خبر خوب در سبک زندگی روز مرّه چیه؟؟؟
خبر بد زودتر میپیچد؛ بیشتر نقل میشود و سریعتر به گوشها میرسد. گاهی آنقدر مهم به نظر میرسد و آنقدر همه میخواهند دربارهاش اطلاعرسانی کنند که زود تکراری میشود. خبر بد را در یک روز شاید از چند منبع مختلف و به روشهای متنوع بشنوی. خبر بد مد روز است. کسانی که زیاد روی خط مد هستند این روزها خبر بد هم بخشی از سبک زندگیشان شده است. حتی چهرههای مشهور یا همان سلبریتیها نیز بازنشر اخبار بد در شبکههای مجازی یا اعلام نظر و تأسف درباره آنها را به بخشی از برنامه روزانه یا هفتگیشان تبدیل کردهاند. اینطوری است که خبر روز، خبر بد است. این بهتنهایی بد نیست. این نشان میدهد ما مردمی بیدار هستیم و جامعهای زنده هستیم. به اتفاقات ناگوار، به دردهای دیگران، به پلشتیها و به آسیبها و زخمهای جامعه واکنش نشان میدهیم و بیاعتنا نیستیم. این میتواند اتفاقی فرخنده باشد.
خبر بد، بدیاش این است که گاه بیمارگونه و بیمحابا منتشر میشود. گاه اصل خبر نادرست است و ناگزیر به تکذیبیه احتیاج مییابد. گاه منبع خبر نادرست است و گاه اصلاً فرد مطلعی خبر را منتشر نکرده، مندرآوردی است! گاهی فیلمی بی کیفیت و چند ثانیه ای است، گاهی چند جمله که فرد ناشناسی میگوید و یک تصویر. از اینجور اخبار کذب اخیراً زیاد میبینیم و میشنویم. کسی هست که نشنیده باشد؟ وقتی خبر بد اینقدر برای جامعه مطلوب باشد و اینقدر جذاب، باید انتظار این ناهنجاریها را هم داشت. دیگر اینکه مطلوبیت خبر بد و انتشار بیمحابای آن فضای یاس در جامعه میپراکند. همه که قوی یا بیخیال نیستند، کسانی هم هستند که مأیوس و افسرده و بدبین میشوند؛ کم نیستند این افراد، زیادند انگار این روزها.
بدی جذابیتهای بیدلیل خبر بد این است که آنقدر فضای رسانهها و اذهان را پر میکند که در آن میان دیگر خبرهای خوب اصلاً دیده نمیشوند. حتی خبرهای واقعاً مهم هم دیده نمیشوند. اینجاست که خبر بد علیه کل اخبار عمل میکند و بیمارگونه میشود؛ بیماری میآورد برای جامعه. قدرت اندیشه و ادراک را از اذهان میگیرد. در چنین شرایطی افکار عمومی که انگار به اخبار بد معتاد شده مدام تشنهتر و خمارتر میشود و آن استعداد و خلاقیت و خوشفکری که میتواند برای جامعه کارساز باشد و مرهمی بر دردها بگذارد برای هر چه جذابتر و تلختر و نشئهآورتر شدن خبرهای بد هدر میرود. انگار این روزها بعضیها با همین خبرهای بد خوشاند؛ حالشان خوش میشود با شنیدن و گفتن و انتشار این نوع اخبار. پشت پرده ماجرا آنجاست که انبوه خبرهای بد که به دلیل عطش نامعقول جامعه تولید و منتشر میشود نگاه افراد به جامعه و مسائل و پیچیدگیهای آن را سطحی خواهد کرد و بدتر آنکه کوه بزرگی از مشکلات تصویر میکند که حقیقت جامعه امروز ما پشت آن پنهان میماند. از این منظر خبر بد میتواند ناآگاهی و بیخبری ایجاد کند. بدون داشتن تصویری درست از جامعه، پیشرفت و اصلاح و ارتقا دشوار و شاید ناممکن شود.
خبر خوب، خوب است
خبر خوب کم نیست ولی مشکل این است که مد روز نیست؛ دمده است به نظر خیلیها. به همین دلیل انتشار نمییابد و جامعه محروم میماند. اینطوری است که پیشرفتها، موفقیتها، استعدادها، لیاقتمندیها، تواناییها، درخششها، تقدیرها، تأییدها و امیدها نادیده میمانند. اینجاست که حق ناحق میشود و جامعه نمیتواند ظرفیتها و تواناییهایش را بشناسد.
درباره خبرهای مربوط به آسیبهای اجتماعی مشکلات بیشتر است. این خبرها چون برای اذهان جامعه حساسیتبرانگیز است با هیجان و شتابی باورنکردنی هر چه تلختر و گزندهتر ارائه میشود و تمام؛ میرویم سروقت خبر بعدی! و آنچه مغفول میماند علتها و راهکارها و ظرفیتهایی است که باید برای مقابله با آن آسیب بشناسیم و در نظر بگیریم و دربارهاش اطلاعرسانی کنیم. خلاصه اخبار را میشنویم و حوصله شنیدن مشروح خبر را نداریم و برای دیگران هم تکرار میکنیم بدون هیچ حاشیه و تکملهای. کارتنخوابها را میبینیم و سری به تأسف تکان میدهیم بیآنکه بدانیم سرنوشتشان چه بوده، چطور به اینجا رسیدهاند و چاره دردشان چه میتواند باشد. و اینطور است که در اذهان ما شخصیتی به نام کارتنخواب شکل گرفته که کلیشهای است و به نظرمان تام و تمام است؛ بیآنکه یادمان باشد انسان هستند و شرایطی دارند و نیازهایی و تواناییهایی و دردهایی و چارهای. پای صحبت کسی حوصله نداریم بنشینیم؛ پای صحبت آسیبدیده اجتماعی هم حتی که برایش دل میسوزانیم، فقط میخواهیم دل بسوزانیم و خلاص.
خبر بد تا مغز استخوان جامعه را درگیر میکند
اینطوری جامعه خبری ما بیمار میشود. اینطوری خبر بد تا مغز استخوان جامعه را درگیر میکند و سرطان میشود برای سلامت فردی و جمعی و برای آرامش روحی و روانی و عاطفی و اخلاقی ما. انتشار خبر میتواند مسئولیت اخلاقی ما باشد اما همه مسئولیت ما همین نیست. درباره آسیبها کارهای بیشتری از عهدهمان برمیآید. گاهی چاره درد آسیب دیدگان میتواند همین باشد که کسی به حرفشان گوش کند و از نظر معنوی حمایتشان کند یا آنان را به خیریهها و انجمنهای حمایتی معرفی کند نه اینکه عکسشان را بگیرد و در شبکههای مجازی پخش کند. آش شور شده و کار به سلفی گرفتن با کارتنخوابها هم رسیده! نکته مهم این است که گاهی خبر بدی که از یک ماجرا منتشر میشود -با هر درجهای از دقت و صحت- آسیب و زخمی بیش از اصل آن ماجرا به پیکره جامعه و بهسلامت و امنیت روانی و اخلاقی ما میزند. دقیقتر باید بود؛ در انتشار هر خبری از اخلاق نباید گذشت و از دلسوزی و خیرخواهی. بیشتر مراقب باید بود. مسئولیت اخلاقی ما در برابر جامعهمان قابلنقض نیست اما وقتی حرف از اخلاق است باید عاقلانه و با مراقبت و احتیاط و نرمش و دلسوزی بیشتری رفتار کنیم. اگر هم اصلاً سخنی از اخلاق در میان نیست که هیچ.
اخلاق اقتضای انتشار خبر خوب را دارد
اگر انتشار خبر بد وظیفه اخلاقی ما باشد انتشار خبر خوب هم همین حکم را دارد و اگر خوبها را منتشر نکردیم و تکرار نکردیم بیاخلاقی کردهایم و به جامعهمان خیانت کردهایم. کار خوب کسی را اگر ندیدیم و نگفتیم، تلاش موفقیتآمیز کسی را اگر قدر نشناختیم، تواناییهای جامعهمان را اگر به پشیزی نگرفتیم، آیینها و باورها و رفتارهای ایرانی و اسلامیمان را اگر فراموش کردیم و جوانمردی کسی یا کسانی را اگر پاس نداشتیم بیاخلاقی کردهایم. خبر خوب باید جایگاهش را در گوش و ذهن و بینش ما بازیابد وگرنه خبرهای بد در جامعه بدی میکارد و بدی بار میآورد.