مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

آقای نقویان
سوال – در خصوص حق کسی که ما را خوشحال می کنند از رساله ی حقوقی امام سجاد توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – اما حق کسی که خداوند خوشحالی و شادی تو را به دست او قرار داده ، اگر قصد و هدف او خوشحالی تو بوده است ، اول شکر خدا را بجا بیاور و ستایش خداوند متعال را بگو . بعد از شکر خدا در مقابل خوبی کسی که تو را شاد کرده ، به اندازه ای که سزاوار است به او پاداش بده . و درصدد احسان نمودن بر بیا . و بخاطر اینکه او آغازگر این احسان بوده ، خوبی او را جبران کن . اگر قصد او شادی تو نبوده ، ولی باعث شده که تو شاد شوی، باز خداوند را ستایش نموده و شکر کن . بدان که این خوشحالی هم از جانب خداوند متعال است . او را دوست داشته باش به این خاطر که مایه ی شادی تو شده است . و به عنوان اینکه یکی از اسباب نعمت های خدا برای تو شده است . برای او طلب خیر کن . زیرا اسباب نعمت ها برکت هستند ، هرجا که باشند . اگر چه او این قصد را نداشته باشد.
خیلی افراد هستند که مایه ی خوشحالی ما می شوند . پدر ، مادر و اقوام گاهی کاری انجام می دهند که ما را خوشحال می کنند . یک نکته این است که امام می فرماید: این خوشحال کننده ی شما در واقع پستچی خدا است . و در واقع خوشحالی از جانب خود خداوند است . قرآن می فرماید : تنها خدا است که می خنداند و می گریاند و همه نماینده ی او هستند . آن کسی که به این دست فرمان داده تا تو را خوشحال کند در واقع خدا است . امام سجاد (ع) ریشه ی اصلی را نشان می دهند . اینکه شما بدانید هرکسی که شما را خوشحال کرده در واقع یک مأمور بوده است . فرمانده اصلی خدا است . یکی از کارهایی که شیطان می کند این است که ما را در نقش نگاه می دارد و ما را به سمت نقاش نمی برد . وقتی شما وارد یک گالری می شوید ، تنها به نقاشی ها نگاه می کنید و از آنها تعریف می کنید . اما وقتی این نقاشی ها را دست یک انسان عارفی مانند سعدی بدهید ، می گوید که تو به سیمای شخص می نگری ، ما در آثار صنع حیرانیم . تنگ چشمان نظر به میوه کنند ، ما تماشا کنان بُستانیم . مولانا می فرماید : ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر یا آن که قمر سازد؟ ای باغ تویی خوش تر ، یا گلشن و گل در تو ؟ یا آنکه برآرد گل ، صد نرگس ترسازد . بنابراین نکته ی اول این است که ما یک مقدار چشم خود را باز کرده و پشت پرده را ببینیم . نکته ی دوم این است که برخی فکر می کنند خوشحالی یعنی اینکه یک نفر کاری کند که ما بخندیم . مثلاً الان در پیامک ها جوک های زیادی تبادل می شود . حتی برخی از این جوک ها مسخره آمیز بوده و یک قوم یا مردم یک شهر را استهزاء می کنیم تا باعث خنده ی دیگران شویم . حتی گاهی در تلویزیون برنامه هایی برای خنداندن دیگران نمایش داده می شود . در حالی که شادی واقعی تنها این نیست که ما بخندیم . در داستان ها آمده که یک نفر نزد یک روان شناس رفته و گفت : من هزار غصه در دل خود دارم . شما که با روح و روان انسان ها آشنا هستی ، کاری کن که من ده دقیقه شاد بوده و بخندم . آن روان شناس گفت : تا بحال چنین موردی را ما نداشته ایم . این کار من نیست . به شما آدرس یک سیرک را می دهم که در آن یک دلقک است . آن دلقک یک ساعت می تواند افراد را بخنداند . به اینجا که رسید ، آن فرد یک آه سردی کشیده و یک لبخند تلخی بر روی لبهای او نقش بست .