زمینه های قتل امام حسین علیه السّلام چه بوده است؟؟؟ 3
حذف سنت پیامبر؛ از زمینه های قتل سیدالشهدا(سلام الله علیه)! من به یکی دو مورد از اتفاقاتی که بعد از پیغمبر اکرم افتاده است اشاره میکنم که آنها را زمینهساز جدا کردن اهلبیت عصمت و طهارت از قرآن کریم و به حاشیه راندن اهلبیت و همچنین زمینهساز قتل سیدالشهدا و شهادت امام حسین (علیه السلام) میدانم. این مطالب بحث علمی و نظر شخصی خودم است. بنده کاری به دیگران ندارم؛ هرکدام از بزرگواران و اندیشمندان اهل سنت هم که نظر خلافی دارند، تشریف بیاورند یا به صورت تلفنی یا با اسکایپ تماس حاصل کنند و تریبون «شبکه جهانی ولایت» در اختیار آنهاست. در کتاب «تذکرة الحفاظ» اثر «ذهبی» است؛ زمانی که «ذهبی» حرفی میزند، گمان نمیکنم آقایان بتوانند آن حرف را رد کنند. او در جلد اول صفحه 5 از قول عایشه أم المؤمنین همسر پیغمبر و دختر ابوبکر میگوید: پدرم تعداد پانصد حدیث از پیغمبر اکرم نقل کرد، شب تا صبح خیلی ناراحت بود، به او گفتم: چرا ناراحت هستید؟! زمانی که صبح شد، پدرم به من گفت: آتشی بیاور، سپس: «فدعا بنار فحرقها» پدرم آتشی خواست و تمام این احادیث را آتش زد. تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 5، ح 1 یک مورد و دو مورد نیست؛ حال اینکه نویسنده این روایت را صحیح یا ضعیف میخوانند کار نداریم، اما به قدری این موارد زیاد است خود آقایان میگویند: مطلب اگر به حلال و حرام نرسد، روایت ضعیف هم برای ما حجت است! همچنین جناب آقای «خطیب بغدادی» در «تقیید العلم» از خلیفه دوم نقل میکند که میگوید: تعدادی از مسلمانان احادیث پیغمبر اکرم را نوشته بودند، او دستور داد این روایات را بیاورند؛ سپس: «فأحرقها بالنار» تقیید العلم للخطیب البغدادی، اسم المؤلف: الخطیب البغدادی، دار النشر: دار إحیاء السنة النبویة، ج 1، ص 52، ح 1 همچنین «ذهبی» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد 5 صفحه 59 میگوید: در زمان خلیفه دوم احادیث پیغمبر اکرم زیاد شده بود. او به مردم قسم داد که هرکسی حدیثی دارد بیاورد، «فلما أتوه بها أمر بتحریقها» سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 5، ص 59، ح 18 دوباره میگویم والله این مطالب به قصد جسارت نیست. از «ابن ابی ملیکه» که در زمان «عبدالله بن زبیر» قاضی القضات مکه بوده است که میگوید: «أن الصدیق جمع الناس بعد وفاة نبیهم فقال إنکم تحدثون عن رسول الله أحادیث تختلفون فیها والناس بعدکم أشد اختلافا» ابوبکر همه مسلمانان را جمع کرد و گفت: شما دارید از رسول الله روایتی نقل میکنید که در آن اختلاف دارید و بعد از شما مردم بیشتر اختلاف میکنند. «فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا» کسی حق ندارد یک روایت از پیغمبر اکرم معنا کند. «ابو حنیفه» میگوید: «لولا السنة ما فهم أحد منا القران» قرآن کریم میفرماید: (وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) همچنین میفرماید: (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم) اگر بنا باشد صحابه به خاطر اختلافی که در حدیث دارند و باید حدیث نقل نشود، باید راهکار حل اختلاف را درست میکردند؛ نه اینکه صورت مسئله را پاک کنند. زمانی که دو نفر با هم دعوا میکنند، ما باید دعوا را با هم اصلاح کنیم، نه اینکه گردن هردو طرف را بزنیم!! «فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا» کسی حق ندارد از پیغمبر اکرم هیچ روایتی نقل کند، «فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله» هرکسی از حدیث سؤالی پرسید، بگویید کتاب الله کافی است. درحالیکه قرآن کریم میفرماید: (وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)، (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)!! جالب این است که «ذهبی» میگوید: «ولم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج» او نگفت کتاب برای ما کافی است، همانطور که خوارج میگویند. تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 3، ح 1 بنده در اینجا اصلاً و ابداً حاشیهای نمیزنم؛ زیرا میترسم که مقداری اختلاف به وجود بیاید. همچنین در کتاب «جامع بیان العلم» از آقای «ابن عبد البر» جلد اول صفحه 65 روایتی وارد شده است که او میگوید: «أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه أراد أن یکتب السنة ثم بدا له» خلیفه دوم ابتدا میخواست سنت پیغمبر اکرم را بنویسد، بعد بداء حاصل شد که ننویسد. «أن لا یکتبها ثم کتب فی الأمصار من کان عنده شیء فلیحمه» سپس به تمام شهرها دستور داد هرکسی یک روایت از پیغمبر اکرم دارد واجب است که او را محو و نابود کند. جامع بیان العلم وفضله، یوسف بن عبد البر، الناشر دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 65 آقایانی که میگویند شیعه میگوید: "افرادی که قائل به بداء هستند، مشرک و کافر هستند" به این روایت توجه کنند! سپس در ادامه روایت «ابی برده» میگوید: من از پدرم کتابی نوشته بودم که در آن تمام احادیث پیغمبر اکرم جمع آوری شده بود. درخواست کردم که کتاب را بیاورید، زمانی که کتاب را آوردند تمام این کتاب را با آب شستم و تمام کردم!! همچنین «أسود بن هلال» میگوید: آقای «عبدالله» کتابی آورد که احادیث پیغمبر اکرم در آن وجود داشت. او درخواست کرد که آب بیاورید، زمانی که آب آوردند تمام احادیث پیغمبر اکرم را با آب شست! در زمان گذشته کتابها را با مرکّب می نوشتند و به صورت چاپی نبود. اگر یک قطره آب روی یک صفحه میافتاد، تمام نوشتههای آن را از بین میبرد و تمام میشد. او در ادامه میگوید: «عبدالله» آبی درخواست کرد، تمام این ورقها را با آب شست و بعد از آن تمام کتاب و جزوه را به آتش کشید. بنده در این زمینه حرف زیاد دارم؛ همین اقدامات خلفا باعث شد تا صد سال سنت پیغمبر اکرم نوشته نشود و روایاتی که در مورد اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است، فراموش شود و حدیث «الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة» از زبانها بیفتد. تمام روایاتی که در فضیلت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و در فضیلت و جایگاه امام حسین (علیه السلام) بود، تماماً از سر زبانها افتاد. مردم پس از 110 یا 120 سال شروع به روایت نوشتن کردند. صحابهای که روایت شنیده بودند، همگی از دنیا رفته بودند و روایات آنها همگی در سینهها محفوظ بود. شما حساب کنید که چه افرادی شروع به روایت نوشتن کردند!؟ در کتاب «تاریخ مدینة السلام» یا همان «تاریخ بغداد» اثر «خطیب بغدادی» است. در جلد اول این کتاب از «یحیی بن معین» که بنیانگذار علم رجال و از شخصیتهای طراز اول اهل سنت است، مطلبی نقل شده است که میگوید: «وأی صاحب حدیث لا یکتب عن کذاب ألف حدیث» یک نفر محدث به من نشان بدهید که از کذاب هزار روایت ننوشته باشد. تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 43، باب بقیة الأخبار التابعة لحدیث أبی عثمان عن جریر او میگوید: یک محدث به من نشان بدهید که از شخص کذاب هزار روایت ننوشته باشد. این مطلب شامل تمام محدثین میشود. نمونهای از آن محدثین «محمد بن اسماعیل بخاری»، «مسلم بن حجاج نیشابوری»، «احمد بن حنبل»، «ابن سعد» صاحب «طبقات الکبری»، «نسائی» و «ابو داود» است. او میگوید: کدام صاحب حدیثی است که از کذاب هزار روایت ننوشته باشد!! مهمتر از این در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد هفتم صفحه 226 مطلبی را از «شعبه» نقل میکنند که آن را امیرالمؤمنین فی الحدیث خطاب میکنند!! او میگوید: «ما أعلم أحدا، فتش الحدیث کتفتیشی» ندیدم کسی به اندازه من درباره حدیث تحقیق و جستجو کرده باشد، «وقفت علی أن ثلاثة أرباعه کذب» به این رسیدم که سه چهارم آنها دروغ است. سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، عدد الأجزاء: 23، مصدر الکتاب: موقع یعسوب، [ترقیام الکتاب موافق للمطبوع]، ج 7، ص 226 این قضایا باعث شد که اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در حاشیه قرار گرفتند. کار به جایی میرسد که مردم به خاطر تقرب به خداوند فرزند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را میکشند!! از امام سجاد (علیه السلام) سؤال میکنند: شنیدیم بعد از آنکه امام حسین (علیه السلام) در گودی قتلگاه افتاده بود و توانایی دفاع و رمق در بدن نداشت، تعدادی از مردم با شمشیر و نیزه و چوب و سنگ و کلوخ به جنازه بیرمق پدرت امام حسین حمله میکردند! امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: همه آنها میخواستند به خداوند عالم تقرب بجویند!! زمانی که سنت پیغمبر اکرم از بین رفت، روایات پیغمبر اکرم از بین رفت، چنین اتفاقاتی به وجود میآید. آقای «عقیل بیعقل» میگوید: ما در «صحیح مسلم» داریم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) سه مرتبه در قضیه غدیر فرمودند: "شما را به خدا اهل بیت من را احترام کنید." آیا این رفتار آنان در کربلا، به معنای احترام است؟! اصلاً از کجا معلوم این روایاتی که آنان در مورد حدیث ثقلین بیان میکنند، جزو آن 75 درصد روایات دروغ نباشد؟! اگر راست است، آیا امام حسین (علیه السلام) جزو اهلبیت عصمت و طهارت نیست؟! بر فرض که قاتلین امام حسین (علیه السلام) طبق ادعای شما مدعی شیعه بودند، آیا این افراد سخن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را نشنیده بودند؟! این سی هزار نفری که در کربلا بودند، همه شیعه بودند؟! پس اهل سنت کجا بودند؟! سی هزار شیعه در کربلا جمع شدند و امام حسین (علیه السلام) را کشتند!! معذرت میخواهم اما شما دارید بالاترین توهین را به اهل سنت میکنید. اهل سنت یا خبر نداشتند، یا خبر داشتند و از فرزند پیغمبر اکرم دفاع نکردند؛ در هر دو صورت محکوم هستند. چه شد که تنها «عبدالله بن سبأ» آمد و این همه فتنه به وجود آورد؟! قتل «عثمان بن عفان» و قضیه جنگ جمل تنها به عهده او بود؟! پس این صحابه در آن زمان چه نقشی داشتند؟! به نقل «ابن کثیر» بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) 124 هزار صحابه بودند، آیا آنها عرضه نداشتند که با یک نفر مقابله کنند، آنوقت میخواهند سنت پیغمبر اکرم را حفظ کنند؟! عجیب است!! میگوید: یک نفر بود که چنین فتنهای را ایجاد کرد. پس آقایان اهل سنت و صحابه کجا بودند و چکار میکردند؟! مگر همین صحابه تمام زندگی خودشان را برای پیغمبر اکرم فدا نکردند؟! صحابه که در جنگ «بدر»، «أحد»، «أحزاب» و در جنگهای دیگر فداکاری کردند و دشمنان پیغمبر اکرم را نابود کردند؛ آنوقت شخصی به نام «عبدالله بن سبأ» که نه خداوند او را آفریده است، نه ملائکه به او روزی میدهند و نه در لیست مأمورین عزرائیل قرار دارد؛ این شخص مردم را در قتل عثمان بسیج کرده است، مردم را تحریک به جنگ و جدال میان سپاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و سپاه عایشه و همچنین به کشتن امام حسین (علیه السلام) بسیج کرده است!؟ من نمیدانم این افراد این حرفها را از کجا درآوردند و به چه صورت بوده است؟! صحابهای که نتوانند جواب یک نفر را بدهند، این صحابه به چه دردی می خوردند!؟ حال این بخشی بود و انشاءالله ما در جلسات بعدی آن را مفصلاً مطرح خواهیم کرد. دوستان عزیز بنده تنها یک نکته بگویم که در ذهن مبارک عزیزانمان باشد که تمامی احادیث پیغمبر اکرم به آتش کشیده شد و به کسی اجازه نقل ندادند. نتیجه این کار باعث شد که بنی امیه؛ این شجره خبیثه ملعونه در قرآن کریم که 18 سال با پیغمبر اکرم در مکه و مدینه جنگیده بودند، روی کار بیایند. این کار سبب شد که تمام روایاتی که در مدح اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود کنار برود. همچنین روایات دروغینی که طبق گفته «یحیی بن معین» در آن زمان زیاد بود، روی کار آمد و شروع به ساختن حدیث در وصف خلفا و «یزید بن معاویه» کردند. این کار ادامه پیدا کرد تا جایی که وقتی اهلبیت امام حسین (علیه السلام) به شام میرسند، مردم میگویند: "مگر پیغمبر اکرم غیر از بنی امیه بستگان دیگری هم داشت؟!" زمانی که احادیث سنت پیغمبر اکرم از میان رفت، زمینهسازی آمدن بنی امیه فراهم شد که در رأس آنان «معاویه» بود که تمام فسادها در صدر اسلام به شخص معاویه برمیگردد. مجری: حتی اهل سنت هم به این قضیه تصریح کردند. این مطلب از زبان یکی از علمای اهل سنت نقل شده است. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: علمای اهل سنت کتب زیادی علیه «معاویه» نوشته اند و در این زمینه مطالب فراوانی دارند. بنده همین امروز داشتم از جناب آقای «سامی النشار» کتابی میخواندم که به مطلب جالبی برخوردم. این شخص شیعه نیست. سایتی که ملاحظه میکنید، سایت «ویکی پدیا» هست که شرح حال عموم مردم را مینویسد. در این سایت نوشته شده است: «علی سامی النشار أحد کبار المفکرین الإسلامیین فی القرن العشرین، کان عالما کبیرا شافعی المذهب» سپس در ادامه زندگینامه او، پس از آن اسامی استادان و شاگردان او و در نهایت تألیفات او را نقل کرده است. همین شخص کتابی به نام «نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام» دارد که بخش دوم آن «الجزء الثانی نشأة التشیع و تطوره» نام دارد و چاپ هشتم است. ایشان در آنجا در رابطه با معاویه میگوید: قضیه به جایی رسید که معاویة بن أبی سفیان سر کار آمد؛ «هذا الثنوی المجوسی الّذی لم یؤمن أبداً» این معاویه بت پرست مجوسی هرگز ایمان نیاورده بود. سپس در ادامه مطالبی میگوید تا جایی که میگوید: «فإنّ الرجل لم یؤمن أبداً بالإسلام» این شخص هرگز به اسلام ایمان نیاورده بود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبه 16 نهج البلاغه در این مورد قسم یاد میکنند و میفرمایند: «فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکفْر» قسم به خدایی که هستی را آفرید، معاویه و دیگر طلقا هرگز مسلمان نشدند. آنان تظاهر به اسلام کردند و کفر خودشان را مخفی کردند. نهج البلاغة؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق: صبحی صالح ، ص 374، خ 16 همچنین «عمار» هم در جنگ صفین همین مسئله را بیان کرد؛ حال این شخص بیعقل میگوید: "سپاه معاویه با سپاه علی پشت سر همدیگر نماز میخواندند"، اگر به این شخص بیعقل بگوییم، واقعاً به بیعقلان توهین کردهایم!! «عمار» از سپاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میگوید: افرادی که در برابر ما هستند، کفار هستند و اصلاً مسلمان نیستند. اگر در فتح مکه تظاهر به اسلام کردند، دروغ گفتند. این قضیه بماند، ما انشاءالله مفصل در این قضیه صحبت میکنیم. این قضیه باعث شد تا بنی امیه روی کار بیایند و این اختلاف و درگیری و جنایت که بالاترین جنایت آن شهادت جانسوز و مظلومانه و غریبانه سیدالشهدا (علیه السلام) اتفاق بیفتد. مجری: حضرت استاد از شما متشکرم و از فرمایشات شما ممنونم. بههرحال خیلی از اتفاقات باید ریشهیابی شود که مهمترین آن واقعه کربلا است که واقعه بسیار مهمی است. شیعیان و اهل سنت باید بیشتر نسبت به این فاجعه تأمل کنند. دلیل اینکه ما این برنامهها را تقدیم حضور شما میکنیم، این است که به صورت مستند و مستدل ببینیم ریشههای این فاجعه که پس از 50 سال از شهادت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) اتفاق افتاد چه بوده است. انشاءالله در این ایام که در عزاداریها شرکت میکنید، برای خادمان آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در «شبکه جهانی ولایت» دعا کنید. امشب شبی است که نسبت به حضرت مسلم بن عقیل عرض ارادتی میشود. سلام ایزد منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل بینندگان عزیز از همراهی شما ممنونیم. باز هم فرارسیدن شب اول محرم را خدمت شما تسلیت عرض میکنیم. انشاءالله هرکجا هستید برای تعجیل در ظهور آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنید. واقعاً در این عزاداریها صاحب عزا را فراموش نکنیم. انشاءالله در اول مجالس یادی از آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشیم. تماس بینندگان برنامه: آقای غفاری از قم از شیعیان عزیز و گرامی پشت خط هستند. سلام علیکم و رحمة الله، خدمت شما تسلیت عرض میکنم: بیننده (آقای غفاری از قم – شیعه): عرض سلام و