چیستی عرفان و معرفت
و روشن شد عرفان و معرفت به معنای شناخت است و آن نیز دونوع است که از نظر ماهیت و حقیقت تفاوت دارند و تنها در لفظ و معنای شناخت مشترک می باشند و این گونه نیست که حقیقت شان یکی باشد، لکن مراتب آنها مختلف می باشد، زیرا معرفت حصولی، شناخت چیزی است به واسطه صورت یا مفهومی از آن، لکن معرفت حضوری شناخت واقعیت عینی آن چیز است بدون دخالت صورت یا مفهومی از آن، مانند آگاهی به گرسنگی هنگام گرسنه شدن و آگاهی به آن هنگام سیربودن، که در نوع دوم تنها مفهومی از گرسنگی برای انسان حاصل است، برخلاف نوع اول که واقعیت آن موجود می باشد. بنابراین شناخت نسبت به حق تعالی و اسما و صفات او، رابطۀوجودی موجودات به او و نیز شناخت حقیقت وجود خویش نیز دارای این دونوع می باشد که هر یک آثار و نشانه هایی دارد.
انسان ارتباطات گوناگونی با جهان خارج از خویش دارد که در علوم مختلف دسته بندی شده و هر یک نام مخصوصی دارد، لکن او یک رابطۀویژه ای با جهان دارد که به واسطۀآن دیگر ارتباطات کشف شده و نامگذاری گردیده است و آثار هریک از دیگری متمایز نشده است و از آن رابطه به علم، معرفت، آگاهی، شناخت و امثال این الفاظ تعبیر می شود که حقیقتش کشف واقعیات برای انسان است نه ایجاد واقعیات از جانب انسان، اگرچه پس از کشف واقعیات، انسان با تلاش علمی پیگیر و فراهم کردن ابزار مناسب، می تواند اختراعاتی انجام دهد، لکن این اختراعات نیز به معنای ایجاد واقعیات عینی (به وجودآمدن چیزی از عدم صرف) نیست، بلکه کشف واقعیاتی از جهان است که با نزدیک کردن آنها به یکدیگر، خاصیت و اثر جدید ظاهر می شود و انسان از آن استفاده می کند.
به هر حال انسان به لحاظ این که مرتبۀوجودی ویژه ای دارد، می تواند از این طریق روابط گوناگون موجودات را به اندازۀظرفیت وجودی خویش کشف کند و همواره در این کشف پیش رود، چنان که پیشرفت علوم تاکنون از این قبیل بوده، برخلاف حیوانات که آگاهی ایشان از جهان خارج خود بسیار سطحی بوده و توان کشف روابط بین موجودات را ندارند.
ابتدا برای کشف روابط و قوانین گوناگون عالم دو، ابزار لازم است اول: حس، دوم، عقل. کار حس برقرارکردن ارتباط ظاهری با اشیا است که در این مرحله فقط صورت یا مفهوم سطحی نصیب انسان می شود و اگر دخالت عقل همراه با به کارافتادن حواس در کار نباشد، نمی توان به جهان خارج و حالات آن پی برد، تا این مرحله، حیوانات نیز مشترک هستند، لکن عقل با تحلیل هاو دقت هایش نسبت به اموری که نوعاً از حس گرفته می شود و یا در خود با علم حضوری می یابد، به معلومات بیشتری از خارج، یعنی به روابط دقیق تری از آن پی می برد و استدلال های خود را پی ریزی می کند و از آثار متفاوت اشیاء علوم گوناگون را که بر موضوعات مختلف مبتنی است بنیان می گذارد و هر مقدار دستگاه عقل دقیق تر کار کند به روابط پیچیده تری در بین اشیاء راه می یابد که حقیقت آنها را در وجود خودش نیز می تواند بیابد، اگرچه با دقت بیشتر این حقیقت را اول در خویش یافته و سپس با دستگاه تحلیل گر عقل آن را با مفاهیم مناسب به دیگر اشیا نیز عمومیت می دهد.
آن رابطۀپیچیده ارتباط وجودی با عالم غیب مطلق است که غنی بالذات بوده و قیام به خود دارد و سایر موجودات همواره به او ظهور و قیام دارند و هر مقدار دقت انسان در کشف روابط وجودی بیشتر باشد مفاهیم دقیق تری از هستی و کیفیت روابط آن به دست می آورد و آن را با استدلال های عمیق تر به ذات اقدس الهی به کار می بندد و حقایق والاتری را کشف می کند. از این جهت فلاسفۀالهی استدلاهای گوناگونی بر اثبات وجود حق تعالی و کمالات وجودی او اقامه کرده اند مانند: برهان حرکت، حدوث، وجوب و امکان و برهان صدیقین.
ویژگی این نوع از شناخت این است که قابل انتقال به دیگران می باشد، از این رو بیانات قرآن و سنت نیز در معارف عقلی، حقایق نابی را ارایه می دهند و با استدلال های مخصوص به خود با افراد و سطح فکرهای گوناگون مواجه می شوند، البته نوع این بیانات جنبۀتنبهی دارد و انسان را به آنچه واقعیت دارد توجه می دهد که با حقایق وجودیه چگونه برخورد کند و هر مقدار انسان
ابزار شناختن را برای رسیدن به واقعیات هستی بهتر و صحیح تر به کار بندد، آگاهیش دقیق تر می شود و چگونگی برخورد و استفادۀعلمی از معلوماتش بهتر و آسان تر می شود، اگرچه انسان تمایلات دیگری نیز به حسب وجودش در عالم دنیا دارد و آگاهی از آنها مانع می شود که او بر مسیر درک های عقلانی صحیح اش از جهان و خویشتن حرکت کند و با حرکت صحیح مطابق درک های عقلانی از خود و از راه دقیق به سوی هدف از آفرینش خود (تبعیت از دین و انبیا و اولیای الهی) انسان به نوع دیگری از شناخت حق تعالی و حقایق جهان راه پیدا می کند و آن، یافتن آنها در وجود خویش به اندازۀظرفیت خود می باشد. [1]
پی نوشت:
[1] تحریرى، محمد باقر، آسمان توحید و معرفت، 1جلد، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربایجان شرقى - تبریز - ایران، چاپ: 1، 1391 ه.ش.