زندگی راحت و بهتر در دنیا!
برای این که راحت زندگی کنیم، بهتر است خود را در دنیا این گونه فرض کنیم:
یک. خود را میهمانی بدانید که باید از خانه میزبان کوچ کند
ناله ها و شکایت ها مخصوص کسانی است که دنیا را منزل همیشگی خود و مال را ملک خود می دانند؛ تصوّری که مطابق واقع نیست. اما اگر انسان، خود را مهمان بداند، به دنیا دل نمی بندد و ناملایمات آن آسان می گردد و کوچ از آن، راحت می شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: کونوا فِی الدُّنیا أضیافاً... تَبنونَ ما لا تَسکنونَ، و تَجمَعونَ ما لا تَأکلونَ، و تَأمُلونَ ما لا تُدرِکونَ.[1] در دنیا مهمان باشید.. . می سازید آنچه را ساکن نمی شوید و جمع می کنید آنچه را نمی خورید و آرزو می کنید آنچه را به دست نمی آورید.
و در کلام دیگری می فرماید: إنَّ النّاسَ فِی الدُّنیا ضَیفٌ، و ما فی أیدیهم عارِیةٌ، و إنَّ الضَّیفَ راحِلٌ و إنَّ العارِیةَ مَردودَةٌ.[2]
همانا مردم در دنیا مهمان اند و آنچه در دستشان است، امانت است و همانا مهمان، کوچ کننده است و امانت، بازگردانده می شود. هم او می فرماید: ما أصبَحَ فِی الدُّنیا أحَدٌ إلّاضَیفاً و مالُهُ عارِیةٌ، فَالضَّیفُ مُنطَلِقٌ وَ العارِیةُ مُؤَدّاةٌ.[3] هیچ کس در دنیا نیست مگر این که مهمان است و مال او امانت؛ پس مهمان می رود و امانت، برگردانده می شود.
کسی که در دنیا، خود را «مهمان» و مال را «عاریه» بداند، نه نسبت به مدّت اقامت در دنیا نالان می شود و نه نسبت به آنچه ندارد یا از دست داده، شکایت می کند.
دو. خود را غریب یا رهگذر بدانید
ایده آل نگری انسان، مربوط به جایی است که وطن اصلی و اقامتگاه دائمی او باشد. ما از هر چیز نازیبا و ناخوشایندی ناراحت می شویم؛ اما اگرمربوط به محل اقامت ما نباشد، تحمّل آن، چندان مشکل نخواهد بود. اگر کسی به مسافرتی برود که همراه با سختی ها و ناخوشایندی هایی باشد، آنها آن را تحمّل خواهد کرد؛ چون آن جا وطن او نیست. وقتی تحمّل ناملایمات ناممکن می شود که در اقامتگاه دائمی خود با سختی ها و ناملایمات روبه رو شویم. دنیایی که در آن زندگی می کنیم، چگونه جایی است:
اقامتگاه یا توقّفگاه؟ ما در این دنیا چگونه ایم: ساکن یا غریب و رهگذر؟ دنیا خانه دائمی ما نیست و ما نیز ساکنان همیشگی آن نیستیم. این، یکی از واقعیت های دنیاست. پیامبر خدا در این باره می فرماید: کن فِی الدُّنیا کأَنَّک غَریبٌ أو عابِرُ سَبیلٍ، وعُدَّ نَفسَک فی أهلِ القُبورِ.[4] در دنیا به گونه ای باش که گویا نا آشنا یا رهگذر هستی و خودت را در زمره اهل قبور قرار ده.
اگر انسان، خود را در این دنیا غریب و نا آشنا و رهگذری بداند که لحظاتی را در آن سپری می کند، ناملایمات و سختی های آن را آزار دهنده نمی بیند. پس بیاییم خودمان را رهگذر بدانیم تا راحت تر زندگی کنیم.
سه. دل از این دنیای ناپایدار برکنید
اولًا درد و رنج و تحمّل ناپذیری سختی ها، سختی ها مخصوص دل انسان است نه بدن ما. ثانیاً دل را باید در گرو چیزی قرار داد که پایدار و پرفایده باشد. دنیا ناپایدار و پرزیان است؛ لذا شایسته دل بستگی نیست. آنچه پایدار و پرفایده است، آخرت و نعمت های بی پایان آن است. بنابراین، اگر ما زمانی که در این دنیا هستیم، بتوانیم دل خود را به آخرت پیوند زنیم، از ناملایمات دنیا بی تاب نمی شویم. دلی که در گرو آخرت و نعمت های آن باشد، سختی های دنیا را هیچ می بیند و این گونه است که در عین مشکلات، آسوده زندگی می کند. امام علی علیه السلام در باره این روش می فرماید: أخرِجوا مِنَ الدُّنیا قُلوبَکم مِن قَبلِ أن تَخرُج مِنها أبدانُکم فَفیهَا اختُبِرتُم و لِغَیرِها خُلِقتُم.[5] دل هایتان را از این دنیا خارج کنید قبل از آن که بدن هایتان از آن خارج شود.
پس در دنیا آزمایش می شوید و برای غیر آن آفریده شده اید.
و در کلام دیگری می فرماید: کن فِی الدُّنیا بِبَدَنِک وفِی الآخِرَةِ بِقَلبِک.[6] در دنیا با بدنت باش و در آخرت با قلبت.
پس بیایید بدن هایمان را در این دنیا قرار دهیم و دل را به سرای جاوید رهسپار کنیم تا آسوده تر زندگی کنیم.
چهار. دنیا را مثل یک خواب خوش بدانید
دنیا زودگذر است و تا انسان، چشم باز کند، خود را در سرایی می بیند که هیچ چیز از امور دنیایی در دست او نیست. از این رو، دنیا همانند یک خواب است. انسان خردمند، نه به دست آوردن در خواب را واقعی می داند و نه از دست دادن آن را؛ و چون چنین است، نه از به دست آوردن چیزی سرمست می شود و نه به خاطر از دست دادن چیزی نالان می گردد. توجّه به این بعد از واقعیت، چنین تأثیر ژرفی در روح انسان بر جای می گذارد. به همین جهت، امام صادق علیه السلام به جابر می فرماید: اجعَلِ الدُّنیا مالًا أصَبتَهُ فی مَنامِک ثُمَّ انتَبَهتَ و لَیسَ مَعَک مِنهُ شَیءٌ. هَل هُوَ إلّا ثَوبٌ تَلبَسُهُ فَتُبلِیهُ، أو طَعامٌ یعودُ بَعدُ إلی ما تَعلَمُ؟! فَالعَجَبُ لِقَومٍ حُبِسَ أوَّلُهُم عَن آخِرِهِم، ثُمَّ نودِی فیهِم بِالرَّحیلِ و هُم فی غَفلَةٍ یلعَبونَ.[7]
دنیا را همانند مالی قرار ده که در خواب به دست آورده ای و چون بیدار شدی، چیزی از آن نمی یابی. آیا چیزی جز لباسی است که می پوشی و کهنه می کنی؟ و یا غذایی که می دانی به چه تبدیل می شود؟! شگفتا از گروهی که آغاز و فرجام آنان بسته شده و آوای کوچ، در میان آنان بلند است، در حالی که آنان در بی خبری بازی می کنند.
امام باقر علیه السلام نیز به جابر می فرماید: أنزِلِ الدُّنیا کمَنزِلٍ نَزَلتَهُ ثُمَّ ارتَحَلتَ عَنهُ، أو کمالٍ وَجَدتَهُ فی مَنامِک فَاستَیقَظتَ و لَیسَ مَعَک مِنهُ شَیءٌ، إنّی إنَّما ضَرَبتُ لَک هذا مَثَلًا لِأَنَّها عِندَ أهلِ اللُّبِّ وَالعِلمِ بِاللَّهِ کفَیءِ الظَّلالِ.[8]
دنیا را همانند منزلی قرار ده که در آن فرود آمدی، سپس از آن کوچ کردی، یا همانند مالی قرار ده که در خوابت آن را یافته ای و چون بیدار شدی، چیزی از
آن را با خود ندیدی. همانا من این را به عنوان مَثَل برایت نقل کردم؛ چون دنیا نزد اهل خِرَد و آگاه از خدا همانند سایه است.
در کلام دیگری از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده که آن حضرت می فرماید: أنزِلِ الدُّنیا کمَنزِلٍ نَزَلتَهُ فَارتَحَلتَ عَنهُ، أو کمالٍ أصَبتَهُ فی مَنامِک فَاستَیقَظتَ ولَیسَ فی یدِک شَی ءٌ مِنهُ. فَکم مِن حَریصٍ عَلی أمرٍ قَد شَقِی بِهِ حینَ أتاهُ، وکم مِن تارِک لِأَمرٍ قَد سَعِدَ بِهِ حینَ أتاهُ.[9]
دنیا را همانند منزلی قرار ده که در آن فرود آمدی، سپس از آن کوچ کردی، یا همانند مالی قرار ده که در خوابت آن را یافته ای و چون بیدار شدی، چیزی از آن را در دست خود ندیدی. چه بسا کسی که نسبت به چیزی حریص بوده و چون آن را یافته، بدبخت شده و چه بسا کسی که چیزی را ترک کرده و چون به آن رسیده، خوش بخت شده است.
پنج. دنیا را پلی بدانید که از آن می گذرید و دیگر به آن بازنمی گردید
کسی که برای رفتن به یک سفر سیاحتی یا زیارتی باید از رودخانه ای گذر کند، همه توجّه خود را به پل متوجّه نمی سازد. نه ناملایمات پل، او را رنج می دهد و نه بنای ماندن روی پل را دارد. واقعیت این است که دنیا همانند پلی برای گذر به آخرت است.
امام صادق علیه السلام یکی از موعظه های لقمان به فرزندش را این چنین نقل می کند: اجعَلِ الدُّنیا بِمَنزِلَةِ قَنطَرَةٍ عَلی نَهرٍ جُزتَ عَلَیها و تَرَکتَها و لَم تَرجِع إلَیها آخِرَ الدَّهرِ.[10] دنیا را همانند پلی بر نهری بدانید که از آن می گذرید و آن را ترک می کنید و تا پایان روزگار، دیگر به آن برنمی گردید.
کسی که به این واقعیت واقف شود، چگونگی وضع ظاهری دنیا برای او خیلی مهم نخواهد بود. این، یک اصل است. برای او مهم این نیست که پل چگونه است. و در روی پل، چه بر او می گذرد؛ مهم این است که بتواند از آن بگذرد و به مقصد برسد. اساساً به ظواهر و تزیینات امور موقّتی و یک بار مصرف، آن قدر اهمیت داده نمی شود؛ و لذا نه نبود آن مشکل ساز می شود و نه از دست دادن آن مسئله ساز.
شش. خود را مسافری در این دنیا بدانید
سفر، وسیله است نه هدف و زمان آن، کوتاه است نه دائمی. از این رو با این که سفر، ناملایماتی دارد، اما برای رسیدن به مقصد و به جهت موقّتی بودن آن، تحمّل می شود.
اگر انسان، دنیا را یک «سفر» و خود را «مسافر» آن بداند، سختی های آن، او را بی تاب و رنجور نمی سازد. در این باره، کلام زیبایی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که با هم مرور می کنیم:
قیلَ لِلنَّبِی صلی الله علیه و آله: کیفَ یکونُ الرَّجُلُ فِی الدُّنیا؟
قالَ: مُتَشَمِّراً کطالِبِ القافِلَةِ.
قیلَ: فی کمِ القَرارُ فیها؟
قالَ: کقَدرِ المُتَخَلِّفِ عَنِ القافِلَةِ.
قیلَ: فَکم ما بَینَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؟
قالَ: غَمضَةُ عَینٍ؛ قالَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ«کأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَ ما یوعَدُونَ لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ»[11]
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: انسان در دنیا چگونه است؟
فرمود: همانند جوینده قافله ای که دامن، بالا زده است.
پرسیدند: چه قدر در این دنیا اقامت دارد؟
فرمود: به اندازه کسی که از قافله، جامانده است.
پرسیدند: پس فاصله دنیا و آخرت چه قدر است؟
فرمود: یک چشم برهم زدن. خداوند عزوجل می فرماید: «آن روز پندارند که گویا به جز ساعتی از روز، درنگ نداشته اند».
امام علی علیه السلام نیز کلام زیبایی در این باره دارد: عِبادَ اللَّه! اوصیکم بِالرَّفضِ لِهذِهِ الدُّنیا التّارِکةِ لَکم وإن لَم تُحِبّوا تَرکها... فَإِنَّما مَثَلُکم ومَثَلُها کسَفرٍ سَلَکوا سَبیلًا فَکأَنَّهُم قدَ قَطَعوهُ، وأمّوا عَلَماً فَکأَنَّهُم قَد بَلَغوهُ.[12]
بندگان خدا! شما را به دل کندن از این دنیا سفارش می کنم، که شما را رها خواهد کرد، هر چند شما مایل به ترک آن نباشید.. . همانا مثل شما و مَثَل دنیا همانند مسافرانی است که تا مقداری راه رفته اند، گویا تمام آن را پیموده اند و تا قصد رسیدن به نشانه ای (در میان راه) را دارند، گویا به آن رسیده اند.
همچنین در سفارش آن حضرت به فرزندشان امام حسن علیه السلام نیز آمده است:
یا بُنَی إنّی قَد أنبَأتُک عَنِ الدُّنیا وحالِها و زَوالِها وَ انتِقالِها، و أنبَأتُک عَنِ الآخِرَةِ و ما اعِدَّ لأَهلِها فیها، و ضَرَبتُ لَک فیهِمَا الأَمثالَ، لِتَعتَبِرَ بِها، و تَحذُوَ عَلَیها. إنَّما مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنیا کمَثَلِ قَومٍ سَفرٍ نَبا بِهِم مَنزِلٌ جَدیبٌ فَأَمّوا مَنزِلًا خَصیباً و جَناباً مَریعاً، فَاحتَمِلوا وَ عثاءَ الطَّریقِ، و فِراقَ الصَّدیقِ، و خُشونَةَ السَّفَرِ، و جُشوبَةَ المَطعَمِ، لِیأتوا سَعَةَ دارِهِم، و مَنزِلَ قَرارِهِم، فَلَیسَ یجِدونَ لِشَی ٍ مِن ذلِک ألَماً، و لا یرَونَ نَفَقَةً فیهِ مَغرَماً، و لا شَیءَ أحَبُّ إلَیهِم مِمّا قَرَّبَهُم مِن مَنزِلِهِم، و أدناهُم مِن مَحَلَّتِهِم.[13]
ای فرزندم! همانا من تو را از دنیا و حالات آن و زوالش و دگرگونی اش آگاه ساختم، و از آخرت و آنچه برای اهلش در آن مهیا شده، با خبر نمودم و در باره این دو، برایت مثال هایی زدم تا از آنها عبرت بگیری و در راه صحیح، گام نهی. مَثَل کسانی که دنیا را خوب آزموده اند، همانند مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و آبادی و پرمشقّت که قابل ماندن نیست قرار گرفته اند و قصد دارند تا به منزلی پرنعمت و به ناحیه ای که در آن آسایش و راحتی است کوچ نمایند. پس مشقت های راه و دوری دوستان و سختی سفر و ناگواری غذاها را تحمّل کردند تا به خانه وسیع خویش و سرمنزل قرار و آسایش خویش درآیند و از هیچ یک از این مشکلات، احساس درد نمی کنند و هزینه های مصرف شده را خسارت نمی شمرند و هیچ چیز برایشان محبوب تر از آن چیزی نیست که آنان را به منزلشان نزدیک تر سازد و به محلشان برساند.
در این بخش از کلام، به خوبی روشن است که شناخت واقعیت دنیا چه نقشی در به حرکت درآوردن انسان به سوی آخرت دارد. همچنین مشخص می شود که شناخت مقصد و مقصود، و عشق به آن، چه نقش مهمّی در افزایش توان تحمّل و مقاومت در برابر سختی ها و مشکلات دارد؛ به اندازه ای که گویا هیچ درد و رنجی را ندیده و هر چیزی که او را به مقصدش برساند، دوست داشتنی و شیرین است، هر چند سخت و تلخ باشد.
امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: أهلُ الدُّنیا سَفرٌ یحُلّونَ عَقدَ رِحالِهِم فی غَیرِها.[14]
اهل دنیا مسافرانی هستند که بند کوله بارشان را در غیر آن، باز می کنند.
امام علی علیه السلام می فرماید: أهلُ الدُّنیا کرکبٍ یسارُ بِهِم وهُم نِیامٌ.[15]
اهل دنیا همانند سواره ای هستند که آنان را می برند در حالی که خواب اند.
و یا می فرماید: إنَّ أهلَ الدُّنیا کرَکبٍ؛ بَیناهُم حَلّوا إذ صاحَ بِهِم سائِقُهُم فَارتَحَلوا.[16]
همانا اهل دنیا همانند سواره اند؛ در حالی که آنان بار گشوده اند، راهنما بانگ زند و آنان کوچ کنند.
هفت. خود را همانند مستأجری بدانید که باید از خانه استیجاری کوچ کند.
ناملایمات خانه غیر دائمی و خانه ای که ملک شخصی انسان نباشد نیز چندان بی تاب کننده نیست. خانه دائمی و ملکی، باید بی عیب و نقص و توأم با شادی و سرور باشد. کسانی از ناملایمات دنیا رنجور می شوند که آن را خانه خود و منزلگاه همیشگی شان پنداشته اند و از این واقعیت، غافل اند که خانه دنیا موقّتی است و ما هیچ مالکیتی نسبت به آن نداریم. کسانی که به این واقعیت توجّه دارند، در برابر سختی های آن، بردبار و مقاوم می شوند. به همین جهت، امام کاظم علیه السلام می فرماید: کن فِی الدُّنیا کساکنِ دارٍ لَیسَت لَهُ، إنَّما ینتَظِرُ الرَّحیلَ.[17] در دنیا همانند ساکن خانه ای باش که مال او نبوده، همانا منتظر کوچ است.
خلاصه سخن، این که اگر انسان به واقعیت ناپایداری دنیا باور داشته باشد و دنیا را آن گونه که هست بشناسد، در برابر ناملایمات آن، بی تابی نمی کند و فشارهای روانی، او را آزار نمی دهد. نارضایتی ها و ناله های ما به خاطر آن است که به «واقعیت دنیا» واقف نیستیم.
پی نوشت ها
[1] کنز الفوائد، ج 1، ص 344؛ أعلام الدین، ص 146 و 365؛ إرشاد القلوب، ص 94؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 81، ح 43؛ حلیة الأولیاء، ج 1، ص 358؛ مسند الشهاب، ج 1، ص 426، ح 731؛ تفسیر القرطبی، ج 12، ص 277.
[2] إرشاد القلوب، ص 23؛ أعلام الدین، ص 344؛ بحار الأنوار، ج 77، ص 187، ح 10.
[3] الفردوس، ج 4، ص 63، ح 6197.
[4] سنن الترمذی، ج 2، ص 388؛ صحیح البخاری، ج 5، ص 2358، ح 6053؛ سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1378، ح 4114؛ مسند ابن حنبل، ج 2، ص 132، کنز العمّال، ج 3، ص 194، ح 6127؛ الأمالی، طوسی، ص 381، ح 819؛ مشکاة الأنوار، ص 304؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 52؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 99، ح 85.
[5] نهج البلاغة، خطبه 203؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 298، ح 56؛ الأمالی، صدوق، ص 110؛ مشکاة الأنوار، ص 269؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 218؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 442؛ تذکرة الخواصّ، ص 1320.
[6] حلیة الأولیاء، ج 2، ص 37؛ کشف الغمّة، ج 1، ص 567؛ غرر الحکم، ح 2626.
[7] تنبیه الخواطر، ج 2، ص 30.
[8] الکافی، ج 2، ص 133، ح 16؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 194؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 36، ح 17؛ حلیة الأولیاء، ج 3 ص 187؛ ر. ک: الأمالی، طوسی، ص 296، ح 582؛ الزهد، حسین بن سعید، ص 50، ح 133؛ مشکاة الأنوار، ص 270؛ بشارة المصطفی، ص 189؛ الفضائل، ص 8؛ کشف الغمّة، ج 2، ص 121.
[9] تحف العقول، ص 377؛ ر. ک: همان، ص 287.
[10] الکافی، ج 2، ص 135، ح 20؛ بحار الأنوار، ج 13، ص 425، ح 19.
[11] سوره احقاف، آیه 35.- روضة الواعظین، ص 491؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 122، ح 110.
[12] نهج البلاغة، خطبه 99؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 254؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 113، ح 109؛ ر. ک: کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 429، ح 1263؛ مصباح المتهجّد، ص 381، ح 508؛ بحار الأنوار، ج 89، ص 237، ح 68.
[13] نهج البلاغة، نامه 31؛ تحف العقول، ص 73؛ بحار الأنوار، ج 77، ص 202، ح 1.
[14] تحف العقول، ص 299؛ الأمالی، مفید، ص 18، ح 5؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 179، ح 59؛ البدایة والنهایة، ج 9، ص 282.
[15] نهج البلاغة، حکمت 64؛ تنبیه الخواطر، ج 1، ص 77؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 128، ح 131.
[16] نهج البلاغة، حکمت 415؛ مشکاة الأنوار، ص 268، ح 1563؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 441؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 132، ح 136؛ مطالب السؤول، ص 57.
[17]تحف العقول، ص 398؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 313، ح 1.