ادب و احترام دارم به محضر مجری توانمند و عزیز جناب آقای حسینی و استاد بسیار ارجمند و گرانقدر و دوست داشتنی. بنده حقیر امشب بعد از تلاش بسیار این افتخار را دارم که به خدمت شما برسم و سؤالاتی از محضر شما بپرسم. بنده هم خدمت شما و حضرت استاد فرارسیدن ماه محرم را تسلیت و تعزیت عرض میکنم. مجری: آقای غفاری از شما ممنونم، انشاءالله که موفق و مؤید باشید. بیننده: حاج آقای قزوینی من دوتا سؤال از محضر شما داشتم. سؤال اول در رابطه با آیه 29 سوره مبارکه اسراء است که خداوند متعال فرموده است که هرگز بیش از حد بخشش و انفاق نکنید و دست خودتان را باز نگذارید. آیا این آیه با جریان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و فرزندان مبارک ایشان امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) که روزه گرفتند و افطاری خودشان را بخشش کردند تضاد ندارد؟! سؤال دوم این است که چرا ما برای امام حسین (علیه السلام) گریه بکنیم؟! در حال حاضر شبکههای وهابی این شبهه را مطرح میکنند که مگر امام حسین (علیه السلام) خودشان شهادت را انتخاب نکردند؟! مگر با این شهادت به بهشت نرفتند؟! مگر حضرت علی (علیه السلام) با شهادت خودشان نفرمودند «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکعْبَة»؟! مگر امام حسین (علیه السلام) حضرت زینب (سلام الله علیها) را دعوت به صبر نفرمودند؟! پس ما چرا گریه میکنیم؟! حاج آقا سؤال آخر من از شبکههای وهابیت به ویژه آقای «ملازاده» است که به ما اجازه سؤال پرسیدن نمیدهند. حاج آقای قزوینی شما این حدیث را برای آنان پیدا کنید، زیرا آقای «عقیل» میگوید: ما حدیث متواتر ضعیف داریم!! مگر در این متواترهای ضعیف آنان نفرموده است که از فرزندان پیغمبر اکرم، شخصی به نام مهدی میآید؟! چطور شد که در اینجا حضرت مهدی را خدا انتخاب کرد، اما زمانی که به حضرت علی (علیه السلام) رسیدیم، ایشان را مردم انتخاب کردند؟! آیت الله دکتر حسینی قزوینی: آقای غفاری شرط ما این بود کسی که روی خط میآید یک روایت ولو با آدرس در استدلال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر حقانیت خودشان بیان کند. حضرتعالی روایت را بفرمایید تا بنده جواب شما را بدهم. بیننده: حاج آقا من هیئت رفته بودم و همان لحظهای رسیدم که زنگ زدم و دیگر وقت نداشتم مطالب قبلی شما را بشنوم. شما جواب سؤالات را بفرمایید، بنده هم اگر روایت بلد باشم خدمت شما عرض میکنم. مجری: حضرت استاد فرمودند امیرالمؤمنین نسبت به امامت و خلافت و حقانیت خودشان عبارت یا مطلبی دارند یا نه؟! آیت الله قزوینی امروز به طور مفصل روی این قضیه بحث کردند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: شما از نهج البلاغه خطبه یا جملهای از زبان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر حقانیت و امامت آن حضرت برای ما بیان کنید. بیننده: حاج آقا الآن حضور ذهن ندارم که الآن از نهج البلاغه روایتی را از حفظ بگویم. اگر قبلاً میدانستم، میتوانستم روایت استخراج کنم؛ اما الآن حضور ذهن ندارم. اگر شما بفرمایید بنده یادداشت میکنم و از محضر شما استفاده میکنم. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: ما در اینجا دو روایت آوردیم؛ یکی از خود «نهج البلاغه» و دیگری از کتاب «کافی» جلد هشتم در چاپ هشت جلدی صفحه 343 و در چاپهای بیروت صفحه 183 آوردیم. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این روایات میفرمایند: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم من را برای امامت نصب کردند. همچنین امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبه دوم از کتاب «نهج البلاغه» فرمودند: خلافت و وصایت متعلق به آل محمد است، الآن که مردم بعد از قتل عثمان من را انتخاب کردند حق به حق دار رسید و خلافت به جایگاه اصلیاش منتقل شد. منظور امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این است که خلیفه واقعی من بودم، تا الآن خلافت غصب بود و الآن حق به حقدار رسید. روایتی که در کتاب «کافی» وارد شده است، مربوط به زمانی است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مشغول غسل پیغمبر اکرم بودند. آن حضرت زمانی که خبر سقیفه بنی ساعده را شنیدند، این روایت را برای سلمان نقل کردند. بیننده: آقای قزوینی من شاید نتوانستم منظور خود را به عرض شما برسانم. مجری: آقای غفاری عزیز توضیحات حضرت استاد در مقابل سؤالی بود که از حضرتعالی پرسیدند. انشاءالله سؤال شما را مطرح میکنم و پاسخ را دریافت میکنید. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: انشاءالله زمانی که عزیزان ما روی خط میآیند، بزرگواری کنند در این ده شب حداقل یک یا دو روایت از زبان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر امامت آن حضرت برای ما بیان کنند. هدف ما این است که بچه شیعهها از 4 ساله تا پیرمردهای 120 ساله حداقل یک یا دو روایت از کتاب «نهج البلاغه» یا از کتاب «کافی» یا از کتاب «شیخ صدوق» از زبان خود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در حقانیت آن بزرگوار در ذهنشان باشد. بیننده: بنده همین الآن میتوانم ده آیه از قرآن کریم بشمارم که حقانیت حضرت علی (علیه السلام) را ثابت کند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: موضوع بحث ما روایتی از زبان خود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. وهابیت امروز ادعا میکند: "اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خلیفه بودند، چرا خودشان آن را بیان نکردند؟!" ما باید در برابر شعار آنان جواب بدهیم. زمانی که در جنگ بدر مشرکین از جمله معاویه و ابوسفیان یک طرف بودند و میگفتند: «اعْلُ هُبَلُ» و پیغمبر اکرم در طرف دیگر بودند و میفرمودند: «اللَّهُ أَعْلَی وَ أَجَلُّ» تفسیر القمی، نویسنده: قمی، علی بن ابراهیم، محقق / مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 1، ص 117، باب 3 سورة آل عمران مدنیة و هی مائتا آیة 200 همانطور که پیغمبر اکرم شعاری مناسب شعار کفار قریش بیان میکردند، بچه شیعههای ما هم باید در برابر شبهات آنان جوابهای دقیق داشته باشند. آنها میگفتند: «لَنَا الْعُزَّی وَ لَا عُزَّی لَکم» پیغمبر اکرم در جواب میفرمودند: «اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَی لَکمْ» الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274 از این کار پیغمبر اکرم نتیجه میگیریم که باید شعار در برابر شعار و جواب در برابر شبهه مطرح کنیم. امروز باید بچه شیعههای ما به قدری قوی باشند که عرصه را بر فرزندان بنی امیه و فرزندان معاویه و یزید تنگ کنند. باید کاری کنیم تا این افراد حتی از زن و فرزند خود هم خجالت بکشند و نگویند: "اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خلیفه بود، چرا نگفت من خلیفه هستم!" مجری: جناب آقای غفاری بسیار از شما ممنونیم. عزیزانی که روی خط تشریف میآورند، سعی کنند اگر عبارتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در ذهنشان هست حتماً بفرمایند. سایر شبها هم حضرت استاد دستور فرمودند با این کیفیت و این موضوع پیش برویم. آقای صدرالدین از رشت سلام علیکم و رحمة الله: بیننده (آقای صدرالدین از رشت – شیعه): سلام علیکم و رحمة الله جناب آقای حسینی مجری محترم و همچنین خدمت جناب آقای دکتر حسینی قزوینی سلام عرض میکنم و ایام محرم را خدمت برادران عزیز و همه مسلمین جهان تسلیت عرض میکنم. مجری: ما هم خدمت شما تسلیت عرض میکنیم. بیننده: من یک سؤال از جناب آقای دکتر قزوینی داشتم. به قول فرمایش ایشان که میفرمایند بحث علمی کنیم، ما احتجاج و با منطق بحث کنیم. این سؤال برای خودم مطرح شده است. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: آقای صدرالدین ابتدا به سؤال ما پاسخ بدهید؛ آیا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خودشان برای خلافت و امامت خودشان استدلال کردند یا خیر؟! بیننده: مثلاً در «کلمات قصار نهج البلاغه» کلمه 147 حضرت علی (علیه السلام) مبنی بر اینکه زمین از حجت خالی نیست. همچنین در خطبه 46 «نهج البلاغه» حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در مورد جایگاه امامت بر روی زمین فرمودند که ریسمانها را به هم جمع میکنند و اگر آن نباشد ریسمانها از هم پاشیده میشود. همچنین حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نامهای به معاویه در مورد فضائل اهلبیت (علیهم السلام) نوشتند و در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) صحبت کردند که سید زنان عالم هستند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: نه؛ روایتی نقل کنید که حضرت در مورد امامت خودشان بیان فرموده باشند. روایتی بیان کنید که امیرالمؤمنین به صراحت بفرمایند که من خلیفه پیغمبر اکرم هستم. بیننده: خودتان خطبه دوم «نهج البلاغه» را فرمودید. من امشب متن عربی روایت را حفظ میکنم. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: معلوم میشود که اطلاعات شما خوب است. بیننده: بنده حافظ قرآن هستم و علاقمند هستم که این مطالب را حفظ کنم. به جهت اینکه شما امشب فرمودید حتماً این روایت را حفظ میکنم. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: دست شما درد نکند، خداوند انشاءالله به شما جزای خیر عنایت کند. من در خدمت شما هستم. بیننده: خواهش میکنم. سؤالی که میپرسم برای بنده پیش آمده است و یکی دو مرتبه شما در خفا به آن پاسخ دادید، اما بنده قانع نشدم. ما معتقدیم که مؤمنین بر خداوند متعال توکل میکنند و میدانیم که خداوند متعال هست که نور را بر قلبهای کسی که اهل آن باشد. طبق فرموده قرآن کریم اگر خداوند متعال بخواهد نور را بر قلبهای انسان میزند و انسان را هدایت میکند. زمانی که ما میدانیم مسئله امام حسین (علیه السلام) مسئلهای فوقالعاده خاص در اسلام است؛ به طوری که ما معتقدیم که در روایات وارد شده است زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور میکند، در دومین جمله، خودشان را پسر آن شهیدی خطاب میکنند که عطشان کشته شد. این مسئله به قدری اهمیت دارد که حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) در روز اولی که میخواهند ظهور بفرمایند، این مسئله را بیان میکنند. بنابراین همه میدانند که مسئله امام حسین (علیه السلام) فوقالعاده حساس است. بنده سؤالم این است زمانی که ائمه طاهرین (علیهم السلام) میآیند حدیث یا زیارتی را نقل میکنند و این واقعاً نور خداوند است که باید به گوش همه مردم زمین برسد. بنابراین اگر ما با فتوای ذهنی خودمان به جهت مصلحت اندیشی این مسئله را پنهان کنیم، شاید به دلیل اینکه کلام نور است اگر ما مصلحت اندیشی کنیم آن را بدتر خراب کنیم؛ زیرا خداوند متعال است که میخواهد آن را بزرگ کند و جلوه بدهد. مجری: آقای صدرالدین عزیز برادر بزرگوار مقداری مقدمات را کنار بگذارید و سؤال اصلی را خیلی رُک مطرح کنید. چرا شما زیارت عاشورا را در شبکه ولایت پخش نمی کنید!؟ بیننده: شما زیارت عاشورا را در شبکه خودتان پخش نمیکنید با این تفکر که احساس میکنید شاید اینطور بیشتر به مصلحت باشد. سؤالی که در ذهن بنده ایجاد شده است، این است: اگر ذهن ما در برابر کلام معصوم اجتهاد میکند، آیا عقلا و منطقاً این اقدام نوعی گناه محسوب نمیشود؟! اگر اعتقاد داریم که خداوند حامی دین هست و این دین را نشر میدهد و میآییم این کار را از خودمان انجام میدهیم، آیا همانند کارهای صدر اسلام نیست که احادیث پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را به خاطر یک سری مسائل شخصی به آتش میکشند؟! مجری: مقدمات آقای صدرالدین مقداری طولانی شد. ایشان میگویند: آیا اینکه شما زیارت عاشورا را پخش نمیکنید و آن را مصلحت اندیشی قلمداد میکنید، گرفتن جلوی حق و حقیقت هست یا نیست؟! آیت الله دکتر حسینی قزوینی: ببینید برادر بزرگوارم امروز مسائلی وجود دارد که در جهان اسلام چه بسا زدن یک حرف حق فتنه ایجاد میکند، شیعیان و اهل سنت را به جان هم میاندازند و اهل سنت را به طرف وهابیت میکشاند. اگر شما در جایی نماز بخوانید و همین نماز خواندن شما سبب شود که مسلمانی مورد اهانت قرار بگیرد یا به قتل برسد؛ آیا نماز خواندن شما صحیح هست یا نیست؟! دیگر از نماز بالاتر نداریم. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل) فتنه آنان از این کشتار شما شدیدتر بود. سوره بقره (2): آیه 191 اوایل انقلاب که آقای «قطبزاده» رئیس صدا و سیما بودند، در قم خیابان دورشهر منزل آقای «اشراقی» داماد امام (رضوان الله تعالی علیه) بودیم و آیت الله یزدی هم حضور داشتند. بنده که در آن مجلس حضور داشتم، شاهد بودم که گفتند: نظر امام خمینی این است که در صدا و سیما زیارت عاشورا پخش نشود! در شهرهایی که اهالی آن شیعیان هستند، خواندن و پخش زیارت عاشورا هیچ اشکالی ندارد؛ اما بحث اینکه ما کوتاه بیاییم تا حق به مردم نرسد اینطور نیست. بعضی از افراد شبهه وارد کرده بودند که سند زیارت عاشورا اشکال دارد. ما با حدود 7 سند صحیح ثابت کردیم که زیارت عاشورا صحیح است. بنده با جناب آقای «بیآزار شیرازی» که قبلاً استاد محترم دانشگاه ادیان بودند، مناظره مفصلی داشتم. ایشان میگفت: "لعنهای آخر اضافه شده است و در کتب «شیخ صدوق» وجود ندارد"؛ بنده برای ایشان با دلیل محکم ثابت کردم که ایشان اشتباه میکنند. بحث دیگر این است که ما تابع نظر مراجع بزرگوارمان هستیم. آنها قطعاً از بنده و جنابعالی بیشتر خیرخواه اسلام هستند و بیشتر غم اسلام و شیعه را میخورند. آن بزرگواران مصالحی را ملاحظه میکنند که شاید به ذهن بنده و جنابعالی نرسد. این موارد کوتاهی از حق نیست؛ بلکه رعایت مصالح است. شما مشاهده کنید که شیعه و اهلل سنت معتقد هستند که «حجر اسماعیل» جزو خانه خدا بوده است. زمانی که از رسول گرامی اسلام میپرسند: چرا «حجر اسماعیل» را وارد خانه خدا نمیکنید؟! آن حضرت میفرمایند: اگر آنجا را وارد خانه خدا کنم، صحابه من مرتد میشوند و از دین برمیگردند. «عبدالله بن أبی» سرکرده منافقین است که دهها جنایت کرده است. اطرافیان به رسول گرامی اسلام خطاب میکنند: یا رسول الله! اجازه بدهید ما این منافق را بکشیم، زیرا کشتن منافق واجب است. حضرت در جواب میفرمایند: «دَعْهُ لَا یتَحَدَّثُ الناس أَنَّ مُحَمَّدًا یقْتُلُ أَصْحَابَهُ» الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1861، ح 4622 حضرتعالی که الحمدلله اهل تحقیق هستید، همین واژه را در برنامههای اسلامی بزنید؛ آن زمان مشاهده میکنید که در چندین مورد زمانی که جاسوس یا منافقی را میگرفتند و میخواستند او را بکشند، پیغمبر اکرم از کشتن او اجتناب میفرمودند. مهمتر از همه اینها بنده یک سؤال از شما میپرسم که میتوانید الآن به آن جواب ندهید و بعداً جواب بدهید. خداوند عالم در قرآن کریم فرمودند: (وَ مِمَّنْ حَوْلَکمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظِیم) و بعضی از بادیهنشینان که اطراف شمایند منافقاند، و همچنین بعضی از اهل مدینه، که در نفاق فرو رفتهاند، تو ایشان را نمیشناسی، ما میشناسیمشان، بزودی دوباره عذابشان خواهیم کرد، و آن گاه بسوی عذابی بزرگ برده میشوند. سوره توبه (9): آیه 101 خداوند متعال در این آیه شریفه اسامی منافقین را به پیغمبر اکرم نداده است و این حق را از پیغمبر اکرم پنهان فرموده است. آیا شما میتوانید به خداوند اشکال بگیرید که اسامی منافقینی که در آینده فتنهها درست کردهاند، از پیغمبر اکرم مخفی کرده است؟! بیننده: جناب دکتر قزوینی بنده امیدوارم که برنامه امشب شما را برادران اهل تسنن همگی دیده باشند، زیرا واقعاً برنامه عجیبی بود و شما حجت را تمام کردید. اگر کسی بخواهد کلام رسول الله را لگدکوب کند، حجت بر تمام اهل عالم تمام میشود. من امیدوارم برادران اهل تسنن مقداری به احادیثی که شما امشب بیان کردید، فکر کنند؛ زیرا واقعاً نور و روشنایی بود و حجت را برای همه تمام کرد. از شما هم تشکر میکنم. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: بنابراین با وجود توضیحاتی که بیان شد، شما قانع شدید؟! بیننده: صددرصد. استاد ما هرچیزی که یاد گرفتیم از شما یاد گرفتیم، خدا به شما خیر عطا کند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: بچه شیعههای ما هم باید این مطالب را یاد بگیرند. ما این کار را از خداوند متعال یاد گرفتیم، زیرا خداوند متعال اسامی منافقین را از پیغمبر خود مخفی کرده است. مجری: آقای صدرالدین عزیز گاهی مواقع سوء برداشتهایی میشود. اعتقادات شیعه اظهر من الشمس است، در مورد زیارت عاشورا که واضح و مشخص و مبین است. اگر جان ما شیعیان را بگیرند هم حاضر نمیشویم زیارت عاشورا را کنار بگذاریم. ممکن است در یک موضعی نخواهیم روی پخش آن در شبکه تأکید کنیم، اما این زیارت عاشورا با گوشت و پوست و خون ما عجین شده است. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: ما تابع نظر مراجع هستیم. ما دیروز در اصفهان صحبت داشتیم که بحث قمه زنی پیش آمد. گفتم: قبل از انقلاب هرکسی از بنده در مورد قمه زنی سؤال میکرد، بنده میگفتم که امروز قمه زنی به ضرر شیعه است و باعث کشاندن بچه شیعهها به طرف وهابیت میشود. با تمام این حال نظر آن دسته از مراجعی که میگویند: "قمه زنی خوب است" یا "قمه زنی مستحب است" به آن احترام میگذاریم و در عین حال نظر مراجعی هم که میگویند: "قمه زنی حرام است" را هم روی چشممان میگذاریم و به آن احترام میگذاریم. اینکه بعضی از افراد طرفدار این هستند که مرجع دیگر را مورد حمله قرار بدهند، این کارشان اشتباه است. حتی در یکی از این شبکهها میزگردی را تشکیل داده بودند، ما هم پیام دادیم که شما لازم نیست چند نفر را جمع کنید که همه هم موافق باشند. حداقل چند نفر از مخالفین قمه زنی را هم بیاورید که حرف بزنند و مخاطبین شما بشنوند. این افراد حاضر نشدند از ما دعوت کنند تا به آنجا برویم. از طرف دیگر مداحی که طهارتش را بلد نیست در همان جلسه به مراجع جسارت میکند. آیا این کار صحیح است؟! مجری: استاد از شما متشکرم، آقای صدرالدین از شما ممنونم. بنده از عزیزانی که پشت خط هستند عذرخواهی میکنم، زیرا میخواهیم به پاسخ سؤالات آقای غفاری برسیم. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: به دلیل اینکه آقای غفاری به سؤالات ما پاسخ ندادند، ما هم به سؤالات ایشان پاسخ نمیدهیم. بنده از اول گفتم اگر کسی به سؤالات ما پاسخ ندهد، ما به سؤالات او پاسخ نمیدهیم. بنده در این ماه محرم پنج یا شش برنامه دارم. برنامه بنده این است که هر عزیزی میخواهد روی خط بیاید، ما قدم او را روی چشم میگذاریم، اما بشرطها و شروطها و جواب ما من أهم شروطها!! اگر کسی الآن تماس گرفته است روی خط بیاید. مجری: بنده چون به اتاق فرمان گفتم که دیگر تماس نگیرند، تماسی برقرار نمیشود. حال اجازه میفرمایید که من سؤال ایشان را به عنوان سؤال مطرح کنم؟! آیت الله دکتر حسینی قزوینی: بفرمایید شما مطرح کنید. آیا بخشش سه روزه امیرالمؤمنین و خانواده ایشان؛ با آیات قرآن منافات دارد!؟ مجری: سؤال این است که طبق فرمایش قرآن کریم نه اینقدر دست را به گریبان محکم بچسبان که کنایه از خساست باشد و نه دست را به صورت کامل باز بگذارید. آیا این فرمایش قرآن کریم منافاتی دارد با بذل و بخششی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشتند که سوره دهر برای آن بزرگواران نازل شده است؟! آیت الله دکتر حسینی قزوینی: از طرفی دیگر در قرآن کریم: (وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِم) مهاجرین را بر خود مقدم میدارند. سوره حشر (59): آیه 9 در جواب آن آیه شریفه وارد شده است که خیلی واضح و روشن است. بحث ایثار به معنای از خود گذشتگی است. آن بزرگواران سه شبانه روز افطار خودشان را برای دیگران ایثار میکنند که جواب این آیه در قرآن کریم واضح است. آیا نوحه سرایی برای امام حسین(علیه السلام) خلاف شرع است!؟ در رابطه با نوحه سرایی بود که من به شما جواب میدهم. ببینید برادر بزرگوارم اتفاقاً در جلسه دیروز هم یکی از سؤالاتی که این آقایان علما از من سؤال کردند، این بود که شما میگویید که امام حسین به بهشت رفته است و بهشت رفتن که اصلاً ناراحتی ندارد. اولاً ما بارها گفتیم که توهین به مقدسات اهل سنت خلاف شرع و حرام است و در آن هیچ شکی نیست. زمانی که بعضی از عوام الناس جشن «عمر کشان» میگیرند و در روز قتل عمر شادی میکنند، شما ادعا میکنید: "این افراد بیدین و لامذهب هستند و قتلشان واجب است." شما چرا این حرف را میزنید؛ درحالی که معتقدید که عمر کشته شد و به بهشت رفت؟! اگر اینطور باشد باید برای کشته شدن عمر شادی کرد، چرا شما در روز قتل عمر شادی نمیکنید؟! چرا در روز قتل ابوبکر شادی نمیکنید؟! چرا روز قتل عثمان شادی نمیکنید؟! مگر شما نمیگویید که این افراد به بهشت رفتند؟! اگر شما واقعاً راست میگویید اولاً باید خودتان به آن عمل کنید! مجری: حتی زندانیان داعشی که اینها دارند و طرفدار آن هستند زمانی که اعدام میشوند، این افراد دیگر واویلا به راه میاندازند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: حتی یک مرتبه در شبکههای شیعه به عایشه توهینی شده بود که این هق هق گریه میکردند. به علاوه جواب دیگر این است که ما تابع اهلبیت (علیهم السلام) هستیم. مشاهده کنید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) زمانی که پیغمبر اکرم میخواستند از دنیا بروند، نوحه سرایی میکردند و میفرمودند: «یا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ یا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ» الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1619، ح 4193 حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) علی رغم اینکه میدانستند که پیغمبر اکرم به بهشت میروند، نوحه سرایی و گریه میکردند. آن بزرگوار همچنین پس از شهادت پدر بزرگوار خود در کنار قبر آن حضرت نوحه سرایی میکردند. همچنین آقایان میگویند که صدیقه طاهره (سلام الله علیها) میفرمایند: «صبت علی مصائب لو أنها ... صبتْ علی الأیام صرن لیالیا» نزهة المجالس ومنتخب النفائس، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان الصفوری، دار النشر: دار المحبة - دار آیة- بیروت - دمشق - 2001 / 2002، الطبعة: لا یوجد، تحقیق: عبد الرحیم مارد ینی، ج 2، ص 387، باب وفاة النبی به علاوه آقایانی که میگویند: "نوحه سرایی بدعت است"، " کسی برای شخصی که از دنیا رفته است، نباید نوحه سرایی کند" نوحه سرایی عایشه برای پدرش چه معنایی دارد؟! در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است: «وقد أَخْرَجَ عُمَرُ أُخْتَ أبی بَکرٍ حین نَاحَتْ» همگی داشتند برای ابوبکر نوحهسرایی میکردند. الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 852، ح 2287 همچنین در کتاب «فتح الباری شرح صحیح البخاری» به طور مفصل نقل شده است: «لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح» فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 5، ص 74 عایشه که ادعا میکند پدرش به بهشت رفته است، برای چه نوحه سرایی میکرد؟! ما هرچه از شبکههای وهابی سؤال میکنیم، کسی جواب ما را نمیدهد؛ حتی آقای «ملازاده» دانشمند جهان معاصر میگوید: من بلد نیستم جواب شما را بدهم! همچنین در کتاب «مسند أحمد» جلد ششم با سند صحیح وارد شده است که مینویسد: وقتی پیغمبر اکرم از دنیا رفت؛ «وقمت ألتدم مع النساء واضرب وجهی» من و همسران پیغمبر با همدیگر سینه میزدیم و من به صورتم میزدم. آیا این کار آنان بدعت بوده است؟! اتفاقاً یکی از طلبهها پرسید: این افراد در اول روایت میگویند: «فمن سفهی وحداثة سنی» مسند الإمام أحمد بن حنبل، المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، الناشر: مؤسسة قرطبة – القاهرة، الأحادیث مذیلة، بأحکام شعیب الأرنؤوط علیها، ج 6، ص 274، ح 26391 اگر این چنین در نظر بگیریم، در آن زمان عایشه حداقل 18 سال داشته است که به نظر ما 27 سال داشته است. بر فرض به فرمایش خود آقایان که 18 سال داشته؛ آیا یک زن 18 ساله بچه است؟! اگر واقعاً «فمن سفهی وحداثة سنی» را در اینجا معیار در نظر بگیریم، 2200 روایتی که از عایشه نقل میکنند، همگی زیر سؤال میرود. در اینجا قاعده «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» صدق میکند. از طرف دیگر ما برای خودمان دلیل داریم. رسول گرامی اسلام برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری کرده است، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای امام حسین عزاداری کرده است، امام حسن و دیگر ائمه طاهرین هم عزاداری کردهاند. اولین بنیانگذار عزاداری برای امام حسین (علیه السلام)، ائمه طاهرین (علیهم السلام) بودهاند. انشاءالله دوستان ما از این به بعد هرشب یک روایت از ائمه طاهرین (علیهم السلام) درباره گریه و عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) نقل خواهند کرد. مجری: حضرت استاد از شما متشکرم و ممنونم از مطالبی که فرمودید. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: من به احترام شما به این سؤالات پاسخ دادیم؛ وگرنه ما گفتیم در برنامه ما هرکسی جواب ما را ندهد، ما حرف ایشان را میشنویم و احترام میگذاریم اما از پاسخگویی به سؤالشان معذوریم. مجری: انشاءالله از جلسه آینده شیعیان عزیز به این مورد توجه کنند. آیت الله دکتر حسینی قزوینی: شما هم تذکر بدهید که شیعهای که میخواهد روی خط بیاید، باید روایتی از استدلال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به امامت خودشان را برای ما بخوانند. بنده حدود 20 تا 25 جلسه در مورد این مبحث صحبت کردیم. فایل این مبحث در سایت «شبکه جهانی ولایت» تحت عناوین مختلفی همچون: استدلال امیرالمؤمنین بر امامت خویش، استدلال امیرالمؤمنین به حدیث غدیر، استدلال امیرالمؤمنین به حدیث ثقلین، استدلال امیرالمؤمنین به حدیث غدیر، استدلال امیرالمؤمنین به حدیث خلافت، استدلال امیرالمؤمنین به حدیث وصایت، استدلال امیرالمؤمنین به آیه ولایت. ما تمام این موضوعات را از کتب شیعه و سنی نقل کردیم؛ دوستان میتوانند به سایت مراجعه کنند و دو یا سه روایت حفظ کنند. خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی سیدالشهدا (علیه السلام) فرج مولای ما ولی عصر نزدیک بگردان، همه ما را از یاران خاص و سربازان فداکارش قرار بده، قلب مقدسش از ما راضی بگردان، ما را مشمول دعاهای ویژه آن بزرگوار قرار بده. خدایا به حق آقا امام حسین (علیه السلام) رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما، حوائج حاجت مندان روا نما. خدایا حوائج ما و حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت»، حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً حوائج ولایت یاوران به آبروی امام حسین (علیه السلام) برآورده نما، دعاهای ما را به اجابت برسان. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. |