وظیفه ما در برابر کسی که ما رو خوشحال می کند چیست؟؟؟
آقای نقویان
سوال – در خصوص حق کسی که ما را خوشحال می کنند از رساله ی حقوقی امام سجاد توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – اما حق کسی که خداوند خوشحالی و شادی تو را به دست او قرار داده ، اگر قصد و هدف او خوشحالی تو بوده است ، اول شکر خدا را بجا بیاور و ستایش خداوند متعال را بگو . بعد از شکر خدا در مقابل خوبی کسی که تو را شاد کرده ، به اندازه ای که سزاوار است به او پاداش بده . و درصدد احسان نمودن بر بیا . و بخاطر اینکه او آغازگر این احسان بوده ، خوبی او را جبران کن . اگر قصد او شادی تو نبوده ، ولی باعث شده که تو شاد شوی، باز خداوند را ستایش نموده و شکر کن . بدان که این خوشحالی هم از جانب خداوند متعال است . او را دوست داشته باش به این خاطر که مایه ی شادی تو شده است . و به عنوان اینکه یکی از اسباب نعمت های خدا برای تو شده است . برای او طلب خیر کن . زیرا اسباب نعمت ها برکت هستند ، هرجا که باشند . اگر چه او این قصد را نداشته باشد.
خیلی افراد هستند که مایه ی خوشحالی ما می شوند . پدر ، مادر و اقوام گاهی کاری انجام می دهند که ما را خوشحال می کنند . یک نکته این است که امام می فرماید: این خوشحال کننده ی شما در واقع پستچی خدا است . و در واقع خوشحالی از جانب خود خداوند است . قرآن می فرماید : تنها خدا است که می خنداند و می گریاند و همه نماینده ی او هستند . آن کسی که به این دست فرمان داده تا تو را خوشحال کند در واقع خدا است . امام سجاد (ع) ریشه ی اصلی را نشان می دهند . اینکه شما بدانید هرکسی که شما را خوشحال کرده در واقع یک مأمور بوده است . فرمانده اصلی خدا است . یکی از کارهایی که شیطان می کند این است که ما را در نقش نگاه می دارد و ما را به سمت نقاش نمی برد . وقتی شما وارد یک گالری می شوید ، تنها به نقاشی ها نگاه می کنید و از آنها تعریف می کنید . اما وقتی این نقاشی ها را دست یک انسان عارفی مانند سعدی بدهید ، می گوید که تو به سیمای شخص می نگری ، ما در آثار صنع حیرانیم . تنگ چشمان نظر به میوه کنند ، ما تماشا کنان بُستانیم . مولانا می فرماید : ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر یا آن که قمر سازد؟ ای باغ تویی خوش تر ، یا گلشن و گل در تو ؟ یا آنکه برآرد گل ، صد نرگس ترسازد . بنابراین نکته ی اول این است که ما یک مقدار چشم خود را باز کرده و پشت پرده را ببینیم . نکته ی دوم این است که برخی فکر می کنند خوشحالی یعنی اینکه یک نفر کاری کند که ما بخندیم . مثلاً الان در پیامک ها جوک های زیادی تبادل می شود . حتی برخی از این جوک ها مسخره آمیز بوده و یک قوم یا مردم یک شهر را استهزاء می کنیم تا باعث خنده ی دیگران شویم . حتی گاهی در تلویزیون برنامه هایی برای خنداندن دیگران نمایش داده می شود . در حالی که شادی واقعی تنها این نیست که ما بخندیم . در داستان ها آمده که یک نفر نزد یک روان شناس رفته و گفت : من هزار غصه در دل خود دارم . شما که با روح و روان انسان ها آشنا هستی ، کاری کن که من ده دقیقه شاد بوده و بخندم . آن روان شناس گفت : تا بحال چنین موردی را ما نداشته ایم . این کار من نیست . به شما آدرس یک سیرک را می دهم که در آن یک دلقک است . آن دلقک یک ساعت می تواند افراد را بخنداند . به اینجا که رسید ، آن فرد یک آه سردی کشیده و یک لبخند تلخی بر روی لبهای او نقش بست .