نتیجه نفوذ اشرافیتطلبی و تجملگرایی در پستهای مدیریتی چیست؟؟
در مورد رسولان و انبیاء الهی خاصه رسول عظیم الشأن اسلام نگاههای متفاوتی وجود دارد و طبقات و صنوف اندیشمندان منطبق با عقل و اندیشه و جهانبینی خود در اطراف و ابعاد وجودی آنان سخن گفته و کتابها نوشته و افکار خود را به باور بخشهایی از پیکره جامعه بشری تبدیل کردهاند. برخی اعتقاد دارند که رسول گرامی اسلام و ذوات مقدسه عترت طاهره سلامالله علیهم موجودات قدسی و غیرقابل دسترسی هستند که حضور آنها در عالم ناسوت لطف خاص و کرامت استثنایی خداوند متعال بوده است و هیچکس و هیچچیز با آنها قابل مقایسه نیست و کارکرد آنها گرهگشایی از امور و برآورده ساختن حاجات و تمنیات مردم و شفاعت و دستگیری از امت در روز قیامت بهقدرت اعجازی است که خداوند متعال در اختیار آنها قرار داده است. لذا باید وجود مبارک آنها را مقدس دانست و بهعنوان استثنائات آفرینش در قاب مقدسی قرار بگیرند و در هر مناسبت و موقعیتی مورد تجلیل و تعظیم قرار گیرند.
کسی میتواند از الگوی جامع نبوی برخوردار شود که اولاً: مؤمن و معتقد و امیدوار به وعدههای الهی در دنیا و قیامت باشد و ثانیاً: با اعتماد به وعدههای الهی و با یاد و اتکال به خداوند بال پرواز پیدا کرده باشد.
بدون خورشید زندگی کردن ممکن نیست
بخشى از این افکار و اندیشهها درست است، در عالم خلقت نظیری برای رسول خدا وجود ندارد. ولادت او بعثت او و رسالت بینقص او جامع مأموریتهای همه انبیاء و فرستادگان الهی بود همانطوریکه امیرالمؤمنین فرمودهاند: أنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله لِإِنْجازِ عِدَتِهِ و تَمامِ نُبُوَّتِهِ، مَأْخوذاً عَلَی النَّبِیّینَ میثاقُهُ مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ؛ خداوند محمد را برای به انجام رساندن وعدهاش و به پایان بردن مقام نبوّت مبعوث کرد، در حالی که قبولی رسالت او را از تمام انبیا گرفته بود، نشانههایش روشن و میلادش باعزّت و کرامت بود. هم خود رسول خدا شخصیت بیتکرار و غیرقابلدسترس آفرینش بود و هم برای عترت طاهره او همانندی آفریده نشده است.
مرحوم علامه مجلسى در جلد ٣٩ بحارالانوار صفحه ٨٤ از رسول اکرم روایت کرده است که آن حضرت به امیرالمومنین فرمود: "یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی" یا اینکه امیرالمومنین فرمودند: "لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد مِنْ هذِهِ الاُمَّهٍ اَحَد و لا یُسَّوی بِهِمْ مَن جَرَت نِعْمَتُهُم عَلَیْهِ اَبَداً هُمْ اَساسُ الدَّینِ و عِمادُ الیَقینِ."
اما این بدان معنا نیست که چون امکان مانند آنها شدن فراهم نیست پس همهچیز را رها کنیم. نخیر ما نمیتوانیم به خورشید نزدیک شویم اما بدون خورشید زندگی کردن هم ممکن نیست، زمین محتاج به نور و روشنایی و گرمای دلانگیز و هزاران فیض و لطف خورشید است تا رویشها و تداوم زندگی ساکنان کره خاکی تحقق پیدا کند.
لذا خداوند متعال در کتاب وحی به صراحت فرموده است: "لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا": عالیترین الگو و زیباترین اسوه برای اهل ایمان و جامعه انسانی رسول خداست، اسوه یعنی الگو و الگو میبایست هم قابل دسترس باشد و هم قابلیت اجرایی در متن زندگی را برای استفادهکنندگان از خود فراهم آورده باشد.
اینکه ذات اقدس متعال رسول خدا را به عنوان اسوه حسنه پیش روی مردم قرار داده است، یعنی اینکه در بهانهجویی و توجیه تراشی به روی تنبلها و سوءاستفاده کنندگان از حریم انسانیت و و غافلانی که در تمامی سطوح زندگی انسان غافلانه و یا عامدانه مرتکب انواع تخلفات و تبهکاریها و ظلمها میشوند بسته است.
شما وقتی حیات نورانی رسول اکرم اسلام را پیش و بعد از رسالت و در دوران هجرت و تأسیس حکومت مورد بررسی قرار میدهید با اندکی درنگ دریافت خواهید کرد از کوچکترین زاویههای رفتار شخصی و مناسبات خانوادگی، تا پیچیدهترین حوزههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی عالیترین الگو و روشمندیهای مطلوب در زندگی آن حضرت برای استفاده در اختیار خاص و عام مردم قرار دارد، البته استفاده و برخوردار شدن از الگوی الهی و انسانی رسول خدا برای همهکس ممکن نیست همانطوریکه خداوند متعال فرموده است: لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا. استفاده از الگو و شیوههای زندگی بر پایه ساختار سازی رسول خدا احتیاج به مقدمات واجبی دارد که میبایست آن را به دست آورد، کسی میتواند از الگوی جامع نبوی برخوردار شود که اولاً: مؤمن و معتقد و امیدوار به وعدههای الهی در دنیا و قیامت باشد و ثانیاً: با اعتماد به وعدههای الهی و با یاد و اتکال به خداوند بال پرواز پیدا کرده باشد.
آیا میشود در حوزه دولتداری ، اخلاق و رفتار حکومتی یک نمونه از مدل سازیهای پیامبر اعظم را ارائه کنید؟
شما میدانید که بعد از افشای توطئه مستکبران عرب در رابطه با ترور و حذف رسول اکرم اسلام از ناحیه غیب عالم، آن حضرت با تمهیدات حسابگرانهای از شهر مکه خارج شد و هجرت آن حضرت به مدینه، آغاز دوره جدیدی از حیات اسلام بود.
از مدتها پیش مردمان یثرب در انتظار قدوم رسول خدا بودند لذا اخبار مربوط به مهاجرت پیامبر اعظم به مردم یثرب واصل شد، مردمان شهر یثرب و نواحی اطراف آن با شور و شعف بینظیری برای استقبال از رسول خدا خود را به محله قبا رساندند. تاریخ یثرب چنان جمعیت باشکوه و متراکمی را به خود ندیده بود و اقشار مختلف مردم خود را مهیا کرده بودند تا با استقبالی تاریخی و شکوهمند آن حضرت را بهعنوان رهبر جامعه خود به یثرب وارد کنند.
استفاده و برخوردار شدن از الگوی الهی و انسانی رسول خدا برای همهکس ممکن نیست همانطوریکه خداوند متعال فرموده است: لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا. استفاده از الگو و شیوههای زندگی بر پایه ساختار سازی رسول خدا احتیاج به مقدمات واجبی دارد که میبایست آن را به دست آورد.
رسول خدا بعد از دوازده شبانهروز راهپیمایی پر ماجرا به منطقه قبا در چند کیلومتری مدینه وارد شد و در میان استقبال گرم و صمیمانه مردم، در منزل کلثوم بن هِدْم یکی از مشایخ قبیله بنی عمرو بن عوف سکنی گزید. همزمان با حضور رسول خدا در قبا عدهای از مهتران و بزرگان مردم که در میان آنها ابوبکر بن ابی قحافه به چشم میخورد مصرانه درخواست میکردند تا آن حضرت به یثرب وارد شوند.
علامه مجلسی، در جلد ١٩ بحار الانوار، صفحه ١٠٦ و ابن خلدون، در جلد دوم تاریخ خود صفحه ٤٢٢ نوشتهاند: رسول خدا در پاسخ به همه درخواستها میفرمود: مادامیکه برادرم علی بن ابیطالب به اینجا نرسیده است، قبا را ترک نخواهم کرد. لذا تا پیش از حضور امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره آن حضرت در قبا ماندند و بعد از ورود امام علی نیز گویا دو روز دیگر نیز درنگ فرمودند.
به هرحال پیامآور رحمت عازم مدینه شد. مردم با شور و هیجان زایدالوصفی اطراف رسول خدا گرفته بودند و گروههایی از مردم نیز تمام ظرفیت و توانائیهای خود را به استخدام در آورده بودند تا رسول خدا در میان طایفه و به منازل و سفرههای آنان وارد شوند. لذا سران و سرشناسان و شخصیتهای یثرب نوبت به نوبت خود را در مسیر ناقه رسول اکرم قرار میدادند و با تضرع و خواهش از آن حضرت تمنا داشتند تا بر آنها وارد شود. پاسخ پیامآور رحمت به همه آنها یک عبارت کوتاه بود: "خَلُّوا سبیلها؛ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ": شما راه ناقه را باز کنید او خودش مأمور است و میداند کجا زانو بزند و بنشیند!!
با اندکی درنگ دریافت میشود که این پاسخ نه با روح اخلاقی رسول خدا سازگار به نظر میرسد و نه خوشایند گروههای مشتاقی بود که آرزومند میزبانی از رسول اکرم و همراهان او بودند. به راستی مأموریت شتر چه بود؟ چه کسی به شتر مأموریت داده بود؟! آیا معجزهای فعلی تحقق پیدا کرده بود؟! ما میتوانیم با نگاهی تعبدی، ماجرای هجرت را یک استثناء به حساب آورده، و به آن مباهات کنیم،! و یا اینکه با نگاهی کاوشگرانه و جامعهشناسانه با شناخت ترکیب جمعیتی و تحلیل روحیات طبقات و صنوفی که برای میزبانی پیامبر سینه چاک میکردند حکمتهای تدبیر رسول خدا را استخراج کنیم؟! من در سایه همین آیه کریمه قرآن، لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ معتقد به اسوه بودن رسول خدا و اثربخشی و هدایت آفرینی سنتها و راه و روش و گرهگشا بودن مطالعه تمهیدات آن حضرت هستم.
تردید نداشته باشید آنهایی که به هر شکل ممکن در تلاش بودند تا رسول خدا را میهمان خانهها و سفرههای خود کنند مردمان عادی نبودند و هرگروه از متقاضیان میزبانی، نماینده افکار و اندیشههای طبقاتی از جامعه انسانی بودند که از همراهی با مردان الهی و مصلحان اجتماعی به دنبال منافع و مطامع خودشان بودند.
قاطبه مردم (بیش از نود و چند درصد از آنهایی که مشتاقانه به استقبال رسول اکرم اسلام آمده بودند) نه امکان میزبانی و پذیرایی از رسول خدا و همراهان او را داشتند و نه توقع و انتظار داشتند که پیامآور رحمت به منازل آنها وارد شود، پس قاطبه مردم تاکید رسول خدا به مأمور بودن شتر را نه حمل بر اهانت نسبت به خود میکردند و نه دچار تکدر و آزردگی خاطر از رسول اکرم میشدند مانند مردم شریف روزگار خود ما که اگر حضرت ولی امر به شهر و دیار آنها وارد شوند، با اخلاص و عشق همانند پروانه اطراف ایشان را میگیرند، اما هیچ انتظار و توقعی جز سلامت و رضایت ایشان را ندارند.
انگیزههای متفاوت برای میزبانی از پیامبر اسلام
اما آن روز نیز در نقطه مقابل اکثریت بزرگ و قاطع مردم عدهای حضور داشتند که باانگیزههای متفاوت برای میزبانی پیامبر مسابقه گذاشته بودند، آن جمعیت حداقلی به چند دسته تقسیم میشدند؛
١- تعدادی از آن جمعیت حداقلی، مومنان متمکن و متدین بودند که خالصانه مشتاق میزبانی رسول خدا بودند، اگر توفیق میزبانی و خدمتگزاری به صاحب رسالت را پیدا میکردند خوشحال میشدند و شاکر بودند و اگر به هر علتی رسول اکرم درخواست آنها را اجابت نمیکرد با رضایت پیامبر خشنود میشدند. در هر حالتی همهچیز آنها با خواست رسول اکرم هماهنگ بود لذا این دسته هم ابلاغ مأمور بودن شتر را اهانت به خود نمیدانستند.
اما گروههای حداقلی دیگری هم بودند که علیرغم کم تعداد بودن، آرزوهای بزرگ داشتند و رویاهای مهمی را در سر میپروراندند و هرکدام مطابق با توانمندیهای خود برای آینده برنامه ریزی میکردند.
٢- گروه دوم اهل معامله و تجارت بودند و میزبانی از رسول خدا را به منزله یک سرمایهگذاری مطمئن سرلوحه برنامههای خود قرار داده بودند، آنکسی صاحب و مالک دهها هکتار از اراضی یثرب بود و یا املاک و زمینهای فراوانی را متعلق به خود کرده بود اگر موفق میشد با نقشهای حساب شده ابتدا رسول خدا را میهمان خود میکرد سپس قطعه زمینی را در اختیار آن حضرت قرار میداد و برای آن حضرت عمارتی برپا میکرد، به طور طبیعی منزل و اقامتگاه پیامبر به نقطه کانونی شهر تبدیل میشد و در نتیجه زمینهای او که پیشتر هزار متر آن به پنج دینار هم نمیارزید، قیمت میلیونی پیدا میکرد. خوب اگرچه این عقل و دوراندیشی انسانی نیست و ارزش این فکر و انگیزه از منش حیوانات هم پائین تر است، اما چنین افراد و نگرشهایی پوسته وجود داشته است و با پاسخ رسول خدا تحقیر میشدند.
٣- گروه سوم افراد جاهطلب سیاسی و ریاست طلبهای دین به دنیا فروش بودند. اینها یقین داشتند که در آیندهای نزدیک رسول اکرم به شخصیت اول یثرب و شبه جزیره عربستان تبدیل خواهد شد و بهطور طبیعی برای اداره حکومت خود مسئولیتها را در میان افرادی تقسیم خواهد کرد. پس باید از همین آغاز راه برای توجیه خودشان سابقه و رزومه درست میکردند. این شبه آدمها نیز در ستادها و کمیتههایی که برای دنیای خودشان (اما به نام رسول خدا) ساخته بودند ریخت و پاشها میکردند، همراهی اینها با جریان حق خطرناک است لذا پیامبر رحمت فکر و اندیشه آنها را با بیان خود تحقیر کرد، اینها حق دارند از پاسخ رسول خدا تکدر خاطر پیدا کنند.
٤- گروه چهارم افرادی بودند که نماینده جریانهای نفوذی و جاسوسی بودند، کسانیکه از نابودساختن اسلام و حذف رسول خدا مأیوس شده بودند و پروژه نفوذ و ایجاد انحراف در حرکت اسلامی و انشقاق در میان مسلمانان را نمایندگی میکردند. این گروه به مراتب از سایر گروههای مضر و مخرب، خطرناکتر بودند و اینها معمولاً مأموریتهای خود را با حوصله و نرمش و تظاهر بیشتری پیگیری میکنند و در افکار عمومی مردم چهره مطلوبتری را از خود به نمایش میگذارند. اما برنامه آنها اینست که درگذر ماهها و حتی سالهای طولانی نهایتاً دولت اسلامی را از محتوای دینی تهی سازند، اینها این قابلیت را دارند که خود را نسبت به اسلام و رسول خدا حتی از اهلبیت رسالت نیز دلسوزتر و وفادارتر نشان دهند و افکار عمومی را مطیع خود سازند. اینها شیطان در لباس آدم هستند، لذا اینها خود را مخاطب رسول خدا میدانند و از پاسخ و شیوه برخورد پیامبر ناراحت میشوند.
اگر مقامات کشور در تبعیت از رسول خدا به سینه این جریانهای مفسد و منحرف و نماینگان و منتصبین به آنها دست رد میزدند شرایط عمومی کشور به شکل دیگری بود و قلب رئوف ملت ایران تا به این اندازه از مسئولین آزرده نمیشد و نقشههای دشمنان اسلام و انقلاب و مردم هم به همین میزان فعلی کارساز نبود.
٥ - گروه پنجم افراد محترم اما خوشخیال و خودخواهی بودند که گرفتار کیش شخصیت بودند. تمام دلخوشی اینها این بود که با رسول خدا عکسی بگیرند و در قاب حضور آن شخصیت ممتاز الهی نشانی از آنها باشد. این طبقه ممکن است به حسب ظاهر آثار زیانباری هم نداشته باشند، اما نقش آنها در کنار رسول خدا مانند خشت و آجر دیوارهاست، چون به خودشان مشغول هستند، از هدایت نبوت و امامت کمبهره و حتی ممکن است بی بهره بمانند. البته تجربه تاریخی ثابت کرده است از آنجا که این قبیل افراد چون شخصیت مستقل و تفکر و اندیشهٔ عمیقی ندارند در مواردی بازی میخورند و بازیچه مخالفین و معاندین امام حق شدهاند.
عبارت "خَلُّوا سبیلها فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ" دست رد زدن به سینه همه این گروههای خودنما، منفعتطلب و ماجراجویی بود که به بهانه همراهی با رسول خدا در پی تأمین مصالح و منافع خود بودند و رسول خدا در آغاز ین روزها و در اولین فرصتی که برای تأسیس نظام اسلامی در اختیار آن حضرت قرار گرفت، با به کارگیری یک روش مدبرانه بدون اینکه از کسی نام برده باشد سران، زمامداران و مدیران جوامع اسلامی را در تمامی اعصار، با مبانی و روح اصلاحگرای نظام دینی آشنا فرمودند.
مقامات دولت اسلامی نباید مخدومین خود را به دنبال خودشان بدوانند و برای بررسی و تأمین حداقل خواستهها آنها را به دنبال اتومبیلها و پشت درب دفاتر بکشانند ، زمانی مردم در اطراف امام و رهبر الهی خود اجتماع میکنند و مدتها در انتظار قدوم مبارک او میمانند (مانند ورود رهبر عالیقدر اسلام، و حضور حضرت امام خمینی در روز ورود به تهران، و یا استقبالی که مردم در شهرهای مختلف از رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی به عمل میآورند) این حضور و تظاهر نمایش قدرت و نشانه پیوند امت با امام است که یکی از دستاوردهای آن یأس دشمنان اسلام و مردم از اجرای نقشههای خائنانه بر علیه مردم و نظام اسلامی است.
مقامات و مناصب حکومتی کارگزار نظام و خدمتگزار و خادم مردم هستند
غیر از امامان امت بقیه مقامات و مناصب حکومتى کارگزار نظام و خدمتگزار و خادم مردم هستند و خادم باید به دور مخدوم خود بگردد و بدود ، نه اینکه اقبال و احترام کریمانه و بزرگوارانه مردم را سند شایستگى و بایستگى خود قرار داده و از انجام وظایف شرعى و قانونى خود غفلت نماید
مهمترین علت پیدایش مصیبتها و مفاسد در ایران
شما وقتی فهرست مفاسد و بلاهای تحمیلی به کشور خود ما را ملاحظه میکنید به راحتی دریافت میکنید که مهمترین علت پیدایش مصیبتها و مفاسد و اذیت و آزارهایی که به ملت بزرگ ایران روا داشته میشود، غفلت مقامات اصلی دولتها از حضور این دستجات مفسد و طمعکار و بیتوجهی به حضور خائنانه آنها در مصادر سیاسی و مالی و اقتصادی است، اگر مقامات کشور در تبعیت از رسول خدا به سینه این جریانهای مفسد و منحرف و نماینگان و منتصبین به آنها دست رد میزدند شرایط عمومی کشور به شکل دیگری بود و قلب رئوف ملت ایران تا به این اندازه از مسئولین آزرده نمیشد و نقشههای دشمنان اسلام و انقلاب و مردم هم به همین میزان فعلی کارساز نبود.
تاریخ به ما میگوید رسول خدا بی اعتنا به فریب سازان و متظاهرین نفوذی و ماجراجویان و خودنمایان تبهکار راه خود را پیش گرفت و ناقه آن حضرت در محله بنی مالک بن نجار و در زمینی که متعلق به دو یتیم از همین طایفه بود زانو زد، و رسول خدا به خانه ابو ایوب انصاری وارد شد تا همه بدانند نظام اسلامی اعتبار اجتماعی خود را از محترمین یتیم و مسکین و مستضعف میگیرد و نازپروردگان رانتخوار و تجملگرایان مطرف و اشراف بیدرد جایی در نظام مدیریتی برخواسته از دین ندارند.
حاصل نفوذ اشرافیت طلبی و تجملگرایی و تعصب و جهل و خرافه گرایی در مواضع کلیدی و پستهای دیوانی جز رنج و تکدر خاطر امام و امت را در پی نخواهد داشت ، این یک نمونهای که مطالبه فرمودید
شما در آغاز مصاحبه تعاریف نحلههای مختلف فکری از پیامبراکرم(ص) را مطرح ساختید و با بیان یک مورد به اسوه بودن رسول خدا پرداختید، لطفاً به موارد دیگر بپردازید
چشم، گروهی نیز وجود دارند که معتقدند رسول خدا یک انسان معمولی بودهاند که با هدایت غیبی و یا با اتکاء به ظرفیتهای والای انسانی خود در دورهای از زندگی بشر منشاء خدمات بزرگ و تحولات اساسی در زندگی مردمان عرب و غیر عرب بوده و نگاهشان به رسالت از جنس نگاه تاریخی و تقویمی به مصلحان اجتماعی است.
برخی از این نظریهپردازان به آیات قرآن مانند آیه ١١٠ سوره مبارکه کهف و برخی از روایات استشهاد میکنند، آنجایی که خداوند متعال فرموده است: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَیٰ إِلَیَّ، کسانیکه چنین ادعاها و برداشتهایی را داشته و در قالب شبهه به متن جامعه منتقل میکنند عامدانه و یا غافلانه به انسانیت انسان خیانت میکنند.
خداوند متعال به خود پیامبر امر فرموده است که: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، یعنی اینکه تمامی ظرفیت اقدام و عمل و زیستن انسانی اولاد آدم بر پایه خواست خدا در وجود مبارک حضرت نبوی قابل رصد کردن است و جامع خوبیها و حسنات بنی آدم از زاویه وجود پیامبر رحمت قابل یافتن است.
همانطوریکه از ظاهر آیه کریمه قرآن معلوم است خداوند متعال به رسول عالیقدر خود فرمان داده است: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، در هیچ جای قرآن به مردم، به انسان، به جامعه مسلمانان و به مومنان ابلاغ نفرموده است که مثلاً یَا أَیُّهَا الْإِنْسَان، یَا أَیُّهَا النَّاسُ، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا، إِنَّمَارَسُولُ الله بَشَرٌ مِثْلُکُمْ
اگر خطاب حضرت حق تعالی به طبقات و صنوف مردم بود این قبیل ادعاها قابل بررسی و فهم بود یعنی اینکه خداوند متعال به بندگان خود فرموده است او هم یکی مثل شماست، و شما باید مثل او باشید، یا اینکه چرا مثل او نیستید؟ اما خداوند متعال به خود پیامبر امر فرموده است که: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ، یعنی اینکه تمامی ظرفیت اقدام و عمل و زیستن انسانی اولاد آدم بر پایه خواست خدا در وجود مبارک حضرت نبوی قابل رصد کردن است و جامع خوبیها و حسنات بنی آدم از زاویه وجود پیامبر رحمت قابل یافتن است.
به عبارت شفافتر اینکه انسانیت مطلوب خداوند تعالی در سایه سکوت و سخن و قول و عمل آخرین فرستاده او قابل فهم و درک است، چراکه اراده خداوند در پوشاندن لباس انسان بر تن آخرین فرستاده آسمان، از یک سو لطف و فیض او برای نمایاندن الگوی جامع در پیش روی انسان است، و از طرف دیگر هدایتهای مهمی را به متن فهم ادراک انسانها وارد میسازد.
اول اینکه برخی از مسلمانان و مومنان با مشاهده شخصیت بیتکرار و اعمال بیمثال و معجزات رسول خدا نسبت به آن حضرت دچار انحراف و التقاط نشوند و آن حضرت را خدایی در قالب بشر و یا فرشتهای در هیئت آدمی به تعریف و تصویر نکشانند و ثانیاً توجیهی برای فرار از اوامر و نواهی الهی با این بهانه که پیامبر یک خلقت استثنایی است لذا چون حال و احوال و اعمال آن حضرت در جایگاه خاص به ظهور میرسد برای ما قابل درک نیست.
خلقت پیامبر اکرم از نسل آدم ابوالبشر اراده شده و مانند تمامی اولاد آدم، غذا میل میکند، بیمار میشود، گرسنگی و تشنگی را درک میکند، و جریان زندگی اجتماعی مانند ازدواج و همسرداری و اولادداری و همسایهداری برای آن حضرت وجود دارد و نهایتاً هم از دنیا میرود تا نسخه عملی خداوند برای بندگان او قابل درک و قابل الگو پذیری باشد. و اینگونه است که فرموده است: قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم، اما در ادامه فرموده است این را هم ابلاغ کن که یُوحی إِلَیَّ، و این یُوحی إِلَیَّ است که اگر درک شود و ایمان حقیقی و اطمینان قطعی نسبت به آن در دل و جان مومنان به وجود آید، آنها را در دنیا و قیامت به مقام قرب و لقاء میرساند.
اساس معرفت برای انسان در شناخت واقعی پیامبر اکرم تواضع و ادب و عمل مؤمنانه به آن چیزی است که بر او نازل شده و در اختیار ما قرار گرفته است، لذا در ادامه هدایت فرموده است که به آنها این را هم بگو که أَنَّما إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً خدای شما یگانه است پس هر که امید دارد که به پیشگاه پروردگار خویش رود باید عمل صالح انجام دهد و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نکند. لذا خداوند متعال دربهاى الهى شدن انسان را از طریق مدل و الگوى جامع حضرت نبوى به روى بندگان خود گشوده است.