آیا مهدی شیعه ، همان دجال است ؟ 2
مهدی شیعه مانند مسیح دجال عده ای از مردگان را زنده می کند تا یاور وی باشند:
ثانیا : عند خروج مسیح الیهود یحیی الأموات من الیهود ویخرجون من قبورهم لینضموا إلی جیش المسیح
وعندما یعود مهدی الرافضة یحیی الأموات من الرافضة ویخرجون من قبورهم لینضموا إلی معسکر المهدی
...
2- روی العاملی عن أبی عبدالله علیه السلام
أنه سئل کم یملک القائم قال سبع سنین تطول الأیام …. إلی أن قال : فینبت الله به لحوم المؤمنین وأبدانهم من قبورهم فکأنی أنظر إلیهم مقبلین من قبل جهینة ینفضون شعورهم من التراب
وعن المفضل بن عمر قال : ذکرنا القائم علیه السلام ومن مات ینتظره من أصحابنا فقال لنا أبو عبدالله علیه السلام : إذا قام أتی المؤمن فی قبره فیقال له : یا هذا إنه قد ظهر صاحبک فإن شئت تلحق به فالحق وإن تشأ تقیم فی کرامة ربک فأقم
پاسخ:
این ادعایی است که ایشان نموده اند که مسیح یهود یا همان دجال مردگان را زنده می کند تا به وی بپیوندند!!!
البته اگر مقصود عیسی مسیح باشد که مردگان را به اذن خداوند زنده می کرد - همانطور که در قرآن آمده است -، وبگویند که ایشان را زنده می کند تا در راه خدا بجنگند همانطور که مهدی چنین می کند این مطلب درست است ، چون در روایات ایشان به صراحت آمده که عیسی مسیح از یاوران مهدی است و حتی پشت سر وی نماز می خواند و هیچ استبعادی ندارد که همان طور که در گذشته مردگان را زنده کرده ، در آینده هم زنده نماید :
عیسی مسیح ( صاحب دم مسیحایی ) از یاوران مهدی :
اما اینکه عیسی مسیح از یاوران مهدی است و پشت سر وی نماز می خواند :
ولابن ماجة فی حدیث أبی أمامة الطویل فی الدجال قال وکلهم أی المسلمون ببیت المقدس وإمامهم رجل صالح قد تقدم لیصلی بهم إذ نزل عیسی فرجع الإمام ینکص لیتقدم عیسی فیقف عیسی بین کتفیه ثم یقول تقدم فإنها لک أقیمت وقال أبو الحسن الخسعی الأبدی فی مناقب الشافعی تواترتالأخبار بأن المهدی من هذه الأمة وأن عیسی یصلی خلفه
فتح الباری ج6/ص493
و ابن ماجه رواتی طولانی از ابی امامه دارد در مورد دجال و می گوید که همه مسلمانان در بیت المقدس اند و امام ایشان مردی صالح است که جلو رفته تا با ایشان نماز بخواند ، در این هنگام عیسی از آسمان نزول می کند پس امام عقب رفته تا عیسی جلو بایستد ، پس عیسی در پشت سر وی ایستاده می گوید تو جلو برو ، پس بدرستیکه نماز برای تو به پا شده است ، و ابو حسن خسعی ابدی در کتاب مناقب شافعی گفته است که روایات متواتر است در این زمینه که مهدی از این امت است و عیسی در پشت سر وی نماز می خواند .
37649 حدثنا أبو أسامة عن هشام عن بن سیرین قال المهدی من هذه الأمة وهو الذی یؤم عیسی بن مریم
مصنف ابن أبی شیبة ج7/ص513
ابن سیرین گفته است که مهدی از این امت است و اوست که امامت می کند بر عیسی بن مریم
عیسی در آخر الزمان نیز مردگان را زنده می کند :
اما زنده شدن مردگان به دست عیسی مسیح :
38863 - ینزل عیسی ابن مریم ثمانمائة رجل وأربعمائة امرأة أخیار من علی الأرض وأصلحاء من مضی
الدیلمی - عن أبی هریرة
کنز العمال ج14/ص148
عیسی (به همراه خود) 800 مرد و 400 زن از بهترین افراد روی زمین و نیکان در گذشته را از آسمان نازل می کند
اصحاب کهف یاوران حضرت مهدی :
البته در مورد اصحاب کهف خود اهل سنت گفته اند که در عصر مهدی از یاوران حضرت خواهند بود که لازمه این مطلب زنده شدن ایشان در آن زمان است . آیا این مطلب که در کتب اهل سنت آمده شباهت به دجال است یا تنها اگر در کتب شیعه باشد چنین اشکالی گرفته می شود ؟
وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم أصحاب الکهف أعوان المهدی
الدر المنثور ج5/ص370
أصحاب کهف یاوران مهدی اند
یا در مورد عیسی علیه السلام گفته اند که :
ویتسلم الأمر من المهدی ویکون المهدی مع أصحاب الکهف الذین هم من أتباع المهدی من جملة أتباعه ویصلی عیسی وراء المهدی صلاة الصبح وذلک لا یقدح فی قدر نبوته ویسلم المهدی لعیسی الأمر ویقتل الدجال ویموت المهدی ببیت المقدس وینتظم الأمر کله لعیسی علیه السلام ویمکث فی الأرض بعد نزوله أربعین سنة ثم یموت ویصلی علیه المسلمون
الفواکه الدوانی ج1/ص70
او حکومت را از مهدی می گیرد و به همراه اصحاب کهف جزو همراهان مهدی خواهد بود و عیسی در پشت سر مهدی نماز صبح را می خواند و این در مقام نبوتش ضرر نمی زند و مهدی حکومت را به عیسی می سپارد و او دجال را می کشد و مهدی در بیت المقدس می میرد و امر تمامش به دست عیسی می افتد و او در زمین بعد از نزولش چهل سال زندگی می کند سپس از دنیا رفته و مسلمانان بر وی نماز می خوانند .
آیا این مهدی که اصحاب کهف را زنده می کند و با وی خواهند بود و عیسی از یاوران وی است و با یهود می جنگد و ... ( همانطور که تمامی این مطالب در کتب اهل سنت آمده است ) همان دجال است؟
مهدی شیعه مردگان دشمنانش را زنده نموده عذاب می کند :
ثالثا : عند خروج مسیح الیهود تخرج جثث العصاة لیشاهد الیهود تعذیبهم
وعندما یعود مهدی الرافضة یخرج أصحاب النبی (صلی الله علیه وسلم) من قبورهم فیعذبهم
رابعا : یحاکم مسیح الیهود کل من ظلم الیهود ویقتص منهم
ویحاکم مهدی الرافضة کل من ظلم الرافضة ویقتص منهم
...
3- روی المجالسی عن أبی عبدالله علیه السلام قال :
هل تدری أول ما یبدأ به القائم علیه السلام قلت : لا . قال : یخرج هذین رطبین غضین فیحرقهما ویذریهما فی الریح ویکسر المسجد .
- هذین أی أبی بکر وعمر رضی الله عنهما -
4- یروی المفید عن أبی عبدالله أنه قال :
إذا قام القائم من آل محمد علیهم السلام أقام خمسمائة من قریش فیضرب أعناقهم ثم خمسمائة أخر حتی یفعل ذلک ست مرات
پاسخ :
در مورد این اشکال دو پاسخ می توان داد :
سند روایات ضعیف است :
در ابتدا در مورد این روایت باید گفت که این روایت در دو کتاب غیبت نعمانی و ارشاد شیخ مفید با دو سند نقل شده است که هر دو سند آن ضعیف می باشد :
1- سند کتاب غیبت نعمانی ص 235 باب 13:
حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال : حدثنا القاسم بن محمد بن الحسن بن حازم قال : حدثنا عبیس بن هشام ، عن عبدالله بن جبلة ، عن علی بن أبی المغیرة قال : حدثنا عبدالله بن شریک العامری ، عن بشر بن غالب الاسدی قال : قال لی الحسین بن علی علیهما السلام :
در این سند سه شخص مجهول وجود دارد :
الف) قاسم بن محمد بن حسن بن حازم
ب) عبیس بن هشام
ج) بشر بن غالب الاسدی
لذا این سند از درجه اعتبار ساقط است .
2- سند کتاب ارشاد شیخ مفید ص 364:
وروی عبدالله بن المغیرة عن أبی عبدالله علیه السلام
این روایت مرسله بوده و راویان این روایت از جناب شیخ مفید تا امام علیه السلام مشخص نمی باشد . لذا این روایت از درجه اعتبار ساقط می باشد .
همچنین باید اضافه کرد که روایاتی که در آن ها به مهدی نسبت خونریز بودن داده شده است همگی دارای سندی ضعیف و عمدتا با روات اهل سنت بوده اند . اما در روایاتی که با سند صحیح آمده است چنین مطلبی دیده نمی شود و تمام آن ها اشاره به رافت و رحمت حضرت دارند .
آیا دفاع حضرت از طرفداران و یاوران به معنی دجال بودن است ؟
نیز می توان گفت که باز در اینجا خلط شده است بین مسیح دجال و مسیح صدیق ؛ آنکسی که مردگان را زنده می کند - تا عذاب شوند یا جزو یاوران مهدی باشند - مسیح صدیق است نه مسیح دجال و او نیز از یاوران مهدی است همانطور که در عنوان مهدی مرده زنده می کند و عنوان مهدی پادشاه یهود به آن اشاره شده است .
اما در مورد قصاص کردن دشمنان شیعه باید گفت :رسول خدا نیز هر کس را که بر مسلمانان تعدی می کرد عذاب می نمود و از وی قصاص می کرد . آیا این به معنی دجال بودن وی است ؟ این شان هر حاکمی است که از طرفداران خود دفاع کند . البته اگر شما مهدی را مخصوص شیعه - یا همان رافضه - می دانید بسیار جای خوشحالی است ؛ زیرا علمای شما وی را حاکم به حق ، از ذریه رسول خدا و هم شان بزرگان صحابه می دانند . و این نشانگر حقانیت شیعه است.
مهدی شیعه مانند مسیح دجال خونریز است :
خامسا : یقتل مسیح الیهود ثلثی العالم
ویقتل مهدی الرافضة ثلثی العالم
...
5- روی الأحسائی عن أبی عبدالله قال :
لا یکون هذا الأمر حتی یذهب ثلثا الناس فقیل له : فإذا ذهب ثلثی الناس فما یبقی قال : أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقی
پاسخ:
اهل سنت می گویند عیسی مسیح نیز همه دشمنان خود را می کشد :
باید دانسته شود که طبق نظر اهل سنت آن مسیحی که اعدای خود همگی را می کشد مسیح صدیق است ، نه مسیح دجال ؛ همانطور که این مطلب در کتب اهل سنت آمده است :
وهم فی الحقیقة إنما ینتظرون مسیح الضلالة الدجال فهم أکثر أتباعه وإلا فمسیح الهدی عیسی بن مریم علیه السلام یقتلهم ولا یبقی منهم أحدا
والأمم الثلاث تنتظر منتظرا یخرج فی آخر الزمان فإنهم وعدوا به فی کل ملة والمسلمون ینتظرون نزول المسیح عیسی بن مریم من السماء لکسر الصلیب وقتل الخنزیر وقتل اعدائه من الیهود وعباده من النصاری وینتظرون خروج المهدی من أهل بیت النبوة یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا
إغاثة اللهفان محمد بن أبو بکر زرعی متوفی 751 ج2/ص338
یهود و نصاری در واقع انتظار مسیح گمراهی و دجال را می کشند ، پس ایشان بیشترین اتباع وی هستند ، وگرنه مسیح هدایت و عیسی بن مریم ایشان را می کشد و از ایشان کسی را زنده نمی گذارد .
مسلمانان، یهود و مسیحیان انتظار منتظری را می کشند در آخر الزمان ، پس بدرستیکه ایشان وعده داده شده اند به آن در هر امتی . و مسلمانان منتظر نزول مسیح عیسی بن مریم از آسمانند تا صلیب را بشکند و خوکها را بکشد و دشمنانش از یهود را بکشد و کسانی را که از نصاری وی را پرستیدند بکشد و منتظر خروج مهدی هستند که از اهل بیت نبوت است و زمین را پر از عدل می کند همانطور که پر از جور شده است .
آیا ایشان جرات دارند که چنین اتهامی را به عیسی مسیح بزنند که چون همه دشمنان خود را می کشد ، پس او دجال است ؟
بر خلاف نظر اهل سنت در مورد مهدی و عیسی ، در روایات شیعه ایشان خونریزد معرفی نشده اند :
در روایات شیعه نیامده است که مهدی ایشان را می کشد ؛ بلکه در آن است که در آخر الزمان به سبب طاعون و جنگ و بیماری ها دو سوم مردم ، مرده و تنها یک سوم باقی می مانند :
وبهذا الاسناد ، عن الحسین بن سعید ، عن صفوان بن یحیی ، عن عبد - الرحمن بن الحجاج ، عن سلیمان بن خالد قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول : قدام القائم موتتان : موت أحمر وموت أبیض ، حتی یذهب من کل سبعة خمسة ، الموت الأحمر السیف ، والموت الأبیض الطاعون .
وبهذا الاسناد ، عن أبی أیوب ، عن أبی بصیر ، ومحمد بن مسلم قالا : سمعنا أبا عبد الله علیه السلام یقول : لا یکون هذا الامر حتی یذهب ثلث الناس ، فقیل له : إذا ذهب ثلث الناس فما یبقی ؟ فقال علیه السلام : أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقی .
کمال الدین وتمام النعمة - الشیخ الصدوق - ص 655 - 656 الباب السابع و الخمسون
قبل از قائم دو مرگ است : مرگ سرخ و سفید تا اینکه از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند ؛ مرگ سرخ شمشیر است و مرگ سفید طاعون . پس به امام گفته شد : اگر دو سوم مردم بمیرند پس که باقی می ماند ؟ حضرت فرمودند آیا دوست ندارید که از یک سوم باقی مانده باشید؟
أخبرنا علی بن الحسین ، قال : أخبرنا محمد بن یحیی ، عن محمد بن حسان الرازی ، عن محمد بن علی الکوفی ، عن إبراهیم بن أبی البلاد ، عن علی بن محمد بن الأعلم الأزدی ، عن أبیه ، عن جده ، قال : قال أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) : بین یدی القائم موت أحمر ، وموت أبیض ، وجراد فی حینه ، وجراد فی غیر حینه ، أحمر کالدم ، فأما الموت الأحمر فبالسیف ، وأما الموت الأبیض فالطاعون .
کتاب الغیبة محمد بن إبراهیم النعمانی ص 286 باب 14 ما جاء فی العلامات.
امیر مومنان فرمودند که در پیش روی قائم ( جلو تر از وی ) دو مرگ است : مرگ سرخ و سفید و ملخ به هنگام - در فصل آفت - و ملخ نا بهنگام - در غیر وقت - که سرخ است مانند خون . اما مرگ سرخ با شمشیر است و مرگ سفید طاعون .
و این نیز مخالف ادعای ایشان در مورد دجال بودن مهدی است . اما اهل سنت چون می خواهند مهدی شیعه را خونریز معرفی کنند چنین مطالبی را مطرح می کنند ؛ اما همانطور که در بعضی روایات اهل سنت موجود است ، اکثریت یهود با دیدن تابوت بنی اسرائیل - که از معجزات موسی بود - به همراه مهدی ، ایمان آورده مسلمان می شوند :
1050 حدثنا یحیی بن سعید العطار البصری عن سلیمان بن عیسی قال بلغنی أنه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرة الطبریة حتی یحمل فیوضع بین یدیه ببیت المقدس فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلا قلیلا منهم ثم یموت المهدی
به دست مهدی تابوت سکینه از دریاچه طبریه بیرون می آید پس حمل می شود و در جلوی وی در بیت المقدس گذارده می شود ؛ پس وقتی یهود به آن نظر می کنند همگی غیر از اندکی اسلام می آورند ؛ سپس مهدی می میرد.
الفتن لنعیم بن حماد ج1/ص360
پس این ادعا نیز باطل است .
مهدی در جنگ ها از تابوت بنی اسرائیل کمک می گیرد:
2- أنه یستفتح المدن بتابوت الیهود ویخرج عصا موسی
...
7- روی المجلسی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جدة علیهما السلام قال :
إذا قام القائم بمکة وأراد أن یتوجه إلی الکوفة نادی منادیه : ألا لا یحمل أحد منکم طعاما ولا شرابا ویحمل حجر موسی … إلی أن قال : فإذا نزلوا ظاهرها أنبعث منه الماء واللبن دائما فمن کان جائعا شبع ومن کان عطشانا روی
پاسخ:
توضیحی در مورد تابوت :
تابوت بنی اسرائیل ، صندوق ، سلاحی و معجزه ای بود که خداوند آن را تنها به دست پیامبران و پادشاهان الهی بنی اسرائیل می داد و حتی وقتی بنی اسرائیل سرکشی نمودند تا مدتی این نعمت الهی از ایشان گرفته شده و ایشان سرگردان بودند ؛ اما وقتی دوباره توبه نمودند ، خداوند به دست طالوت (پادشاه عادل و الهی بنی اسرائیل) این تابوت را باز گردانده و دوباره شوکت گذشته آنان ، به ایشان بازگشت . این صندوق معجزه ای بود که سبب آرامش قلوب مومنین یهود در هنگام جنگ و شکست دشمنان می شد و در آن آثار بعضی از انبیای الهی یافت موجود بود ؛ نیز این صندوق به اعجاز الهی بر دوش فرشتگان حمل می شد و بدون آنکه کسی این فرشتگان را ببیند ، تنها آن را می دیدند که از زمین بلند شده و در حال حرکت است .
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آَیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آَلُ مُوسَی وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
سوره بقره آیه 248
و پیامبرشان بدیشان گفت : در حقیقت نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون بر جای نهاده اند - در حالیکه فرشتگان آن را حمل می کنند - به سوی شما خواهد آمد . به تحقیق اگر مومن باشید ، برای شما در این نشانه ای است .
این آیه شریفه از قرآن ، تابوت را نشانه ای برای مومنان می داند و می گوید که این معجزه و کرامت تنها به دست پادشاهی الهی به دست ایشان خواهد رسید ؛
ولی این عالم سنی ، این آیه شریفه و امثال آن را کنار گذاشته و به مجرد آن که این تابوت مربوط به بنی اسرائیل شد ، حکم به دجال بودن صاحب آن یعنی مهدی نمود .
مهدی اهل سنت نیز با همین صندوق به جنگ یهود می رود :
1050 حدثنا یحیی بن سعید العطار البصری عن سلیمان بن عیسی قال بلغنی أنه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرة الطبریة حتی یحمل فیوضع بین یدیه ببیت المقدس فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلا قلیلا منهم ثم یموت المهدی
الفتن لنعیم بن حماد ج1/ص360
به دست مهدی تابوت سکینه از دریاچه طبریه بیرون می آید پس حمل می شود و در جلوی وی در بیت المقدس گذارده می شود ؛ پس وقتی یهود به آن نظر می کنند همگی غیر از اندکی اسلام می آورند ؛ سپس مهدی می میرد.
وقال حدثنا نعیم قال حدثنا أبو یوسف المقدسی عن صفوان بن عمرو عن عبد الله بن بسر الحمصی عن کعب قال المهدی یبعث بقتال الروم یعطی قوة عشرة یستخرج تابوت السکینة من غار بأنطاکیة فیه التوراة التی أنزل الله علی موسی والإنجیل الذی أنزل الله علی عیسی
بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج1/ص518
مهدی عده ای را به جنگ روم می فرستد ، و به وی قدرت ده مرد داده شده است ؛ تابوت سکینه را از غاری در انطاکیه بیرون می آورد که در آن توراتی است که خداوند بر موسی نازل کرد و انجیلی که خداوند بر عیسی نازل فرمود .
این مطلب نیز در کتب خود اهل سنت موجود است ، پس ربطی به مهدی شیعه یا سنی ندارد ، بلکه مهدی اسلام چنین می کند .
هنگام ظهور مهدی شیعه بدنهای شیعیان وی تغییر می کند و قدرتمند تر می گردد:
سادسا : عندما یخرج مسیح الیهود تتغیر أجسام الیهود فتبلغ قامة الرجل منهم مائتی ذراع وکذلک تطول أعمارهم
وعندما یخرج مهدی الرافضة تتغیر أجسام الرافضة فیصیر للرجل منهم قوة أربعین رجلا ویطأ الناس بقدمیه وکذلک یمد الله لهم فی أسماعهم وأبصارهم
6- جاء فی الکافی عن أبی عبدالله علیه السلام یقول :
إن قائمنا إذا قام مد الله عز وجل لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم …الخ
وفی بحار الأنوار عن علی بن الحسین علیهما السلام قال :
إذا قام قائمنا أذهب الله عز وجل عن شیعتنا العاهة وجعل قلوبهم کزبر الحدید وجعل قوة الرجل منهم قوة أربعین رجلا … الخ
پاسخ :
اگر بنا باشد که د لطف خدا را در قدرت دادن به مومنین به صورت خارق عادت ، دجالی شدن ایشان به حساب آوریم باید عرض بنماییم که شما خودتان مشابه این را در مورد عمر بن الخطاب نقل کرده اید ؛ زیرا ماجرای یا ساریة جبل را در مورد با آب و تاب نقل نموده و آن را در بیشتر کتب تاریخی یا روایی خود آورده اید . این قصه آن قدر معروف شده است که حتی کتاب های لغت نیز آن را نقل کرده اند . ما آن را از کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر نقل می کنیم :
ذکر سیف عن مشایخه أن ساریة بن زنیم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأکرادـ عظیمة و دخم المسلمین منهم أمر عظیم و جمع کثیر، فرأی عمر فی تلک اللیلة فیما یری النائم معرکتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم فی صحراء و هناک جبل إن اسندوا الیه لم یؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادی من الغد الصلاة جامعة، حتی اذا کانت الساعة التی رأی أنهم اجتمعوا فیها، خرج الی الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأی، ثم قال: یا ساریة! الجبل الجبل!!! ثم اقبل علیهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن یبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علی عدوهم و فتحوا البلد.
ساریه بن زنیم به سمت فسا و دار آبگرد رفت ؛ پس لشکریان فارس و کرد در مقابل او جمع شدند و جمعیت زیاد ایشان بر مسلمانان فشار آورد ؛ پس عمر در آن شب در خواب ، جنگ ایشان و تعدادشان را دید ؛ پس از روز بعد ( آنچه که در روز بعد اتفاق خواهد افتاد ) و اینکه ایشان در بیابان بودند نگران شد ؛ و در آنجا کوهی بود که اگر مسلمانان به آن تکیه می کردند تنها از یک جهت با دشمن درگیر می شدند .
فردا عمر همه را به مسجد خواند ؛ پس برای مردم سخن گفت و ایشان را به آنچه دیده بود آگاه ساخت ؛ سپس گفت ای ساریه !! کوه !! سپس رو به ایشان کرد و گفت : خداوند لشگریانی دارد که شاید بعضی ایشان این خبر را به آنها برساند .
گفت : پس ایشان ( مسلمانان در جنگ) همان را که عمر گفته بود انجام دادند پس خداوند ایشام را بر دشمنان پیروزی بخشید و شهر را فتح کردند !!!
البدایة و النهایة، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغنی ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الکبیر ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ، المناوی ، ج 4 ، ص 664 و تفسیر الرازی ، الرازی ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسیر ، ابن تیمیة ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثیر ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 - 6 و تاریخ الیعقوبی ، الیعقوبی ، ج 2 ، ص 156 و الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 42 - 43 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 1 ، ص 384 و تاریخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبیدی ، ج 16 ، ص 327 .
بنا بر این نمی توان لطف الهی را در مورد اعطای نیروی خارق عادت به مومنین ( حتی به اقرار شما ) دجالی شدن ایشان به حساب آورد .
فراوانی نعمت در زمان مهدی مانند مسیح دجال:
سابعا : فی عهد مسیح الیهود تکثر الخیرات عند الیهود فتنبع الجبال لبنا وعسلا وتطرح الأرض فطیرا وملابس من الصوف
وفی عهد مهدی الرافضة تکثر الخیرات عند الرافضة وینبع من الکوفة نهران من الماء واللبن یشرب منهما الرافضة
پاسخ:
اهل سنت نیز اعتقاد دارند که در زمان عیسی مسیح ( که سابقا ذکر شد ایشان از یاوران حضرت مهدی است ) لطف الهی بر مردم زیاد شده و نعمت ها فراوان می گردند ؛ آیا این مطلب را باید به معنی دجال بودن حضرت عیسی علیه السلام و یا حضرت مهدی دانست ؟
وفی بعض الآثار أنه یتزوج ویولد له ویحج لتحقیق التبعیة ثم یموت ویدفن فی روضة النبی صلی الله علیه وسلم وصاحبیه رضی الله عنهما والناس فی زمانه فی أمن وخصب وروی مسلم أنه یقال للأرض أنبتی ثمرتک فیومئذ تأکل العصابة من الرمانة ویستظلون بقحفها بکسر القاف وهو قشرها الشبیه بقحف الرأس ویبارک فی اللبن حتی أن الناقة لتکفی الجماعة الکثیرة من الناس ویقع الأمن فی زمنه فی الأرض یرعی الأسد مع الإبل والنمر مع البقر والذئب مع الغنم ویلعب الصبیان بالحیات ولا یصاب أحد منهم
الفواکه الدوانی ج1/ص70
در بعضی روایات است که عیسی ازدواج می کند و فرزند می آورد و حج می کند تا تبعیت وی از رسول خدا مشخص شود و سپس در روضه در کنار رسول خدا و دو همراه او دفن می شود و مردم در زمان او در امن و نعمت خواهند بود . و مسلم روایت کرده است که به زمین گفته می شود که گیاهانت را برویان ، پس در آن زمان جمعیت بسیاری یک دانه انار می خورند ( و سیر می شوند ) و در زیر پوست یک انار سایه می گیرند ؛ و خداوند در شیر برکت می گذارد به حدی که یک شتر کفایت بسیاری از مردم را می کند ؛ و امنیت در زمین ایجاد می شود که شیر چوپان شتر می شود و ببر همراه گاو و گرگ همراه گوسفند و کودکان با مارها بازی می کنند و کسی از ایشان آسیبی نمی بیند .
أیا این مطالب که از کتب اهل سنت نقل شده است مربوط به مسیح دجال است ؟ العیاذ بالله. کاش نویسنده نا محترم این نوشته کمی از روایات کتب خودشان آگاهی داشت تا مطالبی را که مربوط به مسیح صدیق و مهدی است به مسیح دجال نسبت نمی داد و بالعکس .
مهدی شیعه در هنگام ظهور لخت خواهد بود!!!
8- و من المضحکات التی یقولها الرافضة عن مهدیهم المزعوم ما رواه الشیخ الطوسی والنعمانی عن الإمام الرضی علیه السلام
(أن من علامات ظهور المهدی أنه سیظهر عاریا أمام قرص الشمس)
حق الیقین، لمحمد الباقر المجلسی، ص347.
و لا أدری هل الشیعه سرقوا ملابسه و هو فی السرداب؟ کل شئ جائز!
پاسخ:
این مطلب نیز از دروغهایی است که اهل سنت به سبب پاسخ نداشتن در مقابل ادله شیعه مطرح کرده و آن را به صورت گسترده در اینترنت پخش نمودند و اکنون آن را جزو مسلمات می دانند و حتی برای آن از کتب شیعه آدرس می دهند !!! مانند قضیه کسی که به مردم گفت در فلان محل حلوای نذری پخش می کنند . وقتی همه رفتند با خود گفت نکند شاید واقعا در آنجا حلوا بدهند و خود نیز به دنبال مردم روان شد !!!
این روایت در هیچ یک از کتب شیعه دیده نمی شود ؛ نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف ؛ و کاش این جاعل ِ سنی کمی دقت به خرج داده و برای آدرسی که داده بود شماره جلد را نیز مشخص می کرد ؛ زیرا کتاب حق الیقین دو جلد دارد و مطالب مربوط به امام زمان در جلد دوم آن ذکر شده است ؛ اما این جاعل ِ سنی ، با ناشی گری تمام آدرس را بدون شماره جلد بیان می کند !!!
البته یکی از معجزاتی که در مورد زمان ظهور مطرح شده و شاید از جهت متن کمی شبیه مطلب ادعا شده توسط ایشان باشد مطلب ذیل است که ما آن را نیز با جستجوی فراوان پیدا نمودیم:
أن من علامات ظهور الإمام المهدی أن الناس : .... یرون بدنا بارزاً نحو عین الشمس ...
