واکاوی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور
مقدمه
اندیشه و باورداشت مهدویت، از جمله آموزه های وحیانی است که در منظومه اندیشه شیعی به سان خورشید نورافشانی می کند و ریشه در پاسخ به نیازهای فطری بشر دارد؛ فطرتی که او را به بهروزی و کمال طلبی و امید وصول به آینده ای تابناک می خواند و گسترش فرهنگ خداباوری، شناخت صحیح امام و راه او و پرورش روحیه عدالت خواهی، ظلم ستیزی و شکوفا شدن تمامی استعدادهای بشری را نوید می دهد. باوری که در دل خود گوهری چون «انتظار» را پرورانده است؛ انتظار ظهور رادمردی از سلاله پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که هم نام و هم سیرت اوست و ارزش هایی را که جد بزرگوارش برای محقق آن مبعوث شده است احیا می کند؛ «بقیةالله» و ذخیره خدا برای «یوم موعود» است تا عدل و داد را بگستراند و بساط ظلم و جور را برکند[1] (مجلسی، 1403: ج 51، 161). انتظاری که سازنده است و جامعه را به پویایی و حرکت وامی دارد و نه تخدیر و انفعال. انتظاری که «شناخت و معرفت امام»، «ایمان به غیبت و وعده های الهی»، «صبر و استقامت»، «امید و اشتیاق»، «کمال طلبی» و «تولّی و تبرّی» را همراه خود دارد و توجه به اهمیت و ارزش آن ها می تواند حیات بخش جامعه باشد و آرمان های الهی را در آن زنده کند. این انتظار، وظایف افراد و جامعه را جهت ایجاد بسترهای لازم برای سرعت بخشی به باور ظهور آخرین منجی انسان ها تعیین می کند (صمدی، 1388: 242). بر این اساس، جامعه ای که داعیه زمینه سازی دارد، باید به نسبت جوامع دیگر، از ویژگی های ممتازی برخوردار باشد. شناسایی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور که در آموزه های روایی ما مطرح شده به عنوان هدف اصلی این پژوهش، یکی از مهم ترین عواملی است که می تواند زمینه ساز ظهور انسانی کامل شود که مؤید به عصمت و علم الهی است و در نظام هستی، جایگاهی بس عظیم دارد.
روش پژوهش
روش پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی است؛ به این صورت که برخی از آموزه های دینی در قلمرو اخلاق مهدوی، به کمک فرم های فیش برداری از متون حدیثی، انتخاب و توصیف محتوایی شده و صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور شناسایی و تبیین شده است.
مفهوم اخلاق
خُلق ریشه اخلاق به معانی سرشت، سجیه و طبیعت است (ابن منظور، بی تا: ج 4، 194). همچنین به قوا و سجایایی خُلق گفته شده که با بصیرت درک می شوند (راغب اصفهانی، 1423: 15). ابن مسکویه می نویسد:
خُلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت می کند، بی آنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد. (ابن مسکویه، 1381: 51)
فیض کاشانی نیز می گوید:
بدان که خوی عبارت است از هیئتی استوار با نفس که افعال به آسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر می شود. (فیض کاشانی، 1387: 54)
از دیدگاه آیت الله جوادی آملی نیز اخلاق عبارت از ملکات نفسانی و هیئات روحی است که باعث می شود کارهای زشت یا زیبا، به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشأت گیرد (جوادی آملی، 1374: 77). در علم اخلاق، ملکات و صفات باطنی انسان «اخلاق» نامیده می شود و به رفتاری که از این خلقیات ناشی می شود نیز «اخلاق» یا رفتاری «اخلاقی» می گویند (دیلمی و آذربایجانی، 1390: 15). معمولًا واژه «اخلاق»، برای مشخص کردن معیارهای «رفتار نیک» به کار می رود و عمل اخلاقی به طور صریح یا غیرصریح، مجموعه ای از هنجارهای مشترک و مناسب را مورد ارجاع و استناد قرار می دهد (فولادی، 1389: 121).
برخی اخلاق را به دو بخش تقسیم می کنند: ملکاتی که سرچشمه پدید آمدن کارهای نیکوست که اخلاق خوب یا «ملکات فضیله» نامیده می شود، و آن هایی که منشأ اعمال بد است که به آن اخلاق بد و «ملکات رذیله» می گویند (شریفی، 1392: 26). بر این اساس، علم اخلاق علمی دانسته شده است که از ملکات، صفات خوب و بد، ریشه ها و آثار آن ها سخن می گوید (داوودی، 1391: 20). از نظر علامه طباطبایی نیز علم اخلاق عبارت است از فنی که درباره ملکات انسانی بحث می کند؛ ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. با این هدف که فضایل آن ها را از رذایلش جدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانی، انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست و کدام یک بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی پس از شناسایی آن ها خود را با فضایل بیاراید و از رذایل دوری کند. در نتیجه، اعمال نیکی که مقتضای فضایل درونی است انجام دهد تا در اجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده، سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند (طباطبایی، 1363: ج 1، 558).
آیت الله مصباح یزدی می گوید:
موضوع علم اخلاق، اعم از ملکات نفسانی که فلاسفه اخلاق تا کنون بر آن تأکید داشته اند بوده و شامل همه کارهای اختیاری انسان می شود که ارزشی است؛ یعنی متصف به خوب و بد بوده و می تواند برای نفس کمالی را فراهم آورد یا موجب رذیلت و نقصی در نفس شود. (مصباح یزدی، 1387: ج 1، 25)
همچنین به نظر وی، مطلق صفات نفسانی در قلمرو اخلاق قرار می گیرد، خواه به صورت پایدار «ملکه» باشد یا به صورت ناپایدار «حال» باشد. بنابراین موضوع اخلاق اعم از ملکات نفسانی است که تا کنون فلاسفه اخلاق بر آن تأکید داشته اند؛ بلکه اخلاق همه کارهای ارزشی ایشان که متصف به خوب و بد می شوند و می توانند موجب پیدایش کمال و یا نقصی در نفس شوند. این ها همگی در قلمرو اخلاق قرار می گیرند. در نتیجه، می توان گفت اخلاق شامل همه ملکات، حالات نفسانی و افعالی است که رنگ ارزشی دارند (همو: ج 1، 240).
به نظر می رسد در جمع بندی می توان گفت اخلاق صفات نفسانی و افعال ارزشی است که برای نفس آدمی موجب کمال شود. بنابراین همه فضایل و اصول و فروع آن ها اعم از ملکات نفسانی، حالات روحی، آداب فردی، اجتماعی و همه افعال اختیاری جوارحی و جوانحی است که دارای بار ارزشی هستند و انسان را در نیل به کمال نهایی- یعنی قرب الهی و عبودیت و بندگی- کمک می کنند و آن چه از صفات، حالات و افعال اختیاری که ضد آن هاست و مانع نیل آدمی به کمال است ضد اخلاق یا رذایل خواهد بود.
اخلاق زمینه ساز
اصطلاح «زمینه ساز» برگرفته از مضمون احادیثی است که در آن ها از گروه هایی یاد شده که پیش از ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بسترها و شرایط لازم را برای قیام آن حضرت فراهم می آورند. این اصطلاح، معادل فارسی کلمه «تمهید»، «توطیه» و «اعداد» در عربی است که به معنای مقدمه چینی، فراهم سازی، آماده سازی و بسترسازی است؛ چنان که کلمات «یوَطّئون» (قزوینی، بی تا: ج 2، 1368) و «لَیعِدَّنَّ» (نعمانی، 1376: 320) در احادیث به همین معناست.
با توجه به این معنا زمینه سازی ظهور، یعنی فراهم ساختن و ایجاد مقدمات و اسباب و علل ظهور، به گونه ای که شرایط برای تحقق ظهور و خارج شدن امام از پرده غیبت، مهیا و هموار باشد تا امام بتواند حرکت خود را آغاز کند و حکومت جهانی اش را تحقق بخشد (پورسیدآقایی، 1388: 20).
اخلاق زمینه ساز، اخلاقی است که چنین جامعه ای را می سازد و شرایط لازم برای پذیرش ولایت و حاکمیت حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف را در فرد و جامعه فراهم می آورد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در بیان علائم آخر الزمان می فرماید:
یخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیوطِئُونَ لِلْمَهْدِی یعْنِی سُلْطَانَهُ؛
(مجلسی، 1403: ج 51، 87)
مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه را برای قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فراهم می سازند.
به عبارت دیگر، مراد از اخلاق زمینه ساز بررسی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور است؛ به گونه ای که سطح بینش و عواطف اخلاقی منتظران آن قدر بالا می رود که به امام و زندگی با او عشق می ورزند و جز خلقیات و خواسته های امام را نمی خواهند و تلاش می کنند این رفعت اخلاقی و علاقه به ظهورش را به دیگران هم منتقل نمایند و برای اهداف بلندشان نیروی انسانی تربیت کنند. چنین افرادی جز به ولایت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رضایت نمی دهند و اهدافشان را اهداف او قرار داده و خودشان را در طرح امام قرار می دهند و به چیزی کمتر از حاکمیت ایشان و رضا و سخط او قانع نمی شوند. مقصود از اخلاق هم می تواند معنای گسترده آن باشد و هم می تواند فقط اوصاف و فضایل اخلاقی را شامل گردد. در هر حال مسئله این است که هر کس می خواهد زمینه ساز باشد چه اوصافی در او ضروری است یا از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ هم چنان که هر کس رهبری را به عهده می گیرد یا می خواهد مجاهد و رزمنده باشد، برخی صفات و ویژگی ها باید در او برجسته باشد، در منتظر و زمینه ساز ظهور نیز باید برخی اوصاف اخلاقی برجسته و مشهود باشد.
چارچوب مفهومی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور
انسان از آن جهت که انسان است، ارتباطاتی خاص دارد. تبیین این تعاملات به عنوان چارچوب نظام اخلاقی، در آموزه های اسلامی بسیار مهم است. به عبارت دیگر، اقتضای انسان بودن و امیال و نیازهای فطری اش روابطی ویژه است که می خواهد آن ها را به صورت مطلوب عملی سازد. این ارتباطات، چهار رابطه با خدا، خویشتن، انسان ها و جهان هستی است که در صورت توجه و شکوفاسازی تمام آن ها، اخلاق و تربیت آدمی، نظامی مطلوب به خود می گیرد و انسان منتظر به کمال شایسته خود می رسد (جوادی آملی، 1391: 55). اخلاق صحیح بدون شکوفایی این مناسبات در انسان امکان پذیر نیست. از این رو مطابق آموزه های اسلامی همین ارتباطات چهارگانه و کشف روابط آن ها با یکدیگر است که اساس نظام اخلاقی را تشکیل می دهد. تمام تحولات رشدی که به تدریج در راستای اهداف عالی اخلاقی و هماهنگ با اهداف آفرینش در آدمی پدید می آید، از چهار جنبه یادشده بیرون نیست. در حقیقت پرورش این روابط چهارگانه به صورت مطلوب است که آدمی را به سبک زندگی مهدوی هدایت می کند و رشد و بالندگی سعادت مندانه را در زندگی فردی، اجتماعی و زیست محیطی سبب می شود و انسان زندگی دنیا را مقدمه ای برای زندگی اخروی و حیات جاوید و حسن مآب قرار می دهد و هدف قرب و کمال مطلوب را برای خود فراهم می سازد (سجادی، 1388: 91).
گفتنی است این تعاملات با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند و باید به صورت همه جانبه در افراد رشد یابند و می توان گفت روابط صحیح در یک بعد بدون دیگری، آن رابطه ای نیست که رغبت فطری به آن است. به عبارت دیگر، میان این مناسبات پیوندی وجود دارد که تحقق برخی از این روابط، حتماً به تحقق روابط دیگر می انجامد و بدون آن ها این رابطه عملیاتی نمی شود. این نوع آموزه ها حاکی از آن است که این تعاملات در نظام اخلاقی و تربیتی، به هم تنیده در نظر گرفته شده اند و این بدین معناست که در عملیاتی ساختن هر دسته از این مناسبات چهارگانه باید از دسته های دیگر نیز کمک گرفت و آن ها را نیز شکوفا ساخت و به رشد رساند تا اخلاق مطلوب تحقق یابد. در ادامه به تبیین چارچوب مفهومی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور، در سه سطح شناختی، عاطفی و عملکردی و چهار بعد الهی، فردی، اجتماعی و زیست محیطی پرداخته می شود.
1. در ارتباط با خدا (الهی)
صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور در ارتباط با پروردگار که مقتضای فطرت آدمی است، نقش محوری و مرکزی نسبت به سایر ارتباطها دارد. اساس این نوع روابط، شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و پذیرش او به عنوان رب خویش و عملًا تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر است (باقری، 1390: ج 1، 61). این بدین معناست که معرفت و ایمان به خدا و صفات او و پذیرش نقش او در خلق و امر و اداره نظام هستی، از جمله خود و انسان ها و پرستش خاضعانه و خاشعانه وی، فرد را به کمالش هدایت می کند. فلسفه نظام هستی مبتنی بر این است که همه جهان و آن چه از مواهب و نعمت های الهی در آن است برای انسان و کمال او، لباس هستی پوشیده اند و همچنین انسان از آن جهت که هدف آفرینش و دارای عزت و ارزشی والاست که ملائکه به حال او غبطه می خورند، از حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی برخوردار است که نوع روابط با یکدیگر را تنظیم می کند و سبک زندگی آدمیان را ترسیم می نماید. بنابراین آدمی در تنظیم روابط خود با خویش، انسان ها و جهان، بر اساس روابط شناختی، عاطفی و عملکردی، به اهداف عالیه غایی و واسطه ای پروردگار تعالی می یابد (قدوسی نیا، 1389: 13).
صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور را در ارتباط با خداوند می توان در سه سطح شناختی، عاطفی و عملکردی بررسی کرد. بدین صورت که سطح شناختی شامل صفاتی می شود که دانش، فهم و مهارت های تفکر را مورد توجه قرار می دهد و با آن چه منتظر زمینه ساز ظهور باید بداند و بفهمد، سروکار دارد (سیف، 1389: 449). از جمله صفات مرتبط با این سطح- که در احادیث به آن ها پرداخته شده است- می توان به شناخت عمیق پروردگار،[2] یکتایی،[3] خالقیت،[4] ربوبیت،[5] الوهیت [6] و عدالت خداوند[7] اشاره کرد.
سطح عاطفی، آن دسته از صفات اخلاقی را دربر می گیرد که به احساسات و عواطف مانند علایق، نگرش ها، ارج نهادن و... مربوط می شود (همو: 460).
این سطح بستری را فراهم می کند که فرد با فهم آن ارزشمندی خود را درک کند و به مرور توان مندی های عاطفی مطلوبش در گرایش به خوبی ها به فعلیت برسد.
از جمله صفات مرتبط با این سطح- که در احادیث به آن ها پرداخته شده- می توان به رضا و تسلیم،[8] پذیرش احکام الهی،[9] خشوع،[10] ایمان [11] و ثابت قدم بودن [12] اشاره کرد.
سطح عملکردی به مهارت های حرکتی مربوط می شود و با حرکات ارادی و هدفدار انسان سروکار دارد (همو: 465). ازجمله صفات مرتبط با این سطح عبارت اند از تقوا،[13] اخلاص،[14] دعا،[15] عبادت،[16] پرداخت زکات،[17] اطاعت [18] و شکر نعمت [19].
2. در ارتباط با خود (فردی)
انسان به صورت فطری، بینش ها و گرایش هایی دارد که لازمه ادامه حیات و سیر او به سوی کمال است. چگونگی بهره برداری و استفاده از این امور فطری، مشخص کننده مسیر حرکت وی به سوی کمال مطلوب یا سقوط و انحطاط او خواهد بود. روح انسان حقیقتی غیرمادی است که مانند هر موجود مجردی دارای سه بُعد علم و آگاهی، قدرت و محبت است. این علم و آگاهی که به صورت ناخودآگاه در هر انسانی وجود دارد، در کنار گرایش های فطری او- که می توان از همه آن ها با عنوان گرایش فطری به سوی کمال مطلق و انزجار و بیزاری از نقص و کاستی نام برد- منبع و منشأ ارتباط انسان با خویشتن هستند (مساعد و منطقی، 1391: 108). با توجه به قدرت انسان بر تشخیص، آگاهی، پیمودن مسیر، داشتن اختیار و آزادی در تفکر و عمل و وجود حبّ ذات در انسان، گرایش به خود در انسان و محبت به خویشتن موجب می شود علم و آگاهی ناخودآگاه او به خویشتن، به علم و آگاهی آگاهانه تبدیل شود. سپس در مرحله عمل با توجه به آگاهی ها، خود را برای رسیدن به خیر و کمال و قرب الهی، آن چنان که باید بسازد، به سلاح ایمان و تقوا مجهز شود و با فراهم آوردن عوامل سعادت و برطرف کردن موانع و آفات، به سیر و سلوک خویش ادامه دهد تا خود را به عالی ترین مراحل آن برساند و از خود طبیعی به سوی خود انسانی و سپس به مرحله خود اعلا- که مظهری از ذات حق است- تغییر جهت دهد و خلیفةالله و مظهر اسماء و صفات الهی گردد (اعرافی و دیگران، 1386: 72).
به عبارت دیگر، انسان با شناختن حقیقت خود و عظمت وجودی خویشتن، شوق تحصیل کمالات و تزکیه نفس از پلیدی ها در وجودش جوانه زده و رشد می کند و می کوشد نفس خود را از رذایل اخلاقی دور کند؛ زیرا به ارزش این گوهر گران بها و لطفی که از دریای پهناور عالم ملکوت به دیار ملک و ماده آمده و به فرمان خداوند متعال، این بدن جسمانی را به خدمت گرفته است، پی می برد و با پی بردن به ارزش آن، همه دنیا و آن چه در آن است را در مقابلش کوچک و بی ارزش می یابد (کرمعلیان و حسینی، 1383: 63).
الف) سطح شناختی
یکی از جنبه های بارز و ممتاز وجود آدمی، برخورداری از قدرت تفکر، استدلال و عقل است و از دیدگاه اسلام، مهم ترین مرحله صعود به مراحل عالی انسانی و نیل به هدف نهایی، پرورش و به کارگیری صحیح این توانایی و استعداد است. کسی که خود را مهیای ظهور حضرت می سازد، در مرحله اول با شناخت صحیح، انگیزه لازم ایمان و عمل صالح را به دست می آورد و این شناخت، زمینه ساز اقدامات بعدی در گرایش ها و کردار فردی خواهد بود. از جمله صفات مرتبط با این سطح، می توان به حقیقت جویی،[20] شناخت خویش،[21] شناخت توان مندی ها[22] و شناخت وابستگی خود به خدا[23] اشاره کرد.
ب) سطح عاطفی
گرایش های فطری در هر دوره از تحول و رشد انسانی ضروری است و باید از آغازین لحظات ورود انسان به این جهان تا آخرین زمان وداع از این دنیا متناسب با دوره رشد وی تأمین شود. احساس حضور در محضر امام،[24] احساس خودارزشمندی،[25] سعادت خواهی،[26] شجاعت [27] و آرامش [28] از جمله مواردی هستند که بُعد فردی ارتباط انسان را در سطح شناختی تشکیل می دهند.
ج) سطح عملکردی
از بایستگی های عملکردی اخلاق زمینه ساز ظهور، در بُعد رابطه با خود، می توان به نمود و ظهور محاسبه نفس،[29] خویشتن داری،[30] رعایت نظم [31] و خودسازی [32] اشاره کرد؛ زیرا احیای ارزش های الهی و آراستگی جامعه منتظر به فضایل انسانی، هدف در بحث انتظار است. از این رو نمی توان منتظر ظهور بود، اما در عمل، برای تحقق اهداف ظهور اقدامی نکرد.
3. در ارتباط با دیگران (اجتماعی)
دسته دیگری از جنبه های فطری آدمی که به صورت گرایش و توان مندی در هر فرد وجود دارد، گرایش و توان مندی ارتباط با دیگران است و از این رو «مدنی بالطبع» نامیده شده است. به فعلیت رساندن این توان مندی و عملیاتی ساختن این گرایش در همه مراحل زندگی و در چگونگی معاشرت آدمیان با یکدیگر، می تواند در تحولات تربیتی و ظهور توان مندی های بالقوه به صورت مطلوب و بالنده مؤثر باشد و حتی در درک بهتر خود و کشف ویژگی ها، توان مندی ها و ناتوانی های خود و دست یابی به تصوری درست و واقع بینانه از خود و ساخت شخصیتش به وی، نقشی بسیار مهم ایفا کند (شریفی، 1391: 201). معیار مطلوبیت این نقش تربیتی، هماهنگ بودن این مناسبات با روابط فطری انسان با خداست که در لسان شرع و سیره معصومان علیهم السلام به عنوان رضای پروردگار مطرح است. این بدین معناست که هر نوع برقراری ارتباط با هر فرد، نقشی مثبت در تحولات مطلوب تربیتی انسان ندارد. ارتباط مثبت انسانی مانند رابطه محبّتی، برّی و احسانی با کسانی تأثیر تربیتی دارد که از انسان بودن، بیگانه نشده باشند و حرمت انسان، خدا و ارزش های فطری را حفظ کرده باشند. اما برقراری چنین رابطه ای با آنان که با افراد بشری، خدای انسان و ارزش های انسانی، سر کینه و دشمنی دارند و به آن ها آسیب می زنند، بشر را از نظر تربیتی به سقوط می کشانند و مصداق های أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ می شوند و این آن هدفی نیست که پروردگار، انسان را برای آن آفریده است. هدف مرضی خدا این است که انسان ها با پاسداری حرمت های سه گانه، به سعادت انسانی نایل شوند و در درجات کمالی بی نهایت، خود را ارتقا دهند.
الف) سطح شناختی
منظور از ارتباط شناختی انسان با دیگران، شناخت انسان از دیگر انسان ها و از جمله امام علیه السلام و یاران آن حضرت، حکومت امام و شرایط و زمینه های برقراری حکومت آن حضرت و داوری های فرد درباره آن هاست. از ضروری ترین صفاتی که در این سطح معرفی می شود، می توان به شناخت امام،[33] بصیرت،[34] شناخت وظایف منتظر نسبت به امام،[35] شناخت منتظران واقعی، شناخت ویژگی های اخلاقی امام،[36] شناخت ویژگی های مدیریت و حکومت امام [37] و شناخت زمینه های ظهور[38] اشاره کرد.
ب) سطح عاطفی
از جمله خصلت های فطری بشر می توان به زندگی اجتماعی در بستر عواطف اشاره کرد. از این رو بر هر مؤمنی ضروری است به شکوفایی این فطرت اقدام نماید و با داشتن رابطه صحیح عاطفی، امر حق درباره فطرت پاک را تحقق بخشد. همدلی با امام،[39] صبر بر هجران،[40] دوستی با دوستان حضرت و دشمنی با دشمنان او،[41] اشتیاق نسبت به دیدار آن حضرت در عصر غیبت،[42] محبت،[43] صله رحم،[44] وحدت و همبستگی،[45] ولایت پذیری،[46] امید به آینده،[47] الگوپذیری،[48] حمایت از امام،[49] احترام به امام [50] و خدمت به امام [51] از جمله صفات و رفتارهای عاطفی هستند که می توانند در شکل گیری جامعه زمینه ساز ظهور نقش مهمی را ایفا کنند.
ج) سطح عملکردی
سعادت برای بشر و جوامع بشری با اندیشه و دیدگاه نظری صِرف حاصل نمی شود و این «عمل» است که می تواند با پشتوانه تفکر صحیح موجبات فلاح را به وجود می آورد. مواردی همچون دعا،[52] اطاعت از امام، برقراری عدالت،[53] احسان، وفای به عهد،[54] مهرورزی،[55] معاشرت نیکو،[56] هماهنگی بین گفتار و رفتار،[57] امر به معروف و نهی از منکر،[58] مجاهدت تا سرحد شهادت،[59] یاری مستضعفان،[60] انتظار عملی فرج،[61] موضع گیری در برابر بدعت ها،[62] بخشش مال،[63] ازخودگذشتگی،[64] دعوت دیگران به امام،[65] معرفی امام و ویژگی های ایشان [66] و یاد حضرت [67]- که الهام گرفته از آموزه های ناب اسلامی هستند- می توانند مسیر نیل به سعادت غایی را هموارتر سازند.
4. در ارتباط با جهان هستی (زیست محیطی)
محیط زیست آدمی این جهان بسیار گسترده است. زمین و آسمان، کوه و دشت، جنگل و بیابان، دریا و خشکی، حیوانات و تمام جلوه ها و مظاهر ریز و درشت طبیعت، نمودی از قدرت و عظمت خالق و آفریننده هستی اند و بر دیدگاه انسان نسبت به زندگی اثری ژرف دارند. بنابراین رابطه انسان با هر موجودی بر اساس درک و آگاهی او نسبت به آن موجود است و اگر نسبت به موجودی درک و فهمی نداشته باشد، هیچ گاه مایل به آن نخواهد شد. علامه جعفری رحمه الله (1376: 350- 354) رابطه انسان با جهان هستی را در سه اصل بیان کرده است: شناخت این جهان تا عالی ترین حد ممکن، جدّی گرفتن قوانین تکوینی جهان و احساس ملکوتی نسبت به این جهان که یکی از نتایج مهم جدّی گرفتن آن است. با این احساس است که احساس تکلیف در درون آدمی می جوشد و از بیهوده گرایی و بی هدفی در این زندگانی نجات پیدا می کند. رابطه انسان با جهان، صرفاً رابطه ای حسّی و تجربی نیست؛ بلکه رابطه ای عقلانی مهم ترین و باارزش ترین رابطه است.
کسانی که با تکیه بر حسّ و تجربه می خواهند حقیقت انسان و جهان را بفهمند، ثمره ای جز انکار و نادیده گرفتن خود و جهان و آفریننده آن ها نخواهند داشت (محمدی تمنایی، 1388: 21). رابطه انسان با جهان دربر دارنده وابستگی خالص ارادی انسان به خدا و تمام حقایق هستی است و ایجاد چنین رابطه ای به کیفیت ایمان، اعتقاد و نحوه روابطی وابسته است که با مراتب وجودی خود با اجتماع، طبیعت و از همه مهم تر با خداوند دارد. اگر این روابط روی موازین عقل و دین باشد، رابطه ای صحیح بوده و ثمره خواهد داشت؛ در غیر این صورت، رابطه خارج از جایگاه مناسب است و ثمره و نتیجه منفی و بدبختی را به همراه دارد (موسوی لاری، 1386: 57).
الف) سطح شناختی
می توان شناخت جهان و طبیعت را از دو جهت بررسی کرد: 1. این که شناخت عوامل هستی و نظم و قانون حاکم بر آن راهی به سوی شناخت پروردگار، هدف مندی جهان و واسطه فیض بودن حجت خداست؛ 2. شناخت هستی به طور جزئی و کشف قوانین حاکم بر آن سبب توان مندی انسان و بالطبع باعث گسترش قدرت علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حضور فعال او در جامعه برای زمینه ساز ی ظهور می شود. تفکر در مواردی همچون شناخت هستی،[68] شناخت هدف مندی هستی،[69] مخلوق بودن برای هستی، نعمت بودن طبیعت برای انسان [70] و شناخت دین، ارزش ها و چگونگی حاکمیت آن [71]- که در آیات قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیهم السلام بدان ها پرداخته شده است- می توانند به تسهیل این فرایند کمک کنند.
ب) سطح عاطفی
در این سطح انسان می تواند برای گرایش های مختلف خود به جهان هستی پاسخ هایی معقول پیدا کند. اگر هستی به مطالبات انسان پاسخی دهد که وی را به زیبایی های گیتی واقف کند و خدابین سازد، دنیای درونی انسان با جهان واقعی مطابقت می کند و چنین جهانی سراسر خیر، و از نکوهش مبرّا بوده و هدایت آفرین است. مسئولیت پذیری نسبت به مخلوقات خدا،[72] قدردانی از نعمت ها،[73] دوست داشتن جهان آفرینش و عدم دلبستگی و وابستگی به مظاهر دنیا[74] از جمله صفات سطح عاطفی به شمار می روند که در احادیث به آن ها اشاره شده است.
ج) سطح عملکردی
رفتار انسان، نمایان گر افکار و عقاید اوست. یکی از وظایف مهم منتظران، مراقبت بر رفتار خویشتن درباره جهان هستی است تا در پی آن دیگران و جامعه نیز به رفتار صحیح متمایل شوند. از جمله رفتارهای صحیح- که می تواند به ایجاد گرایش های مطلوب در جامعه شود می توان به تصرف معقول طبیعت و بهره مندی صحیح از مواهب طبیعی، کمک به آبادانی شهرها،[75] و افزایش عمران طبیعت [76] اشاره کرد.
نتایج پژوهش حاکی از آن است که صفات و رفتارهای اخلاقی هر فرد و جامعه ای متأثر از نوع باورها (جهان بینی) و ارزش های (ایدئولوژی) حاکم بر آن فرد و جامعه است. مذهب تشیع با ارائه جهان بینی ویژه و آداب و دستورالعمل های خاصی برای همه ابعاد زندگی انسان، به دنبال شکل دهی به نوع خاصی از زیست انسانی است که با آمدن منجی عالم بشریت مسیر نیل به مقصد نهایی به شکلی صحیح طی شود. بر این اساس در این پژوهش انواع صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور در ابعاد و سطوح طرح شده به شکل ذیل مورد بررسی اجمالی قرار گرفتند.
چارچوب مفهومی صفات و رفتارهای اخلاقی زمینه ساز ظهور
نتیجه
عصر غیبت در فرهنگ شیعی، با عنوان عصر انتظار شناخته می شود. این عصر به دلیل شرایط استثنایی ناشی از عدم دسترسی مردم به رهبری معصوم، دشواری ها، اقتضائات و الزامات خاص خود را دارد. در این باره، بررسی چگونگی تعامل مردم با امام غایب و شناخت تکالیف دینی- اخلاقی جامعه منتظر، به ویژه نقش و رسالت مردم در زمینه سازی ظهور، از مهم ترین اولویت های این دوران است که آثار و تبعات فراوانی را در پی خواهد داشت.
اخلاق به دلیل نقش مهمی که در سرنوشت انسان و جامعه دارد، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و پیشوایان دینی بوده است. در عصر حاضر، اعتقاد به ظهور منجی و مصلح جهانی یا همان مسئله مهدویت، موضوعی همگانی و فراگیر است و در واقع، به آرمانی جهانی تبدیل شده است. این اعتقاد سبب توجه روزافزون منتظران و به ویژه شیعیان به موضوع مهدویت و زمینه سازی برای ظهور منجی عالم بشریت، حضرت مهدی شده است؛ از این رو در این دوره، وظیفه منتظران سنگین تر و حساس تر شده است. در میان مهم ترین وظیفه منتظران، ایجاد یک جامعه منتظر است. ساخت چنین جامعه ای ایده آل به الزاماتی نیاز دارد که یکی از این الزامات، تربیت افراد جامعه منتظر بر اساس صفات و رفتارهای اخلاقی مهدوی در سطوح شناختی، عاطفی و عملکردی روابط فرد با خدا، خود، دیگران و جهان هستی است که در این پژوهش به آن ها پرداخته شد و اشاره گردید که اخلاق زمینه ساز ظهور با وجود توجه کامل به شیوه ها و راهکارهای نوین، نگرشی توحیدی به انسان داشته و وی را سرمایه بی بدیلی می شمارد که دارای شأن و منزلت قدسی است. از این رو غایت همه فعالیت ها، پیروی از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای تحقق رشد و بالندگی مادی و معنوی انسان برای وصول به قرب الهی است.
در صورت توجه همه جانبه به صفات و رفتارهای اخلاقی مذکور، تربیت اخلاقی مبتنی بر آموزه مهدویت نظام مطلوبی یافته و انسان را به کمال شایسته خویش رهنمون می سازد. به عبارت دیگر، انسان ها می توانند در پرتو این روابط، پیوند خود را با خدای خویش استوار سازند و استعدادهای خود را پرورش دهند تا در برابر حق خضوع و خشوع داشته و به جلب رضای پروردگار همت گمارند و همواره از سبک زندگی مهدوی مطلوبی با هم نوعان خود برخوردار شوند و رابطه خود را با هستی واقع بینانه کنند تا در راستای تحقق اهداف خلقت و نیل به قرب الهی از مواهب پروردگار بهره مند شوند.
منابع
- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، شرح: محمدتقی خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، 1373 ش.
---------------------------، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، تصحیح: مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش.
- ابن مسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق، تهران، اساطیر، 1381 ش.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- اعرافی، علی رضا؛ محمد بهشتی؛ علی نقی فقیهی؛ مهدی ابوجعفری، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1386 ش.
- باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1390 ش.
- پورسیدآقایی، سیدمسعود، «زمینه سازی ظهور»، فصل نامه مشرق موعود، سال سوم، ش 10، قم، مؤسسه آینده روشن، 1388 ش.
- ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، بیروت، دارالاحیاء التراث العالمی، 1408 ق.
- جوادی آملی، عبد الله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مبادی اخلاق در قرآن، قم، اسراء، 1374 ش.
-----------------------، گستره دین، قم، اسراء، 1391 ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1414 ق.
- حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی، 1404 ق.
- داوودی، محمد، اخلاق اسلامی: مبانی و مفاهیم، قم، معارف، 1391 ش.
- دیلمی، احمد؛ مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، قم، معارف، 1390 ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، المفردات فی غریب الفاظ القرآن، قم، ذوی القربی، 1423 ق.
- سجادی، ابراهیم، «قرآن و بازتاب تربیتی روابط چهارگانه انسان»، فصل نامه پژوهش های قرآنی، سال پانزدهم، ش 59- 60، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1388 ش.
- سیف، علی اکبر، روان شناسی پرورشی نوین: روان شناسی یادگیری و آموزش، تهران، انتشارات دوران، 1389 ش.
- شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، انتشارات جمال، 1387 ش.
- شریفی، احمدحسین، آیین زندگی: اخلاق کاربردی، قم، معارف، 1392 ش.
---------------------، همیشه بهار: اخلاق و سبک زندگی اسلامی، قم، نشر معارف، 1391 ش.
- صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الأثر فی امام الثانی عشر، قم، انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، 1378 ش.
- صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین و تمام النعمة، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش.
-------------------------------------، الخصال، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1389 ق.
-------------------------------------، علل الشرائع، ترجمه: محمدعلی سلطانی، تهران، ارمغان طوبی، 1390 ش.
- صمدی، قنبرعلی، «آموزه انتظار و زمینه سازی ظهور»، مجموعه آثار پنجمین همایش بین المللی دکترین مهدویت با رویکرد جامعه و دولت زمینه ساز، رسالت ها و راهبردها، قم، مؤسسه آینده روشن، 1388 ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر نشر اسلامی، 1363 ش.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تهران، اسوه، 1416 ق.
- طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، بعثت، 1414 ق.
- فولادی، محمد، «اخلاق و رسانه»، دوفصل نامه معرفت اخلاقی، سال اول، ش 3، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1389 ش.
- فیض کاشانی، مرتضی، ترجمه الحقائق محسن فیض کاشانی، ترجمه: عبدالله غفرانی خراسانی، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 1387 ش.
- فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372 ش.
- قدوسی نیا، زینب، نظام اخلاقی در اندیشه علامه جعفری رحمه الله (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشکده معارف، فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه باقرالعلوم رحمه الله، 1389 ش.
- قزوینی (ابن ماجه)، محمد بن یزید، السنن، تحقیق: محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- قمی، عباس، مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1370.
- کاشانی، محمد بن فیض، معادن الحکمة، قم، اسلامی، 1407 ق.
- کرمعلیان، حسن؛ علی اکبر حسینی، «عناصر تربیتی انسان طبیعی و آرمانی در نظام تعلیم و تربیت اسلامی»، فصل نامه اندیشه دینی، سال سوم، ش 11، شیراز، دانشگاه شیراز، 1383 ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1344 ش.
- متقی هندی، حسام الدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: حسن رزوق، بیروت، مکتبة التراث الاسلامی، 1397 ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
- محمدی تمنایی، جمیله، اخلاق انسان در تعامل با طبیعت از منظر اسلام (پایان نامه سطح 2)، مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام، تهران، 1388 ش.
- مساعد، علی؛ محسن منطقی، «ارتباطات درون فردی از منظر اسلام»، فصل نامه اسلام و پژوهش های مدیریتی، سال اول، ش 4، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1391 ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1387 ش.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1376 ش.
- یزدی حائری، علی بن زین العابدین، الزام الناصب فی احوال الامام الغائب، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1422 ق.
پی نوشت ها
« الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَمْ یُخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى أَرَانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِی أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللهِ صلى الله علیه و آله خَلْقاً وَ خُلْقاً یَحْفَظُهُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»
( مجلسى، 1403: ج 51، 161).
[2] . امام على علیه السلام:
« رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ هُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِیِّ فِی آخِرِ الزَّمَانِ»
( همو: ج 57، 229).
امام صادق علیه السلام:
« لَا یَشُوبُهَا شَکٌّ فِی ذَاتِ اللهِ»
( همو: ج 52، 307).
امام صادق علیه السلام:
« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»
( کلینى، 1344: ج 1، 337).
[3] . قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ( رعد: 16)؛ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ( زمر: 62)؛ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ( یونس: 62)؛ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ( فاطر: 3)؛ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى( طه: 50).
[4] . امام صادق علیه السلام:
« عَالِمٌ إِذْ لَا مَعْلُومَ وَ خَالِقٌ إِذْ لَا مَخْلُوقَ وَ رَبٌّ إِذْ لَا مَرْبُوبَ وَ کَذَلِکَ یُوصَفُ رَبُّنَا وَ فَوْقَ مَا یَصِفُهُ الْوَاصِفُون»
( مجلسى، 1403: ج 54، 166).
[5] . إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ( آل عمران: 37)؛ وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ( آل عمران: 156).
[6] . وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ( ذاریات: 56)؛ وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ( نحل: 36)؛ لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ( بقره: 256).
[7] . إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً( نساء: 40).
امام على علیه السلام:
« وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا، وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّیقِ وَ السَّعَةِ، فَعَدَلَ فِیهَا لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بِمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا، وَ لِیَخْتَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا»
( شریف رضى، 1387: 91).
[8] . حدیث قدسى:
« مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضَائِی وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَدَرِی فَلْیَلْتَمِسْ إِلَهاً غَیْرِی»
( مجلسى، 1403: ج 68، 138).
امام باقر علیه السلام:
« أَحَقُّ مَنْ خَلَقَ اللهُ بِالتَّسْلِیمِ لِمَا قَضَى اللهُ مَنْ عَرَفَ اللهَ
»( همو: 153).
[9] . یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً( انعام: 158).
[10] . أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ...( حدید: 16).
[11] . امام على علیه السلام:
« بِالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِیمَانِ»
( شریف رضى، 1387: ج 9، 200). پیامبر صلى الله علیه و آله:
« یَا عَلِیُّ! وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ، وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ، فَآمَنُوا بِسَوَادٍ فِی بَیَاضٍ»
( مجلسى، 1403: ج 52، 125).
[12] . امام باقر علیه السلام:
« یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَیَا طُوبَى لِلثَّابِتِینَ عَلَى أَمْرِنَا فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَى مَا یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ یُنَادِیَهُمُ الْبَارِئُ جَلَّ جَلَالُهُ فَیَقُولَ عِبَادِی وَ إِمَائِی آمَنْتُمْ بِسِرِّی وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبِی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّی»
( صدوق، 1363: ج 1، 330).
[13] . امام صادق علیه السلام:
« مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ»
( مجلسى، 1403: ج 53، 140).
امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« فَاتَّقُوا اللهَ وَ سَلِّمُوا لَنَا وَ رُدُّوا الْأَمْرَ إِلَیْنَا»
( همو: 179؛ کاشانى، 1407: ج 2، 279).
[14] . امام سجاد علیه السلام:
« الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ ... أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً»
( مجلسى، 1403: ج 52، 122).
امام على علیه السلام:
« طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْکَهُ وَ کَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَهُ»
( کلینى، 1344: ج 2، 16).
نامه امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید:
« سَلَامٌ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ»
( مجلسى، 1403: ج 53، 175).
[15] . امام صادق علیه السلام:
« رِجَالٌ لَا یَنَامُونَ اللَّیْلَ لَهُمْ دَوِیٌّ فِی صَلَاتِهِمْ کَدَوِیِّ النَّحْلِ یَبِیتُونَ قِیَاماً عَلَى أَطْرَافِهِمْ وَ یُصْبِحُونَ عَلَى خُیُولِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهَارِ»
( همو: ج 52: 308).
[16] . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
« أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا»
( کلینى، 1344: ج 2، 83).
امام على علیه السلام:
« إِذَا أَحَبَّ اللهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ حُسْنَ الْعِبَادَةِ»
( تمیمى آمدى، 1373: ح 4066).
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
« مُجِدُّونَ فِی طَاعَتِهِ»
( مجلسى، 1403: ج 36: 208).
[17] . امام صادق علیه السلام:« کسى که یک قیراط از زکات را نپردازد، نه مؤمن است و نه مسلمان و نه ارزشى دارد»( حر عاملى، 1414: ج 6، 20).
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« أَمَّا أَمْوَالُکُمْ فَلَا نَقْبَلُهَا إِلَّا لِتَطَهَّرُوا فَمَنْ شَاءَ فَلْیَصِلْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَقْطَعْ فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ»
( صدوق، 1363: ج 2، 484).
[18] . پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله:
« هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَیِّدِهَا»
( مجلسى، 1403: ج 52، 308).
[19] . امام صادق علیه السلام:
« لَو کانَ عِندَ اللهِ عِبادَةٌ، تَعَبَّدَ بِها عِبادُهُ الْمُخْلِصُونَ أَفْضَلَ مِنَ الشُّکْرِ عَلى کُلِّ حالٍ، لَأطْلَقَ لَفْظَهُ فِیهِمْ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ بِهَا، فَلَمَّا لَمْ یَکُن أفضَلَ مِنها، خَصَّها مِن بَینِ العِباداتِ، وخَصَّ أرْبابَها،
فَقالَ تَعالَى:\i وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ\E»( متقى هندى، 1397: ج 13، 151).
[20] . امام على علیه السلام:
« مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لَانَ لَهُ الشَّدِیدُ وَ قَرُبَ عَلَیْهِ الْبَعِیدُ»
( تمیمى آمدى، 1366: 68).
[21] . امام على علیه السلام:
« رَحِمَ اللهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ
»( همو: 233).
امام على علیه السلام:
« عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا یَطْلُبُهَا»
( همو).
[22] . رسول خدا صلى الله علیه و آله:
« مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»
( مجلسى، 1403: ج 2، 32).
امام رضا علیه السلام:
« أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ»
( همو: ج 75، 352).
[23] . فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ( روم: 30).
[24] . امام رضا علیه السلام:
« أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَیْنَا أَعْمَالُ شِیعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً»
( مجلسى، 1403: ج 49، 99).
امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ»
( همو: ج 53، 175).
[25] . لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ( تین: 4).
[26] . پیامبر اسلام:
« مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ اسْتِخَارَةُ اللهِ وَ رِضَاهُ بِمَا قَضَى اللهُ وَ مِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخَارَةَ اللهِ وَ سَخَطُهُ بِمَا قَضَى اللهُ»
( حرانى، 1404: 55).
امام صادق:
« السَّعَادَةُ سَبَبُ خَیْرٍ تُمْسِکُ بِهِ السَّعِیدُ فَیَجُرُّهُ إِلَى النَّجَاةِ»
( مجلسى، 1403: ج 10: 184).
[27] . امام صادق علیه السلام:
« وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَلَا یَبْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ أَشَدَّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِیدِ وَ أَعْطَاهُ اللهُ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا»
( همو: ج 51: 35).
[28] . امام حسین علیه السلام:
« تَعْرِفُونَ الْمَهْدِیّ بِالسَّکینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ بِمَعْرِفَةِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ بِحَاجَةِ النَّاسِ إِلَیْهِ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ»
( صافى گلپایگانى، 1378: 185).
[29] . پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله
« حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»
( فیض کاشانى، 1372: ج 8، 165).
[31] . امام على علیه السلام به هنگام مرگ، فرزندان و پیروان خود را به نظم در کارها سفارش فرمود( نک: شریف رضى، 1387: 47).
[32] . امام صادق علیه السلام:
« إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً فَلْیَتَّقِ اللهَ عَبْدٌ وَ لْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ»
( کلینى، 1344:
ج 2، 132).
[33] . امام عسکرى علیه السلام:
« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»
( صدوق، 1337: ج 2، 409).
امام صادق علیه السلام:
« ... أَعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْ تَأَخَّرَ ... فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ کَانَ کَمَنْ هُوَ فِی فُسْطَاطِ الْقَائِمِ علیه السلام»
( نعمانى، 1376: 331).
امام صادق علیه السلام:
« مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ کَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ قَاعِداً فِی
عَسْکَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ»
( کلینى، 1344: ج 1، 371).
[34] . امام کاظم علیه السلام:
« تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ»
( حرانى، 1404: 302).
امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ»
( صدوق 1363: ج 2، 516).
[35] . امام سجاد علیه السلام:
« الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ ... أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً»
( مجلسى، 1403: ج 52، 122).
امام صادق علیه السلام:
« طُوبَى لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ»
( همو: 150).
[36] .
« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»
( کلینى، 1344: ج 1، 337).
[37] . امام باقر علیه السلام:
« إِذَا قَامَ قَائِمُنَا فَإِنَّهُ یَقْسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلُ فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ»
( صدوق، 1390: ج 1، 161).
[38] . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
« یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ»
( مجلسى، 1403:
ج 51، 87).
امام صادق علیه السلام:
« لِیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً»
( همو: ج 52، 366).
[39] . رسول خدا صلى الله علیه و آله:
« أَیُّهَا النَّاسُ! عَظِّمُوا أَهْلَ بَیْتِی فِی حَیَاتِی وَ مِنْ بَعْدِی وَ أَکْرِمُوهُمْ وَ فَضِّلُوهُمْ»
( همو: ج 72، 467).
[40] . امام رضا علیه السلام:
« مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ»
( صدوق، 1363: ج 2، 645).
امام باقر علیه السلام:« زمانى به مردم مىآید که امام و پیشواى آنان غیبت مىکند. پس خوشا به حال کسانى که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابتقدم باشند»( مجلسى، 1403: ج 52، 146).
[41] . امام کاظم علیه السلام:
« طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحَبْلِنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ
أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللهِ مَعَنَا فِی دَرَجَاتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»
( صدوق، 1363: ج 2، 361).
پیامبر صلى الله علیه و آله:
« طُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی وَ هُوَ یَأْتَمُّ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ قَبْلَ قِیَامِهِ وَ یَتَوَلَّى أَوْلِیَاءَهُ وَ یُعَادِی أَعْدَاءَهُ ذَاکَ مِنْ رُفَقَائِی وَ ذَوِی مَوَدَّتِی وَ أَکْرَمِ أُمَّتِی عَلَیَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»
( مجلسى، 1403: ج 51، 72).
[42] . احمد بن ابراهیم مىگوید: به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتیاقم را نسبت به دیدار حضرت ولىّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان کردم. به من فرمود: با وجود اشتیاق مایل هستى او را ببینى؟ گفتم: آرى. فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنایت فرماید و دیدن رویش را به آسانى و عافیت به تو روزى کند؛ اى ابوعبدالله! التماس مکن که او را ببینى؛ زیرا در ایام غیبت به او اشتیاق دارى و درخواست مکن که با او همنشین گردى که این از عزائمالله است و تسلیم بودن به آن بهتر است، ولى با زیارت به سوى او توجه کن( همو: ج 102: 97).
[43] . امام صادق علیه السلام:
« الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ»
( همو: ج 66: 238).
پیامبر صلى الله علیه و آله:
« تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ یُحِبُّوکَ»
( کلینى، 1344: ج 2، 642).
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى( شورى: 23).
[44] . امام باقر علیه السلام:
« إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ ... یَجْتَمِعُ إِلَیْهِ أَمْوَالُ أَهْلِ الدُّنْیَا کُلُّهَا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَیُقَالُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِیهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَکْتُمْ فِیهِ الدَّمَ الْحَرَامَ ... فَیُعْطِی عَطَاءً لَمْ یُعْطِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ»
( مجلسى، 1403: ج 52، 390- 391).
[45] .
« اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ، وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ، اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنَا، وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا، وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا، وَ کَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا، وَ أَعْزِزْ بِهِ ذِلَّتَنَا»
( قمى، 1370: دعاى افتتاح).
[46] . امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَیْهِمْ»
( مجلسى، 1403: ج 53، 181).
[47] . پیامبر صلى الله علیه و آله:
« لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»
( همو: ج 51، 85).
امام على علیه السلام:
« انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مَا دَامَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ»
( صدوق، 1389: ج 2، 616).
[48] . رسول خدا صلى الله علیه و آله:« خوشا به حال آنان که قائم خاندان مرا درک کنند، در حالى که پیش از دوران قیام، به او و امامان پیش از او اقتدا کرده و از دشمنان ایشان اعلام بیزارى کرده باشند. آنان دوستان و همراهان من و گرامىترین امت نزد من هستند»( همو، 1363، ج 1، 535).
[49] . امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« أُشْهِدُکُمْ أَنَّ کُلَّ مَنْ نَبْرَأُ مِنْهُ فَإِنَّ اللهَ یَبْرَأُ مِنْهُ وَ مَلَائِکَتُهُ وَ رُسُلُهُ وَ أَوْلِیَاؤُهُ»
( کاشانى، 1407: ج 2، 283).
[50] . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
« المهدی طاووس أهل الجنة، علیه جلابیب النور»
( صافى گلپایگانى، 1378: 147).
[51] . امام صادق علیه السلام:
« لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی»
( نعمانى، 1376: 245).
[52] .
« أَنَّ الرِّضَا علیه السلام کَانَ یَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ»
( مجلسى، 1403: ج 92، 330).
[54] . امام على علیه السلام:
« أَصْلُ الدِّینِ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعُهُودِ»
( تمیمى آمدى، 1373: ج 1، 88).
[55] . امام رضا علیه السلام:
« یَکُونُ أَوْلَى النَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ»
( صدوق، 1398: ج 2، 528).
[56] .
« وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ»
( مجلسى، 1403: ج 84، 144).
[57] . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ* کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ( صف: 2- 3).
[58] . امام باقر علیه السلام:
« إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ، وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ، فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ، وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ، وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ، وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ ...»
( حر عاملى، 1414:
ج 11، 359).
[59] . پیامبر صلى الله علیه و آله:
« أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ»
( مجلسى، 1403: ج 51، 156).
« وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعا غَیْرَ مُکْرَهٍ ...»
( قمى، 1370: زیارت پس از دعاى ندبه).
امام على علیه السلام:
« یَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ یَتَمَنَّوْنَ أَنْ یُقْتَلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ»
( مجلسى، 1403: ج 52، 308).
.« لِیُعِنْ قَوِیُّکُمْ ضَعِیفَکُمْ وَ لْیَعْطِفْ غَنِیُّکُمْ عَلَى فَقِیرِکُمْ ... فَإِذَا کُنْتُمْ کَمَا أَوْصَیْنَاکُمْ لَمْ تَعَدَّوْا إِلَى غَیْرِهِ فَمَاتَ مِنْکُمْ مَیِّتٌ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ قَائِمُنَا کَانَ شَهِیداً»
( طوسى، 1414: 231).
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ( قصص: 5).
[61] . امام صادق علیه السلام:
« فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ، کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ، فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا، هَنِیئاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ»
( نعمانى، 1376: 200).
[62] . امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« الَّذِینَ قَامُوا فِی زَمَنِ الْفِتْنَةِ عَلَى الِائْتِمَامِ بِالْإِمَامِ الْخَفِیِّ الْمَکَانِ»
( مجلسى، 1403: ج 52، 143).
[63] . پیامبر صلى الله علیه و آله:
« إِنَّ فِی أُمَّتِی الْمَهْدِیَّ ... فَیَجِیءُ إِلَیْهِ الرَّجُلُ فَیَقُولُ: یَا مَهْدِیُّ! أَعْطِنِی. قَالَ: فَیَحْثِی لَهُ فِی ثَوْبِهِ مَا اسْتَطَاعَ أَنْ یَحْمِلَهُ»
( ترمذى، 1408: ج 4، 439).
[64] . امام على علیه السلام:
« کأنّما ربّاهم أبٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النصیحة»
( یزدى حائرى، 1422: ج 2، 20).
[65] . امام سجاد علیه السلام:
« الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ ... الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللهِ سِرّاً وَ جَهْراً»
( مجلسى، 1403: ج 52، 122).
[66] . امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف:
« أَرْجُو یَا بُنَیَّ أَنْ تَکُونَ أَحَدَ مَنْ أَعَدَّهُ اللهُ لِنَشْرِ الْحَقِّ وَ طَیِّ الْبَاطِلِ وَ إِعْلَاءِ الدِّینِ وَ إِطْفَاءِ الضَّلَالِ»
( طوسى، 1414: 361).
[67] .
« إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اللهُ»
( کلینى، 1344: ج 2، 186)؛
« إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»
( طبرسى، 1416: ج 2، 323).
[68] . امام رضا علیه السلام:
« لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّیَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللَه
»( حرانى، 1404: 466).
[69] . إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ* وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ( آل عمران: 190- 191).
[70] . امام رضا علیه السلام:
« إِنَّ اللهَ یُبْغِضُ الْقِیلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ کَثْرَةَ السُّؤَال»
( مجلسى، 1403: ج 78، 355).
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ...( بقره: 29)؛ وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ* وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ( نحل: 5- 6).
[71] . امام باقر علیه السلام:
« لَوْ أُتِیتُ بِشَابٍّ مِنْ شَبَابِ الشِّیعَةِ لَا یَتَفَقَّهُ فِی الدِّینِ لَأَوْجَعْتُهُ»
( مجلسى، 1403:
ج 1، 214).
[72] . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله
« تَحَفَّظُوا مِنَ الْأَرْضِ فَإِنَّهَا أُمُّکُمْ»
( همو: ج 7، 97).
امیرالمؤمنین على علیه السلام:
« اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ
»( شریف رضى، 1387: خطبه 166).
[73] . وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ( ابراهیم: 7).
[74] . امام على علیه السلام:
« وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَا دَاراً»
( شریف رضى، 1387: خطبه 223)؛
« إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ»
( همو: خطبه 203).
[75] .
« یُفَرِّقُ المَهدِیُّ عجل الله تعالی فرجه الشریف أَصحابَهُ فی جَمیعِ البُلدانِ، وَ یَأْمُرُهُم بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ، وَ یَجْعَلُهُمْ حُکّاماً فِی الْأَقالیمِ، وَ یَأْمُرُهُمْ بِعُمْرانِ الْمُدُنِ».
[76] . هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ( هود: 61).