مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ق.ظ

ابوثُمامه، عمرو صائدی (یاران عاشورایی)

نتیجه تصویری برای ابوثُمامه، عمرو صائدی

روز عاشورا وقتی ابو ثمامه ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ هم چنان ادامه دارد، به امام حسین علیه السلام عرضه داشت: ای ابا عبداللَّه! جانم فدایت! مشاهده می کنم که دشمن به تو نزدیک شده، به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانی به دیدار خدای خویش نایل شوم نمازی را که وقت آن فرا رسیده با تو خوانده باشم. امام حسین علیه السلام سرش را بالا گرفت و سپس به او فرمود: «ذَکرْتَ الصلاةَ جَعَلک اللَّه مِن المُصلّین الذاکرین، نعَمْ! هذا اوّلُ وقتِها». «نماز را به یادآوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آری! اکنون اول وقت نماز است».

«ابو ثمامه هَمْدانی صائدی» از تابعین و رزم آوران عرب و بزرگان شیعه و از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می آمد و در جنگ های حضرت، شرکت داشت. پس از امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار امام حسین علیه السلام قرار داشت و در کوفه ماندگار شد. زمانی که معاویه به هلاکت رسید، وی به امام علیه السلام نامه نوشت و آن گاه که مسلم بن عقیل وارد کوفه گردید، به یاری او شتافت و به دستور مسلم، کمک های مالی شیعیان را دریافت می کرد و با آن ها اسلحه خریداری می کرد و در این خصوص دارای مهارت بود.

هنگامی که عبیداللَّه زیاد وارد کوفه شد و شیعیان بر او شوریدند، مسلم او را با عدّه ای اعزام نمود و وی را بر نیروهای قبایل تمیم و هَمْدان، فرماندهی داد و عبیداللَّه را در دارالاماره به محاصره درآوردند و آن گاه که مردم دست از یاری مسلم برداشتند، ابوثُمامه مخفی شد و جستجوی ابن زیاد از وی شدّت یافت. او به اتفاق نافع بن هلال جَمَلی به سوی حسین علیه السلام حرکت نمود و در بین راه به آن حضرت رسیده و با او همراه شدند[1].

روز عاشورا وقتی ابو ثمامه ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ هم چنان ادامه دارد، به امام حسین علیه السلام عرضه داشت: ای ابا عبداللَّه! جانم فدایت!

مشاهده می کنم که دشمن به تو نزدیک شده، به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانی به دیدار خدای خویش نایل شوم نمازی را که وقت آن فرا رسیده با تو خوانده باشم.

امام حسین علیه السلام سرش را بالا گرفت و سپس به او فرمود:

«ذَکرْتَ الصلاةَ جَعَلک اللَّه مِن المُصلّین الذاکرین، نعَمْ! هذا اوّلُ وقتِها».[2]

«نماز را به یادآوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آری! اکنون اول وقت نماز است».

سپس فرمود:

«سِلوهُم أن یکفُّوا عَنّا حتی نُصلّی».[3]

«از دشمن درخواست کنید به ما مهلت دهند تا نماز بگزاریم».

از دشمن درخواست مهلت کردند. حُصین بن تمیم گفت: نماز شما پذیرفته نیست و حبیب پاسخ او را داد.

راوی می گوید: ابوثمامه پس از اقامه نماز، به حسین علیه السلام عرضه داشت: ای ابا عبداللَّه! تصمیم گرفته ام به یارانم بپیوندم و برایم ناخوشایند است که پس از شما زنده بمانم و تنهایی و بی کسی و کشته شدن شما را ببینم.

امام علیه السلام به او فرمود:

«تَقَدّمْ فإنّا لاحِقون بِک عَن ساعةٍ».[4]

«می توانی به میدان بروی، لحظاتی دیگر ما نیز به تو خواهیم پیوست».

ابو ثُمامه به میدان تاخت و مبارزه کرد تا در اثر جراحات زیاد، بدنش به ضعف گرایید و قیس بن عبداللَّه صائدی؛ پسر عمویش که با وی دشمنی داشت، او را به شهادت رساند، این حادثه پس از شهادت حُرّ اتفاق افتاد.

پی نوشت ها

[1] ارشاد: 2/ 46: اخبار الطوال: 238

[2] بحارالانوار: 45/ 12

[3] همان

[4]  بحارالانوار: 45/ 23

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی