معنا و مفهوم عفّت و پاکدامنی
یکی از سجایای بسیار مهم اخلاقی و از ارکان آن «عفّت» است؛ زیرا نتیجه آن کنترل قوه شهوت است. عالمان اخلاق قوای انسان را چهار نوع می دانند: عقلیه، وهمیه، غضبیه و شهویه. لذّت هایی که برای انسان متصور است نیز یکی از این قوا یا ذیل یکی از آنهاست. هر یک از این قوای چهارگانه نیازمند تهذیب و تربیت اند و با تهذیب هر یک، فضیلتی برای انسان حاصل می شود؛ از تهذیب قوه عاقله، صفت حکمت، از تهذیب قوه واهمه، صفت عدالت، از تهذیب قوه غضبیه، صفت شجاعت و از تهذیب قوه شهویه، صفت عفت حاصل می گردد.[1] ازاین رو، عفّت یکی از ارکان صفات اخلاقی به شمار می رود و زمینه ساز تحقق برخی صفات اخلاقی دیگر نیز می شود و بالاخره وجود و عدم یا ضعف و قوتش، در سعادت و شقاوت انسان نقش مهمی ایفا می کند.
واژه شناسی عفّت
«عفّت» در لغت به «خودداری» معنا شده است؛ خودداری از حرام،[2] چیزی که حلال نیست،[3] چیزی که شایسته نیست[4] و خودداری از سؤال و درخواست از مردم.[5] صاحبان تاج العروس و لسان العرب می نویسند: «عفّت یعنی خودنگه داری از چیزی که حلال و زیبا نیست و پست است».[6]با توجه به معانی لغوی، عفّت، روی گردانی از خواهش های نفسانی، پاکی تن، پاکدامنی و خودنگه داری از تمام افعال حرام و زشت و ناپسند است.
معنای اصطلاحی عفّت
در علم اخلاق، معنای عفّت، به وسعت معنای لغوی نیست و بیشتر به خویشتن داری از شهوت جنسی و نیز خودنگه داری از مال حرام اطلاق شده است. مرحوم نراقی عفّت را این گونه معنا می کند:
عفّت، ملکه انقیاد و رام شدن قوه شهوت در پیشگاه عقل است به گونه ای که تحت امر و نهی آن قرار گیرد؛ یعنی آن جا که عقل مصلحت می داند اقدام کند و آن جا که عقل در آن مفسده می بیند پرهیز کند و هیچ گاه با اوامر و نواهی عقل مخالفت نکند.[7]
وی در بخش دیگری به «رام ساختن قوه شهوت در موضوع خوردن و شهوت جنسی، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت» تصریح و اشاره می کند «مقصود از تابع عقل بودن، نگه داشتن جانب اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط است».
در کتاب اخلاق اهل بیت (علیهم السلام) نیز آمده است: «عفّت، پرهیز و چشم پوشی از هر میل حرام و ناپسند مربوط به شکم و عورت، و رهایی از بندگی خوارکننده برابر شکم و شهوت جنسی است».[8] مؤلف این کتاب معتقد است عفّت از برترین خصایص انسانی است که به کمال ایمان و شرافت انسان برخوردار از آن دلالت می کند و عزّتمندی و کرامت او را آشکار می سازد.
صاحب جامع السعادات با تصریح به این که معنای عفّت، اعتدال و میانه روی در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراط و تفریط قوه شهوت می داند و سپس مصداق اعتدال و میانه روی را در خوردن و غریزه جنسی به اختصار تبیین می کند. وی در خوردن، به دو اصل «رعایت لقمه پاک و حلال» و «پرهیز از پرخوری»، تأکید می کند و در غریزه جنسی رعایت دو اصل «فرو نشاندن میل جنسی از راه حلال» و «تکثیر نسل» را لازم می داند.[9]
پی نوشت ها
[1] ر. ک: جامع السعادات، ج 1، ص 93 و 94؛ المحجة البیضاء، ج 8، ص 196.
[2] الصحاح، ج 4، ص 1406.
[3] العین، ج 1، ص 92.
[4] معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 3 و ج 6، ص 104.
[5] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 264.
[6] تاج العروس، ج 12، ص 393؛ لسان العرب، ج 9، ص 253. جامع السعادات، ج 1، ص 88.
[7] جامع السعادات، ج 2، ص 12: «قد عرفت أن ضد الجنسین (العفّة)، و هو انقیاد قوة الشهوة للعقل فی الإقدام علی ما یأمرها به من المأکل و المنکح کمّاً و کیفاً، و الاجتناب عما ینهاها عنه، و هو الاعتدال الممدوح عقلًا و شرعاً، و طرفاه من الإفراط و التفریط مذمومان».
[8] اخلاق اهل بیت (علیهم السلام)، ص 60 «العفّة هی الامتناع و الترفع عمّا لا یحل أو لا یجمل، من شهوات البطن و الجنس، و التحرر من استرقاقها المُذِل».
[9] جامع السعادات، ج 2، ص 12. نیز، ر. ک: جامع السعادات، ترجمه: کریم فیضی، ج 1، ص 528. نیز، ر. ک: اخلاق اهل بیت (علیهم السلام)، ص 61: «لیس المراد بالعفّة حرمان النفس من أشواقها و رغائبها المشروعة فی المطعم و الجنس. و إنما الغرض منها هو القصد و الاعتدال فی تعاطیها و ممارستها، إذ کل إفراط أو تفریط مضر بالانسان، و داع إلی شقائه و بؤسه».