهما لم یستوعباه وانما قصدا جمع جمل من الصحیح کما یقصد المصنف فی الفقه جمع جملة من مسائله لا أنه یحصر جمیع مسائله.
آن دو (بخاری ومسلم) ملتزم نشده اند که تمام احادیث صحیح را آورده اند؛ بلکه صحت دارد از آن دو تصریح بر اینکه همه احادیث صحیح را جمع آوری نکرده و تنها قصد جمع آوری تعدادی از احادیث صحیح را داشته اند، همچنانکه مؤلف کتاب فقه جمع آوری تعدادی از مسائل فقه( ابوابی از فقه) را قصد می کند نه اینکه تمام مسائل فقه را جمع کند.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج1، ص24، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، 1392 هـ.
از دیگر نکاتی که واضح و روشن می کند که بخاری در صدد جمع آوری تمام احادیث صحیح نبوده است، این گفته ابن الصلاح در «علوم الحدیث» می باشد که وی از بخاری نقل کرده است:
وقد قال البخاری أحفظ مائة ألف حدیث صحیح ومائتی ألف حدیث غیر صحیح.
و بخاری گفته است: من صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح از حفظ دارم.
الکردی الشهرزوری، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفای643هـ)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص23، تحقیق: تعلیق وشرح وتخریج: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- لبنان، الطبعة الأولی،1416هـ ق - 1995م، توضیحات: وبصدره مرویاتنا عن أبی محمد نور الدین المکی.
ابن صلاح بعد از نقل این سخن بخاری می گوید:
وجملة ما فی کتابه الصحیح سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حدیثا بالأحادیث المتکررة وقد قیل إنها بإسقاط المکررة أربعة آلاف حدیث.
«... با اینکه تمام آنچه در صحیحش آورده است ـ آن هم با به حساب آوردن احادیث مکرر، 7275 (هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج) حدیث است، و بنابر نقلی با حذف احادیث مکرّر، تعداد آن، 4000 (چهار هزار) حدیث می باشد.»
الکردی الشهرزوری، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفای643هـ)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص23، تحقیق: تعلیق وشرح وتخریج: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت- لبنان، الطبعة الأولی،1416هـ ق - 1995 م، توضیحات: وبصدره مرویاتنا عن نور الدین المکی.