سپس گفت : آقای دکتر آن دلقک من هستم . من می توانم دیگران را بخندانم ولی دل من از همه بیشتر گرفته است . به تعبیر روایت ، مسرور کردن تنها این نیست که ما باعث خنده ی مردم شویم . مثلاً ما به یک فردی که در آستانه ی اعدام است بگوییم ، می خواهی من یک جوک بگویم که خوشحال شوی . این کار او را خوشحال نمی کند ، بلکه تنها نجات دادن او از اعدام است که باعث شادی او می شود . در زمان رژیم گذشته فردی به نام ولیان استاندار خراسان بود. او رئیس یک وزارت خانه و فردی بسیار سختگیر بود . می گویند : وقتی او می خواست وارد اداره شود پنج دقیقه قبل یک آژیری را به صدا درمی آوردند تا همه بر سر کار خود حاضر باشند . یک نفر که کارمند قم بود ، خانم او بیمار شد . اطباء به او گفتند که تو باید در تهران زندگی کنی تا همیشه به پزشک دسترسی داشته باشی . گفتند : این انتقالی را تنها باید ولیان امضاء کند و از دست هیچکس دیگر کاری برنمی آید . یک شعری آماده کرد و به نزد ولیان آمد . تا از او پرسید که تو کیستی ؟ گفت : مشکن دل کسی که امیدش به دست توست ، خواهد بر او گذشت ولیکن شکست توست. بعد از این شعر ولیان پرسید : مشکل تو چیست ؟ او مدارک بیماری خانم خود را نشان داد و خواست که به تهران منتقل شود . ولیان هم قبول کرد . ولیان این فرد را مسرور کرد . البته ممکن است که یک جسارتی هم به او کرده باشد . ولی این فرد او را دعا کرد که دلش را شاد کرده است . ما امروز در جامعه ی خود دو مشکل داریم. یک مشکل در مورد نیازمندان و در واقع قشر آسیب پذیر است . این قشر آسیب پذیر هستند که فرزند آنها بیکار است ، در خانه هزاران مشکل دارند. یک روز یک راننده من را سوار ماشین خود کرده بود . از او پرسیدم چقدر حقوق می گیری ؟ گفت : ماهی چهارصد و پنجاه هزار تومان . گفتم : زندگی تو چگونه می گذرد؟ گفت: من فقط ماهی پانصد هزارتومان اجاره خانه می دهم . این فرد چگونه باید زندگی خود را اداره کند ؟ درهفته ی آتی من در یک شب در دو خیریه دعوت هستم .آنها مردم خوبی هستند که که جمع شده اند تا مشکلات دیگران را برطرف کنند. اما این شایسته ی ما نیست که هر روز خیریه های ما زیادتر می شود . هر روز کمیته ی امداد فربه تر می شود . چون به تعداد فقرا و قشر نیازمند اضافه می شود . در روایات آمده که یکی از ویژگی های عصر ظهور این است که اصلاً فقیر پیدا نمی شود . در آن زمان خمس و زکات را می چرخانند و مستحق آن را پیدا نمی کنند . چون همه بی نیاز هستند . بنابراین یک بخش انسان های نیازمند هستند . دخترانی که عروس شده اند ولی جهیزیه ندارند . پسرانی که کار ندارند و از همسر و فرزندان خود خجالت می کشند . آنها یک مسافرت معمولی نمی توانند بروند . خوشحالی این افراد به تماشای جوک و لطیفه نیست . اینکه برای آنها از تلویزیون برنامه ی خنده دار پخش کنیم فایده ای ندارد . البته نمی خواهم از برنامه های صدا و سیما خرده بگیرم . اما یکی از کارهایی که این رسانه انجام می دهد باید این باشد که در بین افراد مرفه بی درد، یک درد ایجاد کند . سخن شناس معاصر آقای جاوید می گوید: پیر خرد یک نفس آسوده بود ، خلوت فرموده بود . کودک دل رفت و دو زانو نشست ، مست مست . گفت تو را فرصت تعلیم است ؟ گفت : هست . گفت که ای خسته ترین رهنورد، سوخته و ساخته ی گرم و سرد . بررُخَت از گردش ایام گرد، چیست برازنده ی بالای مرد ؟ گفت : درد. اگر صدا و سیما بتواند در دل این مرفهین بی درد ، درد ایجاد کند ، یک هنر است . البته تبلیغاتی که در اواخر اسفند و یا اوایل مهر برای جشن نیکوکاری می کنند ، خوب است. اما نباید تنها مختص این دو ماه باشد . بلکه باید یک برنامه ی مستمر وجود داشته باشد . چون آدمی که گرفتار است همیشه گرفتار است .
سوال – برخی می گویند که جامعه ی ما افسرده است . تا صدا و سیما می خواهد یک برنامه برای شادی مردم درست کند ، آقایان می گویند که با شرع مخالف است . نظر شما چیست؟
پاسخ – جوک هایی که باعث دلشکستگی و مسخره کردن دیگران نشود، مجاز است . در حالات پیامبر(ص) داریم که یک نفر نزد ایشان آمده و باعث خنده ی پیامبر می شد . به تعبیر امروزی برای ایشان جوک تعریف می کرد . دو یا سه روز غیبت داشت . پیامبر سراغ ایشان را گرفته و گفتند : آن فردی که گاهی نزد ما آمده و باعث خنده ی ما می شد کجا است ؟ یک روز پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) نشسته بودند و خرما میل می کردند . پیامبر هر خرمایی را می خوردند هسته ی آن را در ظرف امیرالمومنین می گذاشتند . پیامبر به آن حضرت فرمودند که شما چقدر خرما خورده اید . امیرالمومنین هم فرمودند : شما هم که همه را با هسته میل کرده اید . من دیروز با آقای قالیباف ملاقات داشتم . به ایشان گفتم که ما به ادبیات طنز نیاز داریم . بر روی برخی از این بیلبورد های تبلیغاتی ادبیات طنز بنویسید . مولوی می گوید : آن یکی خر داشت پالانش نبود ، یافت پالان ، گرگ خر را در ربود . وقتی ما پشت چراغ قرمز هستیم اگر یکی از این مطالب طنز را ببینیم یک مقدار از عصبانیت ما کاسته می شود . ولی یاد ما باشد که اینها یک ظاهر و رونما است . اگر از یک نیازمند بپرسید که شما دوست دارید که ما مشکل مالی شما را برطرف کنیم یا یک ساعت باعث خنده ی شما شویم . مسلماً دوست دارد که نیاز او را برطرف کنیم . چون خنده تنها یک مُسکن است .البته گاهی خانم ها توقعات زیادی از همسر خود دارند . اگر همسر آنها تلاش خود را کرده و بیشتر از آن نتوانسته کاری بکند ، باید قانع باشند . اینکه فرد زحمت کش وسالم باشد بسیار با ارزش است . در یک سایتی خواندم که یک خانم تقاضای طلاق کرده است . به این خاطر که شوهر توقعات بیجا از او دارد . اینکه مثلاً باید در فلان میهمانی بی حجاب برقصد . این خانم به همین خاطر درخواست طلاق کرده است . پدر این آقا می گوید که پسر من لیاقت چنین همسری را ندارد . آیا این رقصیدن به نظر شما شادی است ؟ در واقع همه ی ما شادی را می خواهیم اما نمی دانیم که کجا باید به دنبال آن باشیم . آقای دکتر الهی قمشه ای یک زمانی مثال زیبایی زدند . ایشان گفتند : فرض کنید یک گروهی در یک قطار هستند و این قطار در حال رفتن است . ناگهان از کابین لکوموتیو ران گفته می شود که به ما خبر داده اند که در پانصد کیلومتر آینده قطار از ریل خارج می شود . ترمز ما هم بریده است . هرکاری دارید در این لحظات پایانی انجام دهید . به نظر شما در این قطار چه خبر خوشی وجود دارد ؟ مهم ترین خبر خوش این است که یک نفر بگوید ، در پانصد کیلومتر آینده آخر خط نیست . ترمز قطار درست شده و می توانیم کاری کنیم که قطار بایستد . و اینکه این قطار دور زده و به نزد نازنینی به نام الرحمن الرحیم می رود . امروز ما باید درک خود را بالا ببریم . اینکه معنای شادی و غم چیست ؟ امروز جامعه ی ما از لحاظ نیازهای مادی و شادی سه بخش هستند. یک بخش کسانی هستند که مشکلات مادی دارند . پسر من یک هفته است که می گوید : یک نفر است نیازمند شش میلیون تومان وام است . کسی را پیدا کن که این پول را به او بدهد . حالا اگر من برای این فرد یک جوک تعریف کنم چه ارزشی دارد . چون اینجا جای جوک نیست . بقول حافظ : تو را که هرچه مراد است در جهان داری ، چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری . بنابراین باید گِره زندگی این قشر را باز کنیم . در این صورت آنها را شاد کرده ایم. در روایت داریم که وقتی شما مشکل مالی کسی را برطرف کنید او را شاد کرده اید . گاهی مثلاً امضای شما باعث می شود که یک کار در یک اداره به یک جوان بدهند . پس شما نباید از آن دریغ کنید . آب یک محله ای قطع شده بود . به یک بزرگی که در آن محل زندگی می کرد گفتند که اگر شما یک امضاء می کردید این مشکل برطرف می شد . ایشان گفت : به من ربطی ندارد . چون اگر من الان یک تلفن بزنم و این مشکل را برطرف کنم . شخصی که این مشکل را برطرف کرده است فردا یک درخواست دیگر از من دارد . یک بزرگی می گفت که ما