الغیبة للنعمانی ص 94 وغیبة الشیخ الطوسی ص 268
از علامات ظهور مهدی آن است که مردم شخصی بزرگ قامت و نمودار را در مقابل خورشید می بینند ...
که در روایات از آن به جبرئیل امین تاویل شده و گفته اند که وی در مقابل خورشید ظاهر شده و مهدی را با نام و کنیه به مردم معرفی می کند .
اما این چه ربطی به آنچه ایشان ادعا می کنند دارد !!! خدا می داند .
در روایات اهل سنت شیعیان را طرفداران دجال می داند :
أحادیث شریفة عن الأعور الدجال :
<!--[if !supportLists]-->1- <!--[endif]-->قال رسول الله صلی اللهم علیه وسلم:
« ینزل الدجال فی هذه السبخة بمرقناة فیکون أکثر من یخرج إلیه النساء حتی إن الرجل لیرجع إلی حمیمه وإلی أمه وابنته وأخته وعمته فیوثقها رباطا مخافة أن تخرج إلیه ثم یسلط الله المسلمین علیه فیقتلونه ویقتلون شیعته حتی إن الیهودی لیختبئ تحت الشجرة أو الحجر فیقول الحجر أو الشجرة للمسلم هذا یهودی تحتی فاقتله»
[رواه أحمد 5099]
فلماذا ذکر رسول الله صلی الله علیه وسلم حنیما قال شیعته ولم یقل أتبعاه؟ وهم کانوا یقال لهم الرافضة وفی عهدنا هذا مشهورون بالشیعة وعلیه الصلاة والسلام لاینطق عن الهوی!
2- قال رسول الله ( صلی الله علیه وسلم) :
« لکل أمه مجوس ومجوس هذه الأمه الذین یقولون لا قَدَر. من مات منهم فلا تشهدو جنازتهم و من مرض فلا تعودوهم و هم شیعة الدجال وحق علی الله أن یلحقهم بالدجال.»
[سنن أبی داؤود حدیث رقم 4072]
إذن فالشیعة هم مجوس هذه الأمة و أرضهم فی فارس (إیران حالیاً).
والخمینی ینکر القدر فیقول :
یجب علی کل مسلم وأن کان مخالفا للحق علی الأصح ولا یجوز علی الکافر بأقسامه حتی المرتد ومن حکم بکفره ممن انتحل الإسلام کالنواصب والخوارج.
تحریر الوسیله ج1ص79
3- و قال رسول الله صلی الله علیه وسلم:
« إن الدجال یخرج بأرض یقال لها خراسان یتبعه أقوام کأن وجوهم المجان المطرقه.»
[ سنن أبن ماجه حدیث رقم 4062]
4- و قال رسول الله صلی الله علیه وسلم:
«یتبع الدجال من یهود أصبهان سبعون ألفاً علیهم الطیالسة. »
[صحیح مسلم حدیث رقم 5227]
فمن الذی أتی به من أرض الشیعة وما دخل الیهود فی أصبهان وهی أرض للشیعة هل هی صدفة أم ماذا؟
پاسخ:
آیا شیعه دجال یعنی همان شیعه مصطلح؟
چون در روایت اول لفظ شیعه دجال آمده پس مقصود شیعه است !!!
این دیگر استدلالی است بسیار قوی!!! لابد در قرآن هم که آمده است :
وَإنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإبرَاهِیم
سوره صافات آیه 83
و بدرستیکه از شیعیان ( طرفداران ) او ( نوح نبی علیه السلم) ابراهیم ( نبی ) است.
مقصود همین شیعه فعلی است ؟ زیرا خدا نفرموده از اتباع نوح ابراهیم است ، بلکه فرموده از شیعه نوح ابراهیم است !!! پس حضرت ابراهیم شیعه بوده است .
شیعه در لغت به معنی طرفدار است . اگر طرفداران خوبان باشند از خوبانند و طرفداران بدان ، از بدان ؛ و این ربطی به لفظ شیعه ندارد .
آیا کسانی که قدر را قبول ندارند مجوسی و طرفدار دجال اند ؟
اما روایت دوم که از سنن ابی داود نقل کرده اند خوب است که دانسته شود سیوطی در کتابش اللآلیء المصنوعة ج1/ص236 که مربوط به روایات جعلی است این روایت را ذکر کرده است و می گوید نسایی این مضمون را جعلی می داند :
الدراقطنی حدثنا محمد بن إسماعیل الفارسی حدثنا الولید بن عبد الملک بن یحیی بن عبد الله بن بکیر حدثنا أبی حدثنا الحسن بن عبد الله بن عون الثقفی عن رجاء بن الحارث عن مجاهد عن أبی هریرة مرفوعا یکونون قدریة ثم یکونون زنادقة ثم یکونون مجوسا وإن لکل أمة مجوسا وإن مجوس أمتی المکذبة بالقدر فإن مرضوا فلا تعودوهم وإن ماتوا فلا تتبعوا لهم جنازة لا یصح جعفر بن الحارث لیس بشیء وغسان مجهول وفی الإسناد الأخیر مجاهیل قال النسائی هذا الحدیث باطل کذب
اللآلیء المصنوعة ج1/ص236
دارقطنی روایت کرده است که ... ابو هریره گفته است : عده ای قدریه شده و سپس و کافر خواهند شد و سپس مجوس می گردند و بدرستیکه برای هر امتی مجوسی است و مجوس این امت کسانی هستند که قدر را دروغ می پندارند ؛ پس اگر مریض شدند به عیادت ایشان نروید و اگر مردند به دنبال جنازه شان ؛ این روایت درست نیست ؛ ... نسایی گفته است این روایت باطل و دروغ است .
. همچنین ابن جوزی در العلل المتناهیة ج1/ص151 این روایت را جعلی می داند :
عن نافع عن ابن عمر عن النبی صلی الله علیه وسلم انه قال القدریة مجوس هذه الأمة فإن مرضوا فلا تعودوهم وإن ماتوا فلا تشهدوهم
قال المؤلف وهذا حدیث لا یصح
العلل المتناهیة ج1/ص151 ش 225
از نافع از ابن عمر از رسول خدا روایت شده است که فرمودند : قدریه (منکرین قدر) مجوس این امت هستند ؛ پس اگر مریض شدند به عیادت ایشان نروید و اگر مردند در تشییع ایشان نروید .
مولف می گوید و این روایت صحیح نیست .
بنا بر این ، این مولف سنی برای اثبات مطلب خود به روایتی استشهاد کرده است که بزرگان اهل سنت آن را جعلی و دروغ می دانند ؛ کاش به جای تهمت زدن به شیعه کمی کتب خود را مطالعه می کردند !!!
اتهام به امام خمینی : خمینی منکر قــَـدَر است!!!
در مورد اتهام انکار قدر توسط امام خمینی نیز باید گفت :
که این شخص با آوردن جمله ای از کتاب تحریر که به بحث قدر مربوط نمی شود و حتی در آن کلمه قدر نیز نیامده است می خواهد بگوید که امام خمینی منکر قدر بوده اند و چون روایت بالا می گفت کسی که منکر قدر باشد مجوس است پس خمینی از همان مجوس و طرفداران دجال است !!!
خوب بود این شخص برای گمراه کردن مردم ، عبارتی دیگر را ذکر می کرد که شاید در آن بحث قدر مطرح شده باشد . نه این عبارت که به بحث قدر مربوط نمی شود ؛ ترجمه عبارت امام هم مشخص است :
نماز میت واجب است بر هر مسلمانی حتی اگر مخالف باشد ( سنی باشد ) و جایز نیست بر کفار - همه اقسام ایشان - حتی مرتد و کسی که در حکم مرتد است از کسانی که خود را به اسلام زده اند ( ادعای اسلام دارند ) مانند نواصب و خوارج .
این جملات چگونه قدر را اثبات می کند خدا می داند !!! . البته اینکه شیعیان معتقد به قدر هستند یکی از مسلمات است و در تمامی کتب عقیدتی شیعه بابی را در مورد اعتقاد به قدر می توان یافت .
آیا علائم ظاهری طرفداران دجال با شیعه یکسان است ؟
واضح است که اتباع دجال را عده ای از اهل خراسان ( که شامل مناطق بسیاری از پاکستان وافغانستان می شود ) ذکر کرده است و علائم ظاهری ایشان که ذکر کرده اند بیشتر به اهل همان منطقه که بیشتر سنی و حنفی اند ، می خورد . و اگر بنا باشد مانند ایشان استدلال کنیم باید اتباع دجال را احناف بدانیم ؛ یا اهل سنت ؛ اما ما این طریق استدلال را قبول نداشته و بی جهت کسی را متهم نمی نماییم .
چرا به جای قم در روایت اصفهان ذکر شده است ؟
اما در مورد روایت آخر : در آن تصریح شده از یهود اصبهان و همگان در ایران می دانند که شهر اصفهان مرکز یهود در ایران است ، و ربطی به شیعه ندارد . اگر این روایت می خواست مرکز شیعه را معرفی کند باید می گفت از قم ، نه از اصفهان ؛ نکته دیگر اینکه بسیاری از سردمداران فلسطین اشغالی از همین اصفهان هستند که در زمان شاه از ایران رفته و در آنجا ساکن شدند . جالبتر این است که در روایت آمده ایشان لباسهای خاص یهود را می پوشند اما کسی ندیده است که شیعه لباس یهود را بپوشد . و حتی یهودیان ساکن در ایران هم کمتر چنین لباسی می پوشند .
لذا بهتر است به جای استدلال های واهی ، و تهمت زدن به شیعه ، خود را آماده ظهور مهدی نماییم و اخلاق اسلامی را در بین خود پیاده نماییم .
موفق باشید