مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
نتیجه تصویری برای برچسب تسلیت شهادت امام صادق ع

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا (علیه السّلام) زابل

امام صادق علیه ‏السلام داخل حمام شدند. حمامی به جهت رعایت ادب و احترام به شخصیت آن بزرگوار خواست که حمام را برای آن حضرت قرق کند. به امام عرض کرد: آیا اجازه می ‏فرمایید حمام را خلوت کنم؟ این فرمایش امام بدان جهت بود که امام علیه‏ السلام فرمود:
نیازی به این کار نیست، زیرا مؤمن از این تکلفات و زیاده‏ روی‏ها به دور است. [الکافی، ج6،ص503] .  

منبع: ویژگیهای امام صادق (الخصائص الصادقیه)،حامد فدوی اردستانی،المکتبه المرتضویه ،ص95

روایت شده است:
روزی امام صادق علیه‏ السلام آیات قرآن را در نماز به گونه ‏ای تلاوت می کرد، که گویی روحش در جهان ملکوت سیر می کند و از کالبدش خارج شده است، آن آیات را به طور مکرر می خواند، تا به حال عادی بازگشت، حاضران پرسیدند: این چه حالی بود که به شما عارض شد؟ فرمود:
آیات قرآن را پیوسته تکرار کردم تا به حالتی رسیدم که گویی آیات قرآن را به طور مستقیم از خداوند نازل کننده آیات شنیدم. [بحارالانوار،ج84،ص248] .

منبع: زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)،محمد باقر بن محمد تقى مجلسى،انتشارات :اسلا میه  - تهران،ص82.

او قبل از هر چیز عبد خدا بود و همواره در پیشگاه خدا و در نهایت تواضع به سر می برد. ارتباط و پیوندش با خدا چنان تنگاتنگ بود که همواره سجده ‏های طولانی انجام می داد و به یاد خدا می بود. مکرر با حالی ملکوتی و چشمی پر از اشک می فرمود:  
«رب لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا، لا اقل من ذلک و لا اکثر». [الصحیفه الصادقیه الجامعه،ص167] .
پروردگارا! مرا به اندازه ‏ی یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه زیادتر، به خویش وامگذار.  
یکی از شاگردانش به نام ابن ابی‏ یعفور می گوید: آن حضرت را دیدم دست به سوی آسمان بلند کرده و این دعا را می خواند و اشک می ریزد، سپس رو به من نموده و فرمود: خداوند به اندازه کمتر از یک چشم بر هم زدن، یونس پیامبر را به خویش واگذار کرد و آن گناه را (ترک اولی، دوری از قومش) مرتکب شد.  
پرسیدم: آیا کارش به حد کافران رسید؟ فرمود: نه، ولی هر کس در چنین حالی (بی‏توبه) بمیرد، هلاک شده است. [الکافی،ج2،ص581]  آن حضرت در نقش انگشترش چنین نوشته بود:  
«انت ثقتی فاعصمنی من خلقک»  
خدایا! تو تکیه‏گاه محکم و مورد اطمینان من هستی، مرا از گزند مخلوقاتت حفظ کن.  
و نیز نوشته بود:  
«الله خالق کل شی‏ء»  
خداوند آفریدگار هر چیز است.  
و در نگین انگشتر دیگرش نوشته بود:  
«یا ثقتی قنی شر خلقک» [جنات خلود،ص13] .
ای خدای مورد اطمینان من! مرا از گزند اشرار مخلوقات حفظ کن.  
حفض بن غیاث می گوید: روزی امام صادق علیه ‏السلام را در کنار درخت خرمایی دیدم، در آنجا وضو گرفت و مشغول نماز شد و به سجده رفت. پانصد بار در سجده گفت: «سبحان الله». سپس بر تنه آن درخت تکیه داد و به راز و نیاز و مناجات با خدا پرداخت. [بحارالانوار،ج47،ص37] .

منبع: ویژگیهای امام صادق (الخصائص الصادقیه)،حامد فدوی اردستانی،المکتبه المرتضویه ،صص80-81.

محمّد بن زیاد ازدى گفت از مالک بن انس فقیه مدینه شنیدم می گفت:

من خدمت حضرت صادق می رسیدم برایم پشتى می گذاشت و احترام می کرد. می فرمود مالک من ترا دوست دارم. این مطلب را پنهان می کردم و خدا را ستایش می نمودم. پیوسته آن جناب بیکى از این سه کار اشتغال داشت یا روزه بود و یا بعبادت مشغول بود و یا ذکر می گفت از بزرگترین عبادت‏ کنندگان و پارسایانى که از خدا می ترسند، بشمار می رفت.بسیار حدیث می کرد خوش مجلس بود همنشینى با او سود فراوان داشت.

وقتى می فرمود (قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله) پیغمبر فرموده گاهى سبز می شد و گاهى زرد آنچنان که دوستان اگر می دیدند ایشان را نمی شناختند.

سالى با ایشان بحج رفتم  همینکه سوار بر مرکب شد بعد از احرام هر چه تصمیم می گرفت لبیک بگوید صدا در گلویش می گرفت بطورى که نزدیک بود از مرکب بیافتد.

عرض کردم لبیک بگوئید چاره ‏اى نیست باید گفت. فرمود: ابن ابى عامر چگونه جرات کنم بگویم‏ لبیک اللهم لبیک‏ می ترسم بگوید لا لبیک و لا سعدیک‏( بلى بار پروردگارا نداى ترا جواب دادم می ترسم بگوید خوش نیامدى.)

 ابن رئاب گفت شنیدم حضرت صادق در حال سجده می گفت‏:

اللهم اغفر لی و لاصحاب ابى فانى اعلم ان فیهم من ینقصنى‏

 خداوندا مرا بیامرز واصحاب پدرم را می دانم می ان آنها بعضى هستند که مرا کوچک می شمارند.(قرب الاسناد)

معاویة بن وهب گفت در خدمت حضرت صادق بودم در مدینه آن جناب سوار بر الاغ بود ببازار رسیده بودیم یا نزدیک بازار بود که امام علیه السّلام از الاغ خود پیاده شد و سجده طولانى کرد من انتظار کشیدم تا از سجده سر برداشت.
عرض کردم فدایت شوم چرا سجده نمودى؟ فرمود من بیاد نعمت خدا بر خود افتادم. عرض کردم آقا نزدیک بازار سجده می فرمائید با اینکه مى‏ آیند و می روند؟! فرمود مرا کسى نمى ‏بیند.(بصائر الدرجات ص 145 ج 10- )

منبع:  زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)،محمد باقر بن محمد تقى مجلسى،انتشارات :اسلا میه  - تهران،صص12-13. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۹
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی