مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۳۲ ق.ظ

امین کیست؟؟؟

از منظر فرهنگ اسلام بیت المال و اموال عمومی در دست حاکمان، نوعی امانت محسوب می شود. چنانکه اموال و ثروت های شخصی نیز امانت است. زمامداران در حکومت اسلامی موظّفند در حمل و نقل و حفظ و نگهداری و تقسیم و تخصیص بیت المال، کمال کوشش را انجام دهند و در محافظت از این امانت سنگین، امانتدار حقیقی باشند.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در این مورد می فرماید:

«وَاللَّهِ ما هُوَ بِکدِّ یدی وَلا تُراثی مِنَ الْوالِدِ وَلکنَّها امَانَةٌ اوُدِعْتُها فَانَا اؤَدّیها الی اهْلِها؛»[1]

به خدا سوگند! این مال (اموال حکومتی) حاصل دست رنج من و یا میراث پدرم نمی باشد، بلکه این امانت است و به من سپرده شده و من باید آن را به اهلش برسانم.

مطمئناً علی علیه السلام این شیوه امانتداری در بیت المال را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آموخته بود.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله همچنانکه در مدّت عمر خود به عنوان امانتدار مردم معروف بود، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، در آخرین لحظات حیات خویش نیز بر این خصلت نیکو و پسندیده اصرار ورزیده و به مسلمانان رسم امانتداری و به زمامداران آیین حکمرانی و عدالت گستری را می آموخت.

روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تقسیم بیت المال چنین بود که در نخستین فرصت آن را به سرعت به دست اهلش می رسانید و از نگهداری و طول دادن در تقسیم آن به شدّت خودداری می کرد. برای توضیح سخن و تبیین سیره حکومتی پیامبر، نقل روایتی در این زمینه مناسب می نماید:

عثمان بن عفان، قصد داشت ابی ذر غفاری را به علت امر به معروف و نهی از منکر و خروش علیه ناعدالتی های موجود جامعه، از مدینه به ربذه تبعید کند، بدین جهت ابوذر را در حالی که از ناتوانی بر عصایی تکیه کرده بود، به دربار عثمان آوردند. ابوذر هنگام ورود، مشاهده کرد که در مقابل خلیفه، صد هزار درهم موجود است و یاران و بستگان و اطرافیانش در گرد او ایستاده و با چشم طمع به آن پول ها می نگرند و انتظار دارند که عثمان آنها را در میان آنان تقسیم کند.

ابوذر به عثمان گفت: این پول ها از کجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد:

عوامل حکومت اینها را از برخی نواحی آورده اند. صد هزار درهم است، منتظرم که همین مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصمیم بگیرم.

ابوذر گفت: ای عثمان! آیا صد هزار درهم بیشتر است یا چهار دینار؟

عثمان گفت: خوب، معلوم است صد هزار درهم! ابوذر گفت: ای عثمان! آیا به یاد می آوری هنگامی که من و تو، باهم در یک شب به حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیدیم و آن حضرت را محزون و اندوهناک دیدیم؟ آن شب حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از شدت ناراحتی جواب سلام ما را نداد. آن شب گذشت و ما صبح دوباره به حضور مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسیدیم. پیامبر را با لبی خندان و چهره ای شادمان یافتیم.

من عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو، شب گذشته به حضورت آمدیم، غمگین و ناراحت بودی! امّا امروز تو را خندان و خوشحال می بینم، علّت چیست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بلی، درست است. شب گذشته از بیت المال مسلمین چهار دینار در نزدم بود و آن را تقسیم نکرده بودم و بیم آن داشتم که مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد. امّا صبح امروز آن پول ها را به اهلش تقسیم کردم و راحت شدم.[2]

داشتن همین خصلت امانتداری و عدالت گستری، آن حضرت را وادار می کرد که در آخرین روزهای عمر شریف خویش با همه مشکلات در اندیشه بیت المال و تقسیم عادلانه آن به اهلش باشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حالی که در بستر بیماری و در آستانه مرگ قرار داشت، لحظاتی چشمانش را گشود. به یادش آمد که چند دینار از بیت المال در پیش یکی از همسرانش باقی مانده است. به سرعت همسرش را صدا کرده و فرمود:

آنها کجاست؟ زود آنها را حاضر کن. وی آورده و آنها را به دست مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله داد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در حالی که آنها را در دست داشت فرمود:

محمد در مورد خداوند چه خیال می کند، اگر خدا را ملاقات کند و این چند دینار از بیت المال در نزدش مانده و آنها را به اهلش نرسانیده باشد.

بعد به همسرش فرمود: آنها را به اهلش برسان.[3]

پی نوشت ها

[1] دعائم الاسلام، ج 2، ص 311؛ مستدرک الوسائل، ج 16، ص 12.

[2] تفسیر صافى، ج 1، ص 154 و 155. براى اهمیّت موضوع ادامه روایت را در اینجا مى‏خوانیم:

با شنیدن این حدیث نبوى صلى الله علیه و آله عثمان براى توجیه کار خود به کعب الاحبار رو کرده و گفت: اى ابا اسحاق! چه مى‏گویى در مورد مردى که زکوة واجب مال خود را پرداخته است، آیا بعد از آن بازهم چیزى بر او واجب است؟

کعب الاحبار گفت: نه، چیزى دیگر بر او لازم نیست، گرچه از اموال دنیا آنقدر ذخیره کند که ساختمان وى خشتى از طلا و خشتى از نقره داشته باشد.

با شنیدن این سخنِ چاپلوسانه از یک یهودى تازه مسلمان، ابوذر ناراحت شده و با عصاى خود بر سر کعب الاحبار کوبیده و گفت: اى یهودى زاده! تو را چه با احکام مسلمانان! تو با چه مجوزى در مورد دین و شریعت ما اظهار نظر مى‏کنى؟ وحى الهى گویاتر و راست‏تر از سخن توست، آنجا که مى‏فرماید:

(وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ یَوْمَ یُحْمى‏ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ؛)

 ( توبه/ 34 و 35)

کسانى را که طلا و نقره را به صورت گنجینه‏هاى پنهان ذخیره کرده و در راه خدا انفاق نمى‏کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! در آن روز که آن گنجینه‏ها و طلا و نقره را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده و با آن صورت‏ها، پهلوها و پشت‏هایشان را داغ مى‏کنند( به آنان مى‏گویند:) این همان چیزى است که براى خود اندوختید( و گنجینه‏ها ساختید) پس بچشید، چیزى را که براى خود مى‏اندوختید!

عثمان با شنیدن این آیات متحیر شده و بدون اینکه سخنى منطقى در مقابل استدلال قاطع ابوذر داشته باشد، وى را تهدید به قتل کرده و به ابوذر گفت: تو پیر شده و عقلت را از دست داده‏اى و اگر از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله نبودى، تو را به قتل مى‏رساندم.

در ادامه جلسه، خلیفه و اطرافیان متملّق وى، که از هر طرف ابوذر را مورد سرزنش قرار داده و او را به باد انتقاد گرفته و فضا را برایش تنگ کرده بودند، با آمدن على علیه السلام ساکت شدند. امیرمؤمنان على علیه السلام با نقل حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد ابوذر، از شخصیت والاى آن صحابى شجاع و با شهامت نبوى صلى الله علیه و آله دفاع نمود.

امیرمؤمنان علیه السلام حدیث را چنین بیان نمود: از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود:

«ما اظَلَّتِ الْخَضْراء وَلا اقَلَّتِ الْغَبْراء عَلى‏ ذى‏ لَهْجَةٍ اصْدَقْ مِنْ ابى‏ ذرّ؛»

آسمان سایه نینداخته و زمین حمل نکرده مردى را که راستگوتر از ابوذر باشد.

اصحاب حاضر در جلسه سخن على علیه السلام را تصدیق نمودند. در این هنگام ابوذر منقلب شد و در حالى که دانه‏هاى اشک به گونه‏هایش لغزید، فریاد برآورد: واى بر شما؛ لحظاتى قبل همه شما به این اموال گردن دراز کرده و مرا دروغگو مى‏پنداشتید.

الاختصاص، ص 13؛ کنزالفوائد، ص 208؛ الغدیر، ج 8، ص 250؛ المصنف، ج 7، ص 526؛ الاستیعاب، ج 1، ص 255؛ فیض الغدیر، ج 1، ص 255.

[3] الطبقات الکبرى، ج 2، ص 238.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۱
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی