چرا برای امام حسین علیه السّلام گریه کنیم؟؟؟ 2
نوحه سرایی حضرت زهرا سلام الله علیها در عزای امام حسین علیه السلام:
أمالی المفید النیسابوری أن زرة النائحة رأت فاطمة علیها السلام فیما یرى النائم أنها وقفت على قبر الحسین تبکی وأمرتها أن تنشد:
أیها العینان فیضا واستهلا لا تغیظا
وابکیا بالطف میتا ترک الصدر رضیضا
لم أمرضه قتیلا لا ولا کان مریضا
ابن شهر آشوب،الوفاة: 588 ه، مناقب آل أبی طالب، ج 3 ص 220 ،تحقیق: لجنة من أساتذه النجف الاشرف، الناشر: المطبعة الحیدریة
شیخ جلیل محمّدبن شهر آشوب از(امالى) مفید نیشابورى نقل فرموده که(زره نوحه خوان) در خواب دید حضرت فاطمه علیهاالسّلام را که بر سر قبر حسین علیه السّلام است و او را فرمان داد که حسین علیه السّلام را بدین اشعار مرثیه کن:
ای دو چشمان وای دودیده من اشک بسیار از چشم و دیده اشکبار بریزید، زیاد گریه کنید، و باشک کم اکتفا نکنید، و گریه کنید بر آن شهیدی که در زمین کربلا افتاده و سینه اش زیر سم اسبها شکسته شده است مریض نبود و از دار دنیا رفته است یعنی نه مریض ااز دنیا رفت بلکه او را کشتند.
نقل گریه حضرت زهرا بر امام حسین علیهما السلام از زبان امام صادق علیه السلام:
حدَّثنی محمّد بن عبدالله، عن أبیه، عن علیِّ بن محمّد بن سالم، عن محمّد بن خالد، عن عبدالله بن حمّاد البَصریِّ، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ، عن عبدالله بن مُشکانَ، عن أبی بصیر « قال: کنت عند أبی عبدالله علیهالسلام [و] اُحدِّثه، فدخل علیه ابنُه فقال له: مَرْحباً، وضَمَه وقَبَّله، وقال: حَقَر اللهُ مَن حَقّرکم، وانتقم مِمَّن وَتَرکم، وخَذَلَ الله مَن خَذلکم، ولعن الله مَن قتلکم، وکان اللهُ لکم ولیّاً وحافظاً وناصراً، فقد طال بُکاء النِّساء وبُکاء الأنبیاء والصِّدّیقین والشّهداء وملائکة السَّماء، ثمَّ بکى وقال: یا أبا بصیر إذا نظرتُ إلى وُلْدِ الحسین أتانی ما لا أملکه بما اُتی إلى أبیهم وإلیهم، یا أبا بصیر إنّ فاطمة علیهاالسلام لتبکیه وتشهق، فتَزْفِر جهنَّم زَفْرَة لولا أنَّ الخَزَنة یسمعون بُکاءَها وقد استَعدُّوا لذلک مَخافة أنْ یخرج منها عُنُق أو یَشْرَر دُخانها فیحرق أهل الأرض فیَکْبَحونها ما دامَتْ باکیة، ویزجُرونها ویستوثِقون من أبوابها مَخافةً على أهل الأرض، فلا تَسْکنْ حتّى یسکن صوتُ فاطمة علیهاالسلام.
وإنّ البِحار تَکاد أنْ تَنْفَتِق فیدخل بعضها على بعض، وما منها قَطرةٌ إلاّ بها ملکٌ مُوَکّل، فإذا سمع الملک صوتَها أطفأ نارها بأجْنِحَته، وحبس بعضها على بعض مخافةً على الدُّنیا وما فیها ومَن على الأرض، فلا تزال الملائکة مُشفِقین یبکون لبکائِها، ویدعون الله ویتضرَّعون إلیه، ویتضرَّع أهلُ العرش ومَن حَوله؛
وترتفع أصواتٌ مِن الملائکة بالتَّقدیس للهِ مَخافةً على أهل الأرض، ولو أنّ صوتاً مِن أصواتهم یصل إلى الأرض لصَعِق أهلُ الأرض وتقطّعتِ الجبال وزَلزلتِ الأرض بأهلها.
قلت: جُعِلتُ فداک إنَّ هذا الأمر عظیم! قال: غَیرُه أعظمُ منه ما لم تسمعه، ثمّ قال لی: یا أبا بصیر أما تحبُّ أن تکون فیمن یُسعد فاطمة علیهاالسلام؟ فبکیت حین قالها فما قدرت على النّطق، وما قدر(کذا) على کلامی من البکاء ، ثمَّ قام إلى المصلّى یدعو، فخرجت مِن عنده على تلک الحال، فما انتفعت بطعام وما جاءَنی النَّوم، وأصبحت صائماً وَجِلاً حتّى أتیته، فلمّا رَأیته قد سکن سکنتُ، وحمدتُ الله حیث لم تُنزل بی عُقوبة »
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولویه القمی، الوفاة: 367،کامل الزّیارات، ج: 1ص: 85، تحقیق: بهراد الجعفری، الناشر: مکتبة الصدوق
عبد اللَّه بن مسکان، از ابو بصیر نقل کرده که وى گفت:
محضر مبارک امام صادق علیه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مىگفتم در این هنگام یکى از فرزندان حضرت داخل شد. امام علیه السّلام به او فرمودند: بارک اللَّه و او را به سینه خود چسبانده و وى را بوسیده و فرمودند:
خدا ذلیل کند کسانى را که شما را ذلیل کنند و انتقام کشد از آنان که به شما ظلم کنند، و خوار کند افرادى را که شما را خوار کنند، و لعنت کند اشخاصى را که شما را مىکشند و خدا ولى و حافظ و ناصر شما باشد، زنان و انبیاء و صدیقین و شهداء و فرشتگان آسمان بسیار بر شما گریستند، سپس آن حضرت گریسته و فرمودند:
اى ابو بصیر هر گاه به بچههاى حضرت حسین علیه السّلام مىنگرم به واسطه مصیبت و ظلمى که به پدرشان و خودشان شده حالتى به من دست مىدهد که قابل کنترل نیست.
اى ابو بصیر: فاطمه علیها السّلام بر آن حضرت گریست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فریادى کشید و جیغى زد که فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن، صداى گریه دوزخ را شنیدند و سریع آماده شدند آن را کنترل کنند زیرا خوف آن بود که از درون دوزخ آتش زبانه کشد یا دود آن بیرون رفته و اهل زمین را بسوزاند لذا تا مادامى که دوزخ گریان و نالان است فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسى که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهاى آن را محکم بستهاند ولى در عین حال دوزخ ساکت و آرام نمىشود مگر صداى فاطمه علیها السّلام آرام گردد
اى ابو بصیر دریاها نزدیک بود شکاف برداشته در نتیجه برخى در بعضى دیگر داخل شوند و قطرهاى از آب دریاها نیست مگر آنکه فرشتهاى بر آن موکّل است، لذا هر گاه فرشته موکّل بانک دریا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغیان را خاموش و ساکت مىکند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر یک دیگر داخل و وارد شوند و این نیست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنیا و آنچه در آن و کسانى که بر روى زمین مىباشند و پیوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گریستن دریاها مىگریند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زارى نموده و اهل عرش و اطراف آن نیز جملگى در تضرّع و ناله مىباشند. صداهاى فرشتگان بلند است که به خاطر خوف و هراس بر اهل زمین همواره حق تعالى را تقدیس و تنزیه مىنمایند و اگر احیانا صداى آنها به زمین برسد اهل زمین به فریاد آمده و کوهها قطعه قطعه شده و زمین اهلش را مىلرزاند.
ابو بصیر مىگوید: محضر مبارک امام علیه السّلام عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار عظیم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از این عظیمتر غیر آن، یعنى خبرى که نشنیدهاى مىباشد. سپس فرمودند: اى ابو بصیر! دوست ندارى در زمره کسانى باشى که حضرت فاطمه علیها السّلام را کمک مىکنند؟ ابو بصیر مىگوید: وقتى امام علیه السّلام این کلام را فرمودند بطورى که گریه به من دست داد که قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلویم را مىفشرد که توانایى بر تکلّم نداشتم. سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشریف برده و به خواندن دعا پرداختند. پس از مجلس حضرت با چنین حالى بر خاسته و بیرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابیدم و صبح روز بعد را با حالى ترسان روزه گرفته تا آنکه محضر مبارکش دوباره مشرّف شدم پس وقتى آن جناب را ساکن و آرام دیدم من نیز آرام گرفتم و از اینکه عقوبت و بلائى بر من نازل نشده حق تعالى را حمد و ستایش نمودم
گریه حضرت زهرا علیها السلام هنگام ولادت امام حسین علیه السلام:
حدّثنا محمّد بن علیٍّ ماجیلویه رضیاللهعنه قال: حدّثنی عمّی محمّد بن أبی ـ القاسم، عن أحمد بن أبی عبد الله البرقیُّ قال: حدّثنی محمّد بن علیٍّ القرشی قال: حدّثنی أبو الربیع الزهرانیُّ قال: حدّثنا جریر عن لیث بن أبی سلیم، عن مجاهد قال: قال ابن عبّاس: سمعت رسول الله صلىاللهعلیهوآله یقول: إنَّ لله تبارک وتعالى ملکا یقال له: دردائیل کان له ستّة عشر ألف جناح ما بین الجناح إلى الجناح هواء والهواء کما بین السّماء إلى الأرض، فجعل یوماً یقول فی نفسه: أفوق ربّنا جلَّ جلاله شیء؟ فعلم الله تبارک وتعالى ما قال فزاده أجنحة مثلها فصار له اثنان وثلاثون ألف جناح، ثمّ أوحى الله عزَّ وجلَّ إلیه أنَّ طر، فطار مقدار خمسین عاماً فلم ینل رأس قائمة من قوام العرش، فلمّا علم الله عزَّ وجلَّ إتعابه أوحى إلیه أیّها الملک عد إلى مکانک فأنا عظیم فوق کلِّ عظیم ولیس فوقی شیء ولا أوصف بمکان فسلبه الله أجنحته ومقامه من صفوف الملائکة، فلمّا ولد الحسین بن علیّ علیهماالسلام وکان مولده عشیة الخمیس لیلة الجمعة أوحى الله عزَّ وجلَّ إلىمالک خازن النّار أنَّ أخمد النیران على أهلها لکرامة مولود ولد لمحمّد، وأوحى إلى رضوان خازن الجنان أنَّ زخرف الجنان وطیّبها لکرامة مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا ، وأوحى الله تبارک وتعالى إلى حور العین تزّیّن وتزاورن لکرامة مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا، وأوحى الله عزَّ وجلَّ إلى الملائکة أن قوموا صفوفاً بالتسبیح والتحمید والتمجید والتکبیر لکرامة مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا، وأوحى الله تبارک وتعالى إلى جبرئیل علیهالسلام أن اهبط إلی نبیّی محمّد فی ألف قبیل والقبیل ألف ألف من الملائکة على خیول بلق، مسرَّجة ملجّمة، علیها قباب الدُّرِّ والیاقوت، ومعهم ملائکة یقال لهم: الرُّوحانیّون، بأیدیهم أطباق من نور أن هنّئوا محمّداً بمولود، وأخبره یا جبرئیل أنّی قد سمیته الحسین، وهنّئه وعزِّه وقل له: یا محمّد یقتله شرار أمّتک على شرار الدَّوابِّ، فویل للقاتل، وویل للسائق، وویل للقائد. قاتل الحسین أنا منه بریء وهو منّی بریء لأنّه لا یأتی یوم القیامة أحد إلّا وقاتل الحسین علیهالسلام أعظم جرما منه، قاتل الحسین یدخل النّار، یوم القیامة مع الّذین یزعمون أنَّ مع الله إلهاً آخر، والنار أشوق إلى قاتل الحسین ممّن أطاع الله إلى الجنّة.
قال: فبینا جبرئیل علیهالسلام یهبط من السّماء إلى الأرض إذ مرَّ بدردائیل فقال له دردائیل: یا جبرئیل ما هذه اللّیلة فی السّماء هل قامت القیامة على أهل الدُّنیا؟ قال: لا ولکن ولد لمحمّد مولود فی دار الدُّنیا وقد بعثنی الله عزَّ وجلَّ إلیه لاهنّئه بمولوده فقال الملک: یا جبرئیل بالذی خلقک وخلقنی إذا هبطتَّ إلى محمّد فأقرئه منّی السلام وقل له: بحق هذا المولود علیک إلّا ما سألت ربّک أن یرضى عنی فیرد علیّ أجنحتی ومقامی من صفوف الملائکة فهبط جبرئیل علیهالسلام على النبیِّ صلىاللهعلیهوآله فهنّأه کما أمره الله عزَّ وجلَّ وعزَّاه فقال له النبیُّ صلىاللهعلیهوآله: تقتله أمّتی؟ فقال له: نعم یا محمّد، فقال النبیّ صلىاللهعلیهوآله: ما هؤلاء بأمّتی أنا بریء منهم، والله عزَّ وجلَّ بریء منهم، قال جبرئیل: وأنا بریء منهم یا محمّد، فدخل النبیُّ صلىاللهعلیهوآله على فاطمة علیهاالسلام فهّنأها وعزَّاها فبکت فاطمة علیهاالسلام، وقالت: یا لیتنی لم ألده، قاتل الحسین فی النّار، فقال النبیُّ صلىاللهعلیهوآله: وأنا أشهد بذلک یا فاطمة ولکنّه لا یقتل حتّى یکون منه إمام یکون منه الائمّة الهادیة بعده، ثمّ قال علیهالسلام: والائمّة بعدی الهادی علیّ، والمهتدی الحسن، والناصر الحسین، والمنصور علیّ بن الحسین، والشافع محمّد بن علیٍّ، والنفاع جعفر بن محمّد، والامین موسى ابن جعفر، والرِّضا علیُّ بن موسى، والفعّال محمّد بن علیٍّ، والمؤتمن علیُّ بن محمّد، والعلام الحسن بن علیّ، ومن یصلی خلفه عیسى بن مریم علیهالسلام القائم علیهالسلام.
فسکتت فاطمة علیهاالسلام من البکاء ثمَّ أخبر جبرئیل علیهالسلام النبیِّ صلىاللهعلیهوآله بقصّة الملک وما أصیب به، قال ابن عبّاس: فأخذ النبیُّ صلىاللهعلیهوآله الحسین علیهالسلام وهو ملفوف فی خرق من صوف فأشار به إلى السّماء، ثمّ قال: اللّهمّ بحقِّ هذا المولود علیک لا بل بحقک علیه وعلى جدِّه محمّد وإبراهیم وإسماعیل وإسحاق ویعقوب أنَّ کان للحسین بن علیٍّ ابن فاطمة عندک قدرٌ فارض عن دردائیل وردَّ علیه أحنجته ومقامه من صفوف الملائکة فاستجاب الله دعاءه وغفر للملک وردِّ علیه أحنجته وردِّه إلى صفوف الملائکة ] فالملک لا یعرف فی الجنّة إلّا بأن یقال: هذا مولى الحسین بن علیٍّ وابن فاطمة بنت رسول الله صلىاللهعلیهوآله.
الشیخ الصدوق،الوفاة381،کمال الدّین وتمام النّعمة، ج: 1 ص: 282، تحقیق: علی اکبر الغفاری، الناشر: مؤسسة النشر الإسلامی
ابن عباس گوید از رسول خدا شنیدم میفرمود براى خداى تبارک و تعالى فرشته ایست که دروئیل نام دارد شانزده هزار پر دارد که میان هر پرى تا پر دیگرى هوى است و هوى باندازه از آسمانست تا زمین یک روز پیش خود گفت آیا برتر از پروردگار ما جل جلاله چیزى هست؟ خدا گفته او را دانست و باندازهاى که پر داشت باو پر و بال افزود و داراى سى و دو هزار بال گردید سپس خداى عز و جل باو وحى کرد که بپر مقدار پنجاه سال پرید و بسر یکى از ستونهاى عرش نرسید، چون خدا دانست که خسته شده باو وحى کرد اى ملک بجاى خود برگرد من بزرگم بالاتر هر بزرگم و برتر از من چیزى نیست و مکانى ندارم، خدا پرهاى او را گرفت مقام او را از صفوف ملائکه گرفت، چون حسین علیه السلام پسین پنجشنبه و شب جمعه بدنیا آمد خداى عز و جل بمالک خازن دوزخ وحى کرد دوزخ را خاموش کند بر اهل آن ببرکت مولودى که براى محمد(ص) متولد شده و برضوان خازن جنان وحى کرد بهشت را نگار ببندد و زینت کند و معطر سازد ببرکت مولودى که بمحمد در دار دنیا عطا کرده و خداى تبارک و تعالى بحوریان دستور داد زینت کنند و بدیدن یک دیگر روند ببرکت مولودى که در دار دنیا بمحمد(ص) عطا شده و خداى عز و جل بملائکه وحى کرد با ذکر تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر صف بندند ببرکت مولوى که در دنیا بمحمد عطا شده و خداى تبارک و تعالى بجبرئیل وحى کرد که با هزار فوج فرشته که هر فوجى هزار هزار باشند سوار بر اسبهاى ابلق بازین و لجام که بر آنها قباب در و یاقوت باشد بهمراه ملائکه روحانیون که طبقهاى نور در دست دارند بزمین فرود شوند بمحمد مبارک گویند بدین مولود و باو فرمود اى جبرئیل من نامش را حسین گذاشتم به او هم تهنیت بگو و هم تعزیت بگو به او بگو اى محمد بدترین امت تو سوار بر بدترین مرکوبها او را بکشند واى بر کشنده، واى بر جلودار، واى بر راننده کشند حسین من از او بیزارم و او از من بیزار است، زیرا روز قیامت هیچ کس در عرصه محشر نیامد مگر آنکه گناه کشنده حسین از او بیشتر باشد کشنده حسین در گروه مشرکین بدوزخ رود و جهنم بکشنده حسین مشتاقتر است از اشتیاق بندگان مطیع خدا ببهشت فرمود در این میان که جبرئیل بآسمان دنیا فرود مىآید بدردائیل گذر کرد. دردائیل باو گفت اى جبرئیل این چه شبى است در آسمان آیا قیامت بر اهل دنیا بر پا شده فرمود نه ولى مولودى در دنیا بمحمد عطا شده و خدا مرا فرستاده که باو مبارکباد گویم آن فرشته بجبرئیل گفت بحق خدائى که مرا و تو را آفریده چون بزمین رفتى سلام مرا بمحمد برسان و بگو تو را بحق این مولود قسم میدهم که از پروردگارت عز و جل بخواهى از من راضى شود و پرها و مقام مرا در میان صفوف ملائکه بمن باز دهد، جبرئیل بپیغمبر(ص) نازل شد چنانچه خدا دستور داده بود باو تهنیت گفت و تعزیت، پیغمبر(ص) فرمود، امتم او را میکشند عرضکرد آرى اى محمد، پیغمبر فرمود آنها امت من نیستند، من از آنها بیزارم و خداى عز و جل از آنها بیزار است جبرئیل گفت منهم از آنها بیزارم اى محمد، پیغمبر نزد فاطمه(ع) آمد و او را تسلیت داد و تعزیت گفت فاطمه گریست و گفت کاش او را نزائیده بودم کشنده حسین در دوزخ است پیغمبر فرمود اى فاطمه من بدان گواهم ولى اى فاطمه کشته نشود تا امامى از او بجا ماند که امامان هدایتکننده بعد از او باشند و سپس فرمود امامان بعد از من: الهادى على، و المهتدى الحسن، و الناصر الحسین، و المقیور على بن الحسین، و الشفاع محمد بن على، و النفاع جعفر بن محمد، و الامین موسى بن جعفر و المؤتمن على بن موسى، و الامام محمد بن على، و الفعال على بن محمد، و العلام الحسن بن على، و کسى که عیسى بن مریم پشت سرش نماز بخواند قائم علیه السلام، فاطمه از گریه خاموش شد، سپس جبرئیل داستان آن فرشته و گرفتارى او را به پیغمبر گزارش داد، ابن عباس گوید پیغمبر(ص) حسین را در میان پارچه پشمى بدست گرفت و بطرف آسمان اشاره کرد و عرضکرد بار خدایا بحق این مولود بر تو نه بلکه بحق تو بر او و بر جدش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب اگر براى حسین بن على(ع) زاده فاطمه پیش تو مقامى است از دردائیل راضى شو و پرها و مقام او را در صفوف ملائکه باو برگردان دعایش مستجاب شد و او را آمرزید و پرهایش را داد او را بصفوف ملائکه برگردانید آن فرشته در بهشت بآزاد کرده حسین بن على و زاده فاطمه دختر رسول خدا معروف است