مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

2. به خاطر یک قسم ، هفتاد هزار نفر را کشتند و رود خون به راه انداختند! (سال12، زمان ابوبکر)

طبری در تاریخ خود، ابن اثیر جزری در کتاب الکامل فی التاریخ و نویری در نهایة الأرب و ابن کثیر دمشقی در البدایة والنهایة و ابن خلدون در مقدمه خودش این مطلب را نقل کرده اند که خالد قسم خورد که اگر به مشرکین دست یابد، جوی خون راه بیندازد، به خاطر قسم خالد هفتاد هزار نفر را کشتند . ما متن این روایت را از زبان ابن اثیر نقل می کنیم:

واقتتلوا قتالا شدیدا والمشرکون یزیدهم کلبا وثبوتا توقعهم قدوم بهمن جاذویه فصابروا المسلمین فقال خالد اللهم إن هزمتهم فعلی أن لا أستبقی منهم من أقدر علیه حتی أجری من دمائهم نهرهم فانهزمت فارس فنادی منادی خالد الأسراء الأسراء إلا من امتنع فاقتلوه فأقبل بهم المسلمون أسراء ووکل بهم من یضرب أعناقهم یوما ولیلة.

فقال له القعقاع وغیره لو قتلت أهل الأرض لم تجر دماؤهم فأرسل علیها الماء تبر یمینک ففعل وسمی نهر الدم ... وبلغ عدد القتلی سبعین ألفا.

جنگ شدیدی درگرفت، مشرکین ایستادگی و پایداری می کردند و منتظر آمدن بهمن جاذویه بودند، مسلمانان نیز مقاومت کردند؛ پس خالد گفت: خدایا اگر آن ها را شکست دادم، سوگند یاد می کنم هیچ یک از کسانی را که به آن ها دست یافتم باقی نگذارم؛ مگر اینکه رود خون به راه بیندازم .

اهالی فارس شکست خوردند، شخصی از مأموران خالد فریاد می زد: اسراء را بگیرید و هرکس مقاومت کرد، بکشید؛ پس مسلمانان آن ها را اسیر کردند و افرادی را مأمور کردند که شبانه روز گردن آن ها را بزنند.

قعقاع و دیگران به خالد گفتند: اگر تمام مردم روی زمین را نیز بکشی، جوی خون راه نخواهد افتاد، آب را بر خون ها جاری کنید، تا از دست سوگندی که یاد کرده اید، آزاد شوید؛ خالد همین کار را کرد و نام آن رود را «رود خون» گذاشت. در این روز تعداد کشته شدگان به هفتاد هزار نفر می رسید.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص242، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ؛

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2 ، ص313، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص68، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م؛

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج6 ، ص346، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت؛

إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج2 ، ص509، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

3. کشتن سی هزار نفر در یک روز (سال 12، زمان ابوبکر)

ذکر وقعة الثنی

لما وصل کتاب هرمز إلی أردشیر بخبر خالد أمده بقارن بن قریانس فخرج قارن من المدائن ممد الهرمز فلما انتهی إلی المذار لقیته المنهزمون فاجتمعوا ورجعوا ومعهم قباذ وأنوشجان ونزلوا الثنی وهو النهر وسار إلیهم خالد فلقیهم واقتتلوا فبرز قارن فقتله معقل بن الأعشی بن النباش وقتل عاصم أنوشجان وقتل عدی بن حاتم قباذ وکان شرف قارن قد انتهی ولم یقاتل المسلمون بعده أحدا انتهی شرفه فی الأعاجم وقتل من الفرس مقتلة عظیمة یبلغون ثلاثین ألفا سوی من غرق ومنعت المیاه المسلمین من طلبهم.

جنگ ثنی :

وقتی نامه هرمز به اردشیر رسیده و خبر خالد را برای او آورد ، به قارن بن قریانس دستور داد که از مدائن به کمک هرمز برود . وقتی که به مذار رسید ، شکست خوردگان به او رسیدند و همگی با هم جمع شدند و دوباره بازگشتند و در میان آنان قباد و انوشجان نیز بودند و در ثنی منزل گزیدند که نام نهری بود .

خالد به سمت آنان رفته و جنگ کردند ، قارن به جنگ آمد اما معقل بن اعشی بن نباش او را کشت ؛ عاصم نیز انوشجان را کشت و عدی بن حاتم قباد را .

و از ایرانیان گروه بسیاری کشته شدند که به 30000 نفر میرسیدند !

جدای از کسانی که در رود غرق شدند و آب مانع آن شد که مسلمانان بقیه ایرانیان را بگیرند!

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص240، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص68، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

در یک شب جنگ ، 30000 نفر کشته شدند ؛ جدا از کسانی که در هنگام فرار غرق شدند!

4. یک صد هزار نفر را در یک روز کشتند (سال 13، زمان عمر)

ابن اثیر در باره جنگ های خلیفه دوم با ایرانیان می نویسد:

فما کانت بین المسلمین والفرس وقعة أبقی رمة منها بقیت عظام القتلی دهرا طویلا وکانوا یحزرون القتلی مائة ألف.

هیچ جنگی بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه­ها مانند این جنگ بر جای بماند ؛ استخوان کشته­ها مدتی طولانی باقی ماند و کشته­ها را 100000 نفر می­دانستند !

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص290، باب ذکر وقعة البویب ، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

ابو عبد الله حمیری نیز همین مطلب را نقل کرده است:

الحمیری ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفای بعد 866 هـ) ، صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، تحقیق : إ . لافی بروفنصال ، ناشر : دار الجیل - بیروت / لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1408 هـ ـ 1988م.

5 . چهل هزار کشته، در یک روز (سال 14، زمان عمر)

طبری در تاریخ خود، ابن أثیر جزری در کتاب الکامل فی التاریخ ، کلاعی اندلسی در الإکتفاء و نویری در نهایة الأرب می نویسد:

فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا فی العتیق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش کابیان ... وقتلوا فی المعرکة عشرة آلاف سوی من قتلوا فی الأیام قبله.

اما لشکر احتیاط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بیابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تیرباران کردند؛ به صورتی که حتی یک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !

بعد از این ضرار بن خطاب پرچم کاویان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جدای از کسانی که در روزهای بعد کشته شدند !

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2، ص242، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص330، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.؛

الکلاعی الأندلسی، ابوالربیع سلیمان بن موسی (متوفای634هـ)، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج4 ، ص236، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الکتب - بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ.؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص138، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

و ابن خلدون در مقدمه خود می نویسد:

فانهزم قلب المشرکین وقام الجالنوس علی الردم ونادی الفرس إلی العبور وتهافت المقترنون بالسلاسل فی العتیق وکانوا ثلاثین فهلکوا وأخذ ضرار بن الخطاب رایة الفرس العظیمة وهی درفش کابیان فعوض منها ثلاثین ألفا وکانت قیمتها ألف ألف ومائة ألف ألف وقتل ذلک الیوم من الأعاجم عشرة آلاف فی المعرکة وقتل من المشرکین فی ذلک الیوم ستة آلاف دفنوا بالخندق سوی ألفین وخمسمائة قتلوا لیلة الهریر وجمع من الأسلاب والأموال ما لم یجمع قبله ولا بعده مثله.

قلب مشرکان شکست خورد، جالنوس بر بالای دیوار خرابه ای ایستاد و فریاد می زد که فارس ها عبور کنند، لشکر احتیاط به صورت منظم و زنجیروار در بیابان به راه افتادند، آنان در آن روز سی هزار نفر بودند؛ پس همگی هلاک شدند، ضرار بن خطاب پرچم فارس ها را که پرچم بزرگ کابیان بود، برداشت .... در این روز از ده هزار نفر از فارس ها در میدان جنگ کشته شدند. شش هزار نفر از مشرکانی که این روز کشته شده بودند را داخل گودالی دفن کردند؛ غیر از دو هزار پانصد نفری که در شب هریر کشته شده بودند . مال و اموال غارت شده در این جنگ به اندازه ای جمع شده بود که نه پیش از آن سابقه داشت و نه بعد از آن جمع شد.

إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج2 ، ص535، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

6 . جنگ برای آب و غذا و غنیمت (سال 14، زمان عمر)

شمس الدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء می نویسد:

لما کان یوم القادسیة ذهب المغیرة بن شعبة فی عشرة إلی صاحب فارس فقال إنا قوم مجوس وإنا نکره قتلکم لأنکم تنجسون علینا أرضنا فقال إنا کنا نعبد الحجارة حتی بعث الله إلینا رسولا فاتبعناه ولم نجیء لطعام بل أمرنا بقتال عدونا فجئنا لنقتل مقاتلتکم ونسبی ذراریکم وأما ما ذکرت من الطعام فما نجد ما نشبع منه فجئنا فوجدنا فی أرضکم طعاما کثیرا وماء فلا نبرح حتی یکون لنا ولکم فقال العلج صدق قال وأنت تفقأ عینک غدا ففقئت عینه بسهم.

زمانی که روز جنگ قادسیه شد مغیرة بن شعبة (فرمانده مسلمین) به طرف فرمانده سپاه فارس رفت، فرمانده سپاه فارس به او گفت: ما قومی مجوس هستیم و دوست نداریم با شما بجنگیم شما سرزمین ما را (با آمدنتان) نجس کرده اید. مغیرة به اوگفت: ما قومی بودیم که سنگ می پرستیدیم تا اینکه خداوند برای ما پیامبرش را فرستاد و ما از ایشان تبعیت کردیم و آئین آن پیامبر را پذیرفتیم، و برای غذا هم به سرزمین شما نیامدیم؛ بلکه به ما دستور داده شده بود که با دشمن مان بجنگیم؛ پس به هدف جنگ با شما و اسیر نمودن فرزندانتان به این دیار آمدیم؛ اما آنچه در مورد غذا گفتم: ما (در سرزمین خودمان) چیزی نیافتیم که سیرمان کند، وقتی به سرزمین شما آمدیم در این سرزمین آب و غذای فراوانی پیدا کردیم؛ بنابراین از این جا نمی رویم تا اینکه این مواد غذایی بین ما و شما تقسیم شود. علج گفت: راست می گوید... .

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج3، ص32، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

7 . فتح همدان و کشته های بی شمار (سال 27، زمان عثمان)

طبری در تاریخ خود می نویسد:

وحدثنی ربیعة بن عثمان أن فتح همذان کان فی جمادی الأولی علی رأس ستة أشهر من مقتل عمر بن الخطاب وکان أمیرها المغیرة بن شعبة قال ویقال کان فتح الری قبل وفاة عمر بسنتین ویقال قتل عمر وجیوشه علیها (رجع الحدیث إلی حدیث سیف) قال فبینما نعیم فی مدینة همذان فی توطئتها فی اثنی عشر ألفا من الجند تکاتب الدیلم وأهل الری وأهل أذربیجان ثم خرج موتا فی الدیلم حتی ینزل بواج روذ وأقبل الزینبی أبو الفرخان فی أهل الری حتی انضم إلیه وأقبل إسفندیاذ أخو رستم فی أهل أذربیجان حتی انضم إلیه وتحصن أمراء مسالح دستبی وبعثوا إلی نعیم بالخبر فاستخلف یزید بن قیس وخرج إلیهم فی الناس حتی نزل علیهم بواج الروذ فاقتتلوا بها قتالا شدیدا وکانت وقعة عظیمة تعدل نهاوند ولم تکن دونها وقتل من القوم مقتلة عظیمة لا یحصون ولا تقصر ملحمتهم من الملاحم الکبار.

ربیعة بن عثمان برایم نقل کرد که جنگ همدان در جمادی الأولی و شش ماه گذشته از کشته شدن عمر، اتفاق افتاد. فرمانده این جنگ مغیرة بن شعبه بود. برخی گفته اند که فتح ری، دو سال پیش از کشته شدن عمر بوده و زمانی که عمر کشته شده، نیروهایش در آن جا ساکن بوده اند .

سیف گفته است وقتی ما در همدان بودیم ، مقدمه لشکر ایران12000 نفر بودند که به اهل دیلم و ری و آذربایجان نامه نوشتند و سپس همگی آماده برای جنگ به دیلم آمدند تا به واجرود رسیدند . زینبی با اهل ری و اسفندیار برادر رستم نیز با اهل آذربایجان به کمک او آمدند .

امرای لشکر عمر در قلعه گرد آمده و به نعیم خبر فرستادند . او یزید بن قیس را جانشین خود کرد و خود به سمت ایرانیان به راه افتاد تا به واجرود رسید . و در آنجا جنگ شدیدی کردند که مانند جنگ نهاوند بود . و از ایرانیان گروهی بسیار که قابل شمارش نبودند کشته شد . و جنگ با آنان از جنگ­های بزرگ چیزی کم نداشت !

