غایت شناسی تربیتی امام حسین علیه السلام درجریان واقعۀعاشورا
مقدمه
مکتب حسینی مکتب جامعی با اهداف متعالی و مبتنی بر اصول و مبانی متقن نشئت گرفته از معارف الهی است. امام حسین (ع) احیاگر حیات معقول بشر و زنده کنندة اسلام نبوی و سیرة علوی است. سیدالشهدا (ع) اسلام رو به اضمحلال نبوی را زنده کرد تا پرچم اسلام ناب محمدی تا همیشه تاریخ در اهتزاز باشد و مصداق این جملۀ نبی اکرم (ص) بر همگان عیان گردد: «حسین منی و أنا من حسین» (ابن قولویه، ١٣٥٦ق: ٥٣، فیروزآبادی، ١٣٩٢ق ج ٣: ٢١٦؛ صابری یزدی، ١٣٧٥: ١٤٥، طبرسی، ١٣٩٠ق: ٢١٧). قاضی عیاض، یکی از علمای بزرگ اهل سنت در ذیل این حدیث می گوید: «گویا رسول خدا صلیالله علیه وآله به نور وحی آنچه را میان حسین (ع) و آن قوم واقع شدنی بود، میدانست و تعمدا نام حسین را برد و اعلام کرد که او و حسین از نظر وجوب محبت و حرمت معرض و محاربه ، چون شخص واحدند» (ابن العربی، بیتا، ج ٤: ٣٣٩؛ المناوی، ١٣٩١ق، ج ٣: ٣٨٧). در حالی که این یگانگی تنها از حیث محبت و حرمت تعرض و محاربه نیست بلکه مبین آن است که بقای دین و آیین اسلام به وسیله حسین بن علی- علیه السلام - است «اسلام را تا حالایی که شما می بینید سید الشهدا زنده نگه داشته است» (موسوی الخمینی، ٧١-١٣٦١، ج ١٣: ١٥٣) و مکتب حسینی مکتب بالندگی و تعالی انسان هاست. این مکتب، تبیین کنندة رویکردی فراتاریخی و فراجغرافیایی است که روح حیات معقول را به کالبد انسان های تشنه حقیقت خواهد دمید؛ زیرا نهضت حسینی آغاز یک انقلاب تربیتی است که بر مبنای اصول دین مبین اسلام شکل گرفته است. این واقعۀ مهم ، به عنوان بخشی از زندگی امام حسین (ع) عرصۀ ظهور و بروز اصول، اهداف و شیوه های تربیتی منبعث از تعالیم الهی است. بر این اساس، سیرة سیدالشهدا در جریان این نهضت عظیم که در نوع خود یک انقلاب تربیتی منحصر به فرد است، میتواند الگویی جامع برای تدوین منشور تربیت اسلامی باشد؛ زیرا کربلا بعثت دوباره ارزش های اسلامی و انسانی است. بنابراین نگرش حماسی و عاطفی محض به واقعۀ کربلا، جفایی است مضاعف بر آفریندگان این حادثۀ عظیم؛ چرا که «حسین یک مکتب است و پس از شهادتش زنده تر میشود» (مطهری، ١٣٧٨، ج ١: ٢١ ). بدین ترتیب، مرثیه سرایی و تهییج عواطف مردم برای احیای مکتب حسینی کافی نیست، بلکه با احیای ابعاد تربیتی واقعه عاشورا که طی بیش از چهارده قرن مهجور مانده است، باید در راه تحقق اهداف متعالی سیدالشهدا تلاش شود؛ همچنان که ایشان در آغاز حرکت انقلابی خود، اهداف تربیتی خود را برای مخاطبانشان به روشنی تبین کردند: «أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمه جدی أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی؛ همانا من به منظور تباهیگری و خودخواهی و فساد و ستمگری قیام نکرده ام و تنها برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه قیام کرده ام. من می خواهم به خوبی ها سفارش کنم و از زشتیها جلوگیری نمایم و به سیره جدم و پدرم رفتار کنم» (ابن شهر آشوب، ١٤٠٣ق، ج ٤: ٨٩؛ نجفی، ١٣٦٢ : ٣٦٠؛ مقرم ، ١٣٩١ق : ١٥٦ ). با توجه به اهمیت این اهداف در شکل گیری این نهضت تربیتی بزرگ، هدف پژوهش حاضر، تبیین بخشی از این اهداف در جریان واقعه عاشورا می باشد .
مفهوم شناسی
هدف ، از عناصر اصلی و اساسی تعلیم و تربیت است که بدون آن، نه تنها روند تربیت، مسیر مشخصی نخواهد داشت بلکه به فرجام روشنی نیز نخواهد رسید. «هدف در لغت به معنای ساختمان بلند، برآمدگی، نشانه در تیراندازی و مانند آن است» (ابن منظور، بی تا، ج ١٥: ٥٣).
واژه های غرض، غایت و قصد نیز با هدف مترادف اند و مفهوم نهایت و سرانجام کار در این واژه ها مشترک است» . (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ١٣٧٦: ٣). «کلمۀ هدف در اصل لغت، به معنای نقطه و نشانه ای است که تیرانداز در نظر میگیرد و تیر را به طرف آن پرتاب می کند.
در اصطلاح عرفی، منظور از هدف در افعال انسانی، فایده ای است که بر کار مترتب می شود و فاعل مختار، آن فایده را در نظر می گیرد و برای رسیدن به آن فایده، فعلش را انجام می دهد.
این معنا بر اصطلاح فلسفی علت غایی منطبق است» (مصباح یزدی، ١٣٧٣: ١٥٤-١٥٥) «در کتب فلسفی، غایت مطلوب بالاصاله است (در مقابل خودکار که مطلوب بالتبع است)
و غایت به معنای نتیجه کار آمده است» ( مصباح یزدی، ١٣٧٠: ١٠٧) به زعم برخی از اندیشمندان، هدف عبارت است از: «آن حقیقت منظور که آگاهی و اشتیاق به دست آوردن آن، محرک انسان به سوی انجام دادن حرکت معینی است که آن حقیقت را قابل وصول میسازد»(جعفری، ١٣٧٥: ٢٤).
الف- مفهوم هدف تربیتی
«هدف تربیتی مشخص کنندة نقطه یا جهتی است که فعالیت های آموزشی و تحقیقاتی باید متوجه آن باشندیا در مسیر آن حرکت کنند». (شریعتمداری، ١٣٧٠: ١٦٣). بر این اساس، هدف تربیتی جهت کار و نقطه شروع فعالیت های تربیتی را نشان میدهد. با وجود اشتراک مفهومی در تعریف اهداف تربیتی، اهداف تربیتی مراتب و سطوح گوناگونی را در برمی گیرند و با تعابیر مختلفی بیان میشوند. «یک هدف تربیتی اگر در سطح جهانی یا ملی مورد نظر باشد، غایت تربیتی و یا آرمان تربیتی نامیده میشود» (فیوضات، ١٣٥٦: ص ١٦؛ سیف ، ١٣٧٣: ص ٦٦). «هدف غایی به منزلۀ راهنما و تعیین کنندة جهت حرکت و تلاش های تربیتی است . هدف کلی همچون منازلی است که گذر از آنها شرط لازم وصول به مقصد نهایی است» (شکوهی، غلامحسین، ١٣٧٨).
ب- فواید و ثمرات اهداف تربیتی
«جهت دهی فعالیت های تربیتی، هماهنگ سازی فعالیت های مربی، ایجاد انگیزه و تحرک برای رسیدن به مقصود و سازماندهی محتوا و بهره گیری از شیوه های مناسب برای رسیدن به هدف ها از جمله ثمرات و فواید اهداف تربیتی است» (شریعتمداری، ١٣٧٠: ١٧٧-١٧٨؛ علاقه بند، ١٣٧١: ٣٧؛ پورظهیر، ١٣٧٦: ١٠٩). با این وجود، ادیان الهی از جمله اسلام مبتنی بر تربیت انسان ها بر مبنای اصول و اهداف متعالی است. بر این اساس، دامنۀ اهداف تربیتی اسلام ، فراتر از هدف های متعارف آموزشی است. این اهداف دایر بر انسان و ساختار وجودی اوست. «شناخت اهداف آفرینش و حیات، تعیین ابعاد وجودی انسان، شناخت ملکات و صفات انسان مؤمن، به عنوان خط مشیهایی در راستای تبیین اهداف تربیت اسلامی مطرح است» (حسینی، ١٣٦٩: ٢٩-٣٧).
ج- اهداف تربیت اسلامی
به نص صریح قرآن کریم، هدف غایی خلقت، عبودیت است «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون» (ذاریات، ٥٦). بر این اساس، عبودیت و کمال بندگی، هدفی متعالی است که همواره مورد توجه پیشوایان ادیان الهی بوده است. عبودیت و به عبارت دیگر، کمال بندگی به عنوان هدف غایی تربیت اسلامی بیانگر کمال انسانی است. دستیابی به این مرتبه از کمال در گرو تحقق اهدافی است که حصول آنها زمینه ساز تحقق هدف غایی یعنی عبودیت است .
کمال طهارت و حیات طیبه، تقوا و قرب الهی از جمله اهدافی هستند که تحقق هدف غایی تربیت اسلامی در گرو تحقق آنهاست.
نهضت عاشورا
عاشورا بستر تحقق کمال مطلوب آفرینش و به عبارت دیگر، تبلور معرفت و بندگی است.
امام حسین (ع) و یاران مخلصش ثمرة تربیت صحیح مبتنی بر معارف الهی بودند که در بستر عاشورا به مقام قرب الهی که از اهداف غایی تربیت است، دست یافتند. مکتب عاشورا بر محور اهداف متعالی تربیت دینی شکل گرفت تا افراد و اجتماع اسلامی را به سر منزل مقصود رهنمون کند. هرچند به ظاهر و در گام نخست ، این هدف محقق نشد، اما رهبر این مکتب بزرگ آن را به گونه ای مدیریت کرد که مرز زمان و مکان را در نوردید و جریانی پویا و نامیرا در مسیر تحقق اهداف متعالی نوع بشر در طول تاریخ بر جای گذارد. در حقیقت، مهندسی فرهنگی واقعۀ عاشورا به گونه ای است که در آن، اهداف خرد و کلان، واسطی و غایی دیده می شود. بر این اساس، الگوی این اهداف، الگویی صعودی است که از اهداف فردی و اجتماعی آغاز می شود و در این میان، نقش اهداف میانی کمک به تحقق اهداف متعالیترودرنهایت ، هدف غایی است.
رشد و هدایت
"رشد" عبارت است از راه پیدا کردن در جهت خیر و صلاح و متضاد "غی " است که به معنی فرو رفتن در فساد می باشد. هدایت در مقابل ضلالت و گمراهی مطلق است؛ خواه در راه صلاح باشد و یا در راه ضلال و گمراهی(مصطفوی؛ ١٣٨٠، ج ٣: ٣٢٠ )؛ «"هدایت" به معنای ارائه طریق است» (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ٢٠: ١٩٥). بر اساس آیات قرآنی، برای نوع بشر دو نوع هدایت وجود دارد: فطری و کلامی. بر مبنای هدایت فطری، خلقت بشر به الهامی مجهز شده که با آن الهام، اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص می دهد؛ چنان که در قرآن آمده است:
«فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم»؛ پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خدا است . فطرتی که خدا، بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونگی نیست. این است دین مستقیم ولی بیشتر مردم نمی دانند(روم، ٣٠). بر اساس این آیه «فطرت، هادی همه انسان ها در همه اعصار است» (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ١٦: ٢٧٦ ). همچنان که در جای دیگر فرمود: «و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها؛ قسم به نفس و آنکه او را نیکو بیافرید و به او شر و خیر را الهام کرد. » (شمس ٧، ٨).
قسم دوم، هدایت زبانی است که از طریق دعوت انجام میشود. این نوع هدایت از طریق ارسال رسل و انبیای الهی صورت میگیرد. بر این اساس ، هدایت بشر توسط انبیای الهی از طریق تایید دعوت فطری و نشان دادن شقاوت و سعادت به انسان ها صورت گرفته است. «هدایت زبانی که دعوت دینی متضمن آن است، چیزی نیست که خدای تعالی از کسی دریغ بدارد. این هدایت باید به جامعه برسد و در معرض و دسترس عقل ها قرار گیرد تا هر کس که حق را بر باطل مقدم میدارد، دسترسی به آن هدایت داشته باشد» (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ٢٠: ١٩٧١٩٧). بر این اساس، امام حسین (ع) به عنوان جانشین بر حق رسول خدا(ص) در راه هدایت امت اسلامی به پاخاست تا حق بر عموم مسلمین روشن و حجت خدا بر آنان تمام شود. از سوی دیگر، در قیام سیدالشهدا (ع) قسم اول هدایت یعنی هدایت فطری نیز به خوبی مشهود است؛ زیرا فساد حاکم بر جامعه در زمان یزید و اعمال ناپسندی که با زیور دین، جامعه را به تباهی کشانده بود، منافی سعادت و سلامت جامعه اسلامی بود. «سعادت هر موجودی و کمال وجودش در آثار و اعمالی است که مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوایی باشد که مجهز به آن است. انسان هم از این کلیت مستثنی نیست. سعادت و کمال او نیز در پیروی دین الهی است که سنت حیات فطری اوست؛ سنتی که هم عقلش بدان حکم می کند و هم انبیا و رسولان (ع)به سوی آن دعوتش کرده اند» (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ٢٠: ١٩٨). امام حسین (ع) از یک سو، انسان ها را به بازگشت به فطرت دعوت کردند و از سوی دیگر، ضمن تبین راه سعادت و شقاوت با ارائه الگوی عملی سعادت به امت اسلامی، مصداق بارز " ایصال الی المطلوب " بودند؛ زیرا تنها به نشان دادن راه سعادت اکتفا نکردند، بلکه ضمن طی طریق، درصدد رساندن روندگان مسیر هدایت به مقصد بودند. این دعای ایشان که در بدو حرکت انقلابیشان از ایشان روایت شده است، مبین این نکته است: «خدایا حرکتم را بر اساس بینایی و راهم را با هدایت و روش و طریقه ام را قرین رشد وتعالی قرار ده تا مرا به مقصد (تربیتم) نایل گردانی و دیگران را به وسیله من به مقصد (تربیتشان) برسانی». (ابن طاووس، ١٤١٤ق: ٥٩؛ مجلسی، ١٤٠٣ق، ج ٨: ٢١٤) رشد و هدایت انسان ها در مسیر شناخت خدا و نزدیک شدن و رسیدن به اوست و رشد و هدایت اجتماعی، مقدمۀ وصول به این هدف عالی است. انسان موجودی اجتماعی است و هدایت و رشد او منوط به هدایت و رشد جامعه است. «اگر بر جامعه، نظامات متعادل اجتماعی حاکم نباشد، حرکت خداجویانه انسان نیز امکان پذیر نیست . » (مطهری، ١٣٧٧: ٣٤). بر این اساس، در رویکرد تربیتی امام حسین (ع) به عنوان رویکردی منبعث از تعالیم اسلامی، تلاش در مسیر هدایت و رشد افراد و هدایت و رشد جامعه به خوبی مشهود است .
الف- هدایت و رشد فردی
نهضت عاشورا با حرکت امام از مدینه به مکه و سپس کربلا به اوج خود نزدیک میشود و امام از هر فرصتی برای اصلاح و هدایت انسان ها بهره میگیرد. رویکرد سیدالشهدا جذب نیرو نیست، بلکه اصلاح انسان ها و هدایت و رشد آنها با هر مرام و مسلک سیاسی است؛ از این رو، هنگامی که در مسیر خود، با قافلۀ "زهیر بن قین" هم منزل می شوند، با وجودی که از مسلک سیاسی وی (عثمان خواهی و معاندت با علی (ع)) آگاه است، درصدد هدایت او بر میآید. ایشان کسی را به سراغ "زهیر بن قین " فرستاده و او را به سوی خود فرا میخواند.
زهیر ابتدا سکوت کرد، اما با شنیدن سخنان همسرش به دیدن امام رفت. تلاش امام برای هدایت زهیر به نتیجه میرسد و «زهیر در کنار حسین (ع) و در صف نخست یاران او در روز عاشورا پس از نبردی شجاعانه به شهادت رسید»(عاملی، بیتا، ج ٧: ٧١؛ سماوی، ١٤٠٨: ٩٥).
تلاش امام برای هدایت "عبیدالله بن حر جعفی" نیز مبین کوشش امام در جهت هدایت و رشد انسان هاست. «حسین (ع) به سراغ "عبیدالله بن حرجعفی " که سابقه ای پر شرارت داشت، رفت و او را به توبه و پیوستن به جبهه حق و رستگاری دعوت کرد اما عبیدالله با نپذیرفتن این دعوت ، خود را از سعادت حقیقی محروم ساخت» (بلاذری، ١٤٠٨ق، ج ٣: ٣٨٤).
ب- هدایت و رشد جامعه
رشد وهدایت افراد از یک سو، در گرو هدایت فرد فرد آنها و از سوی دیگر، مستلزم رشد و هدایت جامعه است؛ زیرا «انسان بالطبع اجتماعی است و اگر انسان را ازجامعه جدا کنیم، دیگر انسان نیست» (مطهری، ١٣٧٧: ٣٤ )؛ از این رو، امام حسین (ع) یکی از اهداف خود را در بدو امر، اصلاح جامعه عنوان می کنند:
«أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امه جدی أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی؛ همانا من به منظور تباهگری، خودخواهی، فساد و ستمگری قیام نکرده ام و تنها برای اصلاح امت جدم محمد، صلی الله علیه، قیام کرده ام. من میخواهم به خوبی ها سفارش کنم و از زشتیها جلو گیری نمایم و به سیرة جدم و پدرم رفتار کنم» (ابن شهر آشوب ، ١٤٠٣، ج ٤: ٨٩).
تأکید امام بر فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر، مبین ماهیت اصلاحگرانه نهضت او است که در جهت هدایت و رشد جامعه به وقوع پیوسته است. سیدالشهدا در نامه خود به سران بصره بار دیگر به تبیین این هدف میپردازند: «فتسمعوا قولی و إنما أدعوکم إلی سبیل الرشاد فمن أطاعنی کان من المرشدین؛ اگر گفتار مرا بشنوید و فرمانم را ببرید، شما را به راه رشد و سعادت هدایت میکنم. » (طبری، ١٩٧٩م، ج ٥: ٣٥٧).
حیات طیبه
عبودیت، هدف غایی خلقت است و تربیت متربیان به گونه ای است که در تمامی شئون زندگی، عبد خدا باشند و تن به بندگی غیر او ندهند. دستیابی به چنین هدفی، مستلزم تحقق حیات طیبه است که خود در زمره اهداف تربیت محسوب میشود: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه. . . » (نحل: ٩) این آیه از جمله آیاتی است که بر انفعال در برابر جریان های اجتماعی، خط بطلان می کشد؛ زیرا «نتیجۀ عمل صالح که از نیروی ایمان و تقوا صادر شود، ظهور حیات معنوی و روانی است و زندگی طیب و پاکیزه است» (حسینی همدانی، ج ٥: ٥٣٦ ). آیۀ فوق مبین آن است که حیات طیبه ره آورد تلاش و ایمان زنان و مردان نیکوکار است و در ایجاد آن ، کلیه افراد نقش فعال دارند. «حیات طیبه ای که خداوند به زن و مرد نکوکردار وعده داده است، حیاتی حقیقی و جدید است که مرتبه ای بالا و والا از حیات عمومی [ است ] و دارای آثاری مهم میباشد». (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ١٢: ٤٩١). شریف لاهیجی در تفسیر این آیه، حیات طیبه را این گونه تبیین کرده است: «مراد از حیات طیبه ، حتما خورد و خواب و وسایل مادی نیست، بلکه یک روشن بینی و رضا به قضای الهی و صبر و وسعت صدر و یقینی که همۀ پیشامدها در مقابل آن سهل است، میباشد. » (شریف لاهیجی١٣٧٣، ج ٢: ٧٥١). بر این اساس ، حیات طیبه بر مبنای ارتباط انسان با خالق شکل می گیرد؛ ارتباطی که مبتنی بر آگاهی و یقین است. از نگاه علامه طباطبایی حیات طیبه، حاصل تبدیل حیات معمول نیست، بلکه حیات جدیدی است که خداوند در پی عملکرد صحیح بندگان ، به آنها اعطا می کند. "فلنحیینه حیاه طیبه" حیات، به معنای جان انداختن در چیز و افاضۀ حیات به آن است؛ پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی، مؤمنی را که عمل صالح کند، به حیات جدیدی، غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده میکند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می دهد» (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ١٢: ٤٩٢). این حیات طیبه کلیه شئون زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی را شامل خواهد شد؛ زیرا حیات طیبه، مولود اعمال صالح انسان های مؤمن است که کلیۀ شئون زندگی خود را از گناه و آلودگی پاک میکنند و درصدد بازسازی ارکان جامعه خود بر اساس ارکان حیات طیبه هستند. «نتیجۀ عمل صالح مولود ایمان در این جهان، حیات طیبه است ؛ یعنی تحقق جامعه ای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازندة انسانی خواهد بود و از نابسامانی ها و درد و رنج هایی که بر اثر استکبار، ظلم، طغیان، هوا پرستی و انحصارطلبی به وجود میآید و آسمان زندگی را تیره و تار میسازد، در امان است. » (مکارم شیرازی، ١٣٧٤، ج ١١: ٣٩٠). بر این اساس، کلیۀ معارف و اصول اخلاقی و احکام اسلامی ناظر به طهارت است . توحید در اسلام، طهارت کبری است و به تبع آن، سایر معارف و مسائل اخلاقی و احکام نیز در زمرة طهارات محسوب میشوند. «طهارت به این معنای وسیع که شامل اعتقادات، اخلاق و اعمال میشود، یک هدف غایی در تربیت اسلامی است» (باقری، ١٣٨٦: ٧٨).
براین اساس، طهارت فکر، طهارت اخلاق، طهارت اجتماع و طهارت اقتصاد و سیاست از شئون طهارت و لازمه تحقق حیات طیبه است و تحقق حیات طیبه در جامعه ، زمینه ساز عبودیت واقعی خواهد بود. تحقق حیات طیبه از چنان اهمیتی برخوردار است که در زمرة اهداف قیام امام حسین (ع) محسوب میشود. تأکید ایشان بر پاکسازی جامعه مسلمین از فساد حاکم بر جامعۀ، مبین تلاش ایشان در راه احیای حیات طیبه در جامعه اسلامی است؛ چنانکه در نامه ای که توسط "قیس بن مسهر" برای سران کوفه ارسال داشت، هدف قیام خود را اصلاح جامعه ای عنوان میکند که به واسطۀ حکومت امویان، طهارت از کلیۀ شئون آن رخت بربسته است: «ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعه الشیطان و تولوا عن طاعه الرحمن و أظهروا الفساد و عطلوا الحدود واستأثروا بالفیء و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و إنی أحق من غیر. . ؛ و مردم آگاه باشید که اینان (امویان) پیروی از شیطان را بر خود واجب و اطاعت خدا را ترک کرده اند و فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل کرده اند و اموال عمومی را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام ساخته اند و من شایسته ترین کسی هستم که این وضع را تغییر دهم» (طبری، ١٩٧٩م، ج ٥: ٤٠٣؛ ابن أعثم، بیتا، ج ٥: ١٤٥؛ خوارزمی، بیتا، ج ١: ٢٣٥).
یکی از پیامدهای حیات طیبه برای فرد و جامعه، آرامش روان است :
«من آن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (مائده: ٦٩)؛ براین اساس، از دریچۀ چشم دست یافتگان به حیات طیبه، هرچه که خدا آفریده حسن و جمیل است ، جز آنکه رنگ نافرمانی او را به خود گرفته است. «این علم و این قدرت جدید و تازه، آنان را آماده میسازد تا اشیا را بر آنچه که هستند، ببینند و اشیا را به دو قسم تقسیم می کنند: یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی. وقتی مؤمن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش از باطل فانی که همان زندگی مادی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده و فتانه اش میباشد، اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز میجوید و وقتی عزتش از خدا شد، دیگر شیطان با وسوسه هایش و نفس اماره با هوا و هوس هایش و دنیا با فریبندگیهایش نمیتواند او را ذلیل و خوار کنند؛ زیرا با چشم بصیرتی که یافته است، بطلان متاع دنیا و فنای نعمت های آن را میبیند. چنین کسانی دل هایشان متعلق و مربوط به پروردگار حقیقیشان است؛ همان پروردگاری که با کلمات خود هر حقی را احقاق میکند. جز آن پروردگار را نمیخواهند و جز تقرب به او را دوست نمیدارند و جز از سخط و دوری او نمی هراسند»(طباطبایی، ١٣٧٤، ج ١٢: ٤٩٢).
تبلور این نوع نگرش در سیرة سیدالشهدا در جریان واقعۀ عاشورا به خوبی مشهود است.
ایشان در سایه عمل صالح و حق طلبی، حیات طیبه و حیات غیر طیبه را بر مبنای ارتباط با خدا تفکیک کرده اند. در نتیجه ، هر آنچه انسان را از ذات باری تعالی دور میکند، مانع از تحقق حیات طیبه است؛ در پس، تن سپردن به حکومت حاکمانی که فضای جامعه را به گناه و معصیت آلوده اند، با عزت جویی از عزت الهی و دستیابی به حیات طیبه منافات دارد. بدین ترتیب، امام حسین (ع) در روز عاشورا در پاسخ کسانی که او را به تن سپردن به حکومت یزید در راستای حفظ حیات خود و دیگران دعوت میکنند، میفرماید:
«لا والله لا أعطیکم بیدی إعطاء الذلیل و لا أقر لکم إقرار العبید». (دمشقی، ١٤٠٨، ج ٨: ١٩٤).
کمال بندگی
«و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون» (ذاریات: ٥٦). این آیه، اساسنامۀ اهداف تربیت اسلامی را در رویکردهای منبعث از تربیت اسلامی، مشخص میکند. بر این اساس ، غایت تربیت اسلامی هدفی متعالی است ؛ هدفی که اساس خلقت انسان و سایر موجودات دارای شعور بر آن مبتنی است . «غرض نهایی از خلقت، همان حقیقت عبادت است؛ یعنی این است که بنده از خود و از هر چیز دیگر بریده، به یاد پروردگار خود باشد». (طباطبایی، ١٣٧٤، ج ١٨: ٥٨٢).
بدین ترتیب ، رویکردهای تربیتی منبعث از تعالیم اسلامی باید در مسیر تحقق این هدف (عبودیت و کمال بندگی) طرح ریزی شود.
لازمۀ کمال بندگی و عبودیت، عبد بودن است. "عبد" از نظر لغت عرب، به انسانی می گویند که سرتاپا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع ارادة او و خواستش ، تابع خواست اوست. در برابر او، مالک چیزی نیست و در اطاعت او هرگز سستی به خود راه نمی دهد»(حسینی همدانی، ١٤٠٤، ج ١٥: ٤٧٩ ). بر این اساس ، عبودیت، اظهار آخرین مرتبه خضوع و خشوع است و تنها کسی میتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی نیست جز خدا. اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا، عبودیت است . هدف اصلی خلقت و ارسال رسل به سوی اجتماعات بشری نیز عبودیت است؛ زیرا پیامد عبودیت، ترک رذایل و خودخواهیها و احساس مسئولیت است. چنین انسانی به مرتبۀ فنا فی الله رسیده است؛ زیرا «عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد و هر چه غیر اوست، فراموش کند؛ حتی خویشتن را. » (مکارم شیرازی، ١٣٧٤، ج ٢٢: ٣٨٨). کمال بندگی و عبودیت به عنوان هدف غایی خلقت در سایۀ عملکرد شناخت محور حاصل میشود؛ بر این اساس، عبودیتی که با عنصر جهل و ناآگاهی همراه باشد، در معرض آلودگی به شرک قرار خواهد گرفت و یا در چارچوب مناسک عبادی محصور خواهد شد؛ مناسکی که هرگز در اعمال انسان نمود نخواهد یافت. «در کتاب علل الشرائع آمده است:
خرج الحسین بن علٍّی (ع) علی اصحابه فقال ایها الناس إن الله عز وجل ذکره ما خق العباد إلا لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه اسغنوا بعبادته عن عباده ما سواه. . . ؛ امام حسین (ع) به اصحاب خود فرمود: پروردگار عز وجل بندگان را خلق نفرمود جز برای معرفت او به اینکه او را بشناسند و چنانچه او را بشناسند، او را عبادت کنند و چنانچه او را عبادت و پرستش کنند، بی نیاز خواهند بود از اینکه جز آفریدگار را پرستش کنند. » (عروسی حویزی، ١٤١٥، ج ٥: ١٣٢). سیدالشهدا در این جملات کوتاه ضمن تبیین عبودیت به عنوان هدف غایی خلقت، بر محوریت آگاهی و شناخت تأکید میکنند. بر این اساس، بندگی آگاهانه، انسان را به عنصر فعالی مبدل میکند که در مسیر تحقق هدف خلقت ، هرگز در برابر غیر خدا تن به بردگی و بندگی نمیدهد. چنین رویکردی در سیرة امام حسین (ع) در واقعه عاشورا به خوبی مشهود است. در جریان واقعه عاشورا به عنوان جریانی منبعث از تعالیم اسلامی، عبودیت هدفی است که مربی بزرگ این مکتب تربیتی این جریان عظیم را در مسیر تحقق این هدف رهبری میکند؛ زیرا حقیقت عبادت، بندگی خداوند است و عبادت نمایشی رمزی است که راز آن بندگی است و «عبودیت به این معناست که انسان خدا را رب و مالک و مدبر خویش بگیرد و غیر او هرکسی را که داعیه تصاحب انسان را در سر دارد، با طرح و تدبیری که برای شکل دادن به انسان پیش رو می نهد، کنار زند»(باقری، ٨١. ١٣٨٦، ١).
بر این اساس، سیدالشهد به عنوان مربی بزرگ عرصۀ عاشورا مصداق «. . . عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم . . . ؛ آفریدگار در اندیشه آنان بزرگ بود؛ پس هر چه جز او در دیده هاشان خرد نمود»، است (سید رضی، خطبه ١٩٣). چنین انسانی که خود در بالاترین مرتبه عبودیت قرار دارد، در برابر طاغوت زمان قیام میکند تا بندگان خدا را از عبودیت غیر خدا برهاند؛ زیرا در مشی تربیتی ایشان، هدف از خلقت انسان، بندگی باری تعالی است؛ بندگی ای که حاصل علم و معرفت است نه جهل و تقلید. «ما خلق العباد إلا لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه اسغنوا بعبادته عن عباده ما سواه» (ابن بابویه قمی (صدوق )، ١٣٨٦ق : ٩؛ کراجکی، ١٤٠٥ق، ج ١: ٣٢٨). در رویکرد تربیتی سیدالشهدا تن سپردن به حکومت یزید، بزرگ ترین مانع در مسیر تحقق عبودیت او و پیروان اوست؛ زیرا چنان که امیرالمؤمنین در خطبه ٩٣ نهج البلاغه بنیامیه را توصیف نموده است، آنها فرعون گونه درصدد به بندگی کشیدن بندگان خدا بودند. «. . . حتی لا یکون انتصار أحدکم منهم إلا مثل انتصار کانتصار العبد من ربه. . . ؛ تا یاری خواستن هر یک از شما از آنان، درست همانند درخواست برده ای از ارباب خویش باشد». امویان ضمن الگوگیری از امپراتوری روم و پایه گذاری اسلام سلطنتی، در پی تحریف اسلام نبوی و به بندگی کشیدن امت اسلام بودند؛ اما سیدالشهدا در مسیر تحقق عبودیت بندگان خدا به عنوان هدف غایی خلقت، هرگز در برابر طاغیان زمان سر تسلیم فرود نمیآورد و در پاسخ کسانی که ایشان را به بیعت با یزید و رفاه و آسایش کاذب حاصل از این بیعت دعوت میکردند، فرمود: «لا و الله لا أعطیکم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید ثم نادی یا عباد الله؛ نه، به خدا سوگند که نه مانند ذلیلان تسلیم می شوم و نه مانند بردگان گردن می نهم» (دمشقی، ١٤٠٨، ج ٨: ١٩٤؛ ابن اثیر، ١٣٨٥ق، ج ٤: ٦٢-٦٣).
شخصیتی چون حسین بن علی (ع) دشوارترین مصایب و سختیها را به جان میخرد، اما لحظه ای ولایت فرعون صفتان اموی را نمیپذیرد و تنها عاملی که نبرد او با مظهر طاغوت زمان را به تأخیر میاندازد، عبودیت و بندگی حق تعالی است. در تاریخ آمده است که چون امام حسین (ع) و یارانش در محاصره قرار گرفتند و دشمن خود را برای جنگ آماده کرد، حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع )به سوی آنان رفت و از آنان خواست تا جنگ را یک روز به تأخیر بیندازند تا امام حسین (ع) و یارانش آن شب را به نماز و عبادت بپردازند؛ زیرا نماز بیانگر اوج عبودیت است و امام حسین (ع) به این مظهر عبودیت عشق می ورزد
«فهو یعلم أنی کنت قد أحب الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار؛ خدا می داند که من نمازگزاردن ، تلاوت قرآن و بسیاری دعا و طلب آمرزش را دوست دارم» (طبری، ١٩٧٩م ج ٥: ٤١٧).
عبادت سیدالشهدا(ع) تجلی بندگی اوست ؛ عبادتی که در حصار عادت، او را به گوشه نشینی، بندگی غیر خدا و به تبع آن، ذلت و خواری نمی کشاند. مهم ترین هدف سیدالشهدا (ع) در جریان واقعۀ عاشورا، عبد ساختن امت اسلام و تحقق عبودیت واقعی است تا تنها خدا را رب خویش بدانند و تن به اطاعت غیر او نسپارند. چنین هدفی با عزلت نشینی و تعبد وتهجد افرادی نظیر "عبدالله بن عمر " محقق نخواهد شد؛ چنان که در تاریخ آمده است: «او مردی متعبد و متهجد بود» (عسقلانی، بی تا، ج: ٣٣٩). اما در مواجهه با حکومت یزید، نه تنها خود بیتفاوتی اختیار کرد بلکه امام حسین (ع) را نیز به تقوا و خداترسی از پراکندن جمع مسلمانان فرا خواند.
شکل ٣- ١ مراتب اهداف تربیتی در جریان واقعه عاشورا
نتیجه گیری
حماسه ای که خاستگاه مکتب تربیتی حسینی است مکتبی، فراتاریخی و فراجغرافیایی است. مکتب حسینی مکتب جامعی است با اهداف متعالی و مبتنی بر اصول و مبانی متقن نشئت گرفته از معارف الهی. نهضت عاشورا به عنوان یک حرکت تربیتی در بستر اهداف تربیتی شکل گرفت ؛ اهدافی که هیچ یک از ابعاد وجودی انسان اعم از فردی و اجتماعی را فرو گذار نکرده است. رهبر این نهضت عظیم، هدفی متعالی دارد؛ هدفی که خداوند جن و انس را برای آن خلق کرده است و آن عبودیت حق تعالی است . گام نخست در مسیر تحقق این هدف، اصلاح جامعه و افراد است؛ بنابر این، ایشان در یک حرکت انقلابی، اصلاح ساختار بیمار جامعه را وجهه همت خود قرار می دهند اما در این راه از نقش تعیین کنندة افراد جامعه غافل نبوده هدایت و اصلاح افراد را نیز در برنامه تربیتی خود قرار می دهند. حاصل اصلاح اجتماع و افراد آن، تحقق حیات طیبه است که طهارت را در کلیۀ شئون زندگی انسان جاری و ساری خواهد کرد و انسانی که به چنین حیاتی دست یابد، به هدف غایی آفرینش یعنی عبودیت حق تعالی دست خواهد یافت.
منابع
١- قرآن.
٢- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد(١٣٨٥ق )؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت: دار صادر.
٣- ابن اعثم، ابومحمد احمدالکوفی(بی تا)؛ الفتوح ، بیروت : دار الندوه.
٤- ابن شهر آشوب ، ابو جعفر محمد بن علی (١٤٠٥ق )؛ مناقب آل ابی طالب؛ بیروت: دار الاضواء.
٥- ابن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی(١٤١٤ ق )؛ الملهوف علی قتلی الطفوف؛ دار الاسوه للطباعه و النشر
٦- ابن عربی، ابوبکر محمد بن عبدالله (بی تا)؛ عارضه الاحوذی لشرح صحیح الترمذی؛ بیروت: دارلکتب العربی.
٧- ابن قولویه (١٣٥٦ق )؛ کامل الزیارات؛ نجف: انتشارات مرتضوی.
٨- باقری، خسرو، (١٣٨٦)؛ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی؛ تهران: انتشارات مدرسه.
٩- بلاذری، ابو الحسن احمد بن یحیی(١٤٠٨ق )؛ انساب الاشراف؛ بیروت: دار الفکر.
١٠. پور ظهیر، علی (١٣٧٦)؛ مبانی، اصول آموزش و پرورش؛ تهران: انتشارات آگاه.
١١- خوارزمی، ابو المؤید الموفق بن احمد الحنفی(بی تا)؛ مقتل الحسین؛ تحقیق و تالیف محمد السماوی؛ قم: مکتبه المفیده.
١٢- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (١٣٧٦)؛ اهداف تربیتیازدیدگاه اسلام؛ تهران: انتشارات سمت.
١٣- سماوی، محمد بن طاهر (١٤٠٨ق )؛ ابصار العین فی انصار الحسین؛ قم: مکتبه بصیرتی.
١٤- سیدرضی، محمدبن حسین؛ بی تا؛ نهج البلاغه .
١٥- شریعتمداری، علی(١٣٧٠) جامعه و تعلیم و تربیت؛ تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ نهم .
١٦- شکوهی، غلامحسین (١٣٧٨ )؛ مبانیواصول آموزش وپرورش؛ مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
١٧- صابری یزدی، علیرضا؛ انصاری محلاتی، محمد رضا(١٣٧٥)؛ الحکم الزاهره؛ تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
١٨- صدوق، ابو جعفر محمد علی بن حسین بن بابویه القمی(١٤٠٠)؛ الامالی؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
١٩- طباطبایی، محمد حسین (١٣٧٤)؛ تفسیر المیزان؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی؛ قم: انتشارات بنیاد علمی و فکری علامه.
٢٠- طبرسی، امین الاسلام ابو علی الفضل بن الحسن (١٣٩٠ق )؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ تهران: انتشارات اسلامیه.
٢١- عاملی، سید محسن الامین (بی تا)؛ اعیان الشیعه؛ بیروت: دار التعارف.
٢٢- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (١٤١٥)؛ تفسیر النور الثقلین؛ قم: انتشارات اسماعیلیان.
٢٣- فیوضات، یحیی(١٣٥٦)؛ اصول برنامه ریزیآموزشی؛ چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه.
٢٤- کراجکی، محمد بن عثمان (١٤٠٥)؛ کنز الفوائد؛ تحقیق عبدالله نعمه ؛ بیروت: دار الاضواء.
٢٥- مجلسی، محمد باقر. (١٤٠٣ ق )؛ بحار الانوار الجامعه لدررالاخبار الائمه الاطهار؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی.
٢٦- مصباح یزدی، محمد تقی(١٣٧٣)؛ آموزش فلسفه؛ تهران: سازمان تبلیغات ، چاپ چهارم.
٢٧- مصطفوی، حسن (١٣٨٠ )؛ تفسیر روشن ؛ تهران انتشارات نشر کتاب.
٢٨- مطهری، مرتضی(١٣٧٨)؛ حماسه حسینی؛ چاپ سی ویکم تهران: انتشارات صدرا.
٢٩- مقرم، عبدالرزاق الموسوی(١٣٩٤ق )؛ مقتل الحسین ؛ قم: مکتبه بصیرتی.
٣٠- مکارم شیرازی، ناصر(١٣٧٤ )؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه.
٣١- موسوی خمینی، روح الله (١٣٧١)؛ صحیفه نور؛ تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
٣٢- نجفی، محمد جواد (١٣٦٢)؛ زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام؛ چاپ سوم؛ تهران: انتشارات سلامیه.