سپس گفت : آقای دکتر آن دلقک من هستم . من می توانم دیگران را بخندانم ولی دل من از همه بیشتر گرفته است . به تعبیر روایت ، مسرور کردن تنها این نیست که ما باعث خنده ی مردم شویم . مثلاً ما به یک فردی که در آستانه ی اعدام است بگوییم ، می خواهی من یک جوک بگویم که خوشحال شوی . این کار او را خوشحال نمی کند ، بلکه تنها نجات دادن او از اعدام است که باعث شادی او می شود . در زمان رژیم گذشته فردی به نام ولیان استاندار خراسان بود. او رئیس یک وزارت خانه و فردی بسیار سختگیر بود . می گویند : وقتی او می خواست وارد اداره شود پنج دقیقه قبل یک آژیری را به صدا درمی آوردند تا همه بر سر کار خود حاضر باشند . یک نفر که کارمند قم بود ، خانم او بیمار شد . اطباء به او گفتند که تو باید در تهران زندگی کنی تا همیشه به پزشک دسترسی داشته باشی . گفتند : این انتقالی را تنها باید ولیان امضاء کند و از دست هیچکس دیگر کاری برنمی آید . یک شعری آماده کرد و به نزد ولیان آمد . تا از او پرسید که تو کیستی ؟ گفت : مشکن دل کسی که امیدش به دست توست ، خواهد بر او گذشت ولیکن شکست توست. بعد از این شعر ولیان پرسید : مشکل تو چیست ؟ او مدارک بیماری خانم خود را نشان داد و خواست که به تهران منتقل شود . ولیان هم قبول کرد . ولیان این فرد را مسرور کرد . البته ممکن است که یک جسارتی هم به او کرده باشد . ولی این فرد او را دعا کرد که دلش را شاد کرده است . ما امروز در جامعه ی خود دو مشکل داریم. یک مشکل در مورد نیازمندان و در واقع قشر آسیب پذیر است . این قشر آسیب پذیر هستند که فرزند آنها بیکار است ، در خانه هزاران مشکل دارند. یک روز یک راننده من را سوار ماشین خود کرده بود . از او پرسیدم چقدر حقوق می گیری ؟ گفت : ماهی چهارصد و پنجاه هزار تومان . گفتم : زندگی تو چگونه می گذرد؟ گفت: من فقط ماهی پانصد هزارتومان اجاره خانه می دهم . این فرد چگونه باید زندگی خود را اداره کند ؟ درهفته ی آتی من در یک شب در دو خیریه دعوت هستم .آنها مردم خوبی هستند که که جمع شده اند تا مشکلات دیگران را برطرف کنند. اما این شایسته ی ما نیست که هر روز خیریه های ما زیادتر می شود . هر روز کمیته ی امداد فربه تر می شود . چون به تعداد فقرا و قشر نیازمند اضافه می شود . در روایات آمده که یکی از ویژگی های عصر ظهور این است که اصلاً فقیر پیدا نمی شود . در آن زمان خمس و زکات را می چرخانند و مستحق آن را پیدا نمی کنند . چون همه بی نیاز هستند . بنابراین یک بخش انسان های نیازمند هستند . دخترانی که عروس شده اند ولی جهیزیه ندارند . پسرانی که کار ندارند و از همسر و فرزندان خود خجالت می کشند . آنها یک مسافرت معمولی نمی توانند بروند . خوشحالی این افراد به تماشای جوک و لطیفه نیست . اینکه برای آنها از تلویزیون برنامه ی خنده دار پخش کنیم فایده ای ندارد . البته نمی خواهم از برنامه های صدا و سیما خرده بگیرم . اما یکی از کارهایی که این رسانه انجام می دهد باید این باشد که در بین افراد مرفه بی درد، یک درد ایجاد کند . سخن شناس معاصر آقای جاوید می گوید: پیر خرد یک نفس آسوده بود ، خلوت فرموده بود . کودک دل رفت و دو زانو نشست ، مست مست . گفت تو را فرصت تعلیم است ؟ گفت : هست . گفت که ای خسته ترین رهنورد، سوخته و ساخته ی گرم و سرد . بررُخَت از گردش ایام گرد، چیست برازنده ی بالای مرد ؟ گفت : درد. اگر صدا و سیما بتواند در دل این مرفهین بی درد ، درد ایجاد کند ، یک هنر است . البته تبلیغاتی که در اواخر اسفند و یا اوایل مهر برای جشن نیکوکاری می کنند ، خوب است. اما نباید تنها مختص این دو ماه باشد . بلکه باید یک برنامه ی مستمر وجود داشته باشد . چون آدمی که گرفتار است همیشه گرفتار است .
