مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ق.ظ

چرا برای امام حسین علیه السّلام گریه کنیم؟؟؟ 3

نتیجه تصویری برای برچسب امام حسین ع

عزای امام حسن علیه السلام برای امام حسین علیه السلام

در روایتی به نقل از شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه، حضرت امام حسن علیه السلام در لحظات پایانی عمر خویش، مصیبت وارده بر خویش را در مقابل مصیبت های وارده بر حضرت اباعبدالله ناچیز شمرده و با حالتی حزین و اندوهناک آنچه بر حضرت اباعبدالله علیه السلام واقع می شود را به آن حضرت بیان می فرمایند:

حدثنا أحمد بن هارون الفامی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن جعفر بن جامع الحمیری، قال: حدثنا أبی، عن أحمد بن محمد بن یحیى  ، عن محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده(علیهم السلام): أن الحسین بن علی بن أبی طالب(علیه السلام) دخل یوما إلى الحسن(علیه السلام)، فلما نظر إلیه بکى، فقال له: ما یبکیک یا أبا عبد الله؟ قال: أبکى لما یصنع بک. فقال له الحسن(علیه السلام): إن الذی یؤتى إلی سم یدس إلی فاقتل به، ولکن لا یوم کیومک یا أبا عبد الله، یزدلف إلیک ثلاثون ألف رجل، یدعون أنهم من یدعون إنهم من أمة جدنا محمد صلى الله علیه واله وسلم وینتحلون الاسلام فیجتمعون على قتلک وسفک دمک وإنتهاک حرمتک وسبى ذراریک ونسائک وإنتهاب ثقلک فعندها یحل الله ببنى امیة اللعنة وتمطر السماء دما ورمادا ویبکى علیک کل شئ حتى الوحوش والحیتان فی البحار

الشیخ الصدوق، الوفاة: 381، الامالی، ج: 1  ص: 177، چاپ اول، الناشر:  تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة –قم، 1417 ه‌. ق   

 امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خویش روایت کرده است که: روزى حسین بن على(ع) به منزل برادرش حسن(علیه السلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد اشک از دیدگانش سرازیر گردید. حسن(ع) پرسید: " چرا گریه میکند؟ امام حسین ع فرمودند: " گریه ام از ظلم و ستم هایى است که بر شما وارد میشود. " حسن(علیه السلام)فرمود: " ظلمى که بر من وارد خواهد شد، زهرى است که در خفا و پنهانى به من مینوشانند و بدان وسیله مرا مسموم میگردانند و به قتل میرسانند، ولى " لا یوم کیومک یا ابا عبد الله " هیچ روزى را در عالم مانند روز شهادت تو نمیتوان یافت. زیرا سى هزار نفر که همه آنان ادعاى اسلام و پیروى از امت جد ما محمد(ص) را مینمایند، دورت را میگیرند و براى کشتن و ریختن خون تو وهتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاع تو آماده میشوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را به بنى امیه متوجه میگرداند و آسمان خون میبارد و خاکستر می پاشد و همه چیز حتى حیوانات وحشى در صحراها و ماهیان در دریاها، در مصیبت تو خواهند گریست.

سفارش امام حسین علیه السلام به گریه برای خودشان

 حدّثنی محمّد بن الحسن، عن محمّد بن الحسن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد بن عیسى، عن محمّد بن خالد البرقیِّ، عن أبان الأحمر، عن محمّد بن الحسین الخزَّاز، عن هارون بن خارجة، عن أبی عبدالله علیه‌السلام... فقال: قال الحسین علیه‌السلام: أنا قتیل العَبرَة، لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى».

 

  جعفر بن محمد بن قولویه، الوفاة: 367 کامل الزیارات، ج: 1ص  117، تحقیق: بهراد الجعفری، الناشر:مکتبة الصدوق

 هارون بن‏ خارجه، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که ایشان فرمود:... حضرت امام حسین علیه السّلام فرمودند: من کشته اشک هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند مگر آنکه مى‏گرید...

گریه امام سجاد علیه السلام بر حضرت اباعبدالله علیه السلام

از روایاتی که گریه وعزاداری امام سجاد علیه السلام را نقل کرده، به وضوح روشن می شود که نه تنها گریه وعزاداری، فرهنگی رایج نزد اهل بیت علیهم السلام بوده، بلکه اموری مانند استمرار گریه زیاد برای امام حسین علیه السلام، برگزاری مراسم عزا و اطعام و پوشیدن لباس مشکی در ایام عزای آن حضرت نیز امری مستحب بوده؛ تمامی این موارد از امام سجاد علیه السلام نقل شده است حتی ایشان به قدری برای پدر بزرگوارشان گریه کردند که یکی از پنج نفری شمرده شده اند که در عالم زیاد گریه کرده اند.  

پختن غذا برای مراسم عزاداری امام حسین توسط امام سجاد علیهما السلام:

وعن الحسن بن ظریف بن ناصح، عن أبیه، عن الحسین بن زید، عن عمرو بن علی بن الحسین قال: لما قتل الحسین بن علیّ(علیه السلام) لبس نساء بنی هاشم السواد والمسوح وکن لا یشتکین من حرّ ولا برد، وکان علی بن الحسین(علیه السلام) یعمل لهنّ الطعام للمأتم

 الشیخ الحر العاملی،الوفاة:1104، وسائل الشیعة، تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث،قم

وقتى حسین بن على کشته شد زنان بنى هاشم لباس مشکى پوشیدند. از گرما و سرما شکایتى نداشتند. حضرت على بن الحسین علیه السلام بعلت اینکه آنان ماتم زده بودند براى ایشان غذا درست میکرد.

امام سجاد علیه السلام از بکاؤون خمسة:

 حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال: حدثنا محمد ابن الحسن الصفار قال: حدثنی العباس بن معروف، عن محمد بن سهل البحرانی یرفعه إلى أبی عبد الله علیه السلام قال: البکاؤون خمسة: آدم، ویعقوب، ویوسف، وفاطمة بنت محمد، وعلی بن الحسین علیهم السلام. فأما آدم فبکى على الجنة حتى صار فی خدیه أمثال الأودیة، وأما یعقوب فبکى على یوسف حتى ذهب بصره، وحتى قیل له: " تالله تفتؤ تذکر یوسف حتى تکون حرضا أو تکون من الهالکین " وأما یوسف فبکى على یعقوب حتى تأذى به أهل السجن فقالوا له: إما أن تبکی اللیل وتسکت بالنهار، وإما أن تبکی النهار وتسکت باللیل، فصالحهم على واحد منهما، أما فاطمة فبکت على رسول الله صلى الله علیه وآله حتى تأذى بها أهل المدینة فقالوا لها: قد آذیتنا بکثرة بکائک، فکانت تخرج إلى المقابر - مقابر الشهداء - فتبکی حتى تقضی حاجتها ثم تنصرف، وأما علی ابن الحسین فبکى على الحسین علیه السلام عشرین سنة أو أربعین سنة ما وضع بین یدیه طعام إلا بکى حتى قال له مولى له: جعلت فداک یا ابن رسول الله إنی أخاف علیک أن تکون من الهالکین، قال: " إنما أشکو بثی وحزنی إلى الله وأعلم من الله مالا تعلمون " إنی ما أذکر مصرع بنی فاطمة إلا خنقتنی لذلک عبرة.

 

الشیخ الصدوق، الوفاة: 381، الخصال: ج: 1  ص: 272، تحقیق: علی أکبر الغفاری،الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة 1403

امام صادق علیه السلام فرمودند:

پنج کس بسیار گریه‏کننده بودند حضرت آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه زهرا دختر محمد و على بن الحسین(ع) آدم براى بهشت باندازه‏اى گریست که رد اشک چون رودخانه بر گونه‏اش در افتاد، یعقوب باندازه‏اى بر یوسف خود گریست که دیده‏اش رفت تا آنکه باو گفتند بخدا همیشه در یاد یوسف خود هستى تا آب شوى یا هلاک شوى یوسف از دورى یعقوب گریست تا زندانیان در آزار افتادند و باو گفتند یا شب گریه کن روز آرام باش یا روز گریه کن و شب آرام باش با آن‏ها ساخت که در یکى از آن‏ها بگرید، فاطمه زهراء براى رسول خدا گریست تا اهل مدینه در آزار افتادند و عرض کردند ما را از گریه خود آزار دادى، آن حضرت روزها از شهر بیرون میرفت بگورستان شهیدان و تا میخواست میگریست و سپس بر مى‏گشت.

على بن الحسین بیست تا چهل سال بر پدرش حسین گریست، هیچ خوراکى جلوش نمیگذاشتند جز آنکه مى‏گریست تا آزاد کرده‏اش عرض کرد آقا من مى‏ترسم شما در شمار هالکان شمرده شوى، فرمود من از غم و اندوه خود بخدا شکوه میکنم، من چیزى میدانم که شما نمى‏دانید من هیچ گاه قتلگاه فرزندان فاطمه را بیاد نمى‏آورم جز آنکه گریه گلویم را میگیرد.

 امام سجاد علیه السلام بیست سال بر امام حسین علیه السلام گریه کردند:  

حدّثنی أبی رحمه‌الله عن جماعة مشایخی، عن سعد بن عبدالله، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن أبی داود المُسترق ـ عن بعض أصحابنا ـ عن أبی عبدالله علیه‌السلام « قال: بکى علیُّ بن الحسین على أبیه حسین بن علیٍّ صلوات الله علیهما عشرین سَنَة ـ أو أربعین سَنَة   ـ، وما وضع بین یدیه طعاماً إلاّ بکى على الحسین حتّى قال له مولى له: جُعلتُ فِداک یا ابن رَسول الله إنّی أخاف علیک أن تکون مِن الهالِکین، قال: « إنَّما أشْکُو بَثِّی وَحُزْنی إلى اللهِ وأعْلمُ مِنَ اللهِ ما لا یَعْلَمُون   »، إنّی لم أذکر مصرع بنی فاطمة إلاّ خَنَقَتنی العَبرة   لذلک

  جعفر بن محمد بن قولویه،الوفاة: 368، کامل الزیارات: ج:1ص: 114، تحقیق: بهراد الجعفری،الناشر:مکتبة الصدوق   

حضرت على بن الحسین صلوات اللَّه علیهما مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین علیه السّلام گریه مى‏کردند تا جایى که غلام حضرت محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مى‏ترسم که شما هلاک شوید حضرت فرمودند: قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بى‏اندازه او چیزى دانم که شما نمى‏دانید. سپس فرمودند: هیچ گاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه علیها السّلام را بیاد نمى‏آورم مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مى‏فشارد

   اندوه پایان ناپذیر امام سجاد علیه السلام بر پدر بزرگوارشان:

 حدَّثنی محمّد بن جعفر الرَّزَّاز، عن خاله محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب الزَّیّات، عن علیِّ بن أسباط، عن إسماعیلَ بن منصور ـ عن بعض أصحابنا ـ « قال: أشرف مولى لعلیِّ بن الحسین علیهما‌السلام وهو فی سقیفة له ساجدٌ یبکی، فقال له: یا مولای یا علیَّ بن الحسین أما آنَ لِحُزنک أن ینقضی؟ فرفع رأسَه إلیه وقال: ویلک ـ أو ثَکَلَتکَ اُمُّک ـ [والله] لقد شکى یعقوبُ إلى رَبّه فی أقلّ ممّا رأیت حتّى قال: « یا أسَفى عَلى یُوسُفَ[٤]»، إنّه فَقَدَ ابْناً واحِداً، وأنا رَأیت أبی وجماعة أهل بیتی یُذبَّحون حَولی، قال: وکان علیُّ بن الحسین علیهما‌السلام یمیل إلى ولد عقیل، فقیل له: ما بالک تمیل إلى بنی عَمّک هؤلاء دون آل جعفر؟ فقال: إنّی أذکر یومهم مع أبی عبدالله الحسین بن علیٍّ علیهما‌السلام فأرقّ لهم »

  جعفر بن محمد بن قولویه،الوفاة: 368،کامل الزیارات: ج:1ص: 115، تحقیق: بهراد الجعفری،،الناشر:مکتبة الصدوق

غلام على بن الحسین علیهما السّلام به صفّه سر پوشیده‏اى که تعلّق به امام سجّاد علیه السّلام داشت و آن جناب در آنجا پیوسته در حال سجود و گریه بودند نزدیک شد و به حضرت عرض نمود: اى آقاى من، اى على بن الحسین آیا وقت تمام شدن حزن و غصّه شما هنوز نرسیده؟حضرت سر مبارک از زمین برداشته و متوجّه او شده و فرمودند:

واى بر تو یا فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند به خدا قسم حضرت یعقوب در حادثه‏اى بس کمتر و واقعه‏اى ناچیزتر از آنچه من دیدم شکایت به پروردگار نمود و اظهار کرد: یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ(وا اسفا بر فراق یوسفم).

با اینکه ایشان تنها یک فرزندش را از دست داده بود ولى من دیدم که پدرم و جماعتى از اهل بیت من را در دور من سر بریدند راوى گفت: حضرت على بن الحسین علیهما السّلام به فرزندان عقیل میل و توجّه خاصّى داشتند. به حضرت عرض شد: چه طور به این بنى اعمامتان(اولاد عقیل) توجّه و تمایل دارید نه به آل و فرزندان جعفر؟ حضرت فرمودند:

یادم مى‏آید از روزى که ایشان همراه ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام به چه مصیبت‏هائى گرفتار شدند پس به حالشان رقّت مى‏کنم.

    گریه امام سجاد بر امام حسین علیهما السلام هنگام خوردن طعام: 

 روى عن الصادق علیه السلام أنه قال: ان زین العابدین علیه السلام بکى على أبیه أربعین سنة صائما نهاره وقائما لیلة فإذا حضر الافطار وجاء غلامه بطعامه وشرابه قیضعه بین یدیه فیقول کل یا مولاى فیقول قتل ابن رسول الله صلى الله علیه واله وسلم جائعا، قتل ابن رسول الله صلى الله علیه واله وسلم عطشانا، فلا یزال یکرر ذلک ویبکى حتى یبتل طعامه من دموعه ثم یمزج شرابه بدموعه فلم یزل کذلک حتى لحق بالله عز وجل

السید ابن طاووس الوفاة: 664، اللهوف فی قتلى الطفوف ج: 1  ص: 121، الناشر: أنوار الهدى،قم، ایران [بی تا].

از امام صادق(ع) روایت شده است که: زین العابدین(ع) چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالى که روزها روزه دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار میرسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او مینهاد و میگفت: " آقا جان! میل فرمایید. " آن حضرت می فرمود: " چگونه غذا بخورم، در صورتى که فرزند رسول خدا(ص) گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشم، در صورتى که فرزند رسول خدا(ص) لب تشنه کشته شد؟ " و پیوسته این سخن را میگفت و میگریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط میشد. همواره با این حال بود، تا از دنیا رفت.

   گریه حضرت امام سجاد علیه السلام هنگام دیدن سر عمر بن سعد ملعون:

 ولما بعث المختار برأس عمر بن سعد(علیه اللعنة) إلیه وقال(لا تعلم أحدا ما معک حتى یضع الغداء) فدخل وقد وضعت المائدة، فخر زین العابدین علیه السلام ساجدا وبکى وأطال البکاء ثم جلس، فقال: الحمد لله الذى ادرک لى بثأری قیل وفاتی

قطب الدین الراوندی، الوفاة:573، الدّعوات  ج: 1 ص: 162،  تحقیق: مدرسة الامام المهدی، الناشر: مدرسة الإمام المهدی(ع) - قم 

زمانی که مختار سرعمر بن سعد ملعون رو خدمت امام سجاد علیه السلام فرستاد؛ به شخصی که حامل سر بود گفت: کسی را با خبر نکن تا اینکه سفره ی ناهار را پهن کنند، پس آن شخص حامل سر وارد شد و سفره ناهار گذاشته شد، پس حضرت زین العابدین علیه السلام به سحده افتاده ند وگریه طولانی کردند وسپس نشسته ند و فرمودند: ستایش خداوندی که انتقام مرا قبل از وفات من گرفت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۱
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی