برکات قیام حضرت زهرا (س)
اشاره
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) و جریان سقیفه و خارج شدن خلافت از مسیر اصلی خود، حضرت زهرا (س) آرام ننشست؛ بلکه از طرق مختلف، قیام همه جانبه ای را شروع کرد؛ گاه از طریق خواندن خطبه، دست به افشاگری و ترسیم راه صحیح و معرّفی خلیفه زد، و گاه با گریه های طولانی، مظلومیت خود و امام خویش را به گوش مردم آن زمان رساند، و گاه با احتجاجها و محاکمه، غاصبان را رسوا نمود. زمانی نیز با رفتن در خانة مهاجر و انصار، حجّت را بر مردم تمام نمود و حقیقت را به مردم نشان داد. و همین طور از ملاقات با مردم و صحابه، بیش ترین بهره را بُرد و در روزهای آخر نیز در رویارویی و محاجّه با دو خلیفه، صریحاً نارضایتی و نفرت خویش را از آن دو اعلام نمود، و سرانجام با وصیّتهای خویش در چگونگی تشییع و تدفین خود، مبارزه ای دایمی و یک علامت سؤال همیشگی را در مقابل روی تاریخ قرار داد.
در این مقال به دنبال بیان اهم آثار و برکات قیام حضرت (س) [در شکلهای مختلف] هستیم. امید است که روح پاک آن بانوی عصمت ما را یاری کند.
1- ترسیم راه صحیح و مستقیم
جریان سقیفه و انحراف خلافت از مسیر اصلی و وحشتی که به وجود آورده بودند از یک طرف و سکوت خواص از سوی دیگر، و مأمور به صبر بودن امیرمؤمنان علی (ع) ، فتنة کوری بوجود آورده بود تا آنجا که عده ای در تشخیص حق به شک افتاده بودند؛ اینجا بود که حرکات و سخنان حضرت زهرا (س) در این جوّ تاریک، راهگشا بود؛ از این رو در روایات از حضرت به عنوان کسی یاد شده است که رضای او رضایت خدا و غضب او غضب خدا است: «اِنَّ اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَة وَیَرْضَی لِرِضَاهَا؛ [1] به راستی خداوند با غضب فاطمه، غضب می کند و با خشنودی او خشنود می شود».
حضرت با حمایتهای بی دریغ خود از حضرت علی (ع) و ایستادن در مقابل سران سقیفه، به مردم نشان داد که راه راست و مستقیم کدام است. از یک طرف فرمود: اگر علی (ع) و فرزندان او به خلافت می رسیدند، دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی کردند: «أَما وَاللَّه لَوْ ترَکُوا الْحَقَّ عَلَی أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَان؛ [2]قسم به خدا اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا (ص) اطاعت می کردند، دو نفر هم درباره [حکم] خداوند با یکدیگر اختلاف نمی کردند».
و از طرف دیگر در بخشی از خطبة خود، مسیر سقیفه را راه شیطان و متابعت از او معرفی کرد و فرمود: «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِیهِ ملَاحِظِینَ، ثمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَکُمْ فَأَلْفَاکُمْ غِضَاباً؛ [3] شیطان از مخفی گاه خود سرش را بیرون آورد و بر شما فریاد زد و دریافت که دعوت او را اجابت می نمایید و به فریفتن او روی آورده اید، سپس خواست شما برخیزید و دریافت که شما آماده اید و شما را بر خشم دعوت کرد و یافت که به خشم می آیید». در این سخنان، راه راست و صراط مستقیم به روشنی از راه باطل متمایز شده است؛ راه راست، رفتن به دنبال امام علی (ع) و فرزندان او (ع) و راه شیطان، راه سران و رهروان سقیفه است.
2- رسوا نمودن چهرة نفاق
شناخت جریان نفاق، از مشکل ترین و پیچیده ترین کارهایی است که در هر قیام و نهضتی وجود دارد. در اوایل نهضت بزرگ پیامبر اکرم (ص)، شناخت چهره های نفاق راحت تر بود، چرا که وحی الهی در این زمینه، قاطع عمل نموده و چهرة منافقین را به سرعت رسوا می کرد. نمونه بارز آن را در جریان نزول سورة منافقین می توان مشاهده کرد. و همین طور در جریان مسجد ضرار و تخریب آن، که در قرآن کریم می خوانیم: (وَ الَّذینَ اتخَذُوا مسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّه وَ رَسولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحسْنی وَ اللَّه یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (توبه، 107)؛ آن کسانی که مسجدی برای زیان اسلام بر پا کردند و مقصود آنها کفر [و عناد] و تفریق کلمه بین مسلمانان و مَساعدت با دشمنان دیرینة خدا و رسول بود و قسمهای مؤکد یاد می کنند که ما جز قصد خیر نداریم، و خداوند گواهی می دهد که به تحقیق آنها دروغ می گویند».