سوال – برخی می گویند که جامعه ی ما افسرده است . تا صدا و سیما می خواهد یک برنامه برای شادی مردم درست کند ، آقایان می گویند که با شرع مخالف است . نظر شما چیست؟
پاسخ – جوک هایی که باعث دلشکستگی و مسخره کردن دیگران نشود، مجاز است . در حالات پیامبر(ص) داریم که یک نفر نزد ایشان آمده و باعث خنده ی پیامبر می شد . به تعبیر امروزی برای ایشان جوک تعریف می کرد . دو یا سه روز غیبت داشت . پیامبر سراغ ایشان را گرفته و گفتند : آن فردی که گاهی نزد ما آمده و باعث خنده ی ما می شد کجا است ؟ یک روز پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) نشسته بودند و خرما میل می کردند . پیامبر هر خرمایی را می خوردند هسته ی آن را در ظرف امیرالمومنین می گذاشتند . پیامبر به آن حضرت فرمودند که شما چقدر خرما خورده اید . امیرالمومنین هم فرمودند : شما هم که همه را با هسته میل کرده اید . من دیروز با آقای قالیباف ملاقات داشتم . به ایشان گفتم که ما به ادبیات طنز نیاز داریم . بر روی برخی از این بیلبورد های تبلیغاتی ادبیات طنز بنویسید . مولوی می گوید : آن یکی خر داشت پالانش نبود ، یافت پالان ، گرگ خر را در ربود . وقتی ما پشت چراغ قرمز هستیم اگر یکی از این مطالب طنز را ببینیم یک مقدار از عصبانیت ما کاسته می شود . ولی یاد ما باشد که اینها یک ظاهر و رونما است . اگر از یک نیازمند بپرسید که شما دوست دارید که ما مشکل مالی شما را برطرف کنیم یا یک ساعت باعث خنده ی شما شویم . مسلماً دوست دارد که نیاز او را برطرف کنیم . چون خنده تنها یک مُسکن است .البته گاهی خانم ها توقعات زیادی از همسر خود دارند . اگر همسر آنها تلاش خود را کرده و بیشتر از آن نتوانسته کاری بکند ، باید قانع باشند . اینکه فرد زحمت کش وسالم باشد بسیار با ارزش است . در یک سایتی خواندم که یک خانم تقاضای طلاق کرده است . به این خاطر که شوهر توقعات بیجا از او دارد . اینکه مثلاً باید در فلان میهمانی بی حجاب برقصد . این خانم به همین خاطر درخواست طلاق کرده است . پدر این آقا می گوید که پسر من لیاقت چنین همسری را ندارد . آیا این رقصیدن به نظر شما شادی است ؟ در واقع همه ی ما شادی را می خواهیم اما نمی دانیم که کجا باید به دنبال آن باشیم . آقای دکتر الهی قمشه ای یک زمانی مثال زیبایی زدند . ایشان گفتند : فرض کنید یک گروهی در یک قطار هستند و این قطار در حال رفتن است . ناگهان از کابین لکوموتیو ران گفته می شود که به ما خبر داده اند که در پانصد کیلومتر آینده قطار از ریل خارج می شود . ترمز ما هم بریده است . هرکاری دارید در این لحظات پایانی انجام دهید . به نظر شما در این قطار چه خبر خوشی وجود دارد ؟ مهم ترین خبر خوش این است که یک نفر بگوید ، در پانصد کیلومتر آینده آخر خط نیست . ترمز قطار درست شده و می توانیم کاری کنیم که قطار بایستد . و اینکه این قطار دور زده و به نزد نازنینی به نام الرحمن الرحیم می رود . امروز ما باید درک خود را بالا ببریم . اینکه معنای شادی و غم چیست ؟ امروز جامعه ی ما از لحاظ نیازهای مادی و شادی سه بخش هستند. یک بخش کسانی هستند که مشکلات مادی دارند . پسر من یک هفته است که می گوید : یک نفر است نیازمند شش میلیون تومان وام است . کسی را پیدا کن که این پول را به او بدهد . حالا اگر من برای این فرد یک جوک تعریف کنم چه ارزشی دارد . چون اینجا جای جوک نیست . بقول حافظ : تو را که هرچه مراد است در جهان داری ، چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری . بنابراین باید گِره زندگی این قشر را باز کنیم . در این صورت آنها را شاد کرده ایم. در روایت داریم که وقتی شما مشکل مالی کسی را برطرف کنید او را شاد کرده اید . گاهی مثلاً امضای شما باعث می شود که یک کار در یک اداره به یک جوان بدهند . پس شما نباید از آن دریغ کنید . آب یک محله ای قطع شده بود . به یک بزرگی که در آن محل زندگی می کرد گفتند که اگر شما یک امضاء می کردید این مشکل برطرف می شد . ایشان گفت : به من ربطی ندارد . چون اگر من الان یک تلفن بزنم و این مشکل را برطرف کنم . شخصی که این مشکل را برطرف کرده است فردا یک درخواست دیگر از من دارد . یک بزرگی می گفت که ما در روز قیامت تنها مسئول دارایی های بالفعل خود نیستیم . مثلاً اگر یک نفر از من یک درخواست مالی داشت ، حتی اگر نتوانستم آن را برآورده کنم، می توانم از اعتبار خود استفاده کنم . ما بر روی اعتبارات خود هم مسئول هستیم . گاهی پدر و مادرها تنها با ملاقات فرزندان خود خوشحال می شوند و حتی توقع مادی هم ندارند . یک روز پدر یکی از مسئولین نزد من آمد و گفت: من چند فرزند دارم که همگی آنها خوب و تحصیل کرده هستند . اما یکی از پسران من مدتی با من قهر بود . نمی توانستم این مسئله را تحمل کنم و بسیار ناراحت بودم . یک روز به او زنگ زده و گفتم که یک نفر کاری دارد که فقط مشکل به دست تو حل می شود . یک وقتی بدهید که تو را ملاقات کند . گفت : اشکالی ندارد فلان روز بگویید که بیاید . دو سه روز به وقت ملاقات مانده از دفتر او تماس گرفتند که ایشان وقت ندارند . آن آقا هفته ی دیگر بیایند . گفتم اشکالی ندارد . هفته ی بعد من به دفتر او رفتم . مسئول دفتر من را شناخت . به اتاق پسر من رفت و گفت که پدر شما آمده اند . من گفتم که نه، یک عده منتظر ملاقات هستند . من هم می نشینم و زمان مقرر شده به داخل اتاق می آیم . پسرم از اتاق بیرون آمد و گفت که شما گفتید : یک نفر با من کار دارد . گفتم : بله آن یک نفر من هستم . این گرهی هم که به کار من افتاده فقط به دست تو باز می شود . می خواهم بدانم که چرا تو و همسر تو با من قهر کرده اید . من از این مسئله خیلی ناراحت هستم . هر دو نفر ما به گریه افتادیم . بنابراین همیشه اینطور نیست که کسی نیاز مالی داشته باشد . ما در روایات و دستورات اخلاقی خود داریم که پدر و مادر های خود را به خانه ی سالمندان نبرید . قرآن صراحتاً می گوید که اگر پدر و مادر شما پیر شدند مبادا یک اف به آنها بگویید. شاید شادی یک نفر این باشد که شما یک داماد برای دختر او پیدا کنید . یا یک عروس برای پسر او معرفی کنید .
سوال – در خصوص آیات 23 تا 30 سوره ی مبارکه ی احزاب توضیح بفرمایید.
پاسخ – این صفحه در خصوص خانواده ی پیامبر (ص) است . برخی از همسران پیامبر از ایشان یک توقعات مالی نسبتاً بالایی داشتند . اینکه این چه زندگی است ؟ شما رهبر جامعه هستید ، کاری کنید که یک مقدار وضع مادی ما بهتر شود . پیامبر (ص) هم که یک دنیا حیا و شرم بودند، نمی دانستند با اینها چکار کنند . تا اینکه خداوند به کمک پیامبر آمد و فرمود : ای پیامبر به همسران خود بگو ، اگر در ازدواج با پیامبر به دنبال یک زندگی مرفه هستید ، بیایید مهریه ی خود را گرفته و طلاق بگیرید . اگر بعداً هم از شما پرسیدند که این چه همسری بود . بگو بسیار بانوی پاکی بود . اما این زنان لیاقت زندگی با پیامبر (ص) را ندارند . این آیات می خواهد بگوید : کسانی که رهبران جامعه هستند باید زندگی ساده ای داشته باشند . این آیات یک عتاب سنگین تر هم دارد . می گوید: اگر شما که همسر پیامبر هستید ، خطایی بکنید دو برابر عذاب می شوید . از طرف دیگر می فرماید : اگر کار خوبی هم کردید ، پاداش شما هم دو برابر است . یعنی کسی که زیر ذره بین نگاه مردم است ، اگر کار خوبی کرد پاداش او دو برابر است . در صورت خطا نیز کیفر او دو برابر است .
سوال – در آخرین جلسه ، شما بعنوان کارشناس برنامه توصیه های به بینندگان بفرمایید .
پاسخ – من به عنوان یک طلبه ی کوچک و کسی که خودم هم گاهی اوقات بیننده ی سمت خدا هستم و از بیان کارشناسان خوب آن استفاده کرده ام ، یک خسته نباشید به دست اندرکاران آن و جنابعالی می گویم . از دوست عزیز جناب آقای رکنی به عنوان یکی از تهیه کنندگان پرکار ، بسیار دقیق، هوشمند و باذوق باید اسم ببرم . ایشان به عنوان یک شخصیتی هستند که هم از نظر علمی و هم از نظر عملی، تلاش و تکاپوی فراوانی دارند که این برنامه به بهترین وجه اجرا شود . از دقت و حمایت همه ی دوستان تصویربردار ، اتاق فرمان و همه ی دست اندرکاران تشکر می کنم . از ریاست شبکه سه سیما جناب آقای پورمحمدی هم به سهم خود تشکر می کنم . گرفتاری های کاری من باعث شده که گاهی نتوانم به قول و قرار خود عمل کنم . از رساله ی حقوقی امام سجاد (ع) در این برنامه یک غبار روبی و گردگیری شد و کلمات شیرین و زیبای آن رونمایی شد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۲
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی