توبه زبیر عاصى.
آوردهاند که مردى از نزدیکان سلطان محمود- که او را زبیر عاصى مىگفتند- مردى خونخوار و بدکردار و به ظلم و فسق مشهور بود. روزى به شکار رفته بود و هوا بسیار گرم بود. در مراجعت از شکار، گذارش به نزدیک عبادتگاه مرد عارفى افتاد. از اسب فرود آمد و بدانجا رفت و سلام کرد. شیخ جواب او را نداد. لحظهاى نشست، سپس پرسید:
چرا جواب سلام مرا ندادى و به قول خدا و رسول صلى الله علیه و آله عمل نکردى. شیخ فرمود: من به حکم خدا و رسول عمل کردم که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس به ظالمى سلام کند از روى اختیار، ایمان از او برود و بازگشت نکند تا چهل روز». خداوند غافل نیست از عمل ظالمان و فاسقان و آنچه مىکنند، مىبیند و مىداند. این کلام پر الهام در دل زبیر عاصى اثر کرد و دل سختش چون موم نرم شد. زبیر گفت: اى مرد بزرگوار! نصیحتى که مجرمان و عاصیان را به راه آورد و ایشان را به کار آید، بفرمایید که از نفس مبارک شما اثر بخشد. فرمود: اى زبیر بدان که خداى را دو سراى است: یکى باقى و دیگرى فانى. بهتر آن است که به سراى فانى سر فرود نیاورى و نظر بر عالم باقى دارى که گفتهاند: «رأس کلّ خطیئة حبّ الدنیا».
ملک عقبى خواه کوخرّم بود ذره زان چون همه عالم بود
جهد کن تا در میان این نشست ذره زان عالمت آید به دست
چون زبیر این موعظه شنید، بگریست، و در آن مجلس به شرف «توبوا الى اللَّه توبة نصوحا» مشرّف گردید. در همان اوقات توفیق، رفیق او گشته احرام زیارت بیت اللَّه الحرام بست و روانه مکه معظمه شد و توبهاش را کامل نمود در جرگه مردان حق وارد گردید.[1]
پی نوشت:
[1] . کلیات جامع التثمیل، ص 132- 134