چرا حق الناس را باید در دنیا اداء کرد و الاّ...؟؟؟؟
بینندههاى عزیز این جلسه بحث ما درباره ى حق الناس است. حق الناس کلمه عربى است که تو روایات هم آمده است. فارسى آن یعنى حق مردم. حق مردم، آبروى مردم، مال مردم، شامل همه ى اینها مىشود. مقدارى مىخواهیم د رباره ى حق الناس صحبت کنیم. بحث بسیار مفیدى است و ما بسیار گرفتار هستیم. من قبل از آن که بحث را شروع بکنم باید استغفار کنم که خدا ان شاءالله ما را بیامرزد و توفیق بدهد و این بحثها، روز قیامت یقه ى خودمان را نگیرد. یکى از اولیاء خدا موعظه مىکرد هفتهاى دو بار، بعد هفتهاى یک بار موعظه مىکرد بعد هم سخنرانیش را تعطیل کرد. گفتند: چرا تعطیل کردى؟ گفت: نگران شدم روز قیامت خدا یقهام را بگیرد و بگوید: حرف هایى را که زدى چرا خودت عمل نکردى؟
هم ما گیر هستیم و من قبل از بحث استغفار کنم، بعد از بحث هم باید ستغفار کنم. همه با یک حال خضوعى و یک حال شرمندگى این بحث را هر کس حق الناس را از بین مىبرد گوش بدهد. بحثى است که بچه و بزرگ به آن مبتلا هستند. موضوعات را بر روى تابلو نوشتهام. قرآن در باره ى حق الناس چه مىگوید؟ حدیث چه مىگوید؟ مردان خدا د رباره ى حق الناس چگونه بودهاند؟ بدترین نوع حق الناس چیست؟ حق الناس ب عابدتها چه مىکند؟ حق الناس شوخى و جدى ندارد. بخشیدنى نیست. اگر کسى ضرر به مال و آبروى مردم بزند خدا از او انتقام مىکشد. به هر حال این، . . . صلواتى بفرستید. به هر حال مسئله ى حق الناس مسئله ى مهمى است. ما باید دقت کنیم. اماقرآن، با این که کا رخطائى گیر ندارد خوب اشتباه کردم. اما اگر کسى روى خطا مؤمنى را کشت اشتباه کرد. مىخواست تیر بزند به آهو خورد به آدم، در عین حال باید دیه بدهد. خون بها بدهد. باید پول بدهد. مىگوید: خط بوده است عمدى نبوده است. حق الناس است. بله اگر شما خوابت ببرد نماز نخوانى گناه نیست. اما اگر خوابت ببرد کوزه من را بشکنى، پایت بخورد به کوزه من بیفتد بشکند، بیدار شدى باید پول کوزه را بدهى. حق الناس خواب و بیدارى ندارد. قرآن مىگوید: خطئاً خطا هم باشد عمد هم نباشد جریمه دارد. در باره ى حق الناس قرآن مىفرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» مطففین/1 واى به حال آن هایى که کم فروشى مىکنند، کم کارى مىکنند. شامل من طلبه مىشود که مى روم روى منبر حرف حسابى نمىزنم وقت مردم را مىگیرم، من کم فروشى مىکنم باید روى منبر نشستهام حرف بزنم مردم استفاده کنند. شامل ادارى مىشود که دیر مىآید. شامل کارگر مىشود یعنى حق الناس کار به روحانى و کارگر و کشاورز ندارد. همه گیر هستیم از دَم تا دُم «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» واى به حال آن کس که کم فروشى مىکند.
استاد دانشگاه بى مطالعه مىرود سر کلاس، معلم سمبل مىکند و همه ى ما مىتوانیم یگرفتار حق الناس بشویم. «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما» مائده/38 حق الناس طورى است که خدا چهار تا دست را، چها رتا انگشت را قطع نمىکند. البته اسلام انگشت دزدى را قطع مىکند که 26 شرط داشته باشد. اگر بنا باشد هر کس یک بار دزدى کرد دستش را قطع کنند که نصف مردم بى دست هستند نه آن دزدى دستش قطع مىشود که 26 شرط داشته باشد. دزد مخصوص، یعنى دزدى که روبروى شاهد عادل باشد. مسلح باشد، قفل را بشکند. حق الناسهاى حاد را اسلام برخورد حاد مىکند. البته مردم را که مىگویم امت حزب الله را نمىگویم. بیرون از ایران شاید هم تو ایران به هر حال مشکل است. در باره ى حق الناس، پس «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ» یک خانمى اگر سرقت کند، زن و مرد هر کدام سرقت کنند دست قطع مىشود و مومنى ولو به اشتباه کشته بشود، چون حق الناس است، در باره ى حق الناس اشتباه و سهو هم نداریم.
اما حدیث، حدیث چه مىگوید؟ مىفرماید: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ أَخَذَ أَرْضاً بِغَیْرِ حَقٍّ کُلِّفَ أَنْ یَحْمِلَ تُرَابَهَا إِلَى الْمَحْشَرِ»(تهذیبالأحکام، ج6، ص294) کسى اگر زمین مردم را به ناحق بگیرد، روز قیامت بارش خیلى سنگین است. حالا زمین مردم را بگیرد، فرد از فرد بگیرد. من زمین شما را بگیرم، شما زمین من را بگیرید. چون چهار رقم دزدى داریم. انواعش را یاد بگیریم. یک وقت فرد از فرد مىدزدد. یک وقت جامعه از جامعه مىدزدد. یک وقت فرد از جامعه مىدزدد. یک وقت جامعه از فرد مىدزدد. همه رقم آن مىشود. فرد از فرد، من زمین شما، شما زمین من. جامعه از جامعه، اسرائیل از فلسطین، امتى از امتى. فرد از جامعه، انسان مال دولت را مىچاپد، اختلاس مىکند. فرد یک نفر است ولى مال ملت است. جامعه از فرد، دولت مىریزد خانه ى کس را مىگیرد به ناحق، البته گاهى باید مصادره کرد. از طاغوت و اعوان شاه است. احتکار است. ربا است. یک جنایت هایى کرده است، پول جمع کرده است، باید از او گرفت.
یک وقت است جنایت نکرده، گناهى نکرده است ولى مىگوییم بیاید مثلاً یک صحنه سازى کنیم این را تو منگنه بگذاریم. بدون این که یک قاضى عادل آگاه قضاوت کند یک دادستان عادل حکم کند، همین طور خودمان مىآییم یک پرونده سازى هایى مىکنیم، این را کلافه کنیم. این هم جامعه از فرد است. بنابر این چهار رقم مىشود. اگر کسى زمین کسى را بگیرد گرفتارى دارد «الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا»(نهجالبلاغه، حکمت 240) امیرالمؤمنین مىفرماید: آجر دزدى تو خانه این نشانه ى و مهر این است که این خانه خراب شدنى است. اجازه ندارد هیچ کس در مال کسى تصرف کند. و روایات در این خصوص زیاد است. من مىخواهم همه ى حق الناس را در این جلسه بگویم. بنابر این 18 تا حدیث است، دو تاى آن کافى است. همه ى ملت ایران احتمالاً این حدیث را شنیده باشند که رسول اکرم ص یک روز اواخر عمرشان بالاى منبر بودند، فرمودند: من چند روز دیگر از دنیا مىروم، کسى از من طلب دارد بگوید. یک نفر پا شد گفت: فلان روز عصابت را مىخواستى بزنى یبه ناقه خورد به بدن من و من نمىخواهم این را قصاص کنم. حضرت فرمود: چوب را بیاورید بعد بدنشان را که نشان دادند آن طرف بدن پیغمبر را بوسید. البته این صحنه براى بوسیدن بود. فقط این طرح بوس بود و گرنه این حدیث داراى دو سه رقم اشکال است.
اول این که، قصاص فقط مال عمد است. اگر چوب پیغمبر خطا برود، کار خطایى را پول باید داد ولى قصاص نیست. حتى آدم اگر خطایى بکند نباید او را کشت. قصاص بارى عمد است. این که گفت: مىخواهم قصاص کنم، بهانهاى بود براى این که بدن پیغمبر را ببوسد و گر نه پیغمبر معصوم است. نه فکرش خطا مىکند نه زبانش و نه دستش. معصوم خطا نمىکند. یک کسى گفت که پیراهن من را بو کن، ببین چه بویى مىدهد؟ این طرف تا دولا شد پیراهنش را بو کند، طرف مقابل پیشانى او را بوسید. این هم یک چنین برنامهاى بود. ولى پیغمبر تسلیم این جریان شد. آگاهانه براى این که حق الناس حتى من که رهبر هم هستم اگر خلاف کردم باید تسلیم بشوم. رسول اکرم حاضر شد چوب بخورد که حق الناس بگردنش نباشد. اما حدیث دیگر از امام کاظم ع هارون الرشید مقدرى جنس و پول فرستاد براى امام کاظم موسى بن جعفر فرمود: چون در این حق الناس است من نمىگیرم مال مردم است مال مردم را من نمىگیرم. مال مردم را امام کاظم رد کرد. یک، رسول اکرم حاضر شد چوب بخورد، دوم کافى است.
بدترین نوع حق الناس، حق الناسى است که مظلوم باشد، یتیم باشد. آیاتى مىفرماید «وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبیراً» نساء/2 مال یتیم را مخلوط نکنید با مال خوب، خوب و بد را مخلوط نکنید، مثلاً مال خوب را بگیرید، مال آشغال بدهید «وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ» مال خبیث و طیب را مخلوط نکنید. هر کس مال یتیم را بخورد، قران مىگوید: آتش خورده است. یعنى مال براى این فرد در روز قیامت به صورت آتش مىشود. حق الناس بدترین نوعش این است که حق کسى را بخورد که طرف هم حق ندارد، چون گاهى وقتها ممکن است بنده یک کارى مىکنم، حق الناس را مىخورم، طرف هم مىگوید: ایشان که نمىشود طرف شد. ما که حریف ایشان نمىشویم. از ایشان که نمىشود شکایت کرد. یک مثل بزنم. یک وقت یک بچه مىآید جاى بچه بنشینید، بچه مىگوید: پا شو جاى من است. با هم دعوایشان مىشود. اما یک وقت بنده مىآیم، وقتى من وارد شدم بچه خودش مىترسد و فرار مىکند. یا رئیس مسجد بچه را بلند مىکند یا هیئت امناء. نزدیک ماه رمضان است. این را بگویم. خلاصه این چون رئیس شده است، اتاقها را به هم مىزند، سفرهها را پس و پیش مىکند و بالاخره من جاى او مىنشینم. نمىشود هم گفت که دزدى کرده است. بگوییم آقاى قرائتى دزد است خوب نمىشود گفت بگوییم بلند نمىشود. خوب، زشت است و بالاخره حق الناس هم هست و این مظلوم هم آهش به جایى نمىرسد. بدترین نوع حق الناس این است که آدم حق کسى را بچاپد و طرف هم نتواند کارى بگند. «إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»(کافى، ج2، ص331) بترس از این که به کسى ظلم کنى که یارى ندارد غیر از خدا. بعضى افراد اگر به ایشان گران فروختى، فاکتور هست و دادگاه و پدر در مىآورد. بعضى وقتها مىشود یک تومان و دو تومان را ده تومان بفروشد. طرف هم هیچ جایى را بلد نیست. بترسید از این که طرف دستش به جایى بند نباشد. این بدترین نوع است.
حق الناس چقدر مهم است؟
اگر شما دارید نماز مى خوانید مىگویید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» فاتحه/6-5 طرف آمد گفت: حق مرا بده اگر جدى اصرار کرد که حق من را بده و شما سر نماز پول جیبت نبود، اسلام مىگوید: نمازت را بشکن برو حق مردم را بده، برگرد دومرتبه بگو الله اکبر نماز را باید شکست تا آدم حق مردم را بدهد. بعضىها مىگویند قرض مىکنیم کى ما را زندان مىکند؟ ! بعضىها هستند مىگویند قرض کن وقتى زندانت کردند، مرد و رفیق هایت جمع مىشوند تو را بیرون مىآورند فرمود: «مَنِ اسْتَدَانَ دَیْناً فَلَمْ یَنْوِ قَضَاهُ کَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ»(کافى، ج5، ص99) کسى که قرض مىکند از اول بنا دارد ندهد، مىگوید: حالا بگو دویست سکه مهریه، کى مىدهد؟ حالا که ما نمىخواهیم بدهیم. از اول مىگوید: ما نمىخواهیم بدهیم. حالا بگذار براى این که عروس بگیریم. بنویسند. کسى که زیر بار قرض برود و از اول بنا دارد اختلاس کند و برباید «کَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ» این دزد است. حتى اگر بنا دارد پول حرام بدهد، مىگوید: غسل مىکند اگر از پول حرام به حمامى بدهد، غسلش چگونه است؟ رساله ببینید. اگر کسى دارد بدهد، طفره مىرود، خوب، پول ندارى چرا نسیه معامله مىکنى؟ اگر دارد بدهد ولى کش برود یک جورى چک را امضا مىکند که یک نقطهاش کم باشد و برود و یک بار دیگر برگردد. یک جورى که به جمعه برسد اصلاً یک جورى برنامه ریزى مىکند که یک چرخ دیگر بخورد. حدیث داریم هر شبى که این آقا مىخوابد تخداوند گناه دزد پاى او مىنویسد. دارى بدهى؟ چرا حق الناس را کش مىروى؟ ! یک خوشمزه بخوانم. امام یک نفر را در مکه دید، پرسید: چه عجب! گفت: والله آمدیم مکه بمانیم عبادت کنیم. گفت: ضمناً یک کسى هم از ما طلبکار است. امام فرمود: برو قرضت را بده نمىخواهد در مکه بمانى! در ده خودت باشى، قرضت را بدهى ثوابش بیشتر از کسى است که مال مردم را خورده و آمدهاى طواف کنى. خیال نکن که هر عبدتى ثواب دارد. جنازهاى را آوردند تخدمت پیغمبر. گفتند: براى ایشان نماز بخوانید. پیغمبر تا خواست نماز بخواند فرمود: آیا ایشان بدهکار است؟ گفتند: بله. گفت: بنده بر ایشان نماز نمىخوانم. اول بدهى او را بدهید تا بعد من نماز بخوانم. گفتند: آقا نماز بخوان. فرمود: خیر نمىخوانم. به جنازه ى بدهکار نماز نخواند. البته نمىخواهم بگویم هر کس بدهکار است به جنازه ى او نماز نخوانید. مثل این که حضرت مىدانسته که اگر این جنازه دفن بشود ورثه فرار خواهند کرد. حضرت استشمام کده است که این یک وارث هایى دارد که بخور و بدو هستند. گفته نه! آخر گاهى آدم باید ریش گرو بگذارد. این طوریى است. فرمود: تا بدهى ایشان را ندهید من نماز نمىخوانم. پیغمبر هم با جمعیت ایستاده است بالاخره قرض را دادند. منتها حق الناس، حالا این که ما گفتیم حالا نگویید اقاى قرائتى تو هم امشب عوض این که کمک بدهکارها، بدبخت بکنى رفتى طرفدار سرمایه دارها شدى! که هى یا الله بده، خوب، خندام بدهم. خوب، ندارى بدهى بسم الله آیه ى قرآن براى ندارم. هرکس ندارد این آیه قرآن را مىخواند این هم به نفع مستضعفین! ما د رخدمت آیة الله خامنهاى رفته بودیم آفریقا از یکى از این کشورها طلب داشتیم. ایشان فرمود: پول نفتها را نمىدهید فورى رئیس جمهور آنها هم آیه بلد بود، این آیه را بلد بود گفت: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَیْسَرَةٍ» بقره/280 یعنى اگر بدهکار ندارد، اگر در عسرت است یعنى ندارد که بدهد «نَظِرَة» یعنى منتظر بشوید تا پول دار بشود. اگر ندارد صبر کن. منتها پشت سر این آیه یک جمله دیگر هم هست. و بعد فرموده که اگر ندارد به او ببخش. ایشان فرمود: خیلى خوب تا این جایش را بخوان ولى خواهش جمله بعدش را دیگر نخوان، چون خود ایران هم ندارد. تا این جایش بس است «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَیْسَرَةٍ» خوب ایران صبر مىکند تا شما پول دار بشوى. اما خواهش مىکنم آیه بعدش را نخوانید. اگر طرف ندارد باید صبر کنید خانه دارد! خوب داشته باشد. برود بفروشد! شما حق ندارى کسى را مجبور کنى. البته یک وقت بیش ازشان اوست. مثلاً خانه ى ایشان باشد یک خانه ى صد متى باشد، خانه ى چهارصدمترى ساخته، خب، براى او زیاد است. تلویزیون سیاه و سفید براى او کافى است، رفته تلویزیون رنگى خریده است. این انگشتر دویست تومانى براى او بس است، رفته انگشتر سه هزار تومانى دست کرده است. آخر بعضىها مىگویند امسال چیزى گیر ما نیامد براى این که هر چه گیرمان آمد شب عیدى حساب کردیم یر به یر شد. خلاصه چیزى اضافه نیامد. آیا اضافه نیامد یعنى این که تو خوب کاسبى کردى؟ تو باید شب عید خمس بدهى چطور شد که چیزى، مىگوید: آخر براى بچه هایم، بچه ى دو ساله را 5 میلیون به نامش کردى؟ آخر این درشان او نیست. این از ترس این که خس ندهد، هر چه دارد به اسم زنش و مادر زنش و پسرش کرده است. یعنى یک جورى مالش را تقسیم مىکند که شب عید بگوید: نه من چیزى دستم نیست. شان شما چقدر است؟ به بچه چقدر عیدى باید داد؟ این رقم بریز و بپاش مىکنى بعد مىگویى ما نداریم! اگر در شأنش خرج کند شما حق ندارى او را مجبور کنى. مىشود او را زندان کنیم و از او بگیریم. بسمه تعالى، نه! بدهکار را نمىشود. بله بدهکارى که حقه باز است، او حسابش جداست. در هر نمازى شما اگر مکانت غصبى باشد، لباست غصبى باشد، نماز باطل است. حالا با حق الناس بعضى شوخى مىکنند. خدا ما را بیامرزد از این شوخىها خودمان هممى کردیم. طلبه که بودیم گاهى آب گوشت یک طلبه ى دیگر را برمى داشتیم مىخوردیم، مىشود به صورت شوخى یک چیزى را کش رفت؟ مىگوید: نه! حدیثش را برایتان بخوانم «لَا یَأْخُذَنَّ أَحَدُکُمْ مَتَاعَ أَخِیهِ جَادّاً وَ لَا لَاعِباً مَنْ أَخَذَ عَصَا أَخِیهِ فَلْیَرُدَّهَا عَلَیْهِ»(مجموعةورام، ج1، ص11) نه جدى نه شوخى، شوخى هم نمىشود چون گاهى وقتها یک کسى را براى این که یک خرده حال او را بگیرند یک چیزى از او برمى دارند بالاخره حق الناس جدى و شوخى ندارد. گناه، گناه است. آخر بعضى آبروى یک سى را مىریزد، یک کسى را دست مىاندازند خرابش مىکنند، رسوا مىکنند، آبرویش که رفت مىگویند ما با ایشان شوخى کردیم. بالاخره یا شوخى بود یا جدى طرف خراب شد. مثل این که من یک چیزى بزنم تو چشم شما، شما کور بشوى بعد بگویم طلا بود. حالا طلا بود یا میخ، بالاخره من کور شدم. مسئله ى حق الناس شوخى و جدى ندارد. حق الناس پدرى و پسرى هم ندارد، مادر و دخترى هم ندارد. باید از حالا دختر کوچولوها مواظب باشند. چادر خواهرشان را برندارند. البته اگر مىگوید: برندار. البته خواهرها هم باید به قدرى رفیق باشند که اصلاً تو و منى تو ایشان نباشد. آمد خدمت امام گفت: آقا یک مشت حزب اللهى درجه یک(بیست)، امام دید خیلى دارد بى روغن سرخ مىکند، گفت: خیلى خوب هستید؟ گفت: بله! ما همه یک مشت مسلمان یک دست. فرمود: به قدرى با هم خوب هستید که دست کنید تو کیسه همدیگر پول بردارید؟ فت: نه بابا، گاو صندوق هفت قفله است. فرمود: نخیر شما مسلمان، هر وقت رسید به جایى که کلید خانه به هم بدهید. الآن شما وارد بازار مىشوى یا خیابان، از این خیابان تا آن خیابان چند نفر است که اگر دو میلیون داشته باشى به او مىدهى و دلت تاپ تاپ نمىکند؟ چند نفر هستند که آدم بدون چهار قل برود و با ایشان معامله کند؟ چهارقل مىخوانى باز کلاه سر آدم مىگذارند. به هر حال هر وقت رسیدیم به جایى که دست تو جیب هم کردیم، حساسیت نبود، امام فرمود: این ملاک این است که شما مسلمان واقعى هسید.
حق الناس: حدیث داریم از رسول خدا ص، در باره ى حق الناس و عبادت. اگر کسى مال مردم را کش برود(این مال مردم است مال دولت خطرش بیشتر است) چون گفت: رئیس دزدها کیست؟ گفت: رئیس دزدها آن کسى است که مال 50 میلیون را بدزدد. دزدى فرد از فرد را مىگویم. دزدى فرد از جامعه عقوبتش بیشتر است. نمىدانم کسى که مىتواند امضا کند به آن آقا مىگوید: برو فردا بیا، جواب خدا را چه خواهد داد؟
بخصوص شهرهاى بزرگ که رفتن تا یک اداره کلى زمان و مکان و بودجه و ترافیک مىبرد. تا من خودم را به این آقاى رئیس رساندم، ایشان هم مىتواند امضا کند. مىگوید: برو فردا بیا! اینها همه حق الناس است. زمان شاه یک ساواکى، یک طلبهاى را خیلى کتک زد. از فضلا و علما بود. گفتم طلبه؟ معذرت مىخواهم، یکى از علما بود. مىگفت، گفتم: اقا شما به فکر قیامت خودت نیستى؟ آخر چرا من را مىزنى؟ گفت: آقا شاه به ما حقوق مىدهد که براى شاه کار بکنیم، اگر به تو نزنم حقوقم حرام است. من به خاطر این که حقوقم حلال بشود باید بهتو بزنم. آدم غصه مىخورد که ساواکى بزرگترین جنایت را مىکند تا حقوقش حلال بشود، آن وقت ما حزب اللهى بکنیم خیلى بد است. امیرالمؤمنین فرمود: گاهى وقتها نگاه مىکنم مىبینم طرفدارهاى معاوبه سفت هستند، طرفدارهاى من شل هستند. حاضرم ده تا از شمابدهم یکى از آنها را بگیرم، که این قدر قرص بود و وفادار و حیف است که ما به این مردم ن، . . . حالا قیامتش را برایتان مىگویم. داریم تکه اگر کسى حق الناس را ببرد، هیچ کار خیرى برایش ثبت نمىشود. کلى روزه مىگیرد، عبادت، دعاها، فلان چون حق الناس بر گردن توست ثبت نمىشود. حق الناس مانع مىشود. حق الناس باعث مىشود هیچ عبادتى قبول نشود و عبادتها حبط بشود. حق الناس را خدا نمىبخشد. «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»(نهجالبلاغه، خطبه 176) حق الناس را خدا نمىبخشد. روایت زیاد داریم. دعاى مظلوم مستجاب است؟ بله گر این که خود این مظلوم یک زمانى ظلم کرده باشد. آخرگاهى وقتها مىگویند آقا ما خیلى یا الله مىگوییم چرا مستجاب نمىشود؟ چقدر ما گفتیم خدایا، این ظالم را نابود کن. چرا ناوبد نشد؟ حدیث داریم دعاى مظلوم مستجاب است قطعاً. اگر مظلومى آه کشید ولى آه او نگرفت معلوم مىشود خود همین مظلوم یک زمانى به دیگرى همین نمونه ظلم کرده است. یعنى خود مظلوم یک زمانى ییک سیلى بى خود زده است. حالا که یک سیلى مىخورد مىگوید امیدوارم دستت خشک بشود. اى خدا اگر تو خدا هستى، دست این را خشک کن. بعد هم مىگوید: ما هر چه نفرین کردیم، دستش خشک نشد. حدیث داریم اگر نفرین مظلوم نگرفت، علوم مىشود همین مظلوم یک زمانى خودش ظالم بوده است. مىگویند یک جنایت کارى را سنگ باران کنند. حضرت فرمود: هر کس مىخواهد به او سنگ بزند، خودش از این دسته گلها به آب نداده باشد. یک مرتبه همه سنگها را انداختند و رفتند. کسى دیگر توى میدان نماند.
یک چیز دیگر هم برایتان بگویم. که این حدیث، حدیث تلخى است. انتقام خدا.
روایت داریم: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی مَالِهِ أَوْ فِی وُلْدِهِ»(کافى، ج2، ص332) اگر کسى به گردنش حق الناس باشد، مال مردم و آبروى مردم را بدرد، لت و پار کند خدا انتقام مىگیرد، یا از خودش، یا از مالش، یا از بچه هایش. مىگوید: آقا حالا ما ظلم کردیم چکار به بچهها دارد؟ گاهى جورى است که سرایت مىکند و این براى پیشگیرى خوب است. من اگر بدانم حق شما را چاپیدم، یک زمانى حق خودم یا حق بچههایم، نسبت به مالم یا نسبت به جانم این ظلم خواهد شد، این خودش وسیله کنترل خوبى است و به هر حال گاهى ظلم به کسى اثر مىکند. من سنگ مىزنم ظلم از من است، اما پیشانى شما مىشکند. گاهى ظلم از کسى دیگر است، ولى دردش را کس دیگرى مىبرد. مىگوید: به مردم ظلم نکن. اگر به مردم ظلم کنى، به تو ظلم مىشود. براى این که حق الناس حفظ بشود. قرآن مىفرماید: اگر از شما بپرسند بزرگترین سورههاى قرآن را مىگویید بقره و بزرگترین آیه قرآن آیهاى است که مىگوید: مواظب باشید حق الناس از بین نرود «إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ» بقره/282 یک آیه است در قرآن یک صفحه اندازه آن است. هیچ آیهاى یک صفحه نیست جز این آیه، که مىگوید: مواظب حق الناس باشید. وام مىگیرید، چک و سفته رد و بدل کنید، شاهد بگیرید. اگر طرف لال بود یک آدم امین بگوید. سفیه بود ولى او امضا کند.
در رد و بدلها شاهد بگیرید. ضامن بگیرید، گرو بگیرید. امضا بگیرید که این بزرگترین آیات قرآن آیاتى است که در باره ى تنظیم اسناد تتجارتى است. نگویید حالا دو تومان چیزى نیست مىگوید: «وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیراً إِلى أَجَلِهِ» بقره/282 کم بود یا زیاد، چک و سفته رد و بدل کنید.
و اما پرداختن: براى پرداختن یک روایتى داریم. اگر کسى گفت که ما فلان شب جمعه پاى درس قرائتى نشسته بودیم، حرفهاى قرائتى هم که از خودش نیست، حدیثهاى امامها را مىخواند، در باره ى حق الناس. بیا ماه که ماه شعبان است و در آستانه ى تولد حضرت مهدى ع هست، مىخواهیم وارد ماه رمضا بشویم. بیایید ببینیم چه کسى از ما طلب ندارد بدهیم. بیاییم یک تصمیم انقلابى بگیریم. اگر کسى امشب به دلش برات شد، مال کسى را ربوده، پس بدهد. آبروى کسى را ریخته است عذرخواهى کند. اجرش را بخوانم. پیغمبر فرمود: اگر کسى بستان کار خودش را راضى کند با پول و عذرخواهى «إِنَّ دِرْهَماً یَرُدُّهُ الْعَبْدُ إِلَى الْخُصَمَاءِخَیْرٌ لهُ مِنْ صِیامِ النَّهَارِ وَ قِیَامِ اللَّیْلِ»(جامعالأخبار، ص156) از روزه گرفتن مستحبى بهتر است و از هر نماز شبى بهتر است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «دِرْهَمٌ یَرُدُّهُ الْعَبْدُ إِلَى الْخُصَمَاءِ خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ»(بحارالأنوار، ج101، ص295) بدهکاریت را مىگویند بده، او را راضى کن، نگو من عارم مىآید. خحودت را بشکن. بگو من معذرت مىخواهم به شما جسارت کردم من را ببخش. مىگوید: من خودم را کوچک نمىکنم. والله کوچک نمىشوى، بزرگ مىشوى.
امام صادق ع مىخواست دست یک کسى را فشار بدهد، یک مثلى مىخواست بزند براى ضرب المثل امام مىخواست دست یک نفر را فشار بدهد. امام صادق فرمود: شما اجازه مىدهى من کمى دست شما را فشار بدهم؟ فرمود، گفت: آقا خواهش مىکنم بفرمایید. امام صادق دست او را فشار داد، رنگ پوست عوض شد فرمود: اگر به همین مقدار تغییر رنگ پوست ظلم به مردم بکنى، گرفتار هستى و باید دیه و حساب پس بدهى. امام براى این که این تبلیغ را سمعى و بصرى کند به خاطر همین فشار از طرف اجازه گرفت، مگر کوچک شد؟ کوچک نشد. بهتر است از هزار سال عبادت. بهتر است از این که هزار اسیر و برده را آزاد کنى. «خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ» بهتر است از هزار بار برود مکه یا یک بدهکار را راضى کند. ندارى تلفن کن بگو ندارم، امیدوارم راضى باشى به تو مىدهم. آخر گاهى وقتها مردم مىخورند و مىروند که مىروند. اگر هم نیاوردى بدهى بگو که مىدهم. نگویند طرف به طور کل فراموش کرده است و بین او و آتش به اندازه ى زمین و آسمان فاصله مىافتد و خداوند ثواب فتاد شهید به او مىدهد. اگر کسى بدهکار است بگوید: خیلى خوب، من بروم طرف را راضى کنم. برادرها و خواهرها سنگ هایى که تو راه است این هاست. اگر مىخواهید از خیرات و برکات ماه رمضان و شعبان بهرهمند بشویم، اگ رمى خواهیم خدا به خودمان و عمرمان و نسلمان برکت بدهد، گاهى وقتها باران نمىآید به خاطر این کارهاست. گاهى وقتها گرانى به خاطر این کارهاست، همهاش نگویید این سیاست دولت چه شد؟ ! سیاست دولت که باید تعقیب بشود چه شد؟ دولت یک مسئله است، ولى ما خودمان کارهایمان هیچ مانع نیست؟ قطار مىایستد، اتوبوس مىایستد چند نفر نماز مىخوانند؟ چند نفر هستند که پارسال روزه خوردند و الآن نزدیک ماه رمضان است قضاى ان را به جا مىآورند؟ چند نفرند که به پدر و مادرشان ظلم مىکنند؟ چند نفرهستند که حق الناس را مىخورند و لبشان را پاک مىکنند و به روى خودشان نمىآورند. چند نفرند که ظلم مىکنند. خوب این ظلمهاى ما آیا در عالم هستى هیچ نقشى ندارد؟ همه ى تقصیرها گردن دولت است؟ باز عرض کردم نمىخواهم بگویم دولت مقصر هست یا نیست. من کارى ندارم، ولى مىخواهم بگویم که شاید هم دولت مقصر باشد، شاید هم نباشد. یک شاید هم به خودت بگو، بگو شاید هم خودم نکردم. آخر این دختر است که تو تربیت کردهاى؟ با این حجاب مىآید بیرون. این پسر است که شما خج ا را مىدهى ولى یک رکعت نماز نمىخواند.
9 تا اولاد سر سفره توست، دو نفر ایشان بیشتر نماز نمىخوانند. 7 تا تارک الصلوة را غذا مىدهى. این 7 تا تارک الصلوة غذا مىدهى، هیچى به هیچى؟ ! این طور که نیست. من صبح تا حالا 9 تا دروغ گفتم. این 9 تا دروغ تو عالم هیچ اثرى ندارد؟ این طور که نیست. این عالم، عالم دقیقى است. مىگوید استارت بزنى اگزوزش دود مىدهد. تو این عالم مىگوید: ایستاده بول کنى فشار قبرت زیاد مىشود. ما نمىدانیم فشار قبر چه ارتباطى دارد با ایستاده بول کردن. اما تو این عالم یک ارتباطاتى وجود دارد. به هر حال گناهان خودمان هم نقش دارد. اگر مىخواهیم بگوییم تقصیر این وکیل است، این وزیر است، این فرمان دار است، یک خرده بگو شاید من هم گناهانم، عملکردم، زن دارم، بچه داریم، رحم کنیم مورد رحم قرار مىگیریم. خداوند مىتواند خاک را طلا کند. خداوند مىتواند با دو تا بارندگى به موقع تولیدات ما را بالا ببرد. همهاش که نفت و دلار نیست. نفت و دلار دست مردم هم هست، اما باران و تولید دست مردم نیست. این جا یک مقدارى هم باید خودمان بجنبیم. به هر حال دارد وقت تمام مىشود. حالا حق الناس را چه کنیم؟ آمد خدمت امام باقر، گفت: آقا من از زمان حجاج تا الآن در دستگاه طاغوت بودهام. مىشود توبه کنم؟ امام یک مدتى ساکت شد. دومرتبه گفت: آقا مىشود توبه کنم؟ امام فرمود: « لَا حَتَّى تُؤَدِّیَ إِلَى کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ»(کافى، ج2، ص331) نه مگر این که تمام اموالى را که رشوه گرفتهاى به صاحبش پس بدهى. تا پس ندهى توبه به اشک و دعا نیست. این طور نیست که در ماه رمضان بگوییم بک یا الله فایده ندارد! آقا من مال یک کسى را خوردم که حالا در قید حیات نیست، وارث او که هست برو به او بده. آقا خودش نیست، وارثش را هم نمىشناسم. اگر هیچ راهى نداشتى، آن مبلغى را که دزدیدى یا چاپیدى، بچه بودى نفهمیدى، باید به عنوان آن صدقه بدهى و استغفار کنى.
اما در قیامت چه خبر است؟ دیگر حالا من نمىدانم. داریم که امام صادق فرمود: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» فجر/14 خدا د رکمین گاه است. امام فرمود: در صراط جاى است که هیچ کس نمىتواند عبور کند مگر این که حق مردم را بدهد(کافى، ج2، ص331). فیض کاشانى در محجة یک صحنهاى را نقل مىکند مىگوید: مواظب باشید که روز قیامت چه حالى خواهید داشت. شروع مىکند مىگوید: افرادى را که احاطت به خصمائه در مناجات ابوحمزه امام سجاد ع در سحرهاى ماه رمضان مىگوید: «وَ مِنْ أَیْدِی الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِى»(مصباحالمتهجد، ص590) خدایا روز قیامت از حق الناس چگونه نجات پیدا کنم؟ بعد ایشان بیان مىکند. مىگوید: یک کسى مىآید مىگوید: تو من را مسخره کردى. مرا دست انداختى. یکى مىآید مىگوید: تو من را غیبت کردى. یکى مىآید مىگوید: همسایه ى من بودى در همسایگى من را اذیت کردى. یکى مىآید مىگوید: با من معامله کردى فغششتنى به من کلک زدى. یکى مىآید مىگوید: با من معامله کردى عیب جنس را نگفتى. یکى مىآید مىگوید: گفتم خردت چند است؟ دروغ گفتى. یکى مىآید مىگوید: گرسنه بودم تو سیر بودى هیچ احوال ما را نپرسیدى. یکى مىگوید: مظلوم واقع شده بودم مىتوانستى بیایى دفاع کنى دفاع نکردى. شروع مىکند قیافه ى مجرم را فیض کاشانى مطرح کردن که انسانى که در حق الناس گرفتار شده است کیست؟ خیلى مشکل است. وقتم تمام شد. لازم است پرداخت کنیم و انواع حق الناس، خمس حق الناس است. زکات حق الناس است. خانواده حق الناس است. حق شاگرد، حق کارگر، از گناهان بزرگ این است که آدم بیش از طاقت کار از کسى بکشد. به هر حال همه گرفتار حق الناس هستیم. مىارزد که یک خرده برگردیم به خود، بازگشت به خویشتن، ببینیم کجا چه کردیم؟ !
با عذرخواهى از خدا و عذر خواهى از مردم جبران مافات. کم کارى، بدکارى نکنیم، کارگر درست کار بکند، تاجر انصاف داشته باشد. واعظ کم نگذارد. محصل تجدید نشود. معلم به تدریس عشق بورزد. محصل دست استاد را ببوسد. یک نشاطى لازم است. این کلاه بردارىها زرنگى نیست.
خدایا، تو را به حق محمد و آل محمد کسانى که مبتلا به حق الناس هستند قبل از ماه رمضان توفیق جبران عنابت بفرما و بزرگترین ناس شهدا هستند. دهها هزار شهید و تکه تکه شدند و مادر اداره که پشت میز نشستهایم، پایههاى میز ما روى خون شهداست. مواظب باشیم اگر یک کارى کردیم که خلاف راه شهدا باشد. خلاف راه حضرت امام باشد، آنها از ما نمىگذرند. اگر حق الناس مهم است، حق شهدا و امام از همه مهمتر است. مهمترین حق، حق همین محرومین است. شب عید است. چقدر ما آدم داریم براى تغییر دکور خانه و مغازهاش، براى تجملات، نواع شیرینىها مثلاً جشن دخترش را در یک جایى مىگیرد، صدها هزار تومان خرج مىکند و حال آن که ما الآن بچه داریم، حالا خدا پدر کمیته ى امداد را بیامرزد یک مقدار جبران مىکند. بچه داریم صبر مىکند از مدرسه که مىآید اصلاً بچه هایش را شیفتى قرار مىدهد که او بیاید کت آن یکى را بپوشد، عصر آن یکى، چادرش را صبح تا ظهر یک خواهر، عصر تا غروب یک خواهر. داریم آدم هایى که براى عید جوراب ندارند به پا کنند و شما هر چه مىخواهى خرج کنى، اینها همه حق الناس است.
این آه مظلومین مىگیرد که بچهها همه لباس نو دارند. هر بچهاى که لباس کهنه مىپوشد و مىآید مىبیند بچههاى همسایه لباس نو مىپوشند آه مىکشد و این آه عامل یک سرى چیزها مىشود. نگویید دلار چه شد؟ سکه چه شد؟ بچه ى شما هفت رنگ پوشید، بچه ى همسایه دید سوخت. این سوخت، خیلى چیزها را آتش مىزند. حالا هر چه سیاست مداران ما دور میز گرد بنشینند و برنامه ریزى اقتصادى کنند، آه بچهاى که لباس عید ندارد مىسوزاند شما را. شما هفت رقم میوه و او یک کیلو پرتقال نداشت. سوز دلش ما را آتش مىزند. مواظب باشیم مظلومین را دریابیم. محرومین را دریابیم. کارى نکنیم که شهدا بگویند ما خون دادیم براى این کارها؟ یک کارى کنیم اگر تو تلویزیون زندگى ما را نشان دادند خیس عرق نشویم. خدایا به آن هایى که محرومین مىرسند. بهزیستى، کمیته امداد، تمام آن هایى که، . . . صندوقهاى قرض الحسنه، وامهاى دراز مدت، وامهاى بى ربا. تمام کسانى که با عشق و محبت به مظلومین مىرسند، حالا یا تحت کمیته و تشکیلات سازمانى یا نه خانه به خانه، وقتى مىرود لباس بخرد چهار دست مىخرد دو دست هم براى بچه همسایه مىخرد. یا پول مىدهد مىگوید: تو برو بخر. خدایا کسانى که حق الناس را اداء مىکنند.
حق شهداى انقلاب را اداء مىکنند.
خدایا به آبروى امام زمان که در آستانه تولد او هستیم ایشان را از یاران مهدى قرار بده. آن هایى که حق الناس را مىخورند و لبشان را پاک مىکنند بى خیالند، همهاش رفاه طلب، عیاش، پر توقع و لوس هستند و همهاش مىگویند تقصیر کى تقصیرکى است به آنها هم انصاف مرحمت بفرما.