در روز قیامت تنها مسئول دارایی های بالفعل خود نیستیم . مثلاً اگر یک نفر از من یک درخواست مالی داشت ، حتی اگر نتوانستم آن را برآورده کنم، می توانم از اعتبار خود استفاده کنم . ما بر روی اعتبارات خود هم مسئول هستیم . گاهی پدر و مادرها تنها با ملاقات فرزندان خود خوشحال می شوند و حتی توقع مادی هم ندارند . یک روز پدر یکی از مسئولین نزد من آمد و گفت: من چند فرزند دارم که همگی آنها خوب و تحصیل کرده هستند . اما یکی از پسران من مدتی با من قهر بود . نمی توانستم این مسئله را تحمل کنم و بسیار ناراحت بودم . یک روز به او زنگ زده و گفتم که یک نفر کاری دارد که فقط مشکل به دست تو حل می شود . یک وقتی بدهید که تو را ملاقات کند . گفت : اشکالی ندارد فلان روز بگویید که بیاید . دو سه روز به وقت ملاقات مانده از دفتر او تماس گرفتند که ایشان وقت ندارند . آن آقا هفته ی دیگر بیایند . گفتم اشکالی ندارد . هفته ی بعد من به دفتر او رفتم . مسئول دفتر من را شناخت . به اتاق پسر من رفت و گفت که پدر شما آمده اند . من گفتم که نه، یک عده منتظر ملاقات هستند . من هم می نشینم و زمان مقرر شده به داخل اتاق می آیم . پسرم از اتاق بیرون آمد و گفت که شما گفتید : یک نفر با من کار دارد . گفتم : بله آن یک نفر من هستم . این گرهی هم که به کار من افتاده فقط به دست تو باز می شود . می خواهم بدانم که چرا تو و همسر تو با من قهر کرده اید . من از این مسئله خیلی ناراحت هستم . هر دو نفر ما به گریه افتادیم . بنابراین همیشه اینطور نیست که کسی نیاز مالی داشته باشد . ما در روایات و دستورات اخلاقی خود داریم که پدر و مادر های خود را به خانه ی سالمندان نبرید . قرآن صراحتاً می گوید که اگر پدر و مادر شما پیر شدند مبادا یک اف به آنها بگویید. شاید شادی یک نفر این باشد که شما یک داماد برای دختر او پیدا کنید . یا یک عروس برای پسر او معرفی کنید .
سوال – در خصوص آیات 23 تا 30 سوره ی مبارکه ی احزاب توضیح بفرمایید.
پاسخ – این صفحه در خصوص خانواده ی پیامبر (ص) است . برخی از همسران پیامبر از ایشان یک توقعات مالی نسبتاً بالایی داشتند . اینکه این چه زندگی است ؟ شما رهبر جامعه هستید ، کاری کنید که یک مقدار وضع مادی ما بهتر شود . پیامبر (ص) هم که یک دنیا حیا و شرم بودند، نمی دانستند با اینها چکار کنند . تا اینکه خداوند به کمک پیامبر آمد و فرمود : ای پیامبر به همسران خود بگو ، اگر در ازدواج با پیامبر به دنبال یک زندگی مرفه هستید ، بیایید مهریه ی خود را گرفته و طلاق بگیرید . اگر بعداً هم از شما پرسیدند که این چه همسری بود . بگو بسیار بانوی پاکی بود . اما این زنان لیاقت زندگی با پیامبر (ص) را ندارند . این آیات می خواهد بگوید : کسانی که رهبران جامعه هستند باید زندگی ساده ای داشته باشند . این آیات یک عتاب سنگین تر هم دارد . می گوید: اگر شما که همسر پیامبر هستید ، خطایی بکنید دو برابر عذاب می شوید . از طرف دیگر می فرماید : اگر کار خوبی هم کردید ، پاداش شما هم دو برابر است . یعنی کسی که زیر ذره بین نگاه مردم است ، اگر کار خوبی کرد پاداش او دو برابر است . در صورت خطا نیز کیفر او دو برابر است .
سوال – در آخرین جلسه ، شما بعنوان کارشناس برنامه توصیه های به بینندگان بفرمایید .
پاسخ – من به عنوان یک طلبه ی کوچک و کسی که خودم هم گاهی اوقات بیننده ی سمت خدا هستم و از بیان کارشناسان خوب آن استفاده کرده ام ، یک خسته نباشید به دست اندرکاران آن و جنابعالی می گویم . از دوست عزیز جناب آقای رکنی به عنوان یکی از تهیه کنندگان پرکار ، بسیار دقیق، هوشمند و باذوق باید اسم ببرم . ایشان به عنوان یک شخصیتی هستند که هم از نظر علمی و هم از نظر عملی، تلاش و تکاپوی فراوانی دارند که این برنامه به بهترین وجه اجرا شود . از دقت و حمایت همه ی دوستان تصویربردار ، اتاق فرمان و همه ی دست اندرکاران تشکر می کنم . از ریاست شبکه سه سیما جناب آقای پورمحمدی هم به سهم خود تشکر می کنم . گرفتاری های کاری من باعث شده که گاهی نتوانم به قول و قرار خود عمل کنم . از رساله ی حقوقی امام سجاد (ع) در این برنامه یک غبار روبی و گردگیری شد و کلمات شیرین و زیبای آن رونمایی شد .