چرا حج برویم؟؟؟
وجوب حج
حجّ بعنوان یک عبادت، بر اهل استطاعت، از جانب مبدأ فیض و رحمت، واجب گشته و فریضه بودن آن در آیات قرآن مجید اعلام شده و روی گردان از آن، فردی ناسپاس و نمک خورده ای نمکدان شکن به حساب آمده است.
مولای متقیان، امیر مؤمنان، در پایان خطبه اوّل نهج البلاغه می فرماید:
«وَفَرَضَ عَلَیکمْ حَجَّ بَیتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ یرِدُونَهُ وُرُودَ الأَنْعَامِ، وَیأْلَهُونَ إِلَیهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَإِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیهِ دَعْوَتَهُ وَصَدَّقُوا کلِمَتَهُ وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیائِهِ وَتَشَبَّهُوا بِمَلَائِکتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ، یحْزِرُونَ الْأَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَیتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی لِلْإِسْلَامِ عَلَماً، وَلِلْعَائِذِینَ حَرَماً، فَرَضَ حَقَّهُ وَأَوْجَبَ حَجَّهُ، وَکتَبَ عَلَیکمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَللَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ»[1]
«پروردگار مهربان زیارت بیت الحرامش را بر شما فریضه قرار داد و آن را قبله گاه مردم نمود. زیارت کنندگان در آنجا وارد می شوند و برای یافتن بهره معنوی ازدحام می کنند؛ مانند ازدحام چهارپایان تشنه در کنار چشمه آب! و آمدن به آن مکان مقدّس را مشتاقند، همانند اشتیاق کبوتران به طرف آشیانه خود، آن وجود منزّه و پاک آن جایگاه عالی را برای تواضع بندگان در برابر بزرگی و عظمتش، و تصدیقشان به عزّت و قدرتش نشانه و علامت قرار داد. از میان مردمان، شنوندگانِ فرمانش را انتخاب فرمود. آنان دعوتش را برای زیارت خانه کعبه اجابت کردند و فرمانش را گردن تصدیق نهادند و در جایگاه پیامبران برای عبادت وبندگی ایستادند و خود را به فرشتگان طواف کننده عرش شبیه نمودند، در تجارت بندگی سود فراوان بدست آورده، به موقف آمرزش و مغفرتش از هم سبقت می گیرند.
حضرت حق آن خانه را نشانه و علامت اسلام و پناهگاه پناهندگان قرار داد و زیارت آن محل با عظمت را واجب فرمود و احترام نهادن به کعبه را بر بندگانش لازم دانست و رفتن به آنجا را دستور داد پس در قرآن مجید فرمود: زیارت بیت اللَّه الحرام حق خداوند بزرگ بر مردم است؛ مردمی که برخوردار از استطاعتند و هر که این نعمت عظیم الهی را ناسپاسی کند، به حضرت حق زیانی وارد نکند که خدای تعالی از تمام جهانیان بی نیاز است.»
معنا و مفهوم حج
بیان حقیقت و واقعیت حج، معنا و مفهوم این مسأله بزرگ، تنها در شأن حضرت حق و انبیا و امامان بزرگوار است.
برای حج، گذشته از معنای لغوی، معنا و مفهوم دیگری است که باید آن معنا را از حریم دانش و بینش و بصیرت برگزیدگان حضرت محبوب جستجو کرد.
بخاطر گستردگی مفهوم حج، عاشقی از عشاق اسرار، به حضرت باقر- علیه السلام- عرضه می دارد:
«لِمَ سُمِّی الحَجُّ حَجّاً؟ قال: حج فلان؛ أی أفلح فلان.»[2]
«برای چه حجّ خانه حق را حج نامیده اند؟ امام- علیه السلام- فرمود:
فلانی موفق به انجام حج شد، معنا و مفهومش این است که به فلاح و رستگاری دست یافت.»
راغب اصفهانی، دانشمند بزرگ قرآن شناس، در توضیح لغت فلاح و مشتقات آن، که در قرآن مجید زیاد آمده و در روایات و اخبار همچون روایت بالا به آن اشاره شده، می فرماید:
برای فلاح دو مرتبه و دو درجه قابل تصور است: 1- مرتبه دنیوی 2- مرتبه اخروی
مرحله دنیوی فلاح، دست یابی به رشته های مختلف خوشبختی است؛ بصورتی که زندگی و حیات دنیای انسان پاک و پاکیزه و غرق لذت و نشاط شود و رشته های سعادت و خوشبختی در دنیا عبارت است از:
طول عمر با غنا و ثروت حلال، و داشتن شخصیت و عزت و احترام.
و فلاح اخروی عبارت است از:
حیات بی مرگ، ثروت و غنای بی فقر، عزّت بی ذلّت، و دانش و بینش بی جهل، به همین خاطر گفته اند: عیشی نیست مگر عیش آخرت!
بر این اساس، حج خانه حق، چنانچه از جانب زائر، همراه با رعایت مسائل فقهی و خلوص نیت انجام گیرد، سه بهره دنیوی و چهار منفعت اخروی نصیب حاجی می نماید که حضرت باقر- علیه السلام- از مجموع این واقعیات به عنوان «فلاح» یاد فرموده است:
«حَجّ فلان؛ أی أفلح فلان.»[3]
آثار حج
خداوند مهربان که رحمت و لطفش تمام موجودات هستی را در آغوش گرفته، نتایج و آثاری بر زحمات مثبت مردم که به دستور حضرتش و دستور پیامبر و امامان انجام گرفته مترتب نموده است.
حضرت حق، زحمت کوشندگان در راهش را و سعی مجاهدان در طریقش را و رنج تحمل کنندگان عبادات را هرگز ضایع نکند و ضایع نگذارد، که ضایع گذاشتن زحمات سالکان مسلک عشق، از عدل و حکمت و لطف و رحمت دور است. حج عملی است مشقت بار. کاری است پر زحمت. عبادتی است توأم با رنج و گرفتاری. سفری است با مخارج سنگین. طاعتی است طاقت فرسا. قدمی است همراه با فراق عزیزان، که حضرت حق در عوض چنین سفری شگفت انگیز، بهره های عجیبی قرار داده که بگوشه ای از موج این دریای بی ساحل، حضرت سجاد- علیه السلام- اشاره می فرماید:
قال علی بن الحسین علیه السلام:
«حجوا و اعتمروا تصح أبدانکم و تتّسع أرزاقکم و تکفون مؤونات عیالاتکم و قال: الحاج مغفور له و موجب له الجنّة و مستأنف له العمل و محفوظ فی أهله و ماله.»[4]
حضرت علی بن الحسین- علیه السلام- فرمود:
«حج بجای آورید و اقدام به عمره نمایید، که برای این دو فریضه الهی آثار و منافعی است:
بدنهایتان به عرصه گاه صحّت و سلامت درآید، میدان روزی شما وسیع شود، هزینه و خرج اهل و عیالتان مکفی گردد و همچنین فرمود: زائر بیت اللَّه، مورد آمرزش و مغفرت حق است، بهشت عنبر سرشت بر او واجب است، عمل را از سر گیرد که او را وضعی غیر از وضع تمام گذشته اوست، خانواده و سرمایه مالی اش در حفظ خداوند رحیم است.»
ثواب و بهره معنوی حج
کسی که از قسمتی از مال خود، جهت مخارج زیارت بیت اللَّه، چشم می پوشد و جهت آزادی از حقوق دیگران اقدام به طلب حلّیت می کند و برای نظام دادن به امورش، قبل از سفر حج متحمّل زحمت و رنج می گردد، و تن به این سفر سرشار از مشقت و سختی می دهد و با پای معرفت و قلبی پر از ذوق و شوق و روحی با صفا و جانی مملوّ از عشق و محبت و نَفْسی همراه با اراده و همت و ضمیری معطّر به بوی خلوص خود را در این وادی می اندازد بدون تردید از جانب حضرت محبوب در معرض ثوابها و بهره های عظیم قرار می گیرد که بخاطر عدم گنجایش دنیا، تمام آن ثوابها در جهان آخرت تجلی کرده و زائر را به سرسفره رحمت بی نهایت دوست می نشاند.
پیامبر با عظمت اسلام به مردی که قصد زیارت خانه حق را داشت فرمود:
«فانک جئت تسألنی عن حجّک و عمرتک و ما لک فیهما من الثواب؟
فاعلم انّک اذا أنت توجّهتَ الی سبیل الحجّ ثم رکبت راحلتک و مضت بک راحلتک لم تضع راحلتک خفاً ولم ترفع خفاً الّا کتب اللَّه لک حسنة و محا عنک سیئة. فاذا احرمت و لبّیت کتب اللَّه لک بکلّ تلبیة عشر حسنات و محا عنک عشر سیئات.
فاذا طفت بالبیت اسبوعاً کان لک بذلک عند اللَّه عزّ وجلّ عهداً و ذکراً یستحیی منک ربک أن یعذبک بعده فاذا صلّیت عند المقام رکعتین کتب اللَّه لک بهما ألفی رکعة مقبولة.
فاذا سعیت بین الصفا و المروة سبعة أشواط کان لک بذلک عند اللَّه عزّ وجلّ مثل أجر من حج ماشیاً من بلاده و مثل أجر من اعتق سبعین رقبة مؤمنة.
فاذا وقفت بعرفات الی غروب الشمس فلو کان علیک من الذّنوب قدر رمل عالج و زبد البحر یغفرها اللَّه لک.
فاذا رمیت الجمار کتب اللَّه لک بکلّ حصاة عشر حسنات تکتب لک لما تستقبل من عمرک.
فاذا ذبحت هدیک أو نحرت بدنتک کتب اللَّه لک بکلّ قطرة من دمها حسنة فکتب لک لما تستقبل من عمرک.
فاذا طفت بالبیت اسبوعاً للزیارة و صلّیت عند المقام رکعتین، ضرب مَلَک کریم علی کتفیک ثمّ قال: امّا ما مضی فقد غفر لک فاستأنف العمل فیما بینک و بین عشرین و مائة یوم.»[5]
«ای زائر خانه حق، نزد من آمدی تا از حج و عمره ات و ثوابی که در این دو عمل است از من بپرسی؟
توجه داشته باش هنگامی که در راه حج قرار گرفتی و بر مرکب خود سوار شدی و آن مرکب به راه افتاد، قدمی حرکت نمی کند مگر این که خداوند برای تو حسنه ای ثبت می کند و سیئه ای از پرونده ات محو می نماید.
و چون احرام بستی و تلبیه گفتی، خداوند مهربان به هر تلبیه ای ده حسنه برایت ثبت می کند، و ده گناه از تو پاک می نماید.
و چون هفت مرتبه به طواف برخاستی، بخاطر آن نزد خداوند پیمان و یادی برایت می ماند، که بعد از آن، حضرت حق از عذاب تو حیا می کند.
و آنگاه که نزد مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجای آوردی، ثواب دو رکعت نماز قبول شده برایت ثبت می گردد.
به هنگامیکه هفت مرتبه سعی صفا و مروه نمودی ثواب تو نزد حق همانند کسی است که از شهر خود با پای پیاده به حج آمده و مانند اجر کسی است که هفتاد برده مؤمن در راه خداوند آزاد کرده است!
چون تا غروب آفتاب به عرفات وقوف کردی مورد آمرزش حق قرار می گیری گرچه گناهانت به اندازه ریگهای متراکم باشد.
و چون رمی جمره نمودی به هر ریگی که می زنی ده حسنه برایت نوشته می شود و به اندازه آینده عمرت این ده حسنه بطور مرتب برایت ثبت می گردد.
و هنگامی که به ذبح گوسفند یا نحر شتر اقدام نمودی به هر قطره خونی که از آن می ریزد، تا پایان عمر پیوسته برای تو ده حسنه نوشته می شود.
و چون هفت بار بعنوان طواف زیارت به دور خانه حق بگردی و نزد مقام دو رکعت نماز بجای آوری فرشته ای کریم بر دو شانه ات می زند سپس می گوید: آنچه بر تو گذشت آمرزیده شد، هم اکنون تا صد و بیست روز عمل را از سر بگیر که گناهی بر تو نیست!»
ترک حج یا گناه بزرگ
نعمت های حضرت حق برای هیچ حسابگری قابل شمارش نیست و عنایات و الطافش به احصاء و اندازه گیری هیچ قدرتمندی درنیاید.
برخی از نعمت هایش همانند عقل، وجدان، فطرت، سلامت و عافیت، تمکن و قدرت، چشم و گوش، دست و زبان، شکم و قدم جای گزین ندارد.
عقل بیدار و قلب بینا حکم می کند که به ادای حقِّ نعمتِ منعم برخیزی و سپاس و شکر نعمت دهنده را بجای آوری.
ادای حق منعم و شکر نعمت حضرت دوست به این نیست که چون از نعمتی همه جانبه استفاده کنی زبان در زمانی کوتاه در دهان بگردانی و آن را مترنّم به ذکر «الحمد للَّه» کنی! بلکه شکر نعمت و ادای حق منعم به این است که نعمت را در جایی خرج کنی که صاحب نعمت دستور داده و منعم حقیقی نسبت به آن طرح و نقشه مرحمت فرموده.
نعمت زمانی که به این صورت به خرج گذاشته شود، حق منعم به اندازه قدرت نعمت دار ادا شود و دامن حیات و زندگی انسان از لوث گناه و معصیت مصون ماند و فساد و افساد از عرصه گاه عیش آدمی خیمه برچیند و دست و پای شیاطین انسی و جنّی بسته گردد و صورتی از بهشت آخرت در دنیا پدیدار شود.
اگر زمینه خرجِ نعمت به دست هوای نفس و امیال و غرایز آزاد از حدود الهی و نقشه های شیطانی فراهم آید، حالت کفر و ناسپاسی و میدان پایمال شدن حقوق انسانی و جایگاه جولان غارتگران حقایق معنوی، با زشت ترین چهره جهنّمی آشکار گردد، و محل تاخت و تاز معاصی و گناهان و سوء اخلاق و اعمال پدیدار آید، و از وجود انسان چهره ای منفور و لایقِ غضب و سخط خداوندی ساخته شود.
فرهنگ پاک الهی، بخاطر یافتن عظیم ترین منافع دنیوی واخروی، در مدّت عمر یک بار، زیارت خانه منعم را بر اهل استطاعت؛ یعنی آنان که از نعمت مال و سلامت بدن و امنیت راه، و تمکن و قدرت و عقل و درک برخوردارند واجب نموده، این کدام بی انصاف است که با داشتن انواع نعمت های حضرت حق، از امر حق و واجب الهی که در این عصر رفتن و برگشتن و انجام دادن مناسکش بیش از دو هفته وقت لازم ندارد سرپیچی می کند؟!
این امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- درباره چنین کافر و ناسپاسی چه نظری می دهد:
«اعلم یرحمک اللَّه أنّ الحج فریضة من فرائض اللَّه جلّ و عزّ، اللازمة الواجبة من استطاع الیه سبیلًا، و قد وجب فی طول العمر مرّة واحدة و وعد علیها من الثواب الجنّة و العفو من الذنوب و سمّی تارکه کافراً و توعّد علی تارکه بالنار فنعوذ باللَّه من النار.»[6]
«ای مکلّف به تکلیف حج، خدایت مورد رحمت قرار دهد. به تو هشدار می دهم که حج فریضه ای از فرائض خداوند جلیل و عزیز است و بر آن که دارای استطاعت می باشد واجب است و این وجوب در تمام عمر انسان یکبار است و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجید که سند تمام حقایق است روی گردان از این واجب عظیم و فریضه بزرگ را کافر نامیده و به تارک آن وعده آتش فردای قیامت داده، پس ما از آن آتش به حضرت حق پناه می بریم!»
حج یا سفره گسترده رحمت حق
تصوّر رحمت بی منتهای آن وجود مقدسی که خود را در آیات قرآنش «ارحم الراحمین» خوانده و به این معنا هشدار داده است که سعه رحمتش کلّ موجودات ظاهری و باطنی را در بر گرفته برای هر صاحب عقلی از محالات است.
دریای رحمتش بی ساحل است، و عرصه گاه رأفتش بی کران، میدان لطفش جایگاه حیات تمام موجودات است، و برای احدی از جنبندگان مُلکی و ملکوتی نسبت به عنایتش از جانب او حرمانی وجود ندارد.
آن کس که رحمتش را محدود بداند کافر است و ناامیدی از محبتش، سیاهی کفر بر صفحه قلب است. وعده رحمت خاصه اش صد در صد عملی است و خُلفی در آن راه ندارد. وعده عذابش گرچه دارای حتمیت باشد، از باب لطفش با حالت توبه و انابه و تضرع و زاری قابل برگرداندن است و این برگرداندن عذاب از ابتدای وعده عذاب در متن وعده لحاظ شده است.
موجودات زنده هستی، کنار سفره رحمتش آرمیده اند، و هر یک به تناسب وجودشان از نعمت های خوان بی دریغش بهره می برند.
دست هدایتش برای نجات تمام گمراهان از خزی دنیا و عذاب آخرت دراز است و تمام درهای رضوانش به روی مؤمنان و توبه کنندگان باز است.
امیدِ امیدواران را به یأس مبدل نکند و نیاز نیازمندان را چون به مصلحت آنان بداند برآورده نماید. درد دردمندان را شفا بخشد و اضطراب مضطربان را به امنیت تغییر دهد.
دعای اهل دعا را اجابت فرماید، و خواسته خواهندگان را از دریای رحمت بی کرانش عطا کند.
این چنین مولای مهربانی، این چنین پروردگار کریمی، وجود مبارکی که شعاع عدل و حکمت و علم و رأفت و رحمت و لطف و عنایتش از شرق وجود تمام موجودات طالع است و بر اثبات صفا و اسمائش برهان و دلیلی لازم نیست، که آفتاب آمد دلیل آفتاب. اگر به عملِ اندک بنده اش اجر عظیم و خیر کثیر و مزد بیش از حد عنایت کند و از برکت عمل محدود عبدش به وابستگان به او نیز لطف و رحمت آورد ابداً جای تعجّب و شگفتی نیست، که او اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین و رب العالمین و محبّ المحسنین است. در این زمینه به روایت بسیار مهم زیر که نمایشی اندک از رحمت بی نهایت اوست توجه نمایید:
عن ابی عبد اللَّه علیه السلام قال: «ان اللَّه عزّ وجلّ لیغفر للحاج و لاهل بیت الحاج و لعشیرة الحاج و لمن یستغفر له الحاج بقیة ذی الحجة و المحرّم و صفر و شهر ربیع الاول و عشر من ربیع الآخر.»[7]
از حضرت صادق- علیه السلام- روایت شده که آن حضرت فرمود:
«خدای- عزوجل- مغفرتش را متوجه حاجی و زن و فرزند حاجی و قوم و قبیله زائر بیت اللَّه و هر کسی که زائر برای او تقاضای مغفرت کرده، می نماید و این جوشش مغفرت برای تمام آنان در بقیه ماه، حج و تمام محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الآخر ادامه دارد.»
خلوص در حج
ریا و خودنمایی در عمل و انجام برنامه عبادی، برای جلب توجه مردم و جلوه دادن خویش در دیده بینندگان از سیئات اخلاقی و رذائل روحی و باطنی است.
ریا به این معناست که انسان نهالی را در عالم معنا، در سرزمین طاعت و عبادت، با ذوق و شوق بنشاند و برای پرورش آن متحمّل زحمت و رنج گردد، تا جایی که نهال به رشد و کمال برسد و به محصول دادن نزدیک گردد، آنگاه انسان ارّه ای تیز بردارد و بدست غیر بسپارد و به او التماس و لابه نماید که بیا و با این ارّه این نهال را از ریشه و اصل قطع کن تا من از شیرینی محصول و میوه اش محروم گردم!
آری، چه جاهلانه است که انسان فریضه ای از فرائض الهی را با زحمت و رنج انجام دهد و پیکره عبادت را بدستور حق بسازد وطاعت و بندگی را همراه با شرایط لازم بیاورد، آنگاه که عمل می خواهد به نقطه قبولی حق برسد و سبب قبولی بهشت عنبر سرشت نصیب انسان گردد، با حالتی منافقانه دنبال تماشای دیگران نسبت به عملش برخیزد تا او را ببینند و از وی و طاعتش تعریف کنند و وی را در انظار دیگران مؤمن و متدین و با حال جلوه دهند.
بدون تردید ریا نوعی شرک و بفرموده امیرالمؤمنین- علیه السلام- رشته ای از نفاق و به گفته عرفای بیدار دل، خیانت به خویش و بنظر بینایان، تیشه ای به ریشه سعادت و کلنگی بر سر ساختمان عبادت و اطاعت است.
توقع اجر و مزد از حضرت حق، نسبت به عملی که آلوده به ریا گشته، توقعی غیر عاقلانه است؛ چراکه ریاکار عبادت را برای جلب رضای غیر بجای آورده، آنگاه اجرش را از خداوندی می طلبد که عمل، محض خشنودی او انجام نگرفته و هیچ ارتباطی به حضرتش ندارد.
انجام دهنده واجبات باید بداند که واجب الهی اگر همراه با ریا انجام گیرد، بدون شک عمل باطل است و قضای آن بر عهده او واجب.
عبادت کننده باید به این معنا توجه داشته باشد که کلید بهشت و جهنم فقط و فقط بدست اراده حضرت حق است، و روز قیامت احدی را جز حضرت حق، حقّ محاسبه پرونده بندگان نیست. اوست که باید عمل را بپذیرد و هم اوست که باید به عمل اجر و مزد مرحمت کند. روی این حساب نباید عمل را با تیشه ریا ریشه کن کرد و با زهر ریا کام عمل را آلوده نمود و با آتش ریا درخت عمل را سوزاند و با ارّه ریا نهال عبادت را از زمین قبولی حضرت محبوب ارّه کرد.
در روایات مربوط به باب واجبات و اعمال خیر آمده: در روز قیامت به ریاکاران می گویند پرونده عمل خود را نزد مردمی که برای خوش آمد آنان کار کردید ببرید و مزد زحمات خود را از آنان دریافت کنید!
رعایت خلوص در واجبات، واجب شرعی است. نیت خالصانه باعث قبولی عمل است، نیت پاک به عمل ارزش معنوی و قیمت آخرتی می دهد. نیت صاف مرکبی است که عمل را به وادی رضایت حق می برد. خلوص نیت، کلید در رحمت حق و لطف حضرت محبوب و باعث جلب رضای دوست نسبت به عمل است.
حج فریضه ای از فرائض حق است. بر حاجی واجب شرعی است که تمام مناسک حج را با نیت خالص بجای آورد و از جلب توجه مردم نسبت به اعمالش بپرهیزد که ریای در حج مبطل حج و باعث عوارض سنگینی است که گاهی قابل جبران نیست و همانطور که در روایات آمده حج ریایی در قیامت مزدش بر عهده مردمی است که حاجی در مناسک حجش تماشای آنان را منظور داشته و برای نمایاندن خویش به آنان عمل را انجام داده است!
به روایت زیر با دقت قلبی توجه کنید:
عن ابی عبد اللَّه علیه السلام قال: «الحج حجّان حجّ للَّه و حجّ للناس، فمن حج للَّه کان ثوابه علی اللَّه الجنة و من حج للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامة.»[8]
امام صادق- علیه السلام- فرمود: «حج دو نوع است: حج برای خدا، و حج برای مردم. آن کس که حج را با نیت خالص و برای خدا بجای آورده ثوابش در پیشگاه حق بهشت است و هر کس حج را برای جلب توجه مردم بجای آورده ثواب و اجرش در قیامت به عهده همان مردم است!»
در حقیقت روایت می خواهد بگوید حج ریایی در قیامت هیچ گونه بهره ای نصیب عمل کننده اش نمی کند؛ چراکه اجر و ثواب در قیامت در اختیار احدی جز حضرت حق نیست.
برنامه ای دیگر بجای حج
انسان گاهی برای امر معاش و اداره امور زندگی به دنبال کاری مشروع می رود، ولی موفق به تحقّق هدف خود نمی گردد، امّا اینطور نیست که چون کار مورد نظر انجام نگرفت کار دیگری برای اداره امور زندگی در دسترس نباشد، آنقدر عرصه گاه تلاش و کوشش دارای وسعت است که می توان صدها کار دیگر را جایگزین کاری کرد که زمینه انجامش فراهم نشد.
آدمی گاهی می بیند زمان عبادتی خاص مانند ماه مبارک رمضان فرا رسیده ولی بخاطر سفر یا مرضی که پیش آمده، از انجام آن عبادت عظیم معذور است و این عذر ممکن است تا پایان عمر برجا بماند، اینطور نیست که نتواند عمل دیگری را بجای روزه ماه رمضان قرار دهد، بلکه خداوند مهربان اطعام مساکین را برای معذور جایگزین نموده و این جایگزینی بهره مطلوب را نصیب روزه دار می نماید.
در روایت آمده که فقرای مدینه به رسول خدا عرضه داشتند، ما هم علاقه داشتیم مانند دیگران از ثروت بهره مند بودیم و آن را در راه خداوند انفاق می کردیم، و به حلّ مشکلات مردم کمک می نمودیم اما دست ما از مال دنیا کوتاه است و ما در این مورد از رحمت و لطف حق محرومیم. حضرت به آنان فرمودند: ناراحت نباشید، بجای انفاق و صدقه و کمک به دردمندان که مورد علاقه شماست ولی قدرت آن را ندارید، از خداوند یاد کنید و به ذکر حضرت محبوب دل مشغول دارید که همان ثواب انفاق ثروتمندان، نصیب شما می شود و یاد خدا در پرونده شما جایگزین مالی خواهد شد که در راه خدا خرج شود.
ولی بعضی از فرائض و واجبات الهی، در صورتی که مکلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترک نماید و بجای آن برنامه دیگر را جایگزین کند عملی در اسلام وجود ندارد که جای آنچه را تکلیف انسان است بگیرد و حج از آن نمونه برنامه هاست که اگر مکلّف بخواهد آن را ترک کند و پول و خرج و مخارجش را در راه خدا بگذارد، یا عمل دیگری را بجای حج انجام دهد، خلأ حج را در پرونده پُر نمی کند و گناه ترک آن در پرونده انسان ثبت است و هیچ ثوابی جای آن را نخواهد گرفت، در این زمینه به روایت زیر توجه نمایید:
عن ابی عبد اللَّه علیه السلام قال: «لما افاض رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه و آله- تلقّاه أعرابی فی الأبطح فقال: یا رسول اللَّه إنی خرجت أرید الحجّ فعاقنی عائق و أنا رجل ملئ کثیر المال فمُرنی أن أصنع فی مالی ما أبلغ ما بلغ الحاج قال: فالتفت رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله- إلی أبی قبیس فقال: لو أنّ أبا قبیس لک، زنته ذهبة حمراء أنفقته فی سبیل اللَّه ما بلغت ما بلغ الحاج.»[9]
امام صادق- ع- می فرماید: «زمانی که رسول با کرامت اسلام به حج خود پایان داد، عربی در سرزمین مکه با حضرت روبرو شد، و عرضه داشت ای رسول خدا، از منزلم به نیت حج درآمدم، ولی مانعی بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زیارت بیت و مناسک آن مانع شد، در حالی که دستم از ثروت و مکنت پر است، اکنون مرا امر کن که مالم را در برنامه ای بریزم که به آنچه حاجیان از ثواب رسیدند، برسم حضرت رو بجانب کوه ابوقبیس کردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلای قرمز در راه خدا انفاق کنی به آنچه حاجیان از ثواب رسیدند نمی رسی!»
دعا برای رسیدن به عرصه گاه حج
دعا و درخواست، تضرّع و زاری بدرگاه حضرت حق، عبادتی بزرگ و حسنه ای عظیم و عملی محبوب خداوند کریم است.
گدایی برای تهیدستی چون انسان، از ذات مقدسی که مستغنی از عالمین است، و باب خزانه مُلک و ملکوتش به روی همه موجودات باز است کاری نیکو و راهی به حلّ مشکلات، و نردبانی برای رسیدن به اهداف عالیه، و مسائل الهیه است.
در قرآن مجید امر الهی به دعا صادر شده، و خود حضرت حق ضامن اجابت گشته.
دعا و مناجات، در حقیقت ارتباط عاشقانه عاشق با معشوق حقیقی و پیوند باطنی محبّ با محبوب ازلی و ابدی است.
حیات قلب، نشاط جسم، نور زندگی، سلامت روان، صفای باطن، دعا و انابه و زاری به درگاه حق است.
دعا سلاح انبیا، کار ملائکه، روش ائمه طاهرین، عمل عارفان، فعل
عاشقان، و سیر والهان حریم مهر و محبت است.
حیات بدون دعا، زندگی منهای اشک و زاری، حیات جمادی است.
نیاز انسان به دعا نیازی مبرم و احتیاجش به گریه و زاری در پیشگاه حق احتیاجی طبیعی است.
گریه بر هر درد بی درمان دواست
چشم گریان چشمه فیض خداست
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید ابر کی روید چمن
تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی آید بجوش
آن که نسبت به دعا کبر ورزد، آن که احساس نیاز به دعا نکند، آن که خود را محتاج به انابه و تضرع نداند، از گروه مستکبران و به فرموده کتاب حق، مستحق عذاب الهی است.
در مسأله با عظمت حج، گرچه استطاعت شرط شده اما به غیر مستطیع اجازه داده شده برای تحقق استطاعت جهت انجام مناسک حج دعا کند و از حضرت محبوب بخواهد از خزانه غیبش زمینه استطاعت او را فراهم کند تا به انجام این فریضه بزرگ و بدست آوردن ثوابهای بی حساب آن موفق شود؛ روایت زیر ناظر به این معناست:
عن عبد اللَّه بن الفضل قال: «قلت لأبی عبد اللَّه- علیه السلام- إنّ علی دیناً کثیراً و لی عیال و لا أقدر علی الحجِّ فعلّمنی دعاءاً أدعو به فقال: قل فی دبر کلّ صلاة مکتوبة:اللّهمّ صلّ علی محمد و آل محمد و اقض عنّی دین الدنیا و دین الآخرة.فقلت له: اما دین الدنیا فقد عرفته فما دین الآخرة؟ فقال: دین الآخرة الحج.»[10]
عبد اللَّه بن فضل می گوید: «به حضرت صادق- علیه السلام- عرضه داشتم، قرض زیادی بعهده دارم، عائله مندم، قدرت بر حج ندارم مرا دعایی بیاموز که از برکت آن دعا توفیق حج پیدا کنم، امام فرمود بدنبال هر نماز واجب بخوان:
اللّهمّ صلّ علی محمد و آل محمد و اقض عنّی دین الدنیا و دین الآخرة.
«خداوندا! درودت را نثار محمد و آل محمد کن، و دین دنیا و آخرت مرا ادا بنما.»
گفتم: ای فرزند رسول خدا، دین دنیا برایم معلوم و روشن است، دین آخرت چیست؟ فرمود: دین آخرت حج است.
ملاحظه کنید حجِّ خانه حق در چه درجه ای از اعتبار و اهمیت است که امام صادق به راوی نفرمود، با کثرت قرض و عیالواری تو را به مسأله حج چکار است، اکنون که مستطیع نیستی چه طمعی به مناسک حج داری، بلکه با عشق محبت برای تحقق استطاعت دعا تعلیم او فرمود، تا از این سفره پر نعمت حق و از این مائده معنوی بهره کثیر عاید او گردد!
حج یا ضیافت خاص حق
پهنه هستی، خوان نعمت حق است و عرصه گاه وجود، سفره رزق و روزی خداوند کریم و تمام موجودات. عالم بر سر این مائده نامحدود مهمان وجود مقدس حضرت ارحم الراحمینند.
ولی باید بدانیم که مجموع این نعمت ها نعمت مادی و روزی ظاهری و رزق طبیعی خدا است که تمام موجودات زنده، به لحاظ داشتن جسم مادی، بطور مشترک بر سر این خوان نعمتِ دوست، مهمانند.
ولی حضرت حق را سفره دیگری است بعنوان نعمت باطنی یا معنوی، که در قرآن مجید بطور مکرّر به این سفره اشاره شده است و این سفره خاصّ انسان است، آنهم انسانی که از ایمان به خدا و روز قیامت برخوردار است و در حدّ خود، عامل به احکام شریعت و سالک سلک حقیقت است؛ چرا که انسان منهای ایمان به خدا و روز قیامت و عاری از اعمال صالح و اخلاق پسندیده، جزو حیوانات است و نصیبی جز از سفره مادی حضرت محبوب ندارد.
مهمان سفره معنوی مهمان خاص خداست، و از ارزش بالایی برخوردار است.
در این ضیافت از عقل و قلب و روح و باطن انسان با رزق معنوی پذیرایی می کنند، و حیات عمومی آدمی را تبدیل به حیات طیب می نمایند و این مزد دنیایی انسان در مقابل فرمانبری و طاعت او از حضرت حق است. اما در ضیافت آخرت، پذیرایی از مهمان ابدی و همیشگی و جاوید و سرمدی است، لذّات معنوی بر سر سفره قیامت لذّاتی است که جز حضرت حق کسی از آن خبر ندارد، حتی مهمان تا قبل از بهره بردن از نعمت های آن مائده، از درک و فهم آن عاجز است.
به دورنمایی از این ضیافت معنوی در روایت زیر توجه نمایید:
محمد بن الحسن الهمدانی قال: «سألت ذاالنّون البصری قلت: یا ابا الفیض لم صیر الموقف بالمشعر و لم یصر بالحرم؟ قال: حدّثنی من سأل الصادق- علیه السلام- ذلک فقال: لأنّ الکعبة بیت اللَّه الحرام و حجابه و المشعر بابه فلما ان قصده الزائرون وقفهم بالباب حتی أذن لهم بالدخول، ثمَّ وقّفهم بالحجاب الثانی وهو مزدلفة فلمّا نظر إلی طول تضرّعهم أمرهم بتقریب قربانهم فلما قرّبوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهّروا من الذنوب التی کانت لهم حجاباً دونه، أمرهم بالزیارة علی طهارة.
قال: فقلت: لم کره الصّیام فی أیام التشریق؟ فقال: لأن القوم زوّار اللَّه و هم فی ضیافته، و لا ینبغی للضیف أن یصوم عند من زاره و أضافه!قلت: فالرجل یتعلق بأستار الکعبة ما یعنی بذلک؟ قال: مَثَل ذلک مَثَل الرجل یکون بینه و بین الرجل جنایة فیتعلّق بثوبه یستخذی له رجاء أن یهب له جرمه.»[11]
محمد بن حسن هَمْدانی می گوید: «از ذاالنون بصری پرسیدم: ای ابوفیض چرا موقف زائر را مشعر قرار دادند و این معنا مربوط به حرم نشد؟
در پاسخم گفت: کسی که این مسأله را از حضرت صادق- ع- پرسیده بود به من گفت: برای این که کعبه خانه خدا و حریم حجاب اوست، و مشعر باب آن حرم است، چون زائران قصد حرم حق کنند، آنان را کنار باب حرم متوقف می کند، تا برای آنان اجازه ورود صادر گردد، سپس زائر را در حجاب دوم که سرزمین منا است وقوف می دهند، چون به تضرّع و زاری طولانی آنان بنگرد، امر به قربانی می دهد، وقتی قربانی خود را به محضرش تقدیم کردند و اعمال منا را به پایان بردند و از گناهان خود که حجاب بین آنان و حضرت محبوب است پاک شدند، به آنان بر اساس آن طهارت معنوی، امر به زیارت می کند.
به حضرت عرضه داشتم چرا در ایام تشریق روزه گرفتن کراهت دارد، فرمود: برای این که حاجیان زائران خدا و در ضیافت و مهمانی حضرت اویند، سزاوار نیست که مهمان در محضر مهمان دار روزه باشد.
گفتم: حاجی پرده خانه را می گیرد، منظور از این برنامه چیست؟
فرمود: مثل کسی که پرده را می گیرد، همچون کسی است که بین او و انسان دیگری جنایتی واقع شده باشد از باب فروتنی دامن طرف خود را می گیرد، به امید آن که طرف مقابل از جنایتش بگذرد، گرفتن پرده کعبه به این معناست که: الهی از معاصی و گناهان من گذشت فرما و مرا مورد مغفرت و رحمت خویش قرار ده.
حجّ یا منبع عظیم منافع مادی و معنوی
انسان از برکت نیروی با عظمت عقل، و اراده و اختیار و قدرت و طاقت، موجودی است مکلّف و مسؤول. این خلیفه خدا در روی زمین، نسبت به هر واقعیتی که با آن در ارتباط می باشد مسؤول است.
نسبت به خود مسؤول سلامت جسم و جان و حفظ خویش از خطرات، و مسؤول تحقّق رشد و کمال و خیر و سعادت، و آبادی دنیا و آخرت است.
در تحقق اهداف حق، و اطاعت از دستورات پروردگار و خودداری از محرّمات که محصولی جز زیان و خسارت ابدی ندارد مسؤول است.
نسبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام نزدیک و دور، و همه انسانهایی که با آنان مربوط است دارای مسؤولیت است.
این مسؤولیت ها از جانب خداوند کریم، رحیم، ودود، غفور، رزاق، رحمان، قدوس، مهیمن، عزیز، حکیم و حلیم به او واگذار شده،
که این واگذاری مسؤولیت از جانب حضرت حق به انسان، عین لطف و رحمت حضرت اوست. آنان که به این معنا واقفند و برای آنان این حقیقت شیرین روشن است، با تمام وجود عاشق تکالیف و وظائف خود هستند.
اهل معرفت جان خود را در راه انجام وظائف و تکالیف، نثار حضرت محبوب کردند و تحمل همه گونه رنج و مشقت را در مسیر ادای تکالیف بر دوش جان هموار نمودند.
آنها به این واقعیت بصیرت داشتند که هر مسؤولیت و تکلیفی، کارخانه تولید منافع دنیایی و آخرتی است و رضای حق و بهشت عنبر سرشت و حیات طیبه میوه شیرین شجره طیبه مسؤولیت است و اگر کسی بخواهد به حیات طیبه در دنیا و خشنودی حق و بهشت ابد در آخرت برسد، راهی جز ادای تکلیف و پیاده کردن مسؤولیت ها ندارد.
حج مسؤولیتی است عظیم که از جانب حضرت حق، از باب لطف و رحمت به انسان واگذار شده، انجام این عبادت بزرگ همراه با نیت پاک، و قلبی خالص تولید کننده بهره های بسیار مهم دنیایی و آخرتی است که روایت زیر نشانگر گوشه ای از آن منافع سرشار، و محصولات بی شمار است.
عن الرضا- علیه السلام-: «علّة الحج الوفادة الی اللَّه- عزّ وجلّ- و طلب الزیادة و الخروج من کل ما اقترف، و لیکون تائباً ممّا مضی، مستأنفاً لما یستقبل، و ما فیه من استخراج الأموال، و تعب الأبدان، و حظرها عن الشهوات و اللذات، و التقرب فی العبادة الی اللَّه- عزّ وجلّ-و الخضوع و الاستکانة و الذلّ، شاخصاً فی الحرّ و البرد، و الأمن و الخوف، ثابتاً فی ذلک دائماً، و ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع و الرغبة و الرهبة الی اللَّه- عزّ وجلّ- و منه ترک قساوة القلب و خساسة الأنفس و نسیان الذکر و انقطاع الرجاء و الأمل، و تجدید الحقوق و حظر الأنفس عن الفساد و منفعة من فی المشرق و المغرب و من فی البرّ و البحر و ممّن یحجّ و ممن لا یحجّ من تاجر و جالب و بایع و مشتر و کاتب و مسکین و قضاء حوائج أهل الأطراف و المواضع الممکن لهم الاجتماع فیها، کذلک لیشهدوا منافع لهم.
و علة فرض الحج مرّة واحدة لأنّ اللَّه- عزّ وجلّ- وضع الفرائض علی أدنی القوم قوّة، فمن تلک الفرائض الحج المفروض واحد، ثمّ رغّب أهل القوة علی قدر طاقتهم.»[12]
از حضرت رضا- علیه السلام- روایت شده: «آنچه موجب وجوب حج گشته امور زیر است:
سفر معنوی وپرواز ملکوتی وحرکتی عرشی به سوی خدای- عزوجل- و درخواست اضافه شدن نعمت های مادی و باطنی از جانب حضرت محبوب و پاک شدن از تمام گناهانی که قبل از حج در تمام دوران عمر دامن پاک حیات را آلوده کرده است، و برای قرار گرفتن در مدار توبه از آنچه که در گذشته از زمان، بر انسان گذشته و از سر گرفتن اعمال برای آینده بمانند کسی که تازه قدم در عرصه تکالیف گذاشته و چیزی بر او نیست.
در این مسؤولیت سنگین و با برکت خرج کردن مال و منال در راه خدا و مشقت و رنج بدنی و باز داشتن نفس از شهوات و لذات حرام و افتادن در حوزه عاشقانه قرب بحق از طریق عبادت و بندگی به چشم می خورد.
حج باعث طلوع صفت نورانی خضوع و استکانت و ذلت از مشرق وجود عبد، در افق حریم مقدس حضرت ربّ الأرباب است.
حج سیر و سفر و تحرک و حرکت در گرما و سرما و بهنگام امنیت و ترس و ثابت قدمی و استقامت دائمی در امور الهی و معنوی است، که این امور علّت جلب رحمت واسعه حق، و لطف و مرحمت حضرت مولاست.
در این سفر منافع بسیاری برای مردم است و در این عرصه گاه حق و حقیقت شوق به لقای دوست و ترس از عظمت و جلال او، قلب را تسخیر می کند.
در برخوردهای مردم با یکدیگر در این سفر معنوی، و ظهور حال و قال ملکوتی و نشست و برخاست با پاکان، که معاشرت با آنان از برکات این سفر است، یک سلسله از دردهای درونی و بیماریهای باطنی به نقطه شفا می رسد از جلمه: قساوت قلب، پستی نفس، غفلت از حق، خاموش شدن آتش آمال و آرزوهای بیجا.
در این سفر زائر بیت موفق به تجدید حقوق، و وادار کردن نفس به تقوای الهی می گردد، و زمینه خیر دنیا و آخرت خود را از طریق حفظ نفس از فساد و افساد فراهم می نماید.
این سفر منبع خیر و برکت برای اهل مشرق و مغرب، و اهل آب و خشکی است، و نیز برای آن که حج بجا می آورد و آن که در این مسیر نیست از تاجر فراهم کننده جنس، و فروشنده و خریدار و نویسنده و از کار افتاده و خلاصه برنامه ای عجیب، و مسأله ای عظیم و عبادتی بزرگ است که هر کسی از اهل زمین، بصورتی از منافع آن بهره مند می شود!
برنامه حج قضا کننده حوائج مردم اطراف آن سرزمین و مواضعی است که اجتماع برای اهل آن ممکن است تا شاهد بهره های آن برای خود باشند.
واجبات الهی بر اهل قدرت و استطاعت فرض است. مردمان را گاهی در تمام عمر یک بار برای سفر حج قدرت و قوت حاصل می شود، به این خاطر در تمام دوره عمر یک بار واجب شده، ولی اهل طاقت و قدرت ترغیب و تشویق شده اند که نسبت به حج به اندازه توان و قوّت خود اقدام نمایند.»
حجّ انجام داده را از آفات حفظ کنید
تصور گروهی از مردم که از آیات قرآن مجید و کلمات گهربار اهل بیت و انبیا و اولیا خبر ندارند، بر این است که آنچه از عمل صالح و اخلاق پسندیده و کار خیر و امور برّ از انسان صادر شده دوام و بقای آن ابدی و همیشگی است، و هیچ عاملی قدرت از بین بردن آن را ندارد و روز قیامت در پرونده انسان لحاظ می گردد، و به مقتضای آن، اجر و مزد داده می شود در حالی که این تصور و خیال ریشه شرعی و عقلی ندارد، بلکه آیات و روایات دلالت بر این معنا دارد که اگر انسان تا لحظه خروج از دنیا، تقوا و پاکی و خویشتن داری از گناه و خودداری از معاصی را حفظ نکند، دچار حبط عمل و به باد رفتن خوبیها و منهدم شدن ساختمان ایمان و عمل صالح و اخلاق حسنه می شود.
در بسیاری از روایات آمده که رسول خدا بطور دائم نسبت به حوادث بعد از خودشان اعلام ترس و وحشت می فرمودند، وحشت از این که در طوفان حادثه ها ایمان مردم از دست برود و بنای اعمال صالح آنان ویران گردد.
رسول خدا نسبت به مردم بعد از خود و مسلمانان آینده، تعبیر به «مارقین»، «قاسطین» و «ناکثین» داشتند، آنان که از عرصه گاه ایمان چون تیر از کمان بدر روند و گروهی که پای از جاده حق بیرون نهند و جمعیتی که عهد و پیمان الهی خود را بشکنند و دین به دنیا معامله کنند.
رسول حق در روایت مفصّلی از مردم آخر زمان خبر می دهند که نماز را ترک نمایند و پیرو یهود و نصاری شوند و به قبول فرهنگ کفر و شرک و نفاق تن دهند، و غرق در شهوات و لذات حرام گردند، و جز سفره حرام در منازل نیندازند و زنان و دخترانشان از حجاب عاری شوند و خلاصه ایمان و عمل صالح را دربازند و دچار بیدینی و فساد گردند.
بنا به آیات قرآن و روایات و تاریخ، چه بسیار مردم مؤمن و مؤدب به آداب حق بودند که بخاطر مال دنیا و جاه و مقام ظاهری و شهوات و لذات زودگذر، از دایره حق بیرون رفته و با شیطان همدست شده و بنای شخصیت خود را ویران نموده و خویشتن را مستحق عذاب ابد کرده اند.
در آثار اسلامی آمده است که قارون به مدت بیست و پنج سال معلّم تورات و استاد احکام الهی و مدرس مسائل دینی بوده و با موسی بن عمران هماهنگی داشته، ولی مغرور ثروت مادی شد و عاری از حق و حقیقت گشت و دین به دنیا فروخت، و عاقبت دچار زمین گرفتگی و عذاب الهی شد.
بنابر این، ایمان و عمل صالح در معرض انواع خطرات و آفات است و بر مؤمن واجب و لازم است بنای دین و ساختمان عمل صالح را با قدرت و تقوا و یاد خدا و توجه به قیامت و صبر و استقامت وتداوم طاعت و عبادت و کمک گیری از حضرت حق و توسل به پاکان حفظ نماید و سعی کند آنچه برای آخرت خود ذخیره نموده، از دستبرد شیاطین و غارت غارتگران محفوظ بماند.
روایت مهم زیر، که به وسیله امیر المؤمنین- علیه السلام- از قول رسول خدا نقل شده، به همین حقیقت توجه داده و حاجی و زائر بیت اللَّه را نسبت به این معنا هشدار می دهد:
«انّه نظر الی قطار جمال للحجیج فقال: لا ترفع خفّاً الا کتبت لهم حسنة، و لا تضع خفاً الا محیت عنهم سیئة و اذا قضوا مناسکهم قیل لهم بنیتم بناءً فلا تهدموه، و کفیتم ما مضی فاحسنوا فیما تستقبلون.»[13]
« «رسول الهی به قطاری از شتران که حاجیان را برای زیارت خانه خدا می برد، نظر فرمودند و گفتند: قدمی بر نمی دارند مگر این که برای آنان حسنه ای ثبت و گناهی محو می شود، چون از مناسک فارغ شدند و ادای مسؤولیت را به پایان بردند به آنان اعلام شود، بنایی را بنا کردید، آن را خراب نکنید، و آنچه بر شما گذشت شما را کفایت کرد، برای آینده خود به نیکی کردن و انجام عمل صالح و طاعت و عبادت برخیزید.