امّا هر چه عمر پیامبر اکرم (ص) رو به پایان می رفت و خصوصاً بعد از رحلت آن حضرت، چهره نفاق پیچیده تر می شد. تنها کسی که در آن موقعیت سخت می توانست به صورت علنی از چهرة نفاق پرده بردارد، و این جریان خطرناک تر از دوران پیامبر (ص) را معرفی کند، حضرت زهرا (س) بود، چرا که همگان به عظمت و عصمت او معترف بودند.
حضرت زهرا (س) وقتی می بیند نفاق به میدان آمده و با نبود پیامبر اکرم (ص) میدان را برای فعالیّت خود باز دیده است، در خطبه معروف خود پرده از چهرة آنها برمی دارد و می فرماید: «فَلَمَّا اختَارَ اللَّه لِنَبِیِّهِ دَارَ أَنْبِیَائِهِ، وَ مَأْوَی أَصْفِیَائِهِ، ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ[4] النِّفَاق؛ [5] پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش خانة پیامبران و جایگاه برگزیدگان خود را اختیار کرد، در میان شما خارهای نفاق ظاهر کردید».
پیامبر اکرم (ص) چهره نفاق سران سقیفه را به برخی از اصحاب خاص [مخصوصاً بعد از جریان غدیر] معرّفی کرده بود. این گروه با وجود مبارک پیامبر (ص) کاری از پیش نمی بردند؛ اما بعد از وفات آن حضرت، هزینة سنگینی را بر اهل بیت (ع) و خصوصاً امیرمؤمنان علی (ع) و فاطمه زهرا (س) وارد کردند. بعد از پرداخت این هزینة سنگین، حضرت زهرا (س) زمینه را برای معرّفی آنان آماده دید و برای جلوگیری از گمراهی و ضلالت امّت پیامبر (ص) و نسلهای آینده، آنها را معرّفی نمود. آنها تلاش داشتند کارهایشان را اسلامی جلوه دهند؛ ولی حضرت زهرا (س) چهرة واقعی آنان را به خوبی نمایان ساخت و در ملاقات با «امّ سلمه» این امر را گوشزد نمود که: شب را با غصّه و اندوه به روز آوردم... به وصی، ظلم شد... و حق او غصب گردید، «وَ لَکِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِیَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِإِمْکَانِ الْوُشَاة؛[6] ولکن کینه و حقدهای بدر و خون خواهی کشته های احد بود که قلب نفاق آنها را پنهان نموده بود».
و در خطاب به ابو بکر صریحاً فرمود: «یَا أَبَا بَکْرٍ مَا أَسْرَعَ مَا أَغَرْتُمْ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّه؛[7] ای ابو بکر! چه زود کینه های پنهانی خود را علیه اهل بیت رسول خدا (ص) ظاهر کردید؟»
3- دفاع از حریم ولایت و امامت
سران سقیفه با پیش دستی در امر خلافت، به بهانه مشورت و بیعت، به حکومت غاصبانه و ظالمانه خویش به ظاهر مشروعیّت بخشیدند و آن را امری دینی و خداپسندانه جلوه دادند و با این خدعه در واقع تمامی آنچه پیامبر اکرم (ص) به صورت مکرر در «یوم الدار»، آیة ولایت، غدیر خم، حدیث منزلت و مناسبتهای دیگر درباره ولایت و امامت علی (ع) بیان نموده بود، نادیده گرفته و به دست فراموشی سپردند تا دیگر کسی نه جرأت کند و نه به خود حق دهد که مسئلة خلافت و امامت منصوص امیرمؤمنان علی (ع) را از طرف خدا مطرح نماید.
حضرت زهرا (س) این امر را دقیقاً متوجه بود؛ از این رو هم در خطبه های عمومی این مسئله را گوشزد نمود و هم در ملاقاتهای گروهی و انفرادی که به نمونه هایی اشاره می شود:
الف. خطبه ها
در خطبة تاریخی فدکیه با صراحت اعلام کرد که خداوند امامت را برای ما قرار داده و فلسفه آن را چنین بیان کرد: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة؛[8]و اطاعت ما [اهل بیت] را برای نظم یافتن ملّت اسلام و امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه قرار داد».
و در جای دیگر فرمود: «قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ بَیْنَکُمْ لَم تسْتَأْمِرُونَّا وَ صَنَعْتُمْ بِنَا مَا صَنَعْتُمْ وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً؛[9]امر خلافت را میان خودتان قطعی کردید و از ما نظرخواهی نکردید و آنچه را خواستید، انجام دادید و حقی برای ما قائل نشدید».
در بخش دیگر از این خطبة معروف فرمود: «اَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَی الْأُمَمِ، وَ زَعَمْتُمْ حَقٌّ لَکُمْ، لِلَّهِ فِیکُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ؛[10]شما ای بندگان خدا! که پرچمداران امر و نهی خدا و حاملان دین و وحی می باشید، امانت داران خدا بر خودتان، و رسانندگان آن به امتها هستید، و گمان کردید که حقی برای شما است، برای خدا در میان شما پیمانی است که به سوی شما عرضه کرده است، و پس از پیامبر (ص) جانشینی است که برای شما باقی مانده است».
ب. ملاقاتها
اول: ملاقاتهای عمومی
حضرت زهرا (س) برای احقاق حق امام علی (ع) از مهاجرین و انصار و یاری خواستن به دیدار آنان رفت که به نمونه هایی اشاره می شود:
1- «ابن قتیبه» می گوید: امام علی (ع) فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) را شبانه بر مرکب سوار می کرد و او را به مجالس انصار می برد و فاطمه (س) از آنها درخواست نصرت می کرد و آنها در پاسخ او می گفتند: ای دختر رسول خدا (ص) ما با این مرد بیعت کرده ایم و اگر همسر و پسرعمویت پیش از ابو بکر به سوی ما آمده بود، ما از او عدول نمی کردیم. سپس علی (ع) می فرمود: آیا من بدن رسول خدا (ص) را در خانه خودش رها می کردم و دفن نمی نمودم و بیرون می آمدم و برای سلطنت و در دست گرفتن قدرت با مردم به نزاع می پرداختم؟! فاطمه (س) می فرمود: ابو الحسن (ع) کاری جز آنچه شایسته و سزاوار بوده، انجام نداده است و خداوند هم مردم را به سبب آنچه کرده اند محاسبه و مطالبه خواهد کرد».[11]
2- «عبد الله بن سنان» از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت(ع) فرمود: وقتی که ابو بکر شهادت علی (ع) و ام ایمن را رد کرد، فاطمه (س) در حالی که غضبناک بود، برخاست و فرمود: «خدایا! این کسانی که به حق دختر محمد (س) پیامبر تو ظلم کردند خشم خود را بر آنها شدید کن» و سپس بیرون آمد و علی (ع) او را بر مرکبی که بر آن عبایی انداخته بود، سوار کرد و تا چهل روز او را در خانه های مهاجرین و انصار، در حالی که حسن و حسین( با او بودند، می گرداند و فاطمه (س) می فرمود: «ای جماعت مهاجر و انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا (ص) بیعت کردید که او و ذرّیة او را حفظ کنید، همان گونه که از خودتان و خاندانتان حفاظت می نمایید.
پس به بیعت خود با رسول خدا (ص) وفا کنید!»؛ ولی کسی به فاطمه (س) کمک نکرد و کسی [سخن] او را اجابت و او را یاری نکرد.[12]
3- «عبدالله بن حسن بن حسن» از مادرش «فاطمه بنت الحسن» نقل کرده است: هنگامی که بیماری فاطمه (س)، دختر رسول خدا (ص) شدید شد و بستری گردید، گروهی از زنان مهاجرین و انصار نزد او آمدند و گفتند: ای دختر رسول خدا (ص) شب را چگونه به روز آوردی؟ حضرت (س) فرمود: به خدا سوگند! صبح کردم در شرایطی که از دنیای شما بیزارم و از مردان شما خشمگین، پس از آنکه آنان را در خواب [غفلت]دیدم، به دور انداختم، چه زشت است شکسته شدن لبة شمشیر و سستی بعد از عزم و جدّیت و صلابت... . «وَیْحَهُمْ أَنَّی زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النبُوَّةِ وَ مهْبَطِ الْوَحْیِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأَمْرِ الدُّنْیَا وَ الدِّینِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمبِینُ وَ ما نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ نقَمُوا وَ اللَّه مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْئِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جل؛ وای بر آنان! [آیا می دانند که خلافت را از کدام جایگاه حرکت دادند؟] از کوه های بلند و استوار رسالت و جایگاه روح الامین و آگاه به امور دنیا و دین، به راستی که این خسرانی آشکار است؛ به راستی چه چیز باعث شد که بر ابو الحسن سخت گرفتند؟ به خدا سوگند! ناخشنودی آنها به سبب شمشیر برّان و گامهای استوار و بی اعتنایی او به مرگ و ضربه های سخت او در راه خدا بود. «وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسولُ اللَّه إِلَیْهِ لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سجُحاً لَا یکْلُمُ خشَاشُهُ وَ لَا یتَعْتِعُ رَاکبَهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نمِیراً فضْفَاضاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَحَیَّرَ بِهِمُ الرَّیُّ غَیْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ شرَرَهُ الساغِبَ وَ لَفتِحَتْ عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَیَأْخُذُهُمُ اللَّه بمَا کانُوا یکْسِبُون؛[13] به خدا سوگند! اگر مسئولیت خلافت را که رسول خدا (ص) به وی سپرده بود، به او واگذار می کردند، او آن مرکب خلافت را مهار می کرد و با نرمی می راند که کم ترین آسیبی به آنها نمی رسید و آنان خسته و ملول نمی شدند و آنان را به کنار چشمة زلال حقیقت می برد که آب گوارا و شیرین بنوشند و سیراب بیرون آیند. از زیادی آن حیران شوند، در حالی که او خود از زینت دنیا بهرة زیادی برنگیرد و جز قدحی کوچک از آب برای رفع تشنگی برندارد، [و اگر خلافت را به او واگذار کرده بودند] برکات از آسمان و زمین به روی آنها گشوده می شد [و آنان چنین نکردند] و به زودی خداوند آنان را به آنچه می کنند، [از عصیان و نافرمانی، ] کیفر خواهد نمود».
حضرت زهرا (س) در این بیانات هم به آثار خلافت امام علی (ع) اشاره کرده است که باعث: 1- مهار کردن خلافت؛ 2- آسیب نرسیدن به مردم؛ 3- رساندن به سرچشمة زلال حقیقت؛ 4- باز شدن برکات از آسمان و زمین می شود، و هم به علت اینکه چرا زیر بار خلافت مولا نرفتند، اشاره می کند که در واقع کینه های جنگهای صدر اسلام و ضربه هایی بوده است که در حال کفر به آنان وارد شد.
4- حضرت زهرا (س) در تداوم دفاع از امامت و آگاهی بخشی به مردم و بیدار نمودن وجدانهای خفته، خطاب به مهاجرین و انصار فرمود: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ وَ ابْنَةَ نبِیِّکُمْ، وَ قدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ، فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِبَیْعَتِکُم ؛ [14]ای جماعت مهاجرین و انصار! خدا و دختر پیامبرتان را یاری کنید [با یاری نمودن ولی خدا] به راستی که شما با رسول خدا (ص) بیعت کردید که از پیامبر (ص) و فرزندانش ( دفاع کنید، همان گونه که از خود و فرزندان خودتان دفاع می کنید، پس بر بیعت خود با رسول خدا وفادار باشید».
5- اشاره شد که حضرت زهرا (س) از کم ترین فرصت برای دفاع از ولایت و طرح امامت حضرت علی (ع) استفاده می کرد. از «یعقوبی» نقل شده است که: در زمان بیماری فاطمه (س) زنان رسول خدا (ص) و زنان قریش به عیادت او آمدند و گفتند: چگونه هستی؟ [حضرت] فاطمه (س) فرمود: چنانم که سوگند به خدا دنیای شما را ناخشنود دارم و به جدایی از شما شادم و خدا و رسولش را با اندوهی که از شما دارم ملاقات می نمایم. حق من حفظ و ذمّة من رعایت نشد و وصیت [درباره امام علی (ع)] پذیرفته نگشت و حرمت ما شناخته نشد».
6- گاه حضرت زهرا (س) کنار قبر پیامبر (ص) با زبان شکوه، از امامت دفاع می کرد و می فرمود: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ نشْکُو فَقْدَ نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَیْنَا وَ مَنْعَهُمْ إِیَّانَا حَقَّنَا الَّذِی جَعَلْتَهُ لَنَا فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَل؛[15]پروردگارا! به سوی تو شکایت می کنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبر (ص) و فرستاده و برگزیده ات و [به تو شکایت می کنیم از] ارتداد امّت پیامبر علیه ما، و اینکه حق ما را بازداشتند، همان حق [ولایت و رهبری] که در کتابت [قرآن] که بر پیامبر (ص) نازل فرمودی، برای ما قرار دادی».
دوم: ملاقاتهای انفرادی
1- حضرت فاطمه (س) نزد «معاذ بن جبل» آمد و فرمود: «ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم، از تو یاری می طلبم، تو با رسول خدا (ص) بیعت کردی که او و ذرّیه اش را یاری نمایی و او را حفظ کنی از آنچه خود و خاندانت را حفظ می کنی، ابو بکر فدک را از من غصب کرده و وکیل مرا از آن بیرون رانده است. معاذ گفت: با من غیر از خودم کسی هست؟ فاطمه (س) فرمود: نه، کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت: من کجا می توانم تو را یاری دهم؟ پس فاطمه (س) از نزد معاذ بن جبل بیرون آمد و پسر معاذ وارد خانه شد [و بعد از گفتگوی با پدر] گفت: من نزد خدا با تو منازعه می نمایم تا اینکه بر رسول خدا (ص) وارد شوم؛ زیرا تو درخواست دختر محمد را اجابت نکردی».[16]
2- عایشه، دختر طلحه بر فاطمه (س) وارد شد و او را گریان دید، عرض کرد: پدر و مادرم فدایت! چه چیز شما را گریانده است؟ حضرت (س) در جواب فرمود: از من سؤال می کنی از شر و فسادی که اخبار آن را مرغان بر بالها نوشته و در جهان پراکنده شده است، گویا پیکهای چابک سوار به سرعت آن را به همة جهانیان ابلاغ کرده اند که گرد و غبار آن تا آسمان بالا رفته و تاریکی مصیبت آن زمین را فرا گرفته است.
می دانی مصیبتها چگونه شکل گرفته اند؟ از پست ترین قبایل عرب، قبیلة تیم [ابو بکر بن قحافه] و از حیله بازترین آنها قبیلة عدی [عمر بن خطاب] بر علی (ع) ستم روا داشتند، پرچم مسابقه برافراشتند: تا بر علی (ع) پیشی بگیرند. چون موفق نشدند، بغض و کینه علی (ع) را در دل گرفتند؛ اما پنهان داشتند. آن گاه که نور دین به خاموشی گرایید، و پیامبر (ص) رحلت کرد، آن بغض و کینه ها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار شدند و ستمها روا داشتند و «فدک» را غصب کردند....[17]
3- «محمد بن لبید» می گوید: پس از رحلت پیامبر (ص) فاطمه (س) را کنار قبر حضرت حمزه در قبرستان اُحُد، در حال غزاداری و گریه مشاهده کردم، فرصت را غنیمت شمرده، سؤال کردم: آیا برای امامت علی (ع) از سخنان رسول گرامی اسلام می توان دلیلی آورد؟ حضرت (س) فرمود: شگفتا! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟ «سَمِعْت رَسُولَ الله یَقُولُ: عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْإِمامُ وَ الْخلِیفَةُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هادِینَ مهْدِیِّینَ وَ لَئِن خَالَفْتُمُوهُمْ لَیَکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة؛[18] شنیدم که رسول خدا (ص) می فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. او امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم [حسن و حسین (ع)] و نه نفر از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، آنها را هدایت کننده و هدایت شده خواهید دید و اگر با آنان مخالفت ورزید تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد». «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ترَکُوا الْحقَّ عَلَی أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نبِیِّهِ لَما اخْتَلَفَ فی اللَّه اثنَان؛ آگاه باش! قسم به خدا، اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا (ص) اطاعت می کردند، دو نفر هم [دربارة حکم خداوند] با یکدیگر اختلاف نمی کردند».
به راستی چه کسی غیر از زهرای اطهر (س) در آن جوّ خفقان می توانست این گونه شفاف سخن بگوید و این گونه صریح از امامت علی (ع) دفاع کند، و آیندة تاریک غصب خلافت را گوشزد نماید؟
4- یکی از کسانی که به عیادت حضرت فاطمه (س) آمد، امّ سلمه همسر پیامبر (ص) بود. فاطمه (س) از همین فرصت نیز به نفع امامت امام علی (ع) بهره برداری نمود. وقتی ام سلمه عرض کرد: چگونه صبح کردی؟ فرمود: «أَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ فُقِدَ النبِیُّ وَ ظلِمَ الْوَصِیُّ هتِکَ وَ اللَّه حجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مقْبَضَةً عَلَی غَیْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِی التَّنْزِیلِ وَ سَنَّهَا النَّبِیُّ (ص) فِی التَّأْوِیلِ وَ لَکِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِیَّةٌ وَ ترَاتٌ أُحدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِإِمکَانِ الْوُشاة؛ شب را با غصه و اندوه به روز آوردم، رسول خدا (ص) از میان ما رفت و به وصی پیامبر ظلم شد، سوگند به خدا! حجاب او هتک گردید، کسی که امامت او غصب و گرفته شد، بر غیر آنچه خداوند در کتاب خود تشریع کرده بود و پیامبر خدا (ص) در تأویل آن را پایه گذاری نمود؛ ولی کینه ها و حقدهای بدر و خون خواهی کشته های اُحُد بود که قلب نفاق آنها را نهفته و پنهان نموده بود».
«فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَیْنَا شآبِیبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِّقَاقِ فَیَقْطَعُ وَتَرَ الْإِیمَانِ مِنْ قِسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیَا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فی موَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ؛ [19]پس هنگامی که امر [خلافت]، مورد هدف قرار گرفت، آنها باران تیر را از اوهام دشمنی بر ما باریدند تا اینکه ریسمان ایمان از کمان سینه ها قطع شود و این نبود آنچه خداوند وعده داده بود از حفظ رسالت و کفالت مؤمنین. آنها در پی احراز منافع خود بودند و دنیا آنها را فریفت، بعد از طلب یاری نمودن از کسانی که [علی] پدرانشان را در هنگامة سختی و منازل شهادات از پای درآورد».
4- شناخته شدن فضایل و شخصیّت زهرا (س)
وجود پیامبر اکرم (ص) و امیر مؤمنان علی (ع) باعث شده بود که حضرت فاطمه (س) کم تر در جامعه مطرح و شناخته شود، و از طرف دیگر حیا و نجابت او نیز مانع از شناخته شدن او بود. هر چند مردم از رسول خدا (ص) سخنان فراوانی در عظمت ایشان شنیده بودند، و رفتارهای احترام آمیز او را با دخترش دیده بودند. و بالاتر از همه، سخنان وحی و کتاب الهی بود که دربارة فاطمه (س) وارد شده بود؛ مانند: آیات تطهیر، مباهله، مودت، سوره انسان و کوثر... ؛ اما کم تر پیش آمده بود که زمینة عینی و شایستگیهای آن بانو همچون: علم، معرفت، شجاعت، صلابت در مقابل خصم، فصاحت و بلاغت او درک و شناخته شود. در جریان قیام آن حضرت سخنان پیامبر اکرم (ص) و تعریفات او تبلور عینی یافت و علم وسیع آن بانو، دلسوزی عمیق و به دور از اهانت او نسبت به سرنوشت و آیندة امت و آینده نگری ژرف و خطراتی را که گوشزد نمود و خطابه های فصیح و غرایی که ایراد نمود، همگی کمالات حضرت فاطمه (س) را به مرحلة ظهور و فعلیّت رساند. به قول شاعر:
تَعِظُ الْقَوْمَ فِی اَتَمِّ خِطَابِ
حَکَتِ الْمُصْطَفَی بِهِ وَحَکَاهَا[20]
حضرت فاطمه (س) مردم را با بهترین و کامل ترین خطاب موعظه کرد، [گویا] پیامبر (ص) به واسطة او سخن می گفت و او از پدر حکایت می کرد.
5- اثبات مظلومیّت اهل بیت (علیهم السلام)
در جو خفقان آن زمان، آن چنان دستگاه سلطه خود را مستحق و صاحب حق می دانست که حتی مظلومیّت اهل بیت (ع) و تضییع حق و حرمت آنان بر مردم مشتبه شده بود.
فاطمه زهرا (س) در گام اوّل با بیان خطبه ها و سخنان و اعتراضات خود، دستگاه غاصب را با برهان و حجّت به محکومیت و رسوایی کشاند؛ ولی هیئت حاکم که قافیه را باخته بود، از بدترین و زشت ترین جسارتها نیز کوتاهی نکرد؛ به خانة فاطمه (س) هجوم بردند و او را در این ماجرا مجروح ساختند و فرزند او را به شهادت رساندند و فدک را غصب کردند، که با شهادت حضرت (س) و دفن شبانه و مخفیانه ایشان، رسوایی بزرگی برای مهاجمان و حاکمان، در سینه تاریخ ثبت شد و مظلومیت خود، همسر و اهل بیت (ع) را به تاریخ نشان داد.
حضرت زهرا (س) به امیر مؤمنان علی (ع) این گونه وصیّت کرد: «أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحدٌ جنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ لَا تَتْرُکْ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَار؛[21] تو را وصیّت می کنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم کرده و حق مرا غصب نموده اند، نباید در تشییع جنازة من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و رسول خدا (ص) می باشند، و اجازه نده که احدی از آنها و پیروانشان بر من نماز گزارد. مرا شبانه دفن کن، آن هنگام که چشمها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشد».
و با این وصیّت علامت سؤال بزرگی در مقابل تمام تاریخ قرار داد که: چرا دختر پیامبر را شبانه دفن کردند و قبرش مخفی است؟»
6- نفرت از خلفا
دستگاه حاکم خود را به عنوان خلیفة رسول الله (ص) معرّفی می کرد؛ ولی حضرت زهرا (س) بر اساس حدیث مورد اتفاق فریقین که پیامبر (ص) فرمود: «اِن اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَة وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا؛[22] به راستی خداوند با غضب فاطمه غضب می کند، و با خشنودی او خشنود می شود». به خوبی این مسئله را درک کرده بود که سکوت او نوعی رضایت تلقی می شود؛ از این رو، علاوه بر دفاع از امامت علی (ع) و اثبات مظلومیّت او، انزجار و تنفر خود را از دستگاه خلافت اعلان نمود و بارها این نفرت را به زبان آورد که به نمونه هایی اشاره می شود:
الف. روزی حضرت (س) خطاب به ابو بکر فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ أَبَداً. وَ اللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیْکَ فِی کُلِّ صَلَوةِ؛[23] سوگند به خدا! [از این پس] هرگز با تو سخن نگویم. به خدا سوگند! [شکایت تو را به خداوند خواهم نمود و] در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد».
این اظهار تنفر برای دستگاه غاصب خلافت، بسیار سنگین تمام شد؛ از این رو ابوبکر و عمر در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر (ص)، برای جلب افکار عمومی و کاستن از این نفرت، به فکر عیادت و دلجویی از حضرت زهرا (س) افتادند و زبان به عذرخواهی گشودند، و می خواستند بفهمانند که حضرت زهرا (س) خصومت شخصی دارند؛ ولی اظهار تنفر آن حضرت به خاطر انحراف امّت و بیچاره شدن مسلمین؛ بلکه بشریت بود؛ از این رو قاطعانه فرمود: «وَاللَّهِ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حتَّی أَلْقی رَبی فَأَشْکُوَکُمَا إِلَیْهِ بِمَا صَنَعْتُمَا بِهِ وَ بِی وَ ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی؛[24] سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما را به خدا می برم به خاطر آنچه نسبت به خدا [و دین او] و نسبت به من روا داشتید [و انحرافها و اهانتهایی که انجام دادید]».
بعد از هجوم دستگاه حاکمه به خانه علی (ع) و شکستن حریم و مجروح ساختن فاطمه (س)، حضرت (س) فرمود: «وَاللَّه لَا أُکلِّمُ عُمَرَ حَتَّی أَلْقَی اللَّه؛[25]سوگند به خدا! تا زنده ام با «عمر» سخن نخواهم گفت تا خداوند را ملاقات کنم».
بخاری از عایشه نقل کرده است که او گفت: فاطمه (س) از دنیا رفت، در حالی که از ابو بکر دوری می گزید».[26]
جمع بندی
از مجموع آنچه گفته شد به خوبی روشن می شود که قیام حضرت زهرا (س) برکات و آثار فراوانی داشته و دارد، از جمله: ترسیم راه صحیح و مستقیم در آن فتنه، رسوا نمودن چهره نفاق که سالها در پس پرده بود، دفاع از امامت و ولایت امیر مؤمنان علی (ع) [از طریق خطبه ها، ملاقاتها و رفتن به در خانة مهاجر و انصار]، شناخته شدن فضایل و شخصیّت خود بانوی دو جهان در جریان قیام، اثبات مظلومیت اهل بیت و شخص امام علی (ع) و انزجار و نفرت از دستگاه خلافت و سران سقیفه و... .
فهرست منابع
1- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1378ق.
2- ابن شهر آشوب، مناقب، انتشارات علامه، قم، 1379 ق.
3- ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، دار المعرفة، بیروت، 1382ق.
4- احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1379ق.
5- اربلی، کشف الغمّه، بنی هاشمی، تبریز، 1381ق.
6- خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب ا لعین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414 ق.
7- شیخ صدوق، علل الشرایع، دار البلاغه، بی جا، بی تا.
8- شیخ صدوق، معانی الاخبار، مکتبة المفید، 1361ق.
9- شیخ مفید، اختصاص، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
10- طبرسی، احتجاج، دار الاسوۀ، بیروت، چاپ اول، 1413ق.
11- علامه امینی، الغدیر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1366ق.
12- علامه مجلسی، بحار الانوار، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق.
13- قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق، مکتبة آیة الله مرعشی، قم، 1388ق.
14- محمد آخوندی، ریاحین الشریعه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، بی تا.
15- نظری منفرد، تنها یادگار، انتشارات جلوة کمال، چاپ دوم، 1389ش.
پی نوشت
[1] بـحار الانوار، علامه مجلسی، ج 21، ص 279.
[2] همان، ج 36، ص 353.
[3] احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 131.
[4] «حسیکه»: حـَسَک بـه معنای خار خشنی اسـت کـه به موی گوسفندان میچسبد و یا وسیلة دفاعی است که دور لشکریان نصب میشود.
«حَسَکُ الصَّدْر»: یعنی کینهها و عداوتهای پنهانی که در سینه پنهان شده است (و گاهی آشکار میشود). (ترتیب کتاب العین، خـلیل بـن احمد فراهیدی، ص 179).
[5] بحار الانوار، ج 29، ص 223.
[6] همان، ج 43، ص 156، ح 5.
[7] همان، ج 28، ص 322 و ص 339؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 77؛ الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج1، ص 20.
[8] بحار الانوار، ج 43، ص 158؛ کشف الغمّه، اربلی، ج 2، ص 40؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص354.
[9] الامامة والسیاسة، ج 1، ص 19.
[10] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 158؛ کـشف الغـمّة، اربلی، ج 2، ص 40.
[11] الامامة و السیاسة، ابـن قـتیبه، ج 1، ص 19.
[12] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 29، ص 189، باب 11؛ تنها یـادگار، نـظری مـنفرد، ص 331؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 182؛ امالی، شیخ صدوق، ج 1، ص 384.
[13] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحـدید، ج 16، ص 235.
[14] بـحار الانوار، علامه مجلسی، ج 8، ص 103؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 178 ـ 183.
[15] تاریخ یعقوبی، احـمد بـن ابی یعقوب، ج 2، ص 115؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 53، ص 19.
[16] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 8، ص 103؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 183.
[17] بحار الانـوار، ج 29، ص 182؛ ریـاحین الشـریعه، محلاتی، ج 2، ص 41؛ امالی، شیخ صدوق، ج 1، ص207.
[18] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 36، ص 353؛ احقاق الحق، قاضی نـور اللهـ شوشتری، ج 21، ص 26.
[19] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 156، ح 5؛ ر.ک: مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 49.
[20] تنها یادگار، نظری منفرد، ص 424.
[21] بحار الانوار، عـلامه مـجلسی، ج 43، ص 209؛ عـلل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 188؛ احتجاج، طبرسی، ص 59.
[22] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 21، ص 279.
[23] الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، همان، ج 1، ص 20؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 230، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین عـاملی، ص 318.
[24] الامـامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 13؛ علل الشـرایع، شـیخ صدوق، ج 1، ص 185.
[25] الغـدیر، عـلامه امـینی، ج 7، ص 17؛ الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 20، بحار الانـوار، عـلامه مجلسی، ج 28، ص 322 و 339.
[26] تـنها یادگار، نـظری مـنفرد، ص 425.