مهدی (عج)، هدایتگر مردمان
شیطان، دشمن حسود و کینه توز دیرینهی انسان بر آن شد تا برای آنها سرانجامی چون خود، نافرجام و تیره بختی رقم زند و در این راستا سوگند یاد نمود که تزویر کند و گمراه سازد، نیرنگ زند و اغفال نماید و مردمان را از حق دور کند و منحرف سازد و در بیراهه اندازد: (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ) (1) او در این گستره کاستی نکرد و کم نگذاشت، باطل و ناشایست را به لباس حقیقت و شایستگی بیاراید و کردار نیک را تباه سازد: (قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ) (2).
خدای متعال قرآن را نازل کرد و نمایندگانی برای بیداری و هدایت گری انسان فرستاد تا نقشهی شوم و نامیمون شیطان را نقش بر آب سازند، راه را از بیراهه باز شناسانند و مکر و افسون او را آشکار نمایند، میان حق و باطل جدایی افکنند و تمیز گذارند و عقل و سرشت پاک را که سرمایه آدمیان است، راهبری و تقویت کنند: (تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا) (3)، (قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ) (4).
بر دوش پیام آوران خدای داناست که گمراهان و گم رفتگان را ره نمایند و آنان را که به راستی مردهاند، زندگانی بخشند و حیاتی تازه دهند که نجات بخشی یک گمراه و یک مرده دل، حیات دادن به تمام مردمان است، همان گونه که گمراه کردن و کشتن یک تن، مانند گمراه کردن و کشتن همگان است: (أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا) (5). سماعة از امام صادق (علیه السلام) از تأویل این آیهی شریف پرسید، حضرت در پاسخش فرمود:
هر که گمراهی را هدایت و رهنمون کند بسان آن است که او را زنده کرده و از مرگ رهایش ساخته و هر که ره یافتهای را گمراه سازد بسان آن است که او را کشته است. (6)
البته هدایت و رهنمونی در هر کس کارگر نیفتند، شایستگی میطلبد و زمینه میخواهد، گوشی که شنوایی ندارد، چشمی را که فروغ عبرت گیر نیست و دلی که رو به خدا نیارد و راه به حقیقت و پند ندهد بهره و سودی نبرد (وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَینَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى) (7) ارزش و جایگاه بلند رهبران دینی در هدایت و راهبری انسان و جامعه بزرگ و روشن است. قوم موسی آن همه معجزات و کرامات سترگ از موسی بدیدند و به برکت وی از بردگی و بندگی فرعون رستند و از دریا گذشتند، اما همان که حضرت موسی در خلوت رفت و از قومش چهل روز دور ماند، شرک آوردند و گوساله بپرستیدند (وَإِذْ نَجَّینَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیسْتَحْیونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ* وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَینَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ) (8). هر زمانی که مردم از هادی و راهنمای خویشتن بریدند و جدا گشتند این فرجامشان بود: (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا) (9) امام باقر (علیه السلام) به محمد بن مسلم فرمود:
کسی که از این امت [امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)] باشد و امامی عدالت پیشه، آشکارا برای خویش برنگزیده باشد، او گمراه است و اگر در این حال بمیرد، کافر و منافق مرده است. (10)
این رشتهی هدایت و رستگی تنها به دست خدا و نمایندگانش بر روی زمین است، رسول خدا و خاندان پاکش (صلی الله علیه و آله و سلم) هادی و هدایت کننده به سوی خدایند. ابن عباس گوید: وقتی آیهی شریف (اِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِ قَومٍهادٍ) (11) نازل گشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
[مقصود از] «منذر» من هستم و [مقصود از] «هاد» علی (علیه السلام) پس از من است. ای علی! هر هدایت پیشهای به واسطهی تو هدایت شود. (12)
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیهی شریف (اِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ) فرمود:
[مقصود از] منذر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است (که اوست بیم دهنده] و در هر دورانی یکی از ما خاندان به آنچه آن حضرت آورده، هدایتگر مردمانیم. راهنمایان پس از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) است و سپس جانشینانش، یکی پس از دیگری. (13)
امام باقر (علیه السلام) در مجلس هشام فرمود:
ای مردم! به کجا میروید؟ شیطان شما را به کجا میاندازد؟ خداوند به وسیلهی ما خاندان، پیشینیان شما را ره نمود و آیندگان از شما را نیز به ما هدایت کند. (14)
هادی از القاب حضرت حجت (علیه السلام) است (15) که در نیایشها و زیارات با این نام از حضرتش یاد میکنیم:
اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی القائم بأمرک صلوات الله علیه و علیه آبائه؛
خدایا! برسان سرورمان را، پیشوایی که هدایتگر و هدایت یافته است، او که به فرمان تو ایستاده، درود خدا بر او و نیاکان پاکش (16).
در قرآن کریم هر جا که سخن از امامت به میان آمده، هدایت نیز بدو وابسته گشته و این بدان معناست که امام به دستور خدا ره نماید و هدایت کند: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ) (17).
خدای سبحان برای هر مردمی، در هر روزگاری رهنما و راهنمایی نگاهداری نموده، تا آدمیان به وی ایمان آرند و باورش کنند، از دستورها و رفتار سترگش پیروی نمایند، نه بر او پیشی گیرند و نه از او فاصله گیرند و عقب مانند: (المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق»؛
هر که از آنها [اهل بیت (علیهم السلام)] پیش افتد، در گمراهی است و هر که از آنها فاصله گیرد [و پیرو آنها نباشد]، نابود شود و هر که همراه [و دنباله رو] آنها باشد، به آنها رسد و ره یابد. (18)
رستگی و پرواپیشگی بدون راهبری آن امام همایونی، ممکن نیست و سودی نبخشد. امام زمان (علیه السلام) راهبر آدمیان روزگار امامتش است. او هادی و هدایتگر امت است؛ تدبیر و سیاست عالم آفرینش را او استوار کند که در اصطلاح به آن هدایت تشریعی و تکوینی گویند.
هدایت تشریعی یعنی قانون و سیاستگذاری، معنا بخشیدن و جامهی عمل به آن قوانین پوشیدن و این در امور دین و دنیای همگان است. هدایت تکوینی یعنی سیاست گذاری در زمین و میان اختران و هرچه در آنها هست، که امام با وجود خود به آنها نظم و نظام دهد و در این گستره امام معصوم (علیه السلام) چه نهان باشد و یا ظاهر و حاضر تفاوتی ندارد، هستی او سبب ادامه زندگانی و حرکت مجموعهی کیهانی است.
در روزگار غیبت، حکمت خدای دانا بر آن استوار گشت که امام و نمایندهی خود را در سراپردهی مستوری نگاهداری کند، اما از هدایت و رهنمونگری مردم سر برنتافت: (إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا) (19)
دوران غیبت امام عصر (علیه السلام) زمانی کوتاه دارد که در این زمان امام با سفیران ویژهی خویش- نایبان چهارگانه به نام عثمان فرزند سعید، محمد فرزند عثمان، حسین فرزند روح نوبختی، علی فرزند محمد سمری- در هدایت و راهبری پیروانش بکوشد و نقش هدایتش در این دوران پوشیده نیست، اما زمان غیبت بلند مدت که پایانش را خدای داند، هدایت و رهبری شیعیان و پیروان خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دوش فرزانگان و دانشمندان پارسا گذارده شده، فرهیختگانی که در قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) صاحب مهارت و کارآمدی لازم باشند که خود حضرت مهدی (علیه السلام) این وظیفهی بزرگ و سنگین را به دوش آنها نهاد.
محمد بن عثمان عمری، نایب دوم امام زمان (علیه السلام) از امام پرسش نمود... امام به خط مبارک خود نوشت:
اما رویدادهایی که رخ میدهد، به راویان گفتار ما رجوع کنید که آنان از طرف من بر شما حجت هستند و من حجت خدایم. (20)
امام حسن عسکری (علیه السلام):
هر یک از فقها [ی شیعه] که خود نگه دار و نگاهبان دینش باشد، هوای نفس خویش را زیر پا گذارد و مخالفت با آن کند و دستور مولا و سرورش را فرمانبردار باشد، مردم عوام [که در استخراج و به دست آوردن احکام از قرآن و روایات متخصص نیستند] باید از وی پیروی و تقلید نمایند. (21)
خدای سبحان فرمان داد که برخی از مردمان به جست و جوی دانش الهی برآیند، از جایی به جایی سفر کنند تا احکام دین را بیاموزند و بازگردند و دیگران از آنها فراگیرند، روشن است اگر دانش پژوهشی دین و احکام آن بر برخی لازم باشد، یاد گرفتن و آموختن دیگران نیز واجب میشود، بدین جهت بر مردم پیروی از علما و فقهای راستین واجب است و ضروری و گرفتن دین از آنها، گرفتن دین از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است و رجوع به آنها یعین رجوع به خدا و پیشوایان معصوم (علیه السلام):
(فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ) (22).
پینوشتها:
1- ص، آیه ی82: «گفت: به عزتت سوگند! همهی آنان را گمراه خواهم کرد.»
2- حجر، آیهی 39: «گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من [نعمتهای مادی را] در زمین در نظر آنها زینت میدهم و همگی را گمراه خواهم ساخت.»
3- فرقان، آیهی 1: «زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیم دهندهی جهانیان باشد.»
4- انبیا، آیه ی56: «گفت: پروردگار شما همان پروردگار آسمان و زمین است که آنها را ایجاد کرده؛ و من بر این امر، از گواهانم!»
5- مائده، آیهی 32: «هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همهی انسانها را کشته و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است گویی همهی مردم را زنده کرده است.»
6- کافی، ج2، ص 210، کتاب الایمان و الکفر، باب احیاء المؤمن، ح1.
7- فصلت، آیهی 17: «اما ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند.»
8- بقره، آیات 49-51: «و [نیز به یاد آورید] آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار میدادند؛ پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را [برای کنیزی] زنده نگه میداشتند و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
و [به خاطر بیاورید] هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق ساختیم؛ در حالی که شما تماشا میکردید.
و [به یاد آورید] هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم [و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد]، سپس شما گوساله را بعد از او [معبود خود] انتخاب نمودید؛ در حالی که ستم کار بودید.»
9- احزاب، آیهی 62: «این سنت خداوند در اقوام پیشین است و برای سنت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت.»
10- کافی، ج1، ص 371، کتاب الحجة، باب فیمن دان الله بغیر امام من الله، ح2.
11- رعد، آیهی 17: «تو فقط بیم دهندهای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.»
12- بحارالأنوار، ج9، ص107، کتاب الاحتجاج، باب1، احتجاج الله تعالی علی ارباب الملل.
13- همان، ج1، ص 191، کتاب الحجة، باب4، احتجاجه (علیه السلام) علی اهل البصره، ح190.
14- کافی، ج1، ص 471، کتاب الحجة، باب مولد ابی جعفر محمد بن علی (علیهما السلام)، ح5.
15- نجم ثاقب، باب2، ص 127، لقب شماره 178؛ عبقری الحسان، ج1، باب بیان القاب و اسامی، ص31.
16- مفاتیح الجنان، دعای عهد.
17- انبیا، آیهی 73: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.»
18- مفاتیح الجنان، دعای امام زین العابدین (علیه السلام) در ماه شعبان، ص 258.
19- انسان، آیهی 3: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس.»
20- وسائل الشیعه، ج27، ص 140، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب11، وجوب الرجوع فی القضاء، ح9، ش 33424.
21- همان، ص131، باب10، عدم جواز تقلید غیر المعصوم، ح20، ص 33401.
22- توبه، آیهی 122: «چرا از گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند (و طایفهای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند شاید از [مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداری کنند.»
منبع مقاله :
عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم