چرا امام حسین(علیه السلام) از قدرت الهی خود استفاده نکردند؟
بعد از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) معجزه جاویدان، قرآن است. اما گهگاه از اولیای الهی و ائمه (علیهم السلام) کراماتی دیده می شود.
می دانیم که ائمه(علیهم السلام) مظهر قدرت الهی هستند و به اذن الهی، توانایی انجام هر کاری را دارند. اما ایشان الگو هستند و اگر از قدرت الهی خود استفاده کنند دیگر نمی توانند برای ما الگو باشند. ایشان گرچه این قدرت را دارند اما بر اساس قدرت بشری خود زندگی می کنند و مانند بقیه مردم عمر می گذرانند.
در واقع خداوند خواسته است تا ایشان مانند بقیه مردم زندگی کنند و از قدرت الهی خود استفاده نکنند مگر در موارد خاص.که باذن الهی انجام می گیرد.
معجزه در حقیقت دلیل درستیِ ادعاهای پیامبر نیست و اساساً ربطی بین معجزه بودن معجزه با صدق ادعای نبی نیست و معارف دین با براهین و استدلالاتی که آورده می شود اثبات می شوند نه معجزه بلکه معجزه برای اینست که مردم بتوانند پیامبر واقعی را به درستی تشخیص دهند. به همین جهت معجزاتی که پیامبران می آورند مطابق درخواست مردم است. وقتى جایز و ممکن باشد که کسى ارتباط و اتصال به عالم غیب، که خود یک خارق عادت است داشته باشد، باید بتواند خارق عادت هاى دیگرى هم بیاورد تا خارق عادت اولى را تایید و اثبات کند. و پیامبر راهى براى اثبات نبوتش ندارد جز از طریق خارق عادت. پس معجزه تنها راه اثبات نبوت برای مردم است.
بنابراین اگر معصومین(علیهم السلام) از قدرت الهی خود استفاده می کردند دیگر آنگونه که باید، مردم رشد نمی کردند. بله ایشان با عمل به فقه و ظاهر دین به مردم نحوه زندگی صحیح را می آموزند. اگر امام حسین(علیه السلام) می خواستند می توانستند با یک نگاه دشمنان را نابود کنند اما خب این نابود کردن چه فایده ای داشت؟ و اگر خداوند می خواست نیز می توانست شیطان را اصلا خلق نکند. اما باید شیطان باشد و حادثه عاشورا هم اتفاق بیفتد تا مومنین از کافرین جدا شده و آنچه در درون انسانها نهفته است به فعلیت برسد و هر فردی به کمال خاص خود که همان بروز استعدادهای پنهان است برسد.
رشد انسانها در این نیست که پیامبر با انجام دادن معجزات و کارهای خارق العاده آنها را مومن کند بلکه رشد انسانها با تعقل و قبول حقیقت به صورت اختیاری و در شرایط عادی شکل می گیرد. و خداوند در هر زمان آیه ای خاص برای بشر می فرستد و قرار نیست که فردی برای بشر فرستاده شود که هر کاری که خود بخواهد بکند بلکه همگی با اذن الهی و دقیق انجام می شود.
معجزه و موارد استفاده آن
در قرآن کریم آیات زیادی را مشاهده می کنیم که درباره درخواست معجزه از طرف مردم به پیامبر است.
پیامبر برای اثبات نبوتش معجزه می آورد. معجزه یعنی انجام کاری خارق العاده که بقیه انسانها از انجام آن عاجزند. کارهای خارق العاده مرتاضان معجزه نیست زیرا افراد دیگری هم می توانند آنها را انجام دهند. و البته پیامبر نیز پیامبر خاتم بوده اند و دیگر پیامبری نخواهد آمد.
معجزه بر اساس قوانین علت و معلولی شکل می گیرد اما قوانینی که مردم عادی با آن انس ندارند و آن را نمی دانند. بنابراین این هوا، این فضا، این آب، این گیاه، این درخت، این حیوان، این انسان؛ همه معجزه است. لکن چون این جریانات و حوادث را هر روز دیده ایم، به نظر عادى مى نگریم و این امور متشابه دیگر برای ما شگفت نیست.
امّا اگر چیزى خلاف عادت باشد و مشابه نداشته باشد، آن را معجزه مى دانیم و در آن صورت إذعان و اعتراف به قدرت خدا مى نمائیم.
این ناشى از عدم انس به امور غیر واقعه و نوادر از وقایع و حوادث است، نه از جهت تعلّق قدرت خدا به امور غیر عادیّه؛ قدرت خدا نسبت به امور عادى و غیر عادى تفاوت ندارد.
اشکال و جواب :
اشکالی که ممکن است فردی بکند این است که اگر معجزه بر اساس قوانین طبیعی عالم و بر اساس قاعده علت و معلول است اما چون ما با علل مادی انس داریم آن علل را نمی فهمیم، پس دیگر معجزه ای در کار نیست. بلکه معجزه نیز مانند بقیه امور طبیعی است با این تفاوت که کسانی که به علل آن امر جاهل هستند آن را امری خارق العاده می دانند اما اگر کسی علل آن را بداند، می داند که معجزه کاملاً طبیعی بوده و امری عادی است.
در جواب می گوییم که معجزه بودن معجزه به دلیل این نیست که مستند به علل طبیعی مجهول است و همچنین به دلیل مستند بودن به عوامل غیر طبیعی نیست، بلکه معجزه بودن معجزه به دلیل آن است که عوامل طبیعی ای که دارد هیچ وقت مغلوب نمی شود یعنى کسى دیگر اینکار را نمی تواند انجام دهد، مگر آنکه او نیز صاحب کرامتى همچون پیامبر باشد. در حالی که بقیه امور طبیعی را ممکن است بقیه هم بتوانند انجام دهند و یا اینکه بهتر از آن را انجام دهند.
معجزه بودن معجزه به دلیل آن است که عوامل طبیعی ای که دارد هیچ وقت مغلوب نمی شود یعنى کسى دیگر اینکار را نمی تواند انجام دهد، مگر آنکه او نیز صاحب کرامتى همچون پیامبر باشد. در حالی که بقیه امور طبیعی را ممکن است بقیه هم بتوانند انجام دهند و یا اینکه بهتر از آن را انجام دهند.
همچنین ممکن است بیان شود که چه ربطی بین معجزه و صدق ادعای نبی وجود دارد؟
جواب اینست که معجزه در حقیقت دلیل درستیِ ادعاهای پیامبر نیست و اساساً ربطی بین معجزه بودن معجزه با صدق ادعای نبی نیست و معارف دین با براهین و استدلالاتی که آورده می شود اثبات می شوند نه معجزه بلکه معجزه برای اینست که مردم بتوانند پیامبر واقعی را به درستی تشخیص دهند. به همین جهت معجزاتی که پیامبران می آورند مطابق درخواست مردم است. وقتى جایز و ممکن باشد که کسى ارتباط و اتصال به عالم غیب، که خود یک خارق عادت است داشته باشد، باید بتواند خارق عادت هاى دیگرى هم بیاورد تا خارق عادت اولى را تایید و اثبات کند. و پیامبر راهى براى اثبات نبوتش ندارد جز از طریق خارق عادت. پس معجزه تنها راه اثبات نبوت برای مردم است.
منبع:
معاد شناسی، سید محمد حسین حسینی تهرانی(ره)
ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی(ره)
سایت خبرگذاری مهر