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2 ، ص536، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

8. پول بدهید، از شهرتان خارج می شویم (سال27، زمان عثمان)

عبد الرحمن قرشی می نویسد:

وهرب جیش جرجیر فبث عبد الله بن سعد السرایا وفرقها فأصابوا غنائم کثیرة فلما رأی ذلک رؤساء أهل أفریقیة طلبوا إلی عبد الله بن سعد أن یأخذ منهم مالا علی أن یخرج من بلادهم فقبل منهم ذلک ورجع إلی مصر ولم یول علیهم أحدا ولم یتخذ بها قیروانا.

لشکریان جرجیر فرار کردند، عبدالله بن سعد لشکریان او را شکست داد و آنها را متفرق نمود و به غنائم زیادی دست پیدا نمودند، رؤسای اهل آفریقا وقتی با چنین صحنه ای مواجه شدند از عبد الله بن سعد در خواست کردند که در مقابل دریافت مالی از آنها از سرزمین آنها خارج شود، عبدالله این پیشنهاد را پذیرفت و (بعد از گرفتن پول) به مصر بازگشت و هیچ کسی را به عنوان خلیفه برای آنها مشخص نکرد و از ایشان سوار کار (برای جنگ) نگرفت.

القرشی المصری، أبو القاسم عبد الرحمن بن عبد الله عبد الحکم بن أعین (متوفای257هـ)، فتوح مصر وأخبارها، ج1، ص312، تحقیق : محمد الحجیری، ناشر : دار الفکر - بیروت، الطبعة : الأولی، 1416هـ ـ 1996م.

9. جنگ گرگان، همه را کشتند، جز یک نفر (سال 30، زمان عثمان)

در این جنگ هم جنایت عظیمی اتفاق افتاد. غیر مسلمانان، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست کردند که ما درهای شهر را بر روی شما می گشاییم، به شرطی که حتی یک نفر از ما کشته نشود؛ اما لشکریان خلیفه چه کردند؟ بلی، همه را کشتند جز یک نفر و گفتند که ما گفته بودیم که یک نفر از شما را نمی کشیم.!!!

محمد بن جریر طبری در تاریخ خود و ابن اثیر در الکامل فی التاریخ می نویسند:

فأتی جرجان فصالحوه علی مائتی ألف ثم أتی طمیسة وهی کلها من طبرستان متاخمة جرجان وهی مدینة علی ساحل البحر فقاتله أهلها فصلی صلاة الخوف أعلمه حذیفة کیفیتها وهم یقتتلون وضرب سعید یومئذ رجلا بالسیف علی حبل عاتقه فخرج السیف من تحت مرفقه وحاصرهم فسألوا الأمان فأعطاهم علی أن لا یقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا أجمعین إلا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوی ما فی الحصن.

به گرگان وارد شدند و با گرفتن 200 هزار دینار با آنان مصالحه کردند. سپس به اطراف طمیسه که شهری در کنار ساحل دریا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود، رفتند. با مردم آن جا جنگ کردند. نماز خوف که حذیفه که کیفیت خواندن آن را می دانست خوانده شد و با آنان نیز به مقابله برخواستند و سعید با شمشیر بر سر مردم کوبید که از زیر بغل او درآمد و آنان را محاصره کردند. آنان درخواست امان کردند، به آنان این امان داده شد تا کسی از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند؛ ولی آنان همه را کشتند به جز یک مرد. سپس در قلعه را گشودند و آن چه که در قلعه بود غارت کردند.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج2، ص607، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج3، ص7، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

جل الخالق !!! آن ها از فرمانده دین عطوفت و مهربانی، امان خواسته بودند، با چه مجوزی به آن ها امان دروغ داده شد؟ با چه مجوزی عهد خود را شکستند؟ با چه مجوزی همه آن ها را کشتند؟ اگر واقعاً مستحق قتل عام بودند، با چه مجوزی آن یک نفر را باقی گذاشته شد؟ !

آیا در زمان پیامبر چنین جنایتی سابقه داشته است؟ پیامبر اسلام از بدترین دشمن خود ابوسفیان و از وحشی (غلام هند جگر خوار) قاتل عزیزترین کس خود گذشت و آن روز که بر آن ها مسلط شد همه را؛ از جمله معاویه را آزاد کرد؛ اما مسلمانان چه کردند؟!

توصیه ما به کارشناسان وهابی این است که پیش از خواندن روایات ضعیف السند از کتاب های شیعه و استناد کردن به چنین روایاتی، سری به پرونده خلفای محبوب خود بزنند، و ببیند که آن ها با مردم چگونه رفتار کرده اند .

موفق باشید